چرا امام حسن(ع) صلح وامام حسین (ع) قیام کرد
دیر زمانی است که افرادی کوته بین، مغرض و یا جاهل به سیره سیاسی امام حسن علیه السلام خرده می گیرند که چرا او مانند امام حسین علیه السلام قیام نکرد و با معاویة بن ابی سفیان از در سازش و مسالمت وارد گردید . این خرده گیریها و اعتراضات، در زمان حیات خود حضرت و در زمان ائمه بعد از وی نیز صورت گرفته است که آن بزرگواران به آنها پاسخ داده اند (1) .
شاید بعضی هم واقعا به دنبال این سؤال باشند که علت تفاوت سیره سیاسی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه بوده است؟ آیا امام حسین علیه السلام بیشتر از امام حسن علیه السلام در اندیشه نبرد در راه اسلام بوده یا دلیل دیگری داشته است؟
برای کسانیکه زیاد در عمق مطلب دقت نمی کنند، روش سیاسی این دو امام بزرگوار متناقض می نماید، و لهذا برخی گفته اند اساسا امام دوم و سوم شیعیان دو روحیه مختلف داشته اند; امام حسن علیه السلام طبعا صلح طلب، ولی امام حسین علیه السلام مردی شورشی و جنگجو بوده است .
ما در این نوشتار از دو جنبه اعتقادی و اوضاع سیاسی - اجتماعی روشن خواهیم ساخت که صلح امام حسن علیه السلام و قیام امام حسین علیه السلام نه تنها متناقض نیستند، بلکه هر دو در زمان خود حرکتی لازم و در یک راستا و در تعقیب یک هدف بوده اند .
اسلام و جهاد
قبل از ورود به بحث توضیح مختصری درباره قانون اسلام در موضوع جهاد ضروری است، چون قیام و صلح هر دو به مسئله جهاد برمی گردند . امام حسن علیه السلام متارکه جهاد نمود و صلح کرد ولی امام حسین علیه السلام قیام کرد و به جهاد مبادرت ورزید . آیا اسلام دین صلح است یا دین جنگ؟ در قرآن کریم هم دستور به جنگ و جهاد داده شده و هم دستور صلح . آیات زیادی راجع به جنگ با کفار و مشرکین است، مانند «وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم » ; (2) «در راه خدا با کسانیکه با شما می جنگند بجنگید . » و آیات دیگری در باب صلح وارد شده است، مانند: «وان جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل علی الله انه هو السمیع العلیم » ; (3) «و اگر به صلح گراییدند، تو نیز بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست .»
بنابراین اسلام نه صلح را به معنای یک قانون ثابت می پذیرد و نه در همه شرائط جنگ را توصیه می کند، بلکه هر کدام از این دو تابع شرایط خاصی است، از اینرو می بینیم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در بدر و احد و احزاب با مشرکین می جنگد و در حدیبیه با سرسخت ترین دشمنان اسلام یعنی مشرکین مکه قرارداد صلح امضا می کند .
سیره سیاسی ائمه علیهم السلام از جنبه اعتقادی
اگر از لحاظ اعتقادی به حجت الهی بودن ائمه معتقد باشیم و هر حرکتی که از آنها صادر شده را الهی بدانیم، هر روشی که آن بزرگواران در پیش گرفته اند - اعم از صلح و جنگ - قابل توجیه و مورد قبول واقع خواهد شد .
ائمه اطهارعلیهم السلام همه نور واحد و معصومند و مرتکب خطا و اشتباه و گناه نمی شوند و هدف آنان نیز یک چیز بوده و هست و آن عزت و اعتلاء و حفظ دین مبین اسلام می باشد، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «لا یزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشر خلیفة; (4) اسلام مادام که در سایه وجود دوازده امام و خلیفه است عزیز و مقتدر است .»
بر این اساس ائمه هدی علیهم السلام به مقتضای عصمت و علمی که دارند، همیشه نافع ترین و بهترین راه را برای حفظ اسلام و اعتلای کلمه حق در پیش می گیرند و نهایت تلاش خود را در جهت رسیدن به این هدف مصروف می دارند . تمام دغدغه شان حفظ دین است; چه با شمشیر و چه با تدبیر . و حرکت هر یک از آن حضرات ادامه و مکمل حرکت امام دیگر بوده است و همه بر طبق دستور خدا و رسولش عمل کرده اند، چنانکه حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام در جواب جابر که به آن حضرت عرض کرد: نمی شود شما هم مثل امام حسن علیه السلام صلح کنید؟ فرمود: «ان اخی فعل بامر من الله ورسوله وانا افعل بامر من الله ورسوله; (5) همانا برادرم به امر خدا و رسولش عمل کرد، من نیز به امر خدا و رسولش عمل می کنم .»
ابو سعید عقیصا می گوید: به امام حسن مجتبی علیه السلام عرض کردم: چرا با معاویه صلح نمودی؟ آن حضرت فرمودند: «یا ابا سعید! الست حجة الله تعالی ذکره علی خلقه، واماما علیهم بعد ابی علیه السلام؟ قلت: بلی . قال: الست الذی قال رسول الله صلی الله علیه وآله لی ولاخی: الحسن والحسین امامان قاما او قعدا؟ قلت: بلی . قال: فانا اذن امام لو قمت وانا امام لو قعدت، یا ابا سعید علة مصالحتی لمعاویة علة مصالحة رسول الله صلی الله علیه وآله لبنی ضمرة وبنی اشجع ولاهل مکة حین انصرف من الحدیبیة . اولئک کفار بالتنزیل ومعاویة واصحابه کفار بالتاویل، یا ابا سعید اذا کنت اماما من قبل الله تعالی ذکره لم یجب ان یسفه رایی فیما اتیته من مهادنة او محاربة، وان کان وجه الحکمة فیما اتیته ملتبسا; (6)
ای ابو سعید! آیا من حجت خدای تعالی بر خلقش نیستم و امام بعد از پدرم علی علیه السلام بر مردم نمی باشم؟ گفتم: چرا هستی . فرمود: آیا من آن کسی نیستم که رسول خداصلی الله علیه وآله درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین امامند چه قیام کنند و چه صلح کنند؟ گفتم: چرا هستی . سپس فرمود: پس من چه قیام می کردم و چه صلح می نمودم، امام هستم . ای ابوسعید! به همان علتی که پیامبر با قبایل بنی ضمره و بنی اشجع و با اهل مکه زمانیکه از حدیبیه برمی گشت صلح نمود من هم با معاویه صلح نمودم، [با این تفاوت که] اهل مکه کفار به تنزیل [یعنی به تصریح قرآن] هستند و معاویه و یارانش کفار به تاویل می باشند . ای ابو سعید! زمانیکه من امام منصوب از طرف خدا هستم جایز نیست که در رای و نظرم اعم از اینکه صلح و یا جنگ باشد تخطئه شوم، اگر چه حکمت نظرم مشخص نباشد .»
بنابراین حدیث، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در موقعیت و شرایط امام حسن علیه السلام بود، همان راهی که امام حسن علیه السلام در پیش گرفت را برمی گزید و طبیعتا اگر امام حسین علیه السلام هم در آن شرایط و موقعیت بود، راه چاره را تن دادن به صلح می دانست .
این بحث را با کلامی از مقام معظم رهبری در این زمینه به پایان می بریم . ایشان می فرمایند: «ما نباید در تفاوت شیوه عمل ائمه علیهم السلام به تعداد امامان نظر کنیم، بلکه باید ائمه را بعنوان فردی که 250 سال عمر کرده و بنا به شرائط مختلف و نیازهای هر زمان و امکانات موجود، مختلف عمل کرده است به حساب آوریم . بدون شک اگر خود پیامبرصلی الله علیه وآله هم 250 سال عمر می کرد و در زمان خود با شرائط متفاوت روبرو می شد، همانگونه عمل می کرد که ائمه علیهم السلام عمل نموده اند . (7) »
بررسی شرائط سیاسی - اجتماعی دو امام
برای معلوم شدن چرائی روش امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مقابل معاویه و یزید باید موقعیت و شرائط زمان آن دو امام بزرگوار روشن گردد .
علت تفاوت شیوه این دو امام می تواند مسائل متعددی باشد که ما در اینجا به چهار تفاوت عمده زمان امام حسن علیه السلام با زمان امام حسین علیه السلام اشاره می کنیم:
1 - تفاوت موقعیت اجتماعی دو امام
امام حسن علیه السلام در مسند خلافت مسلمین بود ولی امام حسین علیه السلام چنین نبود . امام حسن علیه السلام خلیفه مسلمین است و یک نیروی طاغی و باغی علیه او خروج کرده است، کشته شدن او در این وضع یعنی کشته شدن خلیفه مسلمین و شکست مرکز قدرت، ولی امام حسین علیه السلام یک معترض به حکومت موجود بود، اگر کشته می شد - که کشته شد - کشته شدنش شهادتی افتخارآمیز بود، همانطوریکه افتخارآمیز هم شد (8) .
پس اگر امام حسن علیه السلام مقاومت می کرد نتیجه نهائی آن - آنطور که ظواهر تاریخ نشان می دهد - این بود که کشته می شد و یا دست و کت بسته تحویل معاویه داده می شد و اسیر می گردید، و این کشته شدن یا اسارت خلیفه مسلمین در مسند خلافت بود و موجب شکست اسلام می گشت، ولی کشته شدن امام حسین علیه السلام کشته شدن یک نفر معترض به حکومت فاسد بود و این موجب از بین رفتن فساد و بیداری مردم علیه فساد و حرکت آنان در حفظ اسلام می شد، که چنین نیز شد .
2 - تفاوت جو فرهنگی و افکار عمومی
روزی که امام حسن علیه السلام صلح کرد، هنوز اجتماع به آن پایه از درک و بینش نرسیده بود که هدف امام را تامین کند . در آن روز مردم کوفه تمایلی به جنگ نشان نمی دادند، بگونه ای که وقتی امام آنها را گرد آورد و خطابه ای ایراد کرد و آنان را به نیک اندیشی و پایداری و استقامت تشویق نمود و روزها و خاطره های ستوده جنگ صفین را به یادشان آورد و به آنان چنین وانمود کرد که در مورد پیشنهاد (صلح) معاویه با ایشان مشورت می کند، در آخر خطابه اش فرمود: آگاه باشید معاویه ما را به کاری فراخوانده که در آن نه سربلندی هست و نه انصاف، اگر داوطلب مرگید سخن او را به خودش برگردانید و با زبانه شمشیر او را به محاکمه خدایی بکشیم و اگر خواستار زندگی هستید پیشنهاد او را بپذیریم و خشنودی شما را طلب کنیم، مردم از هر سو فریاد برآوردند: مهلت، مهلت، صلح را امضا کن (9) .
آری کوفه زمان امام حسن علیه السلام کوفه ای خسته، ناراحت، متفرق و متشتت بود، کوفه ای که امیرمؤمنان علیه السلام در روزهای آخر ملاقاتش مکرر از مردم آن و عدم آمادگی شان شکایت می کرد .
مردم همین کوفه بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و برنامه های ضد انسانی تهدید و گرسنگی معاویه علیه خود را تحمل نمودند; بگونه ای که ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: در زمان معاویه شیعیان در هرجا که بودند به قتل می رسیدند، بنی امیه دست و پای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند بریدند، هر کس که معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر بود زندانی شد و یا مالش به غارت رفت و یا خانه اش را ویران کردند (10) .
و طبری می گوید: زیاد بن سمیه که حاکم کوفه و بصره بود و به تناوب شش ماه در هر کدام از این دو شهر حکومت می کرد، «سمرة بن جندب » را به جای خود در بصره گذاشت تا در غیاب وی امور شهر را به عهده بگیرد، سمره در این مدت هشت هزار نفر را به قتل رسانید (11) .
این ظلم و جورها واقعا مردم را بی تاب کرد و دنبال راه چاره بودند . از این رو حدود هیجده هزار نامه به امام حسین علیه السلام نوشتند و برای همکاری با آن حضرت اعلام آمادگی کامل نمودند . از نظر تاریخی اگر امام به آن نامه ها ترتیب اثر نمی داد، در مقابل تاریخ محکوم بود و می گفتند زمینه مساعدی را از دست داد .
بنابراین از ناحیه کوفه بر امام حسین علیه السلام برای قیام اتمام حجت می شود بگونه ای که امام نمی تواند آن اتمام حجت را نادیده بگیرد، ولی در مورد امام حسن علیه السلام قضیه بر عکس است و اتمام حجت بر خلاف بود و مردم کوفه عدم آمادگی شان را اعلام کرده بودند (12) .
3 - تفاوت یاران دو امام
امام حسن علیه السلام با یاران بی وفایی روبرو بود که عده ای از آنها در مقابل تطمیعهای معاویه خود را باختند و برق سیم و زرهای فتنه گر شام عقل از سرشان ربود و به لشکر معاویه ملحق گردیدند و جمعی دیگر از آنها برای معاویه نامه نوشتند که ما حاضریم حسن بن علی علیه السلام را دست بسته تحویل دهیم .
امام حسن علیه السلام یارانی داشت که خود وبال جان آن حضرت شدند بگونه ای که در اردوگاه آن حضرت به خیمه حضرتش حمله ور شدند و آن را غارت کردند و سجاده را از زیر پایش کشیدند و با گستاخی ردایش را از دوشش کشیدند و در ساباط یکی از یاران وی بنام «جراح بن سنان » جلو آمد و با وقاحت تمام آن حضرت و پدر گرامیش حضرت علی علیه السلام را متهم به شرک نمود و به ران آن حضرت با شمشیر ضربه ای زد که گوشت را شکافت و به استخوان رسید (13) . با چنین اصحابی امام چگونه می توانست در مقابل لشکر منسجم شام به جنگ ادامه دهد؟
در تواریخ آمده است که آن حضرت از یاران بی وفایش چنین شکوه می کند: «به خدا سوگند معاویه برای من از این مردمی که گمان دارند شیعه هستند بهتر است .»
و در خطبه ای که معاویه هم در آن مجلس حضور داشت فرمودند: «وقد هرب رسول الله من قومه وهو یدعوهم الی الله حتی فر الی الغار ولو وجد علیهم اعوانا ما هرب منهم ولو وجدت انا اعوانا ما بایعتک یا معاویة; (14) رسول خداصلی الله علیه وآله با اینکه قومش را به سوی خدا دعوت می نمود، مجبور شد از دست آنها فرار کند و به غار پناه آورد و اگر یارانی داشت هرگز از آنها فرار نمی کرد . من هم اگر یارانی داشتم هرگز با تو ای معاویه بیعت نمی کردم .»
آن حضرت در بیانی دیگر علت صلحش را نداشتن یار و یاور بیان می فرماید: «والله ما سلمت الامر الیه الا انی لم اجد انصارا ولو وجدت انصارا لقاتلته لیلی ونهاری حتی یحکم الله بینی وبینه; (15) به خدا سوگند من حکومت را به معاویه واگذار نکرم مگر بخاطر نداشتن یاران و اگر انصار و یارانی می داشتم، شبانه روز با او می جنگیدم تا اینکه خداوند بین من و او حکم کند .»
اما حضرت امام حسین علیه السلام یارانی داشت که هر چند از نظر کمیت تعدادشان اندک بود ولی از نظر ایمان و استقامت و وفاداری نظیر نداشتند; بگونه ای که خود آن حضرت آنان را چنین می ستاید: «اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی من اصحابی ولا اهل بیت ابر ولا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی خیرا; (16) من اصحابی با وفاتر از یاران خود سراغ ندارم و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خود نمی شناسم . خداوند از جانب من به شما پاداش نیک دهد .»
یاران حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السلام حقیقتا قابل ستایش بودند و به درستی با ایمان و وفادار بودند، زیرا تا یک نفر از ایشان زنده بود نگذاشتند آسیبی به امام و مولایشان برسد .
4 - تفاوت روحیات و رفتار معاویه و یزید
معاویه و یزید هر چند در اصل هدف (از بین بردن اسلام و غصب حق اهل بیت) متحد بودند و هر دو یک هدف را دنبال می کردند ولی در رفتار و روحیه، دو تفاوت عمده با هم داشتند که همین تفاوتها عکس العملهای مناسب خود را از ناحیه امامان علیهم السلام می طلبید:
الف - کهنه کار بودن معاویه و خام بودن یزید: معاویة بن ابی سفیان در حل و فصل مشکلات از مهارت خاصی برخوردار بود و به اصطلاح امروزی کهنه کار و آزموده بود و بدینوسیله توانسته بود مردم شام را با خود همراه کند و افکار عمومی را با حکومت شام هماهنگ نماید، ولی یزید بن معاویه جوانی خام و بی تجربه و فاقد این مهارتها بود .
ب - قیافه دین گرایانه معاویه و فسق علنی یزید: معاویه کفر را در لباس نفاق پوشانده بود و کینه اسلام و اهل بیت علیهم السلام چنان در دل او ریشه دوانده بود که در پاسخ «مغیرة بن شعبه » که از او خواسته بود تا قدری درباره خاندان علی علیه السلام و شیعیانش به عدالت رفتار کند، گفته بود: «لا والله الا دفنا دفنا; (17) به خدا قسم هدفم دفن [نام پیامبر و اسلام] است .» اما وی با همه کینه ای که نسبت به اسلام داشت، تظاهر به اسلام و دین داری می نمود و ظواهر دینی را رعایت می کرد . او نقاب دین به چهره داشت و بگونه ای عمل نمود که مردم را دچار تردید و دو دلی کرد و همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خبر داد، دین خدا را مایه فریبکاری و بندگان خدا را بردگانی حلقه بگوش و مال خدا را ملک اختصاصی خویش ساخته بود (18) .
این روحیه معاویه، کار امام حسن علیه السلام را پیچیده تر نموده بود و باید سالها می گذشت تا چهره مزورانه فرزند هند جگرخوار برای مردم آشکار می شد . صلح امام حسن علیه السلام این مهم را بخوبی به انجام رساند و چهره واقعی معاویه و بنی امیه را به مردم نشان داد . به خاطر همین روحیه حیله گرانه معاویه است که امام حسین علیه السلام در مدت ده سال اول امامتش که در زمان سلطنت معاویه واقع شده بود قیام نکردند، اما با مرگ معاویه و شروع سلطنت یزید دست به قیام زدند .
ولی یزید به عنوان عنصر مقابل امام حسین علیه السلام جوانی عیاش، آلوده به گناه و سگ باز بود . او با شراب خواری علنی دستورات دین مبین اسلام را زیر پا می گذاشت . اشعاری که از وی در کتب شیعه و سنی در این زمینه نقل شده، به وضوح نمایانگر اوج فساد و انحراف او می باشد (19) .
یزید به صراحت اظهار کفر می کرد، چنانکه وقتی سر مبارک حضرت سید الشهداءعلیه السلام را جلوی او گذاردند با چوب خیزران به لبهای مبارک حضرت اشاره کرد و اشعاری را خواند که از جمله آن اشعار دو بیت زیر است:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء ولا وحی نزل
لست من خندف ان لم انتقم
من بنی احمد ما کان فعل (20)
«بنی هاشم با حکومت بازی کرد، نه از عالم بالا خبری رسیده و نه وحیی نازل شده است . من از نسل قبیله خودم نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام آنچه درباره پدران من انجام دادند را نگیرم .»
چنانکه ملاحظه می فرمائید در این اشعار فرزندزاده طلقاء علنا رسالت پیامبر را تکذیب می نماید و با خود عهد می کند که انتقام مشرکین جاهلیت را که بدست پیامبرصلی الله علیه وآله به هلاکت رسیده بودند از خاندان آن حضرت بگیرد .
یزید با دهن کجی آشکار به اسلام و دستورات حیات بخش آن، از نظر اعتبار و آبرو به جایی رسیده بود که «اخطل شاعر» - به وایت بیهقی - رو به روی او چنین گفت: «ای یزید حقا که دین تو همچون دین درازگوش است، بلکه تو از هرمز کافرتری . (21) »
طبیعی است که اعتراض در مقابل چنین حاکمی که آبرویش به خاطر فساد نزد مردم بر باد رفته است، افتخاری بزرگ است، هر چند انسان در این اعتراض جانش را از دست بدهد .
سخن آخر:
امام حسن علیه السلام صلح نکرد بلکه صلح را بر او تحمیل نمودند، او در مقابل گروه باغی و یاغی شام ابتدا قیام کرد و در رویارویی با معاویه، نیروهایش را به منطقه «مسکن » گسیل داشت اما بخاطر عواملی که بیان شد، ناچار تغییر سنگر داد و تدبیری اندیشید که بسان شمشیری دولبه به جان معاویة بن ابی سفیان بن حرب افتاد، زیرا معاویه در مقابل تدبیر امام دو راه بیشتر نداشت; یا به مواد معاهده صلح عمل کند که در این صورت امام حسن علیه السلام به هدفش یعنی عمل به احکام اسلام طبق کتاب و سنت، حفظ خون شیعیان و گرفتن خلافت از دست غاصبان کاخ نشین شام می رسید و یا اینکه مواد معاهده را زیر پا بگذارد - که معاویه این راه را برگزید - و در این صورت نقاب از چهره حیله گر و فریبکارانه معاویه کنار زده می شد و مردم پی به جنایت و فساد روحی او می بردند و زمینه برای قیام علیه بنی امیه فراهم می گشت، که چنین هم شد .
بنابر این، صلح امام حسن علیه السلام راه به وجود آمدن نهضت عاشورا را هموار ساخت و نتایج آن را قابل عرضه ساخت و به قول عالم بزرگ و جلیل القدر، مرحوم سید شرف الدین رحمه الله، شهادت کربلا پیش از آنکه حسینی باشد حسنی بود . از نظر خردمندان، روز ساباط امام حسن علیه السلام به مفهوم فداکاری بسی آمیخته تر است تا روز عاشورای امام حسین علیه السلام; زیرا امام حسن علیه السلام در آن روز در صحنه فداکاری نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب ایفا کرد (22) .
سلام علیه یوم ولد ویوم استشهد ویوم یبعث حیا .
پی نوشت ها:
1) نمونه هایی از این اعتراض و پاسخها در جلد 44 بحارالانوار آمده است .
2) بقرة/190 .
3) انفال/61 .
4) محمد محمدی ری شهری، اهل البیت فی القرآن والسنة، دارالحدیث، 1379، چاپ دوم، ص 74، به نقل از صحیح مسلم و مسند احمد .
5) سید محمد موسوی کاشانی، بر امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه گذشت، مؤلف، 1372، چاپ اول، ص 84 .
6) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، ج 44، ص 2 .
7) جواد محدثی، تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام، انتشارات مدرسه، 1378، چاپ دوم، ص 38، به نقل از پیشوای صادق .
8) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 83 - 85 .
9) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 302، به نقل از ابن خلدون و ابن اثیر .
10) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 43 .
11) محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ بیروت، ج 5، ص 237 .
12) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 90 - 91 .
13) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 12 .
14) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، جلد 44، ص 23 .
15) طبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمد هادی به، انتشارات اسوه، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 71 .
16) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق مؤسسه آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 91 .
17) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، 1385 ه . ق، چاپ دوم، ج 5، ص 129 - 130 .
18) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 11، مقدمه کتاب .
19) در این زمینه می توانید به کتاب تذکرة الخواص سبط بن جوزی، از صفحه 286 به بعد مراجعه نمائید .
20) سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، چاپ تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 261 .
21) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 516 .
22) مقدمه همان، ص 21 .
کلمات کليدي: امام حسن علیهالسلام امام حسین علیهالسلام امام حسن علیهالسلام صلح امام صلح امام حسین علیهالسلام به جنگ معاویه امام حسین علیهالسلام قیامدیر زمانی است که افرادی کوته بین، مغرض و یا جاهل به سیره سیاسی امام حسن علیه السلام خرده می گیرند که چرا او مانند امام حسین علیه السلام قیام نکرد و با معاویة بن ابی سفیان از در سازش و مسالمت وارد گردید . این خرده گیریها و اعتراضات، در زمان حیات خود حضرت و در زمان ائمه بعد از وی نیز صورت گرفته است که آن بزرگواران به آنها پاسخ داده اند (1) .
شاید بعضی هم واقعا به دنبال این سؤال باشند که علت تفاوت سیره سیاسی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه بوده است؟ آیا امام حسین علیه السلام بیشتر از امام حسن علیه السلام در اندیشه نبرد در راه اسلام بوده یا دلیل دیگری داشته است؟
برای کسانیکه زیاد در عمق مطلب دقت نمی کنند، روش سیاسی این دو امام بزرگوار متناقض می نماید، و لهذا برخی گفته اند اساسا امام دوم و سوم شیعیان دو روحیه مختلف داشته اند; امام حسن علیه السلام طبعا صلح طلب، ولی امام حسین علیه السلام مردی شورشی و جنگجو بوده است .
ما در این نوشتار از دو جنبه اعتقادی و اوضاع سیاسی - اجتماعی روشن خواهیم ساخت که صلح امام حسن علیه السلام و قیام امام حسین علیه السلام نه تنها متناقض نیستند، بلکه هر دو در زمان خود حرکتی لازم و در یک راستا و در تعقیب یک هدف بوده اند .
اسلام و جهاد
قبل از ورود به بحث توضیح مختصری درباره قانون اسلام در موضوع جهاد ضروری است، چون قیام و صلح هر دو به مسئله جهاد برمی گردند . امام حسن علیه السلام متارکه جهاد نمود و صلح کرد ولی امام حسین علیه السلام قیام کرد و به جهاد مبادرت ورزید . آیا اسلام دین صلح است یا دین جنگ؟ در قرآن کریم هم دستور به جنگ و جهاد داده شده و هم دستور صلح . آیات زیادی راجع به جنگ با کفار و مشرکین است، مانند «وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم » ; (2) «در راه خدا با کسانیکه با شما می جنگند بجنگید . » و آیات دیگری در باب صلح وارد شده است، مانند: «وان جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل علی الله انه هو السمیع العلیم » ; (3) «و اگر به صلح گراییدند، تو نیز بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست .»
بنابراین اسلام نه صلح را به معنای یک قانون ثابت می پذیرد و نه در همه شرائط جنگ را توصیه می کند، بلکه هر کدام از این دو تابع شرایط خاصی است، از اینرو می بینیم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در بدر و احد و احزاب با مشرکین می جنگد و در حدیبیه با سرسخت ترین دشمنان اسلام یعنی مشرکین مکه قرارداد صلح امضا می کند .
سیره سیاسی ائمه علیهم السلام از جنبه اعتقادی
اگر از لحاظ اعتقادی به حجت الهی بودن ائمه معتقد باشیم و هر حرکتی که از آنها صادر شده را الهی بدانیم، هر روشی که آن بزرگواران در پیش گرفته اند - اعم از صلح و جنگ - قابل توجیه و مورد قبول واقع خواهد شد .
ائمه اطهارعلیهم السلام همه نور واحد و معصومند و مرتکب خطا و اشتباه و گناه نمی شوند و هدف آنان نیز یک چیز بوده و هست و آن عزت و اعتلاء و حفظ دین مبین اسلام می باشد، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «لا یزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشر خلیفة; (4) اسلام مادام که در سایه وجود دوازده امام و خلیفه است عزیز و مقتدر است .»
بر این اساس ائمه هدی علیهم السلام به مقتضای عصمت و علمی که دارند، همیشه نافع ترین و بهترین راه را برای حفظ اسلام و اعتلای کلمه حق در پیش می گیرند و نهایت تلاش خود را در جهت رسیدن به این هدف مصروف می دارند . تمام دغدغه شان حفظ دین است; چه با شمشیر و چه با تدبیر . و حرکت هر یک از آن حضرات ادامه و مکمل حرکت امام دیگر بوده است و همه بر طبق دستور خدا و رسولش عمل کرده اند، چنانکه حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام در جواب جابر که به آن حضرت عرض کرد: نمی شود شما هم مثل امام حسن علیه السلام صلح کنید؟ فرمود: «ان اخی فعل بامر من الله ورسوله وانا افعل بامر من الله ورسوله; (5) همانا برادرم به امر خدا و رسولش عمل کرد، من نیز به امر خدا و رسولش عمل می کنم .»
ابو سعید عقیصا می گوید: به امام حسن مجتبی علیه السلام عرض کردم: چرا با معاویه صلح نمودی؟ آن حضرت فرمودند: «یا ابا سعید! الست حجة الله تعالی ذکره علی خلقه، واماما علیهم بعد ابی علیه السلام؟ قلت: بلی . قال: الست الذی قال رسول الله صلی الله علیه وآله لی ولاخی: الحسن والحسین امامان قاما او قعدا؟ قلت: بلی . قال: فانا اذن امام لو قمت وانا امام لو قعدت، یا ابا سعید علة مصالحتی لمعاویة علة مصالحة رسول الله صلی الله علیه وآله لبنی ضمرة وبنی اشجع ولاهل مکة حین انصرف من الحدیبیة . اولئک کفار بالتنزیل ومعاویة واصحابه کفار بالتاویل، یا ابا سعید اذا کنت اماما من قبل الله تعالی ذکره لم یجب ان یسفه رایی فیما اتیته من مهادنة او محاربة، وان کان وجه الحکمة فیما اتیته ملتبسا; (6)
ای ابو سعید! آیا من حجت خدای تعالی بر خلقش نیستم و امام بعد از پدرم علی علیه السلام بر مردم نمی باشم؟ گفتم: چرا هستی . فرمود: آیا من آن کسی نیستم که رسول خداصلی الله علیه وآله درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین امامند چه قیام کنند و چه صلح کنند؟ گفتم: چرا هستی . سپس فرمود: پس من چه قیام می کردم و چه صلح می نمودم، امام هستم . ای ابوسعید! به همان علتی که پیامبر با قبایل بنی ضمره و بنی اشجع و با اهل مکه زمانیکه از حدیبیه برمی گشت صلح نمود من هم با معاویه صلح نمودم، [با این تفاوت که] اهل مکه کفار به تنزیل [یعنی به تصریح قرآن] هستند و معاویه و یارانش کفار به تاویل می باشند . ای ابو سعید! زمانیکه من امام منصوب از طرف خدا هستم جایز نیست که در رای و نظرم اعم از اینکه صلح و یا جنگ باشد تخطئه شوم، اگر چه حکمت نظرم مشخص نباشد .»
بنابراین حدیث، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در موقعیت و شرایط امام حسن علیه السلام بود، همان راهی که امام حسن علیه السلام در پیش گرفت را برمی گزید و طبیعتا اگر امام حسین علیه السلام هم در آن شرایط و موقعیت بود، راه چاره را تن دادن به صلح می دانست .
این بحث را با کلامی از مقام معظم رهبری در این زمینه به پایان می بریم . ایشان می فرمایند: «ما نباید در تفاوت شیوه عمل ائمه علیهم السلام به تعداد امامان نظر کنیم، بلکه باید ائمه را بعنوان فردی که 250 سال عمر کرده و بنا به شرائط مختلف و نیازهای هر زمان و امکانات موجود، مختلف عمل کرده است به حساب آوریم . بدون شک اگر خود پیامبرصلی الله علیه وآله هم 250 سال عمر می کرد و در زمان خود با شرائط متفاوت روبرو می شد، همانگونه عمل می کرد که ائمه علیهم السلام عمل نموده اند . (7) »
بررسی شرائط سیاسی - اجتماعی دو امام
برای معلوم شدن چرائی روش امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مقابل معاویه و یزید باید موقعیت و شرائط زمان آن دو امام بزرگوار روشن گردد .
علت تفاوت شیوه این دو امام می تواند مسائل متعددی باشد که ما در اینجا به چهار تفاوت عمده زمان امام حسن علیه السلام با زمان امام حسین علیه السلام اشاره می کنیم:
1 - تفاوت موقعیت اجتماعی دو امام
امام حسن علیه السلام در مسند خلافت مسلمین بود ولی امام حسین علیه السلام چنین نبود . امام حسن علیه السلام خلیفه مسلمین است و یک نیروی طاغی و باغی علیه او خروج کرده است، کشته شدن او در این وضع یعنی کشته شدن خلیفه مسلمین و شکست مرکز قدرت، ولی امام حسین علیه السلام یک معترض به حکومت موجود بود، اگر کشته می شد - که کشته شد - کشته شدنش شهادتی افتخارآمیز بود، همانطوریکه افتخارآمیز هم شد (8) .
پس اگر امام حسن علیه السلام مقاومت می کرد نتیجه نهائی آن - آنطور که ظواهر تاریخ نشان می دهد - این بود که کشته می شد و یا دست و کت بسته تحویل معاویه داده می شد و اسیر می گردید، و این کشته شدن یا اسارت خلیفه مسلمین در مسند خلافت بود و موجب شکست اسلام می گشت، ولی کشته شدن امام حسین علیه السلام کشته شدن یک نفر معترض به حکومت فاسد بود و این موجب از بین رفتن فساد و بیداری مردم علیه فساد و حرکت آنان در حفظ اسلام می شد، که چنین نیز شد .
2 - تفاوت جو فرهنگی و افکار عمومی
روزی که امام حسن علیه السلام صلح کرد، هنوز اجتماع به آن پایه از درک و بینش نرسیده بود که هدف امام را تامین کند . در آن روز مردم کوفه تمایلی به جنگ نشان نمی دادند، بگونه ای که وقتی امام آنها را گرد آورد و خطابه ای ایراد کرد و آنان را به نیک اندیشی و پایداری و استقامت تشویق نمود و روزها و خاطره های ستوده جنگ صفین را به یادشان آورد و به آنان چنین وانمود کرد که در مورد پیشنهاد (صلح) معاویه با ایشان مشورت می کند، در آخر خطابه اش فرمود: آگاه باشید معاویه ما را به کاری فراخوانده که در آن نه سربلندی هست و نه انصاف، اگر داوطلب مرگید سخن او را به خودش برگردانید و با زبانه شمشیر او را به محاکمه خدایی بکشیم و اگر خواستار زندگی هستید پیشنهاد او را بپذیریم و خشنودی شما را طلب کنیم، مردم از هر سو فریاد برآوردند: مهلت، مهلت، صلح را امضا کن (9) .
آری کوفه زمان امام حسن علیه السلام کوفه ای خسته، ناراحت، متفرق و متشتت بود، کوفه ای که امیرمؤمنان علیه السلام در روزهای آخر ملاقاتش مکرر از مردم آن و عدم آمادگی شان شکایت می کرد .
مردم همین کوفه بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و برنامه های ضد انسانی تهدید و گرسنگی معاویه علیه خود را تحمل نمودند; بگونه ای که ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: در زمان معاویه شیعیان در هرجا که بودند به قتل می رسیدند، بنی امیه دست و پای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند بریدند، هر کس که معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر بود زندانی شد و یا مالش به غارت رفت و یا خانه اش را ویران کردند (10) .
و طبری می گوید: زیاد بن سمیه که حاکم کوفه و بصره بود و به تناوب شش ماه در هر کدام از این دو شهر حکومت می کرد، «سمرة بن جندب » را به جای خود در بصره گذاشت تا در غیاب وی امور شهر را به عهده بگیرد، سمره در این مدت هشت هزار نفر را به قتل رسانید (11) .
این ظلم و جورها واقعا مردم را بی تاب کرد و دنبال راه چاره بودند . از این رو حدود هیجده هزار نامه به امام حسین علیه السلام نوشتند و برای همکاری با آن حضرت اعلام آمادگی کامل نمودند . از نظر تاریخی اگر امام به آن نامه ها ترتیب اثر نمی داد، در مقابل تاریخ محکوم بود و می گفتند زمینه مساعدی را از دست داد .
بنابراین از ناحیه کوفه بر امام حسین علیه السلام برای قیام اتمام حجت می شود بگونه ای که امام نمی تواند آن اتمام حجت را نادیده بگیرد، ولی در مورد امام حسن علیه السلام قضیه بر عکس است و اتمام حجت بر خلاف بود و مردم کوفه عدم آمادگی شان را اعلام کرده بودند (12) .
3 - تفاوت یاران دو امام
امام حسن علیه السلام با یاران بی وفایی روبرو بود که عده ای از آنها در مقابل تطمیعهای معاویه خود را باختند و برق سیم و زرهای فتنه گر شام عقل از سرشان ربود و به لشکر معاویه ملحق گردیدند و جمعی دیگر از آنها برای معاویه نامه نوشتند که ما حاضریم حسن بن علی علیه السلام را دست بسته تحویل دهیم .
امام حسن علیه السلام یارانی داشت که خود وبال جان آن حضرت شدند بگونه ای که در اردوگاه آن حضرت به خیمه حضرتش حمله ور شدند و آن را غارت کردند و سجاده را از زیر پایش کشیدند و با گستاخی ردایش را از دوشش کشیدند و در ساباط یکی از یاران وی بنام «جراح بن سنان » جلو آمد و با وقاحت تمام آن حضرت و پدر گرامیش حضرت علی علیه السلام را متهم به شرک نمود و به ران آن حضرت با شمشیر ضربه ای زد که گوشت را شکافت و به استخوان رسید (13) . با چنین اصحابی امام چگونه می توانست در مقابل لشکر منسجم شام به جنگ ادامه دهد؟
در تواریخ آمده است که آن حضرت از یاران بی وفایش چنین شکوه می کند: «به خدا سوگند معاویه برای من از این مردمی که گمان دارند شیعه هستند بهتر است .»
و در خطبه ای که معاویه هم در آن مجلس حضور داشت فرمودند: «وقد هرب رسول الله من قومه وهو یدعوهم الی الله حتی فر الی الغار ولو وجد علیهم اعوانا ما هرب منهم ولو وجدت انا اعوانا ما بایعتک یا معاویة; (14) رسول خداصلی الله علیه وآله با اینکه قومش را به سوی خدا دعوت می نمود، مجبور شد از دست آنها فرار کند و به غار پناه آورد و اگر یارانی داشت هرگز از آنها فرار نمی کرد . من هم اگر یارانی داشتم هرگز با تو ای معاویه بیعت نمی کردم .»
آن حضرت در بیانی دیگر علت صلحش را نداشتن یار و یاور بیان می فرماید: «والله ما سلمت الامر الیه الا انی لم اجد انصارا ولو وجدت انصارا لقاتلته لیلی ونهاری حتی یحکم الله بینی وبینه; (15) به خدا سوگند من حکومت را به معاویه واگذار نکرم مگر بخاطر نداشتن یاران و اگر انصار و یارانی می داشتم، شبانه روز با او می جنگیدم تا اینکه خداوند بین من و او حکم کند .»
اما حضرت امام حسین علیه السلام یارانی داشت که هر چند از نظر کمیت تعدادشان اندک بود ولی از نظر ایمان و استقامت و وفاداری نظیر نداشتند; بگونه ای که خود آن حضرت آنان را چنین می ستاید: «اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی من اصحابی ولا اهل بیت ابر ولا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی خیرا; (16) من اصحابی با وفاتر از یاران خود سراغ ندارم و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خود نمی شناسم . خداوند از جانب من به شما پاداش نیک دهد .»
یاران حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السلام حقیقتا قابل ستایش بودند و به درستی با ایمان و وفادار بودند، زیرا تا یک نفر از ایشان زنده بود نگذاشتند آسیبی به امام و مولایشان برسد .
4 - تفاوت روحیات و رفتار معاویه و یزید
معاویه و یزید هر چند در اصل هدف (از بین بردن اسلام و غصب حق اهل بیت) متحد بودند و هر دو یک هدف را دنبال می کردند ولی در رفتار و روحیه، دو تفاوت عمده با هم داشتند که همین تفاوتها عکس العملهای مناسب خود را از ناحیه امامان علیهم السلام می طلبید:
الف - کهنه کار بودن معاویه و خام بودن یزید: معاویة بن ابی سفیان در حل و فصل مشکلات از مهارت خاصی برخوردار بود و به اصطلاح امروزی کهنه کار و آزموده بود و بدینوسیله توانسته بود مردم شام را با خود همراه کند و افکار عمومی را با حکومت شام هماهنگ نماید، ولی یزید بن معاویه جوانی خام و بی تجربه و فاقد این مهارتها بود .
ب - قیافه دین گرایانه معاویه و فسق علنی یزید: معاویه کفر را در لباس نفاق پوشانده بود و کینه اسلام و اهل بیت علیهم السلام چنان در دل او ریشه دوانده بود که در پاسخ «مغیرة بن شعبه » که از او خواسته بود تا قدری درباره خاندان علی علیه السلام و شیعیانش به عدالت رفتار کند، گفته بود: «لا والله الا دفنا دفنا; (17) به خدا قسم هدفم دفن [نام پیامبر و اسلام] است .» اما وی با همه کینه ای که نسبت به اسلام داشت، تظاهر به اسلام و دین داری می نمود و ظواهر دینی را رعایت می کرد . او نقاب دین به چهره داشت و بگونه ای عمل نمود که مردم را دچار تردید و دو دلی کرد و همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خبر داد، دین خدا را مایه فریبکاری و بندگان خدا را بردگانی حلقه بگوش و مال خدا را ملک اختصاصی خویش ساخته بود (18) .
این روحیه معاویه، کار امام حسن علیه السلام را پیچیده تر نموده بود و باید سالها می گذشت تا چهره مزورانه فرزند هند جگرخوار برای مردم آشکار می شد . صلح امام حسن علیه السلام این مهم را بخوبی به انجام رساند و چهره واقعی معاویه و بنی امیه را به مردم نشان داد . به خاطر همین روحیه حیله گرانه معاویه است که امام حسین علیه السلام در مدت ده سال اول امامتش که در زمان سلطنت معاویه واقع شده بود قیام نکردند، اما با مرگ معاویه و شروع سلطنت یزید دست به قیام زدند .
ولی یزید به عنوان عنصر مقابل امام حسین علیه السلام جوانی عیاش، آلوده به گناه و سگ باز بود . او با شراب خواری علنی دستورات دین مبین اسلام را زیر پا می گذاشت . اشعاری که از وی در کتب شیعه و سنی در این زمینه نقل شده، به وضوح نمایانگر اوج فساد و انحراف او می باشد (19) .
یزید به صراحت اظهار کفر می کرد، چنانکه وقتی سر مبارک حضرت سید الشهداءعلیه السلام را جلوی او گذاردند با چوب خیزران به لبهای مبارک حضرت اشاره کرد و اشعاری را خواند که از جمله آن اشعار دو بیت زیر است:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء ولا وحی نزل
لست من خندف ان لم انتقم
من بنی احمد ما کان فعل (20)
«بنی هاشم با حکومت بازی کرد، نه از عالم بالا خبری رسیده و نه وحیی نازل شده است . من از نسل قبیله خودم نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام آنچه درباره پدران من انجام دادند را نگیرم .»
چنانکه ملاحظه می فرمائید در این اشعار فرزندزاده طلقاء علنا رسالت پیامبر را تکذیب می نماید و با خود عهد می کند که انتقام مشرکین جاهلیت را که بدست پیامبرصلی الله علیه وآله به هلاکت رسیده بودند از خاندان آن حضرت بگیرد .
یزید با دهن کجی آشکار به اسلام و دستورات حیات بخش آن، از نظر اعتبار و آبرو به جایی رسیده بود که «اخطل شاعر» - به وایت بیهقی - رو به روی او چنین گفت: «ای یزید حقا که دین تو همچون دین درازگوش است، بلکه تو از هرمز کافرتری . (21) »
طبیعی است که اعتراض در مقابل چنین حاکمی که آبرویش به خاطر فساد نزد مردم بر باد رفته است، افتخاری بزرگ است، هر چند انسان در این اعتراض جانش را از دست بدهد .
سخن آخر:
امام حسن علیه السلام صلح نکرد بلکه صلح را بر او تحمیل نمودند، او در مقابل گروه باغی و یاغی شام ابتدا قیام کرد و در رویارویی با معاویه، نیروهایش را به منطقه «مسکن » گسیل داشت اما بخاطر عواملی که بیان شد، ناچار تغییر سنگر داد و تدبیری اندیشید که بسان شمشیری دولبه به جان معاویة بن ابی سفیان بن حرب افتاد، زیرا معاویه در مقابل تدبیر امام دو راه بیشتر نداشت; یا به مواد معاهده صلح عمل کند که در این صورت امام حسن علیه السلام به هدفش یعنی عمل به احکام اسلام طبق کتاب و سنت، حفظ خون شیعیان و گرفتن خلافت از دست غاصبان کاخ نشین شام می رسید و یا اینکه مواد معاهده را زیر پا بگذارد - که معاویه این راه را برگزید - و در این صورت نقاب از چهره حیله گر و فریبکارانه معاویه کنار زده می شد و مردم پی به جنایت و فساد روحی او می بردند و زمینه برای قیام علیه بنی امیه فراهم می گشت، که چنین هم شد .
بنابر این، صلح امام حسن علیه السلام راه به وجود آمدن نهضت عاشورا را هموار ساخت و نتایج آن را قابل عرضه ساخت و به قول عالم بزرگ و جلیل القدر، مرحوم سید شرف الدین رحمه الله، شهادت کربلا پیش از آنکه حسینی باشد حسنی بود . از نظر خردمندان، روز ساباط امام حسن علیه السلام به مفهوم فداکاری بسی آمیخته تر است تا روز عاشورای امام حسین علیه السلام; زیرا امام حسن علیه السلام در آن روز در صحنه فداکاری نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب ایفا کرد (22) .
سلام علیه یوم ولد ویوم استشهد ویوم یبعث حیا .
پی نوشت ها:
1) نمونه هایی از این اعتراض و پاسخها در جلد 44 بحارالانوار آمده است .
2) بقرة/190 .
3) انفال/61 .
4) محمد محمدی ری شهری، اهل البیت فی القرآن والسنة، دارالحدیث، 1379، چاپ دوم، ص 74، به نقل از صحیح مسلم و مسند احمد .
5) سید محمد موسوی کاشانی، بر امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه گذشت، مؤلف، 1372، چاپ اول، ص 84 .
6) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، ج 44، ص 2 .
7) جواد محدثی، تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام، انتشارات مدرسه، 1378، چاپ دوم، ص 38، به نقل از پیشوای صادق .
8) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 83 - 85 .
9) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 302، به نقل از ابن خلدون و ابن اثیر .
10) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 43 .
11) محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ بیروت، ج 5، ص 237 .
12) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 90 - 91 .
13) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 12 .
14) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، جلد 44، ص 23 .
15) طبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمد هادی به، انتشارات اسوه، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 71 .
16) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق مؤسسه آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 91 .
17) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، 1385 ه . ق، چاپ دوم، ج 5، ص 129 - 130 .
18) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 11، مقدمه کتاب .
19) در این زمینه می توانید به کتاب تذکرة الخواص سبط بن جوزی، از صفحه 286 به بعد مراجعه نمائید .
20) سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، چاپ تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 261 .
21) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 516 .
22) مقدمه همان، ص 21 .
کلمات کليدي: امام حسن علیهالسلام امام حسین علیهالسلام امام حسن علیهالسلام صلح امام صلح امام حسین علیهالسلام به جنگ معاویه امام حسین علیهالسلام قیامدیر زمانی است که افرادی کوته بین، مغرض و یا جاهل به سیره سیاسی امام حسن علیه السلام خرده می گیرند که چرا او مانند امام حسین علیه السلام قیام نکرد و با معاویة بن ابی سفیان از در سازش و مسالمت وارد گردید . این خرده گیریها و اعتراضات، در زمان حیات خود حضرت و در زمان ائمه بعد از وی نیز صورت گرفته است که آن بزرگواران به آنها پاسخ داده اند (1) .
شاید بعضی هم واقعا به دنبال این سؤال باشند که علت تفاوت سیره سیاسی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه بوده است؟ آیا امام حسین علیه السلام بیشتر از امام حسن علیه السلام در اندیشه نبرد در راه اسلام بوده یا دلیل دیگری داشته است؟
برای کسانیکه زیاد در عمق مطلب دقت نمی کنند، روش سیاسی این دو امام بزرگوار متناقض می نماید، و لهذا برخی گفته اند اساسا امام دوم و سوم شیعیان دو روحیه مختلف داشته اند; امام حسن علیه السلام طبعا صلح طلب، ولی امام حسین علیه السلام مردی شورشی و جنگجو بوده است .
ما در این نوشتار از دو جنبه اعتقادی و اوضاع سیاسی - اجتماعی روشن خواهیم ساخت که صلح امام حسن علیه السلام و قیام امام حسین علیه السلام نه تنها متناقض نیستند، بلکه هر دو در زمان خود حرکتی لازم و در یک راستا و در تعقیب یک هدف بوده اند .
اسلام و جهاد
قبل از ورود به بحث توضیح مختصری درباره قانون اسلام در موضوع جهاد ضروری است، چون قیام و صلح هر دو به مسئله جهاد برمی گردند . امام حسن علیه السلام متارکه جهاد نمود و صلح کرد ولی امام حسین علیه السلام قیام کرد و به جهاد مبادرت ورزید . آیا اسلام دین صلح است یا دین جنگ؟ در قرآن کریم هم دستور به جنگ و جهاد داده شده و هم دستور صلح . آیات زیادی راجع به جنگ با کفار و مشرکین است، مانند «وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم » ; (2) «در راه خدا با کسانیکه با شما می جنگند بجنگید . » و آیات دیگری در باب صلح وارد شده است، مانند: «وان جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل علی الله انه هو السمیع العلیم » ; (3) «و اگر به صلح گراییدند، تو نیز بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست .»
بنابراین اسلام نه صلح را به معنای یک قانون ثابت می پذیرد و نه در همه شرائط جنگ را توصیه می کند، بلکه هر کدام از این دو تابع شرایط خاصی است، از اینرو می بینیم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در بدر و احد و احزاب با مشرکین می جنگد و در حدیبیه با سرسخت ترین دشمنان اسلام یعنی مشرکین مکه قرارداد صلح امضا می کند .
سیره سیاسی ائمه علیهم السلام از جنبه اعتقادی
اگر از لحاظ اعتقادی به حجت الهی بودن ائمه معتقد باشیم و هر حرکتی که از آنها صادر شده را الهی بدانیم، هر روشی که آن بزرگواران در پیش گرفته اند - اعم از صلح و جنگ - قابل توجیه و مورد قبول واقع خواهد شد .
ائمه اطهارعلیهم السلام همه نور واحد و معصومند و مرتکب خطا و اشتباه و گناه نمی شوند و هدف آنان نیز یک چیز بوده و هست و آن عزت و اعتلاء و حفظ دین مبین اسلام می باشد، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «لا یزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشر خلیفة; (4) اسلام مادام که در سایه وجود دوازده امام و خلیفه است عزیز و مقتدر است .»
بر این اساس ائمه هدی علیهم السلام به مقتضای عصمت و علمی که دارند، همیشه نافع ترین و بهترین راه را برای حفظ اسلام و اعتلای کلمه حق در پیش می گیرند و نهایت تلاش خود را در جهت رسیدن به این هدف مصروف می دارند . تمام دغدغه شان حفظ دین است; چه با شمشیر و چه با تدبیر . و حرکت هر یک از آن حضرات ادامه و مکمل حرکت امام دیگر بوده است و همه بر طبق دستور خدا و رسولش عمل کرده اند، چنانکه حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام در جواب جابر که به آن حضرت عرض کرد: نمی شود شما هم مثل امام حسن علیه السلام صلح کنید؟ فرمود: «ان اخی فعل بامر من الله ورسوله وانا افعل بامر من الله ورسوله; (5) همانا برادرم به امر خدا و رسولش عمل کرد، من نیز به امر خدا و رسولش عمل می کنم .»
ابو سعید عقیصا می گوید: به امام حسن مجتبی علیه السلام عرض کردم: چرا با معاویه صلح نمودی؟ آن حضرت فرمودند: «یا ابا سعید! الست حجة الله تعالی ذکره علی خلقه، واماما علیهم بعد ابی علیه السلام؟ قلت: بلی . قال: الست الذی قال رسول الله صلی الله علیه وآله لی ولاخی: الحسن والحسین امامان قاما او قعدا؟ قلت: بلی . قال: فانا اذن امام لو قمت وانا امام لو قعدت، یا ابا سعید علة مصالحتی لمعاویة علة مصالحة رسول الله صلی الله علیه وآله لبنی ضمرة وبنی اشجع ولاهل مکة حین انصرف من الحدیبیة . اولئک کفار بالتنزیل ومعاویة واصحابه کفار بالتاویل، یا ابا سعید اذا کنت اماما من قبل الله تعالی ذکره لم یجب ان یسفه رایی فیما اتیته من مهادنة او محاربة، وان کان وجه الحکمة فیما اتیته ملتبسا; (6)
ای ابو سعید! آیا من حجت خدای تعالی بر خلقش نیستم و امام بعد از پدرم علی علیه السلام بر مردم نمی باشم؟ گفتم: چرا هستی . فرمود: آیا من آن کسی نیستم که رسول خداصلی الله علیه وآله درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین امامند چه قیام کنند و چه صلح کنند؟ گفتم: چرا هستی . سپس فرمود: پس من چه قیام می کردم و چه صلح می نمودم، امام هستم . ای ابوسعید! به همان علتی که پیامبر با قبایل بنی ضمره و بنی اشجع و با اهل مکه زمانیکه از حدیبیه برمی گشت صلح نمود من هم با معاویه صلح نمودم، [با این تفاوت که] اهل مکه کفار به تنزیل [یعنی به تصریح قرآن] هستند و معاویه و یارانش کفار به تاویل می باشند . ای ابو سعید! زمانیکه من امام منصوب از طرف خدا هستم جایز نیست که در رای و نظرم اعم از اینکه صلح و یا جنگ باشد تخطئه شوم، اگر چه حکمت نظرم مشخص نباشد .»
بنابراین حدیث، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در موقعیت و شرایط امام حسن علیه السلام بود، همان راهی که امام حسن علیه السلام در پیش گرفت را برمی گزید و طبیعتا اگر امام حسین علیه السلام هم در آن شرایط و موقعیت بود، راه چاره را تن دادن به صلح می دانست .
این بحث را با کلامی از مقام معظم رهبری در این زمینه به پایان می بریم . ایشان می فرمایند: «ما نباید در تفاوت شیوه عمل ائمه علیهم السلام به تعداد امامان نظر کنیم، بلکه باید ائمه را بعنوان فردی که 250 سال عمر کرده و بنا به شرائط مختلف و نیازهای هر زمان و امکانات موجود، مختلف عمل کرده است به حساب آوریم . بدون شک اگر خود پیامبرصلی الله علیه وآله هم 250 سال عمر می کرد و در زمان خود با شرائط متفاوت روبرو می شد، همانگونه عمل می کرد که ائمه علیهم السلام عمل نموده اند . (7) »
بررسی شرائط سیاسی - اجتماعی دو امام
برای معلوم شدن چرائی روش امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مقابل معاویه و یزید باید موقعیت و شرائط زمان آن دو امام بزرگوار روشن گردد .
علت تفاوت شیوه این دو امام می تواند مسائل متعددی باشد که ما در اینجا به چهار تفاوت عمده زمان امام حسن علیه السلام با زمان امام حسین علیه السلام اشاره می کنیم:
1 - تفاوت موقعیت اجتماعی دو امام
امام حسن علیه السلام در مسند خلافت مسلمین بود ولی امام حسین علیه السلام چنین نبود . امام حسن علیه السلام خلیفه مسلمین است و یک نیروی طاغی و باغی علیه او خروج کرده است، کشته شدن او در این وضع یعنی کشته شدن خلیفه مسلمین و شکست مرکز قدرت، ولی امام حسین علیه السلام یک معترض به حکومت موجود بود، اگر کشته می شد - که کشته شد - کشته شدنش شهادتی افتخارآمیز بود، همانطوریکه افتخارآمیز هم شد (8) .
پس اگر امام حسن علیه السلام مقاومت می کرد نتیجه نهائی آن - آنطور که ظواهر تاریخ نشان می دهد - این بود که کشته می شد و یا دست و کت بسته تحویل معاویه داده می شد و اسیر می گردید، و این کشته شدن یا اسارت خلیفه مسلمین در مسند خلافت بود و موجب شکست اسلام می گشت، ولی کشته شدن امام حسین علیه السلام کشته شدن یک نفر معترض به حکومت فاسد بود و این موجب از بین رفتن فساد و بیداری مردم علیه فساد و حرکت آنان در حفظ اسلام می شد، که چنین نیز شد .
2 - تفاوت جو فرهنگی و افکار عمومی
روزی که امام حسن علیه السلام صلح کرد، هنوز اجتماع به آن پایه از درک و بینش نرسیده بود که هدف امام را تامین کند . در آن روز مردم کوفه تمایلی به جنگ نشان نمی دادند، بگونه ای که وقتی امام آنها را گرد آورد و خطابه ای ایراد کرد و آنان را به نیک اندیشی و پایداری و استقامت تشویق نمود و روزها و خاطره های ستوده جنگ صفین را به یادشان آورد و به آنان چنین وانمود کرد که در مورد پیشنهاد (صلح) معاویه با ایشان مشورت می کند، در آخر خطابه اش فرمود: آگاه باشید معاویه ما را به کاری فراخوانده که در آن نه سربلندی هست و نه انصاف، اگر داوطلب مرگید سخن او را به خودش برگردانید و با زبانه شمشیر او را به محاکمه خدایی بکشیم و اگر خواستار زندگی هستید پیشنهاد او را بپذیریم و خشنودی شما را طلب کنیم، مردم از هر سو فریاد برآوردند: مهلت، مهلت، صلح را امضا کن (9) .
آری کوفه زمان امام حسن علیه السلام کوفه ای خسته، ناراحت، متفرق و متشتت بود، کوفه ای که امیرمؤمنان علیه السلام در روزهای آخر ملاقاتش مکرر از مردم آن و عدم آمادگی شان شکایت می کرد .
مردم همین کوفه بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و برنامه های ضد انسانی تهدید و گرسنگی معاویه علیه خود را تحمل نمودند; بگونه ای که ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: در زمان معاویه شیعیان در هرجا که بودند به قتل می رسیدند، بنی امیه دست و پای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند بریدند، هر کس که معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر بود زندانی شد و یا مالش به غارت رفت و یا خانه اش را ویران کردند (10) .
و طبری می گوید: زیاد بن سمیه که حاکم کوفه و بصره بود و به تناوب شش ماه در هر کدام از این دو شهر حکومت می کرد، «سمرة بن جندب » را به جای خود در بصره گذاشت تا در غیاب وی امور شهر را به عهده بگیرد، سمره در این مدت هشت هزار نفر را به قتل رسانید (11) .
این ظلم و جورها واقعا مردم را بی تاب کرد و دنبال راه چاره بودند . از این رو حدود هیجده هزار نامه به امام حسین علیه السلام نوشتند و برای همکاری با آن حضرت اعلام آمادگی کامل نمودند . از نظر تاریخی اگر امام به آن نامه ها ترتیب اثر نمی داد، در مقابل تاریخ محکوم بود و می گفتند زمینه مساعدی را از دست داد .
بنابراین از ناحیه کوفه بر امام حسین علیه السلام برای قیام اتمام حجت می شود بگونه ای که امام نمی تواند آن اتمام حجت را نادیده بگیرد، ولی در مورد امام حسن علیه السلام قضیه بر عکس است و اتمام حجت بر خلاف بود و مردم کوفه عدم آمادگی شان را اعلام کرده بودند (12) .
3 - تفاوت یاران دو امام
امام حسن علیه السلام با یاران بی وفایی روبرو بود که عده ای از آنها در مقابل تطمیعهای معاویه خود را باختند و برق سیم و زرهای فتنه گر شام عقل از سرشان ربود و به لشکر معاویه ملحق گردیدند و جمعی دیگر از آنها برای معاویه نامه نوشتند که ما حاضریم حسن بن علی علیه السلام را دست بسته تحویل دهیم .
امام حسن علیه السلام یارانی داشت که خود وبال جان آن حضرت شدند بگونه ای که در اردوگاه آن حضرت به خیمه حضرتش حمله ور شدند و آن را غارت کردند و سجاده را از زیر پایش کشیدند و با گستاخی ردایش را از دوشش کشیدند و در ساباط یکی از یاران وی بنام «جراح بن سنان » جلو آمد و با وقاحت تمام آن حضرت و پدر گرامیش حضرت علی علیه السلام را متهم به شرک نمود و به ران آن حضرت با شمشیر ضربه ای زد که گوشت را شکافت و به استخوان رسید (13) . با چنین اصحابی امام چگونه می توانست در مقابل لشکر منسجم شام به جنگ ادامه دهد؟
در تواریخ آمده است که آن حضرت از یاران بی وفایش چنین شکوه می کند: «به خدا سوگند معاویه برای من از این مردمی که گمان دارند شیعه هستند بهتر است .»
و در خطبه ای که معاویه هم در آن مجلس حضور داشت فرمودند: «وقد هرب رسول الله من قومه وهو یدعوهم الی الله حتی فر الی الغار ولو وجد علیهم اعوانا ما هرب منهم ولو وجدت انا اعوانا ما بایعتک یا معاویة; (14) رسول خداصلی الله علیه وآله با اینکه قومش را به سوی خدا دعوت می نمود، مجبور شد از دست آنها فرار کند و به غار پناه آورد و اگر یارانی داشت هرگز از آنها فرار نمی کرد . من هم اگر یارانی داشتم هرگز با تو ای معاویه بیعت نمی کردم .»
آن حضرت در بیانی دیگر علت صلحش را نداشتن یار و یاور بیان می فرماید: «والله ما سلمت الامر الیه الا انی لم اجد انصارا ولو وجدت انصارا لقاتلته لیلی ونهاری حتی یحکم الله بینی وبینه; (15) به خدا سوگند من حکومت را به معاویه واگذار نکرم مگر بخاطر نداشتن یاران و اگر انصار و یارانی می داشتم، شبانه روز با او می جنگیدم تا اینکه خداوند بین من و او حکم کند .»
اما حضرت امام حسین علیه السلام یارانی داشت که هر چند از نظر کمیت تعدادشان اندک بود ولی از نظر ایمان و استقامت و وفاداری نظیر نداشتند; بگونه ای که خود آن حضرت آنان را چنین می ستاید: «اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی من اصحابی ولا اهل بیت ابر ولا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی خیرا; (16) من اصحابی با وفاتر از یاران خود سراغ ندارم و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خود نمی شناسم . خداوند از جانب من به شما پاداش نیک دهد .»
یاران حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السلام حقیقتا قابل ستایش بودند و به درستی با ایمان و وفادار بودند، زیرا تا یک نفر از ایشان زنده بود نگذاشتند آسیبی به امام و مولایشان برسد .
4 - تفاوت روحیات و رفتار معاویه و یزید
معاویه و یزید هر چند در اصل هدف (از بین بردن اسلام و غصب حق اهل بیت) متحد بودند و هر دو یک هدف را دنبال می کردند ولی در رفتار و روحیه، دو تفاوت عمده با هم داشتند که همین تفاوتها عکس العملهای مناسب خود را از ناحیه امامان علیهم السلام می طلبید:
الف - کهنه کار بودن معاویه و خام بودن یزید: معاویة بن ابی سفیان در حل و فصل مشکلات از مهارت خاصی برخوردار بود و به اصطلاح امروزی کهنه کار و آزموده بود و بدینوسیله توانسته بود مردم شام را با خود همراه کند و افکار عمومی را با حکومت شام هماهنگ نماید، ولی یزید بن معاویه جوانی خام و بی تجربه و فاقد این مهارتها بود .
ب - قیافه دین گرایانه معاویه و فسق علنی یزید: معاویه کفر را در لباس نفاق پوشانده بود و کینه اسلام و اهل بیت علیهم السلام چنان در دل او ریشه دوانده بود که در پاسخ «مغیرة بن شعبه » که از او خواسته بود تا قدری درباره خاندان علی علیه السلام و شیعیانش به عدالت رفتار کند، گفته بود: «لا والله الا دفنا دفنا; (17) به خدا قسم هدفم دفن [نام پیامبر و اسلام] است .» اما وی با همه کینه ای که نسبت به اسلام داشت، تظاهر به اسلام و دین داری می نمود و ظواهر دینی را رعایت می کرد . او نقاب دین به چهره داشت و بگونه ای عمل نمود که مردم را دچار تردید و دو دلی کرد و همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خبر داد، دین خدا را مایه فریبکاری و بندگان خدا را بردگانی حلقه بگوش و مال خدا را ملک اختصاصی خویش ساخته بود (18) .
این روحیه معاویه، کار امام حسن علیه السلام را پیچیده تر نموده بود و باید سالها می گذشت تا چهره مزورانه فرزند هند جگرخوار برای مردم آشکار می شد . صلح امام حسن علیه السلام این مهم را بخوبی به انجام رساند و چهره واقعی معاویه و بنی امیه را به مردم نشان داد . به خاطر همین روحیه حیله گرانه معاویه است که امام حسین علیه السلام در مدت ده سال اول امامتش که در زمان سلطنت معاویه واقع شده بود قیام نکردند، اما با مرگ معاویه و شروع سلطنت یزید دست به قیام زدند .
ولی یزید به عنوان عنصر مقابل امام حسین علیه السلام جوانی عیاش، آلوده به گناه و سگ باز بود . او با شراب خواری علنی دستورات دین مبین اسلام را زیر پا می گذاشت . اشعاری که از وی در کتب شیعه و سنی در این زمینه نقل شده، به وضوح نمایانگر اوج فساد و انحراف او می باشد (19) .
یزید به صراحت اظهار کفر می کرد، چنانکه وقتی سر مبارک حضرت سید الشهداءعلیه السلام را جلوی او گذاردند با چوب خیزران به لبهای مبارک حضرت اشاره کرد و اشعاری را خواند که از جمله آن اشعار دو بیت زیر است:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء ولا وحی نزل
لست من خندف ان لم انتقم
من بنی احمد ما کان فعل (20)
«بنی هاشم با حکومت بازی کرد، نه از عالم بالا خبری رسیده و نه وحیی نازل شده است . من از نسل قبیله خودم نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام آنچه درباره پدران من انجام دادند را نگیرم .»
چنانکه ملاحظه می فرمائید در این اشعار فرزندزاده طلقاء علنا رسالت پیامبر را تکذیب می نماید و با خود عهد می کند که انتقام مشرکین جاهلیت را که بدست پیامبرصلی الله علیه وآله به هلاکت رسیده بودند از خاندان آن حضرت بگیرد .
یزید با دهن کجی آشکار به اسلام و دستورات حیات بخش آن، از نظر اعتبار و آبرو به جایی رسیده بود که «اخطل شاعر» - به وایت بیهقی - رو به روی او چنین گفت: «ای یزید حقا که دین تو همچون دین درازگوش است، بلکه تو از هرمز کافرتری . (21) »
طبیعی است که اعتراض در مقابل چنین حاکمی که آبرویش به خاطر فساد نزد مردم بر باد رفته است، افتخاری بزرگ است، هر چند انسان در این اعتراض جانش را از دست بدهد .
سخن آخر:
امام حسن علیه السلام صلح نکرد بلکه صلح را بر او تحمیل نمودند، او در مقابل گروه باغی و یاغی شام ابتدا قیام کرد و در رویارویی با معاویه، نیروهایش را به منطقه «مسکن » گسیل داشت اما بخاطر عواملی که بیان شد، ناچار تغییر سنگر داد و تدبیری اندیشید که بسان شمشیری دولبه به جان معاویة بن ابی سفیان بن حرب افتاد، زیرا معاویه در مقابل تدبیر امام دو راه بیشتر نداشت; یا به مواد معاهده صلح عمل کند که در این صورت امام حسن علیه السلام به هدفش یعنی عمل به احکام اسلام طبق کتاب و سنت، حفظ خون شیعیان و گرفتن خلافت از دست غاصبان کاخ نشین شام می رسید و یا اینکه مواد معاهده را زیر پا بگذارد - که معاویه این راه را برگزید - و در این صورت نقاب از چهره حیله گر و فریبکارانه معاویه کنار زده می شد و مردم پی به جنایت و فساد روحی او می بردند و زمینه برای قیام علیه بنی امیه فراهم می گشت، که چنین هم شد .
بنابر این، صلح امام حسن علیه السلام راه به وجود آمدن نهضت عاشورا را هموار ساخت و نتایج آن را قابل عرضه ساخت و به قول عالم بزرگ و جلیل القدر، مرحوم سید شرف الدین رحمه الله، شهادت کربلا پیش از آنکه حسینی باشد حسنی بود . از نظر خردمندان، روز ساباط امام حسن علیه السلام به مفهوم فداکاری بسی آمیخته تر است تا روز عاشورای امام حسین علیه السلام; زیرا امام حسن علیه السلام در آن روز در صحنه فداکاری نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب ایفا کرد (22) .
سلام علیه یوم ولد ویوم استشهد ویوم یبعث حیا .
پی نوشت ها:
1) نمونه هایی از این اعتراض و پاسخها در جلد 44 بحارالانوار آمده است .
2) بقرة/190 .
3) انفال/61 .
4) محمد محمدی ری شهری، اهل البیت فی القرآن والسنة، دارالحدیث، 1379، چاپ دوم، ص 74، به نقل از صحیح مسلم و مسند احمد .
5) سید محمد موسوی کاشانی، بر امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه گذشت، مؤلف، 1372، چاپ اول، ص 84 .
6) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، ج 44، ص 2 .
7) جواد محدثی، تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام، انتشارات مدرسه، 1378، چاپ دوم، ص 38، به نقل از پیشوای صادق .
8) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 83 - 85 .
9) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 302، به نقل از ابن خلدون و ابن اثیر .
10) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 43 .
11) محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ بیروت، ج 5، ص 237 .
12) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 90 - 91 .
13) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 12 .
14) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، جلد 44، ص 23 .
15) طبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمد هادی به، انتشارات اسوه، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 71 .
16) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق مؤسسه آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 91 .
17) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، 1385 ه . ق، چاپ دوم، ج 5، ص 129 - 130 .
18) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 11، مقدمه کتاب .
19) در این زمینه می توانید به کتاب تذکرة الخواص سبط بن جوزی، از صفحه 286 به بعد مراجعه نمائید .
20) سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، چاپ تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 261 .
21) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 516 .
22) مقدمه همان، ص 21 .
کلمات کليدي: امام حسن علیهالسلام امام حسین علیهالسلام امام حسن علیهالسلام صلح امام صلح امام حسین علیهالسلام به جنگ معاویه امام حسین علیهالسلام قیامدیر زمانی است که افرادی کوته بین، مغرض و یا جاهل به سیره سیاسی امام حسن علیه السلام خرده می گیرند که چرا او مانند امام حسین علیه السلام قیام نکرد و با معاویة بن ابی سفیان از در سازش و مسالمت وارد گردید . این خرده گیریها و اعتراضات، در زمان حیات خود حضرت و در زمان ائمه بعد از وی نیز صورت گرفته است که آن بزرگواران به آنها پاسخ داده اند (1) .
شاید بعضی هم واقعا به دنبال این سؤال باشند که علت تفاوت سیره سیاسی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه بوده است؟ آیا امام حسین علیه السلام بیشتر از امام حسن علیه السلام در اندیشه نبرد در راه اسلام بوده یا دلیل دیگری داشته است؟
برای کسانیکه زیاد در عمق مطلب دقت نمی کنند، روش سیاسی این دو امام بزرگوار متناقض می نماید، و لهذا برخی گفته اند اساسا امام دوم و سوم شیعیان دو روحیه مختلف داشته اند; امام حسن علیه السلام طبعا صلح طلب، ولی امام حسین علیه السلام مردی شورشی و جنگجو بوده است .
ما در این نوشتار از دو جنبه اعتقادی و اوضاع سیاسی - اجتماعی روشن خواهیم ساخت که صلح امام حسن علیه السلام و قیام امام حسین علیه السلام نه تنها متناقض نیستند، بلکه هر دو در زمان خود حرکتی لازم و در یک راستا و در تعقیب یک هدف بوده اند .
اسلام و جهاد
قبل از ورود به بحث توضیح مختصری درباره قانون اسلام در موضوع جهاد ضروری است، چون قیام و صلح هر دو به مسئله جهاد برمی گردند . امام حسن علیه السلام متارکه جهاد نمود و صلح کرد ولی امام حسین علیه السلام قیام کرد و به جهاد مبادرت ورزید . آیا اسلام دین صلح است یا دین جنگ؟ در قرآن کریم هم دستور به جنگ و جهاد داده شده و هم دستور صلح . آیات زیادی راجع به جنگ با کفار و مشرکین است، مانند «وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم » ; (2) «در راه خدا با کسانیکه با شما می جنگند بجنگید . » و آیات دیگری در باب صلح وارد شده است، مانند: «وان جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل علی الله انه هو السمیع العلیم » ; (3) «و اگر به صلح گراییدند، تو نیز بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست .»
بنابراین اسلام نه صلح را به معنای یک قانون ثابت می پذیرد و نه در همه شرائط جنگ را توصیه می کند، بلکه هر کدام از این دو تابع شرایط خاصی است، از اینرو می بینیم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در بدر و احد و احزاب با مشرکین می جنگد و در حدیبیه با سرسخت ترین دشمنان اسلام یعنی مشرکین مکه قرارداد صلح امضا می کند .
سیره سیاسی ائمه علیهم السلام از جنبه اعتقادی
اگر از لحاظ اعتقادی به حجت الهی بودن ائمه معتقد باشیم و هر حرکتی که از آنها صادر شده را الهی بدانیم، هر روشی که آن بزرگواران در پیش گرفته اند - اعم از صلح و جنگ - قابل توجیه و مورد قبول واقع خواهد شد .
ائمه اطهارعلیهم السلام همه نور واحد و معصومند و مرتکب خطا و اشتباه و گناه نمی شوند و هدف آنان نیز یک چیز بوده و هست و آن عزت و اعتلاء و حفظ دین مبین اسلام می باشد، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «لا یزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشر خلیفة; (4) اسلام مادام که در سایه وجود دوازده امام و خلیفه است عزیز و مقتدر است .»
بر این اساس ائمه هدی علیهم السلام به مقتضای عصمت و علمی که دارند، همیشه نافع ترین و بهترین راه را برای حفظ اسلام و اعتلای کلمه حق در پیش می گیرند و نهایت تلاش خود را در جهت رسیدن به این هدف مصروف می دارند . تمام دغدغه شان حفظ دین است; چه با شمشیر و چه با تدبیر . و حرکت هر یک از آن حضرات ادامه و مکمل حرکت امام دیگر بوده است و همه بر طبق دستور خدا و رسولش عمل کرده اند، چنانکه حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام در جواب جابر که به آن حضرت عرض کرد: نمی شود شما هم مثل امام حسن علیه السلام صلح کنید؟ فرمود: «ان اخی فعل بامر من الله ورسوله وانا افعل بامر من الله ورسوله; (5) همانا برادرم به امر خدا و رسولش عمل کرد، من نیز به امر خدا و رسولش عمل می کنم .»
ابو سعید عقیصا می گوید: به امام حسن مجتبی علیه السلام عرض کردم: چرا با معاویه صلح نمودی؟ آن حضرت فرمودند: «یا ابا سعید! الست حجة الله تعالی ذکره علی خلقه، واماما علیهم بعد ابی علیه السلام؟ قلت: بلی . قال: الست الذی قال رسول الله صلی الله علیه وآله لی ولاخی: الحسن والحسین امامان قاما او قعدا؟ قلت: بلی . قال: فانا اذن امام لو قمت وانا امام لو قعدت، یا ابا سعید علة مصالحتی لمعاویة علة مصالحة رسول الله صلی الله علیه وآله لبنی ضمرة وبنی اشجع ولاهل مکة حین انصرف من الحدیبیة . اولئک کفار بالتنزیل ومعاویة واصحابه کفار بالتاویل، یا ابا سعید اذا کنت اماما من قبل الله تعالی ذکره لم یجب ان یسفه رایی فیما اتیته من مهادنة او محاربة، وان کان وجه الحکمة فیما اتیته ملتبسا; (6)
ای ابو سعید! آیا من حجت خدای تعالی بر خلقش نیستم و امام بعد از پدرم علی علیه السلام بر مردم نمی باشم؟ گفتم: چرا هستی . فرمود: آیا من آن کسی نیستم که رسول خداصلی الله علیه وآله درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین امامند چه قیام کنند و چه صلح کنند؟ گفتم: چرا هستی . سپس فرمود: پس من چه قیام می کردم و چه صلح می نمودم، امام هستم . ای ابوسعید! به همان علتی که پیامبر با قبایل بنی ضمره و بنی اشجع و با اهل مکه زمانیکه از حدیبیه برمی گشت صلح نمود من هم با معاویه صلح نمودم، [با این تفاوت که] اهل مکه کفار به تنزیل [یعنی به تصریح قرآن] هستند و معاویه و یارانش کفار به تاویل می باشند . ای ابو سعید! زمانیکه من امام منصوب از طرف خدا هستم جایز نیست که در رای و نظرم اعم از اینکه صلح و یا جنگ باشد تخطئه شوم، اگر چه حکمت نظرم مشخص نباشد .»
بنابراین حدیث، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در موقعیت و شرایط امام حسن علیه السلام بود، همان راهی که امام حسن علیه السلام در پیش گرفت را برمی گزید و طبیعتا اگر امام حسین علیه السلام هم در آن شرایط و موقعیت بود، راه چاره را تن دادن به صلح می دانست .
این بحث را با کلامی از مقام معظم رهبری در این زمینه به پایان می بریم . ایشان می فرمایند: «ما نباید در تفاوت شیوه عمل ائمه علیهم السلام به تعداد امامان نظر کنیم، بلکه باید ائمه را بعنوان فردی که 250 سال عمر کرده و بنا به شرائط مختلف و نیازهای هر زمان و امکانات موجود، مختلف عمل کرده است به حساب آوریم . بدون شک اگر خود پیامبرصلی الله علیه وآله هم 250 سال عمر می کرد و در زمان خود با شرائط متفاوت روبرو می شد، همانگونه عمل می کرد که ائمه علیهم السلام عمل نموده اند . (7) »
بررسی شرائط سیاسی - اجتماعی دو امام
برای معلوم شدن چرائی روش امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مقابل معاویه و یزید باید موقعیت و شرائط زمان آن دو امام بزرگوار روشن گردد .
علت تفاوت شیوه این دو امام می تواند مسائل متعددی باشد که ما در اینجا به چهار تفاوت عمده زمان امام حسن علیه السلام با زمان امام حسین علیه السلام اشاره می کنیم:
1 - تفاوت موقعیت اجتماعی دو امام
امام حسن علیه السلام در مسند خلافت مسلمین بود ولی امام حسین علیه السلام چنین نبود . امام حسن علیه السلام خلیفه مسلمین است و یک نیروی طاغی و باغی علیه او خروج کرده است، کشته شدن او در این وضع یعنی کشته شدن خلیفه مسلمین و شکست مرکز قدرت، ولی امام حسین علیه السلام یک معترض به حکومت موجود بود، اگر کشته می شد - که کشته شد - کشته شدنش شهادتی افتخارآمیز بود، همانطوریکه افتخارآمیز هم شد (8) .
پس اگر امام حسن علیه السلام مقاومت می کرد نتیجه نهائی آن - آنطور که ظواهر تاریخ نشان می دهد - این بود که کشته می شد و یا دست و کت بسته تحویل معاویه داده می شد و اسیر می گردید، و این کشته شدن یا اسارت خلیفه مسلمین در مسند خلافت بود و موجب شکست اسلام می گشت، ولی کشته شدن امام حسین علیه السلام کشته شدن یک نفر معترض به حکومت فاسد بود و این موجب از بین رفتن فساد و بیداری مردم علیه فساد و حرکت آنان در حفظ اسلام می شد، که چنین نیز شد .
2 - تفاوت جو فرهنگی و افکار عمومی
روزی که امام حسن علیه السلام صلح کرد، هنوز اجتماع به آن پایه از درک و بینش نرسیده بود که هدف امام را تامین کند . در آن روز مردم کوفه تمایلی به جنگ نشان نمی دادند، بگونه ای که وقتی امام آنها را گرد آورد و خطابه ای ایراد کرد و آنان را به نیک اندیشی و پایداری و استقامت تشویق نمود و روزها و خاطره های ستوده جنگ صفین را به یادشان آورد و به آنان چنین وانمود کرد که در مورد پیشنهاد (صلح) معاویه با ایشان مشورت می کند، در آخر خطابه اش فرمود: آگاه باشید معاویه ما را به کاری فراخوانده که در آن نه سربلندی هست و نه انصاف، اگر داوطلب مرگید سخن او را به خودش برگردانید و با زبانه شمشیر او را به محاکمه خدایی بکشیم و اگر خواستار زندگی هستید پیشنهاد او را بپذیریم و خشنودی شما را طلب کنیم، مردم از هر سو فریاد برآوردند: مهلت، مهلت، صلح را امضا کن (9) .
آری کوفه زمان امام حسن علیه السلام کوفه ای خسته، ناراحت، متفرق و متشتت بود، کوفه ای که امیرمؤمنان علیه السلام در روزهای آخر ملاقاتش مکرر از مردم آن و عدم آمادگی شان شکایت می کرد .
مردم همین کوفه بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و برنامه های ضد انسانی تهدید و گرسنگی معاویه علیه خود را تحمل نمودند; بگونه ای که ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: در زمان معاویه شیعیان در هرجا که بودند به قتل می رسیدند، بنی امیه دست و پای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند بریدند، هر کس که معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر بود زندانی شد و یا مالش به غارت رفت و یا خانه اش را ویران کردند (10) .
و طبری می گوید: زیاد بن سمیه که حاکم کوفه و بصره بود و به تناوب شش ماه در هر کدام از این دو شهر حکومت می کرد، «سمرة بن جندب » را به جای خود در بصره گذاشت تا در غیاب وی امور شهر را به عهده بگیرد، سمره در این مدت هشت هزار نفر را به قتل رسانید (11) .
این ظلم و جورها واقعا مردم را بی تاب کرد و دنبال راه چاره بودند . از این رو حدود هیجده هزار نامه به امام حسین علیه السلام نوشتند و برای همکاری با آن حضرت اعلام آمادگی کامل نمودند . از نظر تاریخی اگر امام به آن نامه ها ترتیب اثر نمی داد، در مقابل تاریخ محکوم بود و می گفتند زمینه مساعدی را از دست داد .
بنابراین از ناحیه کوفه بر امام حسین علیه السلام برای قیام اتمام حجت می شود بگونه ای که امام نمی تواند آن اتمام حجت را نادیده بگیرد، ولی در مورد امام حسن علیه السلام قضیه بر عکس است و اتمام حجت بر خلاف بود و مردم کوفه عدم آمادگی شان را اعلام کرده بودند (12) .
3 - تفاوت یاران دو امام
امام حسن علیه السلام با یاران بی وفایی روبرو بود که عده ای از آنها در مقابل تطمیعهای معاویه خود را باختند و برق سیم و زرهای فتنه گر شام عقل از سرشان ربود و به لشکر معاویه ملحق گردیدند و جمعی دیگر از آنها برای معاویه نامه نوشتند که ما حاضریم حسن بن علی علیه السلام را دست بسته تحویل دهیم .
امام حسن علیه السلام یارانی داشت که خود وبال جان آن حضرت شدند بگونه ای که در اردوگاه آن حضرت به خیمه حضرتش حمله ور شدند و آن را غارت کردند و سجاده را از زیر پایش کشیدند و با گستاخی ردایش را از دوشش کشیدند و در ساباط یکی از یاران وی بنام «جراح بن سنان » جلو آمد و با وقاحت تمام آن حضرت و پدر گرامیش حضرت علی علیه السلام را متهم به شرک نمود و به ران آن حضرت با شمشیر ضربه ای زد که گوشت را شکافت و به استخوان رسید (13) . با چنین اصحابی امام چگونه می توانست در مقابل لشکر منسجم شام به جنگ ادامه دهد؟
در تواریخ آمده است که آن حضرت از یاران بی وفایش چنین شکوه می کند: «به خدا سوگند معاویه برای من از این مردمی که گمان دارند شیعه هستند بهتر است .»
و در خطبه ای که معاویه هم در آن مجلس حضور داشت فرمودند: «وقد هرب رسول الله من قومه وهو یدعوهم الی الله حتی فر الی الغار ولو وجد علیهم اعوانا ما هرب منهم ولو وجدت انا اعوانا ما بایعتک یا معاویة; (14) رسول خداصلی الله علیه وآله با اینکه قومش را به سوی خدا دعوت می نمود، مجبور شد از دست آنها فرار کند و به غار پناه آورد و اگر یارانی داشت هرگز از آنها فرار نمی کرد . من هم اگر یارانی داشتم هرگز با تو ای معاویه بیعت نمی کردم .»
آن حضرت در بیانی دیگر علت صلحش را نداشتن یار و یاور بیان می فرماید: «والله ما سلمت الامر الیه الا انی لم اجد انصارا ولو وجدت انصارا لقاتلته لیلی ونهاری حتی یحکم الله بینی وبینه; (15) به خدا سوگند من حکومت را به معاویه واگذار نکرم مگر بخاطر نداشتن یاران و اگر انصار و یارانی می داشتم، شبانه روز با او می جنگیدم تا اینکه خداوند بین من و او حکم کند .»
اما حضرت امام حسین علیه السلام یارانی داشت که هر چند از نظر کمیت تعدادشان اندک بود ولی از نظر ایمان و استقامت و وفاداری نظیر نداشتند; بگونه ای که خود آن حضرت آنان را چنین می ستاید: «اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی من اصحابی ولا اهل بیت ابر ولا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی خیرا; (16) من اصحابی با وفاتر از یاران خود سراغ ندارم و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خود نمی شناسم . خداوند از جانب من به شما پاداش نیک دهد .»
یاران حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السلام حقیقتا قابل ستایش بودند و به درستی با ایمان و وفادار بودند، زیرا تا یک نفر از ایشان زنده بود نگذاشتند آسیبی به امام و مولایشان برسد .
4 - تفاوت روحیات و رفتار معاویه و یزید
معاویه و یزید هر چند در اصل هدف (از بین بردن اسلام و غصب حق اهل بیت) متحد بودند و هر دو یک هدف را دنبال می کردند ولی در رفتار و روحیه، دو تفاوت عمده با هم داشتند که همین تفاوتها عکس العملهای مناسب خود را از ناحیه امامان علیهم السلام می طلبید:
الف - کهنه کار بودن معاویه و خام بودن یزید: معاویة بن ابی سفیان در حل و فصل مشکلات از مهارت خاصی برخوردار بود و به اصطلاح امروزی کهنه کار و آزموده بود و بدینوسیله توانسته بود مردم شام را با خود همراه کند و افکار عمومی را با حکومت شام هماهنگ نماید، ولی یزید بن معاویه جوانی خام و بی تجربه و فاقد این مهارتها بود .
ب - قیافه دین گرایانه معاویه و فسق علنی یزید: معاویه کفر را در لباس نفاق پوشانده بود و کینه اسلام و اهل بیت علیهم السلام چنان در دل او ریشه دوانده بود که در پاسخ «مغیرة بن شعبه » که از او خواسته بود تا قدری درباره خاندان علی علیه السلام و شیعیانش به عدالت رفتار کند، گفته بود: «لا والله الا دفنا دفنا; (17) به خدا قسم هدفم دفن [نام پیامبر و اسلام] است .» اما وی با همه کینه ای که نسبت به اسلام داشت، تظاهر به اسلام و دین داری می نمود و ظواهر دینی را رعایت می کرد . او نقاب دین به چهره داشت و بگونه ای عمل نمود که مردم را دچار تردید و دو دلی کرد و همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خبر داد، دین خدا را مایه فریبکاری و بندگان خدا را بردگانی حلقه بگوش و مال خدا را ملک اختصاصی خویش ساخته بود (18) .
این روحیه معاویه، کار امام حسن علیه السلام را پیچیده تر نموده بود و باید سالها می گذشت تا چهره مزورانه فرزند هند جگرخوار برای مردم آشکار می شد . صلح امام حسن علیه السلام این مهم را بخوبی به انجام رساند و چهره واقعی معاویه و بنی امیه را به مردم نشان داد . به خاطر همین روحیه حیله گرانه معاویه است که امام حسین علیه السلام در مدت ده سال اول امامتش که در زمان سلطنت معاویه واقع شده بود قیام نکردند، اما با مرگ معاویه و شروع سلطنت یزید دست به قیام زدند .
ولی یزید به عنوان عنصر مقابل امام حسین علیه السلام جوانی عیاش، آلوده به گناه و سگ باز بود . او با شراب خواری علنی دستورات دین مبین اسلام را زیر پا می گذاشت . اشعاری که از وی در کتب شیعه و سنی در این زمینه نقل شده، به وضوح نمایانگر اوج فساد و انحراف او می باشد (19) .
یزید به صراحت اظهار کفر می کرد، چنانکه وقتی سر مبارک حضرت سید الشهداءعلیه السلام را جلوی او گذاردند با چوب خیزران به لبهای مبارک حضرت اشاره کرد و اشعاری را خواند که از جمله آن اشعار دو بیت زیر است:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء ولا وحی نزل
لست من خندف ان لم انتقم
من بنی احمد ما کان فعل (20)
«بنی هاشم با حکومت بازی کرد، نه از عالم بالا خبری رسیده و نه وحیی نازل شده است . من از نسل قبیله خودم نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام آنچه درباره پدران من انجام دادند را نگیرم .»
چنانکه ملاحظه می فرمائید در این اشعار فرزندزاده طلقاء علنا رسالت پیامبر را تکذیب می نماید و با خود عهد می کند که انتقام مشرکین جاهلیت را که بدست پیامبرصلی الله علیه وآله به هلاکت رسیده بودند از خاندان آن حضرت بگیرد .
یزید با دهن کجی آشکار به اسلام و دستورات حیات بخش آن، از نظر اعتبار و آبرو به جایی رسیده بود که «اخطل شاعر» - به وایت بیهقی - رو به روی او چنین گفت: «ای یزید حقا که دین تو همچون دین درازگوش است، بلکه تو از هرمز کافرتری . (21) »
طبیعی است که اعتراض در مقابل چنین حاکمی که آبرویش به خاطر فساد نزد مردم بر باد رفته است، افتخاری بزرگ است، هر چند انسان در این اعتراض جانش را از دست بدهد .
سخن آخر:
امام حسن علیه السلام صلح نکرد بلکه صلح را بر او تحمیل نمودند، او در مقابل گروه باغی و یاغی شام ابتدا قیام کرد و در رویارویی با معاویه، نیروهایش را به منطقه «مسکن » گسیل داشت اما بخاطر عواملی که بیان شد، ناچار تغییر سنگر داد و تدبیری اندیشید که بسان شمشیری دولبه به جان معاویة بن ابی سفیان بن حرب افتاد، زیرا معاویه در مقابل تدبیر امام دو راه بیشتر نداشت; یا به مواد معاهده صلح عمل کند که در این صورت امام حسن علیه السلام به هدفش یعنی عمل به احکام اسلام طبق کتاب و سنت، حفظ خون شیعیان و گرفتن خلافت از دست غاصبان کاخ نشین شام می رسید و یا اینکه مواد معاهده را زیر پا بگذارد - که معاویه این راه را برگزید - و در این صورت نقاب از چهره حیله گر و فریبکارانه معاویه کنار زده می شد و مردم پی به جنایت و فساد روحی او می بردند و زمینه برای قیام علیه بنی امیه فراهم می گشت، که چنین هم شد .
بنابر این، صلح امام حسن علیه السلام راه به وجود آمدن نهضت عاشورا را هموار ساخت و نتایج آن را قابل عرضه ساخت و به قول عالم بزرگ و جلیل القدر، مرحوم سید شرف الدین رحمه الله، شهادت کربلا پیش از آنکه حسینی باشد حسنی بود . از نظر خردمندان، روز ساباط امام حسن علیه السلام به مفهوم فداکاری بسی آمیخته تر است تا روز عاشورای امام حسین علیه السلام; زیرا امام حسن علیه السلام در آن روز در صحنه فداکاری نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب ایفا کرد (22) .
سلام علیه یوم ولد ویوم استشهد ویوم یبعث حیا .
پی نوشت ها:
1) نمونه هایی از این اعتراض و پاسخها در جلد 44 بحارالانوار آمده است .
2) بقرة/190 .
3) انفال/61 .
4) محمد محمدی ری شهری، اهل البیت فی القرآن والسنة، دارالحدیث، 1379، چاپ دوم، ص 74، به نقل از صحیح مسلم و مسند احمد .
5) سید محمد موسوی کاشانی، بر امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه گذشت، مؤلف، 1372، چاپ اول، ص 84 .
6) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، ج 44، ص 2 .
7) جواد محدثی، تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام، انتشارات مدرسه، 1378، چاپ دوم، ص 38، به نقل از پیشوای صادق .
8) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 83 - 85 .
9) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 302، به نقل از ابن خلدون و ابن اثیر .
10) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 43 .
11) محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ بیروت، ج 5، ص 237 .
12) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 90 - 91 .
13) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 12 .
14) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، جلد 44، ص 23 .
15) طبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمد هادی به، انتشارات اسوه، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 71 .
16) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق مؤسسه آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 91 .
17) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، 1385 ه . ق، چاپ دوم، ج 5، ص 129 - 130 .
18) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 11، مقدمه کتاب .
19) در این زمینه می توانید به کتاب تذکرة الخواص سبط بن جوزی، از صفحه 286 به بعد مراجعه نمائید .
20) سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، چاپ تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 261 .
21) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 516 .
22) مقدمه همان، ص 21 .
کلمات کليدي: امام حسن علیهالسلام امام حسین علیهالسلام امام حسن علیهالسلام صلح امام صلح امام حسین علیهالسلام به جنگ معاویه امام حسین علیهالسلام قیامدیر زمانی است که افرادی کوته بین، مغرض و یا جاهل به سیره سیاسی امام حسن علیه السلام خرده می گیرند که چرا او مانند امام حسین علیه السلام قیام نکرد و با معاویة بن ابی سفیان از در سازش و مسالمت وارد گردید . این خرده گیریها و اعتراضات، در زمان حیات خود حضرت و در زمان ائمه بعد از وی نیز صورت گرفته است که آن بزرگواران به آنها پاسخ داده اند (1) .
شاید بعضی هم واقعا به دنبال این سؤال باشند که علت تفاوت سیره سیاسی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه بوده است؟ آیا امام حسین علیه السلام بیشتر از امام حسن علیه السلام در اندیشه نبرد در راه اسلام بوده یا دلیل دیگری داشته است؟
برای کسانیکه زیاد در عمق مطلب دقت نمی کنند، روش سیاسی این دو امام بزرگوار متناقض می نماید، و لهذا برخی گفته اند اساسا امام دوم و سوم شیعیان دو روحیه مختلف داشته اند; امام حسن علیه السلام طبعا صلح طلب، ولی امام حسین علیه السلام مردی شورشی و جنگجو بوده است .
ما در این نوشتار از دو جنبه اعتقادی و اوضاع سیاسی - اجتماعی روشن خواهیم ساخت که صلح امام حسن علیه السلام و قیام امام حسین علیه السلام نه تنها متناقض نیستند، بلکه هر دو در زمان خود حرکتی لازم و در یک راستا و در تعقیب یک هدف بوده اند .
اسلام و جهاد
قبل از ورود به بحث توضیح مختصری درباره قانون اسلام در موضوع جهاد ضروری است، چون قیام و صلح هر دو به مسئله جهاد برمی گردند . امام حسن علیه السلام متارکه جهاد نمود و صلح کرد ولی امام حسین علیه السلام قیام کرد و به جهاد مبادرت ورزید . آیا اسلام دین صلح است یا دین جنگ؟ در قرآن کریم هم دستور به جنگ و جهاد داده شده و هم دستور صلح . آیات زیادی راجع به جنگ با کفار و مشرکین است، مانند «وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم » ; (2) «در راه خدا با کسانیکه با شما می جنگند بجنگید . » و آیات دیگری در باب صلح وارد شده است، مانند: «وان جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل علی الله انه هو السمیع العلیم » ; (3) «و اگر به صلح گراییدند، تو نیز بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست .»
بنابراین اسلام نه صلح را به معنای یک قانون ثابت می پذیرد و نه در همه شرائط جنگ را توصیه می کند، بلکه هر کدام از این دو تابع شرایط خاصی است، از اینرو می بینیم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در بدر و احد و احزاب با مشرکین می جنگد و در حدیبیه با سرسخت ترین دشمنان اسلام یعنی مشرکین مکه قرارداد صلح امضا می کند .
سیره سیاسی ائمه علیهم السلام از جنبه اعتقادی
اگر از لحاظ اعتقادی به حجت الهی بودن ائمه معتقد باشیم و هر حرکتی که از آنها صادر شده را الهی بدانیم، هر روشی که آن بزرگواران در پیش گرفته اند - اعم از صلح و جنگ - قابل توجیه و مورد قبول واقع خواهد شد .
ائمه اطهارعلیهم السلام همه نور واحد و معصومند و مرتکب خطا و اشتباه و گناه نمی شوند و هدف آنان نیز یک چیز بوده و هست و آن عزت و اعتلاء و حفظ دین مبین اسلام می باشد، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «لا یزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشر خلیفة; (4) اسلام مادام که در سایه وجود دوازده امام و خلیفه است عزیز و مقتدر است .»
بر این اساس ائمه هدی علیهم السلام به مقتضای عصمت و علمی که دارند، همیشه نافع ترین و بهترین راه را برای حفظ اسلام و اعتلای کلمه حق در پیش می گیرند و نهایت تلاش خود را در جهت رسیدن به این هدف مصروف می دارند . تمام دغدغه شان حفظ دین است; چه با شمشیر و چه با تدبیر . و حرکت هر یک از آن حضرات ادامه و مکمل حرکت امام دیگر بوده است و همه بر طبق دستور خدا و رسولش عمل کرده اند، چنانکه حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام در جواب جابر که به آن حضرت عرض کرد: نمی شود شما هم مثل امام حسن علیه السلام صلح کنید؟ فرمود: «ان اخی فعل بامر من الله ورسوله وانا افعل بامر من الله ورسوله; (5) همانا برادرم به امر خدا و رسولش عمل کرد، من نیز به امر خدا و رسولش عمل می کنم .»
ابو سعید عقیصا می گوید: به امام حسن مجتبی علیه السلام عرض کردم: چرا با معاویه صلح نمودی؟ آن حضرت فرمودند: «یا ابا سعید! الست حجة الله تعالی ذکره علی خلقه، واماما علیهم بعد ابی علیه السلام؟ قلت: بلی . قال: الست الذی قال رسول الله صلی الله علیه وآله لی ولاخی: الحسن والحسین امامان قاما او قعدا؟ قلت: بلی . قال: فانا اذن امام لو قمت وانا امام لو قعدت، یا ابا سعید علة مصالحتی لمعاویة علة مصالحة رسول الله صلی الله علیه وآله لبنی ضمرة وبنی اشجع ولاهل مکة حین انصرف من الحدیبیة . اولئک کفار بالتنزیل ومعاویة واصحابه کفار بالتاویل، یا ابا سعید اذا کنت اماما من قبل الله تعالی ذکره لم یجب ان یسفه رایی فیما اتیته من مهادنة او محاربة، وان کان وجه الحکمة فیما اتیته ملتبسا; (6)
ای ابو سعید! آیا من حجت خدای تعالی بر خلقش نیستم و امام بعد از پدرم علی علیه السلام بر مردم نمی باشم؟ گفتم: چرا هستی . فرمود: آیا من آن کسی نیستم که رسول خداصلی الله علیه وآله درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین امامند چه قیام کنند و چه صلح کنند؟ گفتم: چرا هستی . سپس فرمود: پس من چه قیام می کردم و چه صلح می نمودم، امام هستم . ای ابوسعید! به همان علتی که پیامبر با قبایل بنی ضمره و بنی اشجع و با اهل مکه زمانیکه از حدیبیه برمی گشت صلح نمود من هم با معاویه صلح نمودم، [با این تفاوت که] اهل مکه کفار به تنزیل [یعنی به تصریح قرآن] هستند و معاویه و یارانش کفار به تاویل می باشند . ای ابو سعید! زمانیکه من امام منصوب از طرف خدا هستم جایز نیست که در رای و نظرم اعم از اینکه صلح و یا جنگ باشد تخطئه شوم، اگر چه حکمت نظرم مشخص نباشد .»
بنابراین حدیث، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در موقعیت و شرایط امام حسن علیه السلام بود، همان راهی که امام حسن علیه السلام در پیش گرفت را برمی گزید و طبیعتا اگر امام حسین علیه السلام هم در آن شرایط و موقعیت بود، راه چاره را تن دادن به صلح می دانست .
این بحث را با کلامی از مقام معظم رهبری در این زمینه به پایان می بریم . ایشان می فرمایند: «ما نباید در تفاوت شیوه عمل ائمه علیهم السلام به تعداد امامان نظر کنیم، بلکه باید ائمه را بعنوان فردی که 250 سال عمر کرده و بنا به شرائط مختلف و نیازهای هر زمان و امکانات موجود، مختلف عمل کرده است به حساب آوریم . بدون شک اگر خود پیامبرصلی الله علیه وآله هم 250 سال عمر می کرد و در زمان خود با شرائط متفاوت روبرو می شد، همانگونه عمل می کرد که ائمه علیهم السلام عمل نموده اند . (7) »
بررسی شرائط سیاسی - اجتماعی دو امام
برای معلوم شدن چرائی روش امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مقابل معاویه و یزید باید موقعیت و شرائط زمان آن دو امام بزرگوار روشن گردد .
علت تفاوت شیوه این دو امام می تواند مسائل متعددی باشد که ما در اینجا به چهار تفاوت عمده زمان امام حسن علیه السلام با زمان امام حسین علیه السلام اشاره می کنیم:
1 - تفاوت موقعیت اجتماعی دو امام
امام حسن علیه السلام در مسند خلافت مسلمین بود ولی امام حسین علیه السلام چنین نبود . امام حسن علیه السلام خلیفه مسلمین است و یک نیروی طاغی و باغی علیه او خروج کرده است، کشته شدن او در این وضع یعنی کشته شدن خلیفه مسلمین و شکست مرکز قدرت، ولی امام حسین علیه السلام یک معترض به حکومت موجود بود، اگر کشته می شد - که کشته شد - کشته شدنش شهادتی افتخارآمیز بود، همانطوریکه افتخارآمیز هم شد (8) .
پس اگر امام حسن علیه السلام مقاومت می کرد نتیجه نهائی آن - آنطور که ظواهر تاریخ نشان می دهد - این بود که کشته می شد و یا دست و کت بسته تحویل معاویه داده می شد و اسیر می گردید، و این کشته شدن یا اسارت خلیفه مسلمین در مسند خلافت بود و موجب شکست اسلام می گشت، ولی کشته شدن امام حسین علیه السلام کشته شدن یک نفر معترض به حکومت فاسد بود و این موجب از بین رفتن فساد و بیداری مردم علیه فساد و حرکت آنان در حفظ اسلام می شد، که چنین نیز شد .
2 - تفاوت جو فرهنگی و افکار عمومی
روزی که امام حسن علیه السلام صلح کرد، هنوز اجتماع به آن پایه از درک و بینش نرسیده بود که هدف امام را تامین کند . در آن روز مردم کوفه تمایلی به جنگ نشان نمی دادند، بگونه ای که وقتی امام آنها را گرد آورد و خطابه ای ایراد کرد و آنان را به نیک اندیشی و پایداری و استقامت تشویق نمود و روزها و خاطره های ستوده جنگ صفین را به یادشان آورد و به آنان چنین وانمود کرد که در مورد پیشنهاد (صلح) معاویه با ایشان مشورت می کند، در آخر خطابه اش فرمود: آگاه باشید معاویه ما را به کاری فراخوانده که در آن نه سربلندی هست و نه انصاف، اگر داوطلب مرگید سخن او را به خودش برگردانید و با زبانه شمشیر او را به محاکمه خدایی بکشیم و اگر خواستار زندگی هستید پیشنهاد او را بپذیریم و خشنودی شما را طلب کنیم، مردم از هر سو فریاد برآوردند: مهلت، مهلت، صلح را امضا کن (9) .
آری کوفه زمان امام حسن علیه السلام کوفه ای خسته، ناراحت، متفرق و متشتت بود، کوفه ای که امیرمؤمنان علیه السلام در روزهای آخر ملاقاتش مکرر از مردم آن و عدم آمادگی شان شکایت می کرد .
مردم همین کوفه بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و برنامه های ضد انسانی تهدید و گرسنگی معاویه علیه خود را تحمل نمودند; بگونه ای که ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: در زمان معاویه شیعیان در هرجا که بودند به قتل می رسیدند، بنی امیه دست و پای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند بریدند، هر کس که معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر بود زندانی شد و یا مالش به غارت رفت و یا خانه اش را ویران کردند (10) .
و طبری می گوید: زیاد بن سمیه که حاکم کوفه و بصره بود و به تناوب شش ماه در هر کدام از این دو شهر حکومت می کرد، «سمرة بن جندب » را به جای خود در بصره گذاشت تا در غیاب وی امور شهر را به عهده بگیرد، سمره در این مدت هشت هزار نفر را به قتل رسانید (11) .
این ظلم و جورها واقعا مردم را بی تاب کرد و دنبال راه چاره بودند . از این رو حدود هیجده هزار نامه به امام حسین علیه السلام نوشتند و برای همکاری با آن حضرت اعلام آمادگی کامل نمودند . از نظر تاریخی اگر امام به آن نامه ها ترتیب اثر نمی داد، در مقابل تاریخ محکوم بود و می گفتند زمینه مساعدی را از دست داد .
بنابراین از ناحیه کوفه بر امام حسین علیه السلام برای قیام اتمام حجت می شود بگونه ای که امام نمی تواند آن اتمام حجت را نادیده بگیرد، ولی در مورد امام حسن علیه السلام قضیه بر عکس است و اتمام حجت بر خلاف بود و مردم کوفه عدم آمادگی شان را اعلام کرده بودند (12) .
3 - تفاوت یاران دو امام
امام حسن علیه السلام با یاران بی وفایی روبرو بود که عده ای از آنها در مقابل تطمیعهای معاویه خود را باختند و برق سیم و زرهای فتنه گر شام عقل از سرشان ربود و به لشکر معاویه ملحق گردیدند و جمعی دیگر از آنها برای معاویه نامه نوشتند که ما حاضریم حسن بن علی علیه السلام را دست بسته تحویل دهیم .
امام حسن علیه السلام یارانی داشت که خود وبال جان آن حضرت شدند بگونه ای که در اردوگاه آن حضرت به خیمه حضرتش حمله ور شدند و آن را غارت کردند و سجاده را از زیر پایش کشیدند و با گستاخی ردایش را از دوشش کشیدند و در ساباط یکی از یاران وی بنام «جراح بن سنان » جلو آمد و با وقاحت تمام آن حضرت و پدر گرامیش حضرت علی علیه السلام را متهم به شرک نمود و به ران آن حضرت با شمشیر ضربه ای زد که گوشت را شکافت و به استخوان رسید (13) . با چنین اصحابی امام چگونه می توانست در مقابل لشکر منسجم شام به جنگ ادامه دهد؟
در تواریخ آمده است که آن حضرت از یاران بی وفایش چنین شکوه می کند: «به خدا سوگند معاویه برای من از این مردمی که گمان دارند شیعه هستند بهتر است .»
و در خطبه ای که معاویه هم در آن مجلس حضور داشت فرمودند: «وقد هرب رسول الله من قومه وهو یدعوهم الی الله حتی فر الی الغار ولو وجد علیهم اعوانا ما هرب منهم ولو وجدت انا اعوانا ما بایعتک یا معاویة; (14) رسول خداصلی الله علیه وآله با اینکه قومش را به سوی خدا دعوت می نمود، مجبور شد از دست آنها فرار کند و به غار پناه آورد و اگر یارانی داشت هرگز از آنها فرار نمی کرد . من هم اگر یارانی داشتم هرگز با تو ای معاویه بیعت نمی کردم .»
آن حضرت در بیانی دیگر علت صلحش را نداشتن یار و یاور بیان می فرماید: «والله ما سلمت الامر الیه الا انی لم اجد انصارا ولو وجدت انصارا لقاتلته لیلی ونهاری حتی یحکم الله بینی وبینه; (15) به خدا سوگند من حکومت را به معاویه واگذار نکرم مگر بخاطر نداشتن یاران و اگر انصار و یارانی می داشتم، شبانه روز با او می جنگیدم تا اینکه خداوند بین من و او حکم کند .»
اما حضرت امام حسین علیه السلام یارانی داشت که هر چند از نظر کمیت تعدادشان اندک بود ولی از نظر ایمان و استقامت و وفاداری نظیر نداشتند; بگونه ای که خود آن حضرت آنان را چنین می ستاید: «اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی من اصحابی ولا اهل بیت ابر ولا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی خیرا; (16) من اصحابی با وفاتر از یاران خود سراغ ندارم و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خود نمی شناسم . خداوند از جانب من به شما پاداش نیک دهد .»
یاران حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السلام حقیقتا قابل ستایش بودند و به درستی با ایمان و وفادار بودند، زیرا تا یک نفر از ایشان زنده بود نگذاشتند آسیبی به امام و مولایشان برسد .
4 - تفاوت روحیات و رفتار معاویه و یزید
معاویه و یزید هر چند در اصل هدف (از بین بردن اسلام و غصب حق اهل بیت) متحد بودند و هر دو یک هدف را دنبال می کردند ولی در رفتار و روحیه، دو تفاوت عمده با هم داشتند که همین تفاوتها عکس العملهای مناسب خود را از ناحیه امامان علیهم السلام می طلبید:
الف - کهنه کار بودن معاویه و خام بودن یزید: معاویة بن ابی سفیان در حل و فصل مشکلات از مهارت خاصی برخوردار بود و به اصطلاح امروزی کهنه کار و آزموده بود و بدینوسیله توانسته بود مردم شام را با خود همراه کند و افکار عمومی را با حکومت شام هماهنگ نماید، ولی یزید بن معاویه جوانی خام و بی تجربه و فاقد این مهارتها بود .
ب - قیافه دین گرایانه معاویه و فسق علنی یزید: معاویه کفر را در لباس نفاق پوشانده بود و کینه اسلام و اهل بیت علیهم السلام چنان در دل او ریشه دوانده بود که در پاسخ «مغیرة بن شعبه » که از او خواسته بود تا قدری درباره خاندان علی علیه السلام و شیعیانش به عدالت رفتار کند، گفته بود: «لا والله الا دفنا دفنا; (17) به خدا قسم هدفم دفن [نام پیامبر و اسلام] است .» اما وی با همه کینه ای که نسبت به اسلام داشت، تظاهر به اسلام و دین داری می نمود و ظواهر دینی را رعایت می کرد . او نقاب دین به چهره داشت و بگونه ای عمل نمود که مردم را دچار تردید و دو دلی کرد و همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خبر داد، دین خدا را مایه فریبکاری و بندگان خدا را بردگانی حلقه بگوش و مال خدا را ملک اختصاصی خویش ساخته بود (18) .
این روحیه معاویه، کار امام حسن علیه السلام را پیچیده تر نموده بود و باید سالها می گذشت تا چهره مزورانه فرزند هند جگرخوار برای مردم آشکار می شد . صلح امام حسن علیه السلام این مهم را بخوبی به انجام رساند و چهره واقعی معاویه و بنی امیه را به مردم نشان داد . به خاطر همین روحیه حیله گرانه معاویه است که امام حسین علیه السلام در مدت ده سال اول امامتش که در زمان سلطنت معاویه واقع شده بود قیام نکردند، اما با مرگ معاویه و شروع سلطنت یزید دست به قیام زدند .
ولی یزید به عنوان عنصر مقابل امام حسین علیه السلام جوانی عیاش، آلوده به گناه و سگ باز بود . او با شراب خواری علنی دستورات دین مبین اسلام را زیر پا می گذاشت . اشعاری که از وی در کتب شیعه و سنی در این زمینه نقل شده، به وضوح نمایانگر اوج فساد و انحراف او می باشد (19) .
یزید به صراحت اظهار کفر می کرد، چنانکه وقتی سر مبارک حضرت سید الشهداءعلیه السلام را جلوی او گذاردند با چوب خیزران به لبهای مبارک حضرت اشاره کرد و اشعاری را خواند که از جمله آن اشعار دو بیت زیر است:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء ولا وحی نزل
لست من خندف ان لم انتقم
من بنی احمد ما کان فعل (20)
«بنی هاشم با حکومت بازی کرد، نه از عالم بالا خبری رسیده و نه وحیی نازل شده است . من از نسل قبیله خودم نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام آنچه درباره پدران من انجام دادند را نگیرم .»
چنانکه ملاحظه می فرمائید در این اشعار فرزندزاده طلقاء علنا رسالت پیامبر را تکذیب می نماید و با خود عهد می کند که انتقام مشرکین جاهلیت را که بدست پیامبرصلی الله علیه وآله به هلاکت رسیده بودند از خاندان آن حضرت بگیرد .
یزید با دهن کجی آشکار به اسلام و دستورات حیات بخش آن، از نظر اعتبار و آبرو به جایی رسیده بود که «اخطل شاعر» - به وایت بیهقی - رو به روی او چنین گفت: «ای یزید حقا که دین تو همچون دین درازگوش است، بلکه تو از هرمز کافرتری . (21) »
طبیعی است که اعتراض در مقابل چنین حاکمی که آبرویش به خاطر فساد نزد مردم بر باد رفته است، افتخاری بزرگ است، هر چند انسان در این اعتراض جانش را از دست بدهد .
سخن آخر:
امام حسن علیه السلام صلح نکرد بلکه صلح را بر او تحمیل نمودند، او در مقابل گروه باغی و یاغی شام ابتدا قیام کرد و در رویارویی با معاویه، نیروهایش را به منطقه «مسکن » گسیل داشت اما بخاطر عواملی که بیان شد، ناچار تغییر سنگر داد و تدبیری اندیشید که بسان شمشیری دولبه به جان معاویة بن ابی سفیان بن حرب افتاد، زیرا معاویه در مقابل تدبیر امام دو راه بیشتر نداشت; یا به مواد معاهده صلح عمل کند که در این صورت امام حسن علیه السلام به هدفش یعنی عمل به احکام اسلام طبق کتاب و سنت، حفظ خون شیعیان و گرفتن خلافت از دست غاصبان کاخ نشین شام می رسید و یا اینکه مواد معاهده را زیر پا بگذارد - که معاویه این راه را برگزید - و در این صورت نقاب از چهره حیله گر و فریبکارانه معاویه کنار زده می شد و مردم پی به جنایت و فساد روحی او می بردند و زمینه برای قیام علیه بنی امیه فراهم می گشت، که چنین هم شد .
بنابر این، صلح امام حسن علیه السلام راه به وجود آمدن نهضت عاشورا را هموار ساخت و نتایج آن را قابل عرضه ساخت و به قول عالم بزرگ و جلیل القدر، مرحوم سید شرف الدین رحمه الله، شهادت کربلا پیش از آنکه حسینی باشد حسنی بود . از نظر خردمندان، روز ساباط امام حسن علیه السلام به مفهوم فداکاری بسی آمیخته تر است تا روز عاشورای امام حسین علیه السلام; زیرا امام حسن علیه السلام در آن روز در صحنه فداکاری نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب ایفا کرد (22) .
سلام علیه یوم ولد ویوم استشهد ویوم یبعث حیا .
پی نوشت ها:
1) نمونه هایی از این اعتراض و پاسخها در جلد 44 بحارالانوار آمده است .
2) بقرة/190 .
3) انفال/61 .
4) محمد محمدی ری شهری، اهل البیت فی القرآن والسنة، دارالحدیث، 1379، چاپ دوم، ص 74، به نقل از صحیح مسلم و مسند احمد .
5) سید محمد موسوی کاشانی، بر امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه گذشت، مؤلف، 1372، چاپ اول، ص 84 .
6) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، ج 44، ص 2 .
7) جواد محدثی، تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام، انتشارات مدرسه، 1378، چاپ دوم، ص 38، به نقل از پیشوای صادق .
8) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 83 - 85 .
9) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 302، به نقل از ابن خلدون و ابن اثیر .
10) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 43 .
11) محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ بیروت، ج 5، ص 237 .
12) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 90 - 91 .
13) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 12 .
14) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، جلد 44، ص 23 .
15) طبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمد هادی به، انتشارات اسوه، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 71 .
16) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق مؤسسه آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 91 .
17) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، 1385 ه . ق، چاپ دوم، ج 5، ص 129 - 130 .
18) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 11، مقدمه کتاب .
19) در این زمینه می توانید به کتاب تذکرة الخواص سبط بن جوزی، از صفحه 286 به بعد مراجعه نمائید .
20) سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، چاپ تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 261 .
21) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 516 .
22) مقدمه همان، ص 21 .
کلمات کليدي: امام حسن علیهالسلام امام حسین علیهالسلام امام حسن علیهالسلام صلح امام صلح امام حسین علیهالسلام به جنگ معاویه امام حسین علیهالسلام قیامدیر زمانی است که افرادی کوته بین، مغرض و یا جاهل به سیره سیاسی امام حسن علیه السلام خرده می گیرند که چرا او مانند امام حسین علیه السلام قیام نکرد و با معاویة بن ابی سفیان از در سازش و مسالمت وارد گردید . این خرده گیریها و اعتراضات، در زمان حیات خود حضرت و در زمان ائمه بعد از وی نیز صورت گرفته است که آن بزرگواران به آنها پاسخ داده اند (1) .
شاید بعضی هم واقعا به دنبال این سؤال باشند که علت تفاوت سیره سیاسی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه بوده است؟ آیا امام حسین علیه السلام بیشتر از امام حسن علیه السلام در اندیشه نبرد در راه اسلام بوده یا دلیل دیگری داشته است؟
برای کسانیکه زیاد در عمق مطلب دقت نمی کنند، روش سیاسی این دو امام بزرگوار متناقض می نماید، و لهذا برخی گفته اند اساسا امام دوم و سوم شیعیان دو روحیه مختلف داشته اند; امام حسن علیه السلام طبعا صلح طلب، ولی امام حسین علیه السلام مردی شورشی و جنگجو بوده است .
ما در این نوشتار از دو جنبه اعتقادی و اوضاع سیاسی - اجتماعی روشن خواهیم ساخت که صلح امام حسن علیه السلام و قیام امام حسین علیه السلام نه تنها متناقض نیستند، بلکه هر دو در زمان خود حرکتی لازم و در یک راستا و در تعقیب یک هدف بوده اند .
اسلام و جهاد
قبل از ورود به بحث توضیح مختصری درباره قانون اسلام در موضوع جهاد ضروری است، چون قیام و صلح هر دو به مسئله جهاد برمی گردند . امام حسن علیه السلام متارکه جهاد نمود و صلح کرد ولی امام حسین علیه السلام قیام کرد و به جهاد مبادرت ورزید . آیا اسلام دین صلح است یا دین جنگ؟ در قرآن کریم هم دستور به جنگ و جهاد داده شده و هم دستور صلح . آیات زیادی راجع به جنگ با کفار و مشرکین است، مانند «وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم » ; (2) «در راه خدا با کسانیکه با شما می جنگند بجنگید . » و آیات دیگری در باب صلح وارد شده است، مانند: «وان جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل علی الله انه هو السمیع العلیم » ; (3) «و اگر به صلح گراییدند، تو نیز بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست .»
بنابراین اسلام نه صلح را به معنای یک قانون ثابت می پذیرد و نه در همه شرائط جنگ را توصیه می کند، بلکه هر کدام از این دو تابع شرایط خاصی است، از اینرو می بینیم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در بدر و احد و احزاب با مشرکین می جنگد و در حدیبیه با سرسخت ترین دشمنان اسلام یعنی مشرکین مکه قرارداد صلح امضا می کند .
سیره سیاسی ائمه علیهم السلام از جنبه اعتقادی
اگر از لحاظ اعتقادی به حجت الهی بودن ائمه معتقد باشیم و هر حرکتی که از آنها صادر شده را الهی بدانیم، هر روشی که آن بزرگواران در پیش گرفته اند - اعم از صلح و جنگ - قابل توجیه و مورد قبول واقع خواهد شد .
ائمه اطهارعلیهم السلام همه نور واحد و معصومند و مرتکب خطا و اشتباه و گناه نمی شوند و هدف آنان نیز یک چیز بوده و هست و آن عزت و اعتلاء و حفظ دین مبین اسلام می باشد، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «لا یزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشر خلیفة; (4) اسلام مادام که در سایه وجود دوازده امام و خلیفه است عزیز و مقتدر است .»
بر این اساس ائمه هدی علیهم السلام به مقتضای عصمت و علمی که دارند، همیشه نافع ترین و بهترین راه را برای حفظ اسلام و اعتلای کلمه حق در پیش می گیرند و نهایت تلاش خود را در جهت رسیدن به این هدف مصروف می دارند . تمام دغدغه شان حفظ دین است; چه با شمشیر و چه با تدبیر . و حرکت هر یک از آن حضرات ادامه و مکمل حرکت امام دیگر بوده است و همه بر طبق دستور خدا و رسولش عمل کرده اند، چنانکه حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام در جواب جابر که به آن حضرت عرض کرد: نمی شود شما هم مثل امام حسن علیه السلام صلح کنید؟ فرمود: «ان اخی فعل بامر من الله ورسوله وانا افعل بامر من الله ورسوله; (5) همانا برادرم به امر خدا و رسولش عمل کرد، من نیز به امر خدا و رسولش عمل می کنم .»
ابو سعید عقیصا می گوید: به امام حسن مجتبی علیه السلام عرض کردم: چرا با معاویه صلح نمودی؟ آن حضرت فرمودند: «یا ابا سعید! الست حجة الله تعالی ذکره علی خلقه، واماما علیهم بعد ابی علیه السلام؟ قلت: بلی . قال: الست الذی قال رسول الله صلی الله علیه وآله لی ولاخی: الحسن والحسین امامان قاما او قعدا؟ قلت: بلی . قال: فانا اذن امام لو قمت وانا امام لو قعدت، یا ابا سعید علة مصالحتی لمعاویة علة مصالحة رسول الله صلی الله علیه وآله لبنی ضمرة وبنی اشجع ولاهل مکة حین انصرف من الحدیبیة . اولئک کفار بالتنزیل ومعاویة واصحابه کفار بالتاویل، یا ابا سعید اذا کنت اماما من قبل الله تعالی ذکره لم یجب ان یسفه رایی فیما اتیته من مهادنة او محاربة، وان کان وجه الحکمة فیما اتیته ملتبسا; (6)
ای ابو سعید! آیا من حجت خدای تعالی بر خلقش نیستم و امام بعد از پدرم علی علیه السلام بر مردم نمی باشم؟ گفتم: چرا هستی . فرمود: آیا من آن کسی نیستم که رسول خداصلی الله علیه وآله درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین امامند چه قیام کنند و چه صلح کنند؟ گفتم: چرا هستی . سپس فرمود: پس من چه قیام می کردم و چه صلح می نمودم، امام هستم . ای ابوسعید! به همان علتی که پیامبر با قبایل بنی ضمره و بنی اشجع و با اهل مکه زمانیکه از حدیبیه برمی گشت صلح نمود من هم با معاویه صلح نمودم، [با این تفاوت که] اهل مکه کفار به تنزیل [یعنی به تصریح قرآن] هستند و معاویه و یارانش کفار به تاویل می باشند . ای ابو سعید! زمانیکه من امام منصوب از طرف خدا هستم جایز نیست که در رای و نظرم اعم از اینکه صلح و یا جنگ باشد تخطئه شوم، اگر چه حکمت نظرم مشخص نباشد .»
بنابراین حدیث، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در موقعیت و شرایط امام حسن علیه السلام بود، همان راهی که امام حسن علیه السلام در پیش گرفت را برمی گزید و طبیعتا اگر امام حسین علیه السلام هم در آن شرایط و موقعیت بود، راه چاره را تن دادن به صلح می دانست .
این بحث را با کلامی از مقام معظم رهبری در این زمینه به پایان می بریم . ایشان می فرمایند: «ما نباید در تفاوت شیوه عمل ائمه علیهم السلام به تعداد امامان نظر کنیم، بلکه باید ائمه را بعنوان فردی که 250 سال عمر کرده و بنا به شرائط مختلف و نیازهای هر زمان و امکانات موجود، مختلف عمل کرده است به حساب آوریم . بدون شک اگر خود پیامبرصلی الله علیه وآله هم 250 سال عمر می کرد و در زمان خود با شرائط متفاوت روبرو می شد، همانگونه عمل می کرد که ائمه علیهم السلام عمل نموده اند . (7) »
بررسی شرائط سیاسی - اجتماعی دو امام
برای معلوم شدن چرائی روش امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مقابل معاویه و یزید باید موقعیت و شرائط زمان آن دو امام بزرگوار روشن گردد .
علت تفاوت شیوه این دو امام می تواند مسائل متعددی باشد که ما در اینجا به چهار تفاوت عمده زمان امام حسن علیه السلام با زمان امام حسین علیه السلام اشاره می کنیم:
1 - تفاوت موقعیت اجتماعی دو امام
امام حسن علیه السلام در مسند خلافت مسلمین بود ولی امام حسین علیه السلام چنین نبود . امام حسن علیه السلام خلیفه مسلمین است و یک نیروی طاغی و باغی علیه او خروج کرده است، کشته شدن او در این وضع یعنی کشته شدن خلیفه مسلمین و شکست مرکز قدرت، ولی امام حسین علیه السلام یک معترض به حکومت موجود بود، اگر کشته می شد - که کشته شد - کشته شدنش شهادتی افتخارآمیز بود، همانطوریکه افتخارآمیز هم شد (8) .
پس اگر امام حسن علیه السلام مقاومت می کرد نتیجه نهائی آن - آنطور که ظواهر تاریخ نشان می دهد - این بود که کشته می شد و یا دست و کت بسته تحویل معاویه داده می شد و اسیر می گردید، و این کشته شدن یا اسارت خلیفه مسلمین در مسند خلافت بود و موجب شکست اسلام می گشت، ولی کشته شدن امام حسین علیه السلام کشته شدن یک نفر معترض به حکومت فاسد بود و این موجب از بین رفتن فساد و بیداری مردم علیه فساد و حرکت آنان در حفظ اسلام می شد، که چنین نیز شد .
2 - تفاوت جو فرهنگی و افکار عمومی
روزی که امام حسن علیه السلام صلح کرد، هنوز اجتماع به آن پایه از درک و بینش نرسیده بود که هدف امام را تامین کند . در آن روز مردم کوفه تمایلی به جنگ نشان نمی دادند، بگونه ای که وقتی امام آنها را گرد آورد و خطابه ای ایراد کرد و آنان را به نیک اندیشی و پایداری و استقامت تشویق نمود و روزها و خاطره های ستوده جنگ صفین را به یادشان آورد و به آنان چنین وانمود کرد که در مورد پیشنهاد (صلح) معاویه با ایشان مشورت می کند، در آخر خطابه اش فرمود: آگاه باشید معاویه ما را به کاری فراخوانده که در آن نه سربلندی هست و نه انصاف، اگر داوطلب مرگید سخن او را به خودش برگردانید و با زبانه شمشیر او را به محاکمه خدایی بکشیم و اگر خواستار زندگی هستید پیشنهاد او را بپذیریم و خشنودی شما را طلب کنیم، مردم از هر سو فریاد برآوردند: مهلت، مهلت، صلح را امضا کن (9) .
آری کوفه زمان امام حسن علیه السلام کوفه ای خسته، ناراحت، متفرق و متشتت بود، کوفه ای که امیرمؤمنان علیه السلام در روزهای آخر ملاقاتش مکرر از مردم آن و عدم آمادگی شان شکایت می کرد .
مردم همین کوفه بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و برنامه های ضد انسانی تهدید و گرسنگی معاویه علیه خود را تحمل نمودند; بگونه ای که ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: در زمان معاویه شیعیان در هرجا که بودند به قتل می رسیدند، بنی امیه دست و پای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند بریدند، هر کس که معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر بود زندانی شد و یا مالش به غارت رفت و یا خانه اش را ویران کردند (10) .
و طبری می گوید: زیاد بن سمیه که حاکم کوفه و بصره بود و به تناوب شش ماه در هر کدام از این دو شهر حکومت می کرد، «سمرة بن جندب » را به جای خود در بصره گذاشت تا در غیاب وی امور شهر را به عهده بگیرد، سمره در این مدت هشت هزار نفر را به قتل رسانید (11) .
این ظلم و جورها واقعا مردم را بی تاب کرد و دنبال راه چاره بودند . از این رو حدود هیجده هزار نامه به امام حسین علیه السلام نوشتند و برای همکاری با آن حضرت اعلام آمادگی کامل نمودند . از نظر تاریخی اگر امام به آن نامه ها ترتیب اثر نمی داد، در مقابل تاریخ محکوم بود و می گفتند زمینه مساعدی را از دست داد .
بنابراین از ناحیه کوفه بر امام حسین علیه السلام برای قیام اتمام حجت می شود بگونه ای که امام نمی تواند آن اتمام حجت را نادیده بگیرد، ولی در مورد امام حسن علیه السلام قضیه بر عکس است و اتمام حجت بر خلاف بود و مردم کوفه عدم آمادگی شان را اعلام کرده بودند (12) .
3 - تفاوت یاران دو امام
امام حسن علیه السلام با یاران بی وفایی روبرو بود که عده ای از آنها در مقابل تطمیعهای معاویه خود را باختند و برق سیم و زرهای فتنه گر شام عقل از سرشان ربود و به لشکر معاویه ملحق گردیدند و جمعی دیگر از آنها برای معاویه نامه نوشتند که ما حاضریم حسن بن علی علیه السلام را دست بسته تحویل دهیم .
امام حسن علیه السلام یارانی داشت که خود وبال جان آن حضرت شدند بگونه ای که در اردوگاه آن حضرت به خیمه حضرتش حمله ور شدند و آن را غارت کردند و سجاده را از زیر پایش کشیدند و با گستاخی ردایش را از دوشش کشیدند و در ساباط یکی از یاران وی بنام «جراح بن سنان » جلو آمد و با وقاحت تمام آن حضرت و پدر گرامیش حضرت علی علیه السلام را متهم به شرک نمود و به ران آن حضرت با شمشیر ضربه ای زد که گوشت را شکافت و به استخوان رسید (13) . با چنین اصحابی امام چگونه می توانست در مقابل لشکر منسجم شام به جنگ ادامه دهد؟
در تواریخ آمده است که آن حضرت از یاران بی وفایش چنین شکوه می کند: «به خدا سوگند معاویه برای من از این مردمی که گمان دارند شیعه هستند بهتر است .»
و در خطبه ای که معاویه هم در آن مجلس حضور داشت فرمودند: «وقد هرب رسول الله من قومه وهو یدعوهم الی الله حتی فر الی الغار ولو وجد علیهم اعوانا ما هرب منهم ولو وجدت انا اعوانا ما بایعتک یا معاویة; (14) رسول خداصلی الله علیه وآله با اینکه قومش را به سوی خدا دعوت می نمود، مجبور شد از دست آنها فرار کند و به غار پناه آورد و اگر یارانی داشت هرگز از آنها فرار نمی کرد . من هم اگر یارانی داشتم هرگز با تو ای معاویه بیعت نمی کردم .»
آن حضرت در بیانی دیگر علت صلحش را نداشتن یار و یاور بیان می فرماید: «والله ما سلمت الامر الیه الا انی لم اجد انصارا ولو وجدت انصارا لقاتلته لیلی ونهاری حتی یحکم الله بینی وبینه; (15) به خدا سوگند من حکومت را به معاویه واگذار نکرم مگر بخاطر نداشتن یاران و اگر انصار و یارانی می داشتم، شبانه روز با او می جنگیدم تا اینکه خداوند بین من و او حکم کند .»
اما حضرت امام حسین علیه السلام یارانی داشت که هر چند از نظر کمیت تعدادشان اندک بود ولی از نظر ایمان و استقامت و وفاداری نظیر نداشتند; بگونه ای که خود آن حضرت آنان را چنین می ستاید: «اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی من اصحابی ولا اهل بیت ابر ولا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی خیرا; (16) من اصحابی با وفاتر از یاران خود سراغ ندارم و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خود نمی شناسم . خداوند از جانب من به شما پاداش نیک دهد .»
یاران حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السلام حقیقتا قابل ستایش بودند و به درستی با ایمان و وفادار بودند، زیرا تا یک نفر از ایشان زنده بود نگذاشتند آسیبی به امام و مولایشان برسد .
4 - تفاوت روحیات و رفتار معاویه و یزید
معاویه و یزید هر چند در اصل هدف (از بین بردن اسلام و غصب حق اهل بیت) متحد بودند و هر دو یک هدف را دنبال می کردند ولی در رفتار و روحیه، دو تفاوت عمده با هم داشتند که همین تفاوتها عکس العملهای مناسب خود را از ناحیه امامان علیهم السلام می طلبید:
الف - کهنه کار بودن معاویه و خام بودن یزید: معاویة بن ابی سفیان در حل و فصل مشکلات از مهارت خاصی برخوردار بود و به اصطلاح امروزی کهنه کار و آزموده بود و بدینوسیله توانسته بود مردم شام را با خود همراه کند و افکار عمومی را با حکومت شام هماهنگ نماید، ولی یزید بن معاویه جوانی خام و بی تجربه و فاقد این مهارتها بود .
ب - قیافه دین گرایانه معاویه و فسق علنی یزید: معاویه کفر را در لباس نفاق پوشانده بود و کینه اسلام و اهل بیت علیهم السلام چنان در دل او ریشه دوانده بود که در پاسخ «مغیرة بن شعبه » که از او خواسته بود تا قدری درباره خاندان علی علیه السلام و شیعیانش به عدالت رفتار کند، گفته بود: «لا والله الا دفنا دفنا; (17) به خدا قسم هدفم دفن [نام پیامبر و اسلام] است .» اما وی با همه کینه ای که نسبت به اسلام داشت، تظاهر به اسلام و دین داری می نمود و ظواهر دینی را رعایت می کرد . او نقاب دین به چهره داشت و بگونه ای عمل نمود که مردم را دچار تردید و دو دلی کرد و همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خبر داد، دین خدا را مایه فریبکاری و بندگان خدا را بردگانی حلقه بگوش و مال خدا را ملک اختصاصی خویش ساخته بود (18) .
این روحیه معاویه، کار امام حسن علیه السلام را پیچیده تر نموده بود و باید سالها می گذشت تا چهره مزورانه فرزند هند جگرخوار برای مردم آشکار می شد . صلح امام حسن علیه السلام این مهم را بخوبی به انجام رساند و چهره واقعی معاویه و بنی امیه را به مردم نشان داد . به خاطر همین روحیه حیله گرانه معاویه است که امام حسین علیه السلام در مدت ده سال اول امامتش که در زمان سلطنت معاویه واقع شده بود قیام نکردند، اما با مرگ معاویه و شروع سلطنت یزید دست به قیام زدند .
ولی یزید به عنوان عنصر مقابل امام حسین علیه السلام جوانی عیاش، آلوده به گناه و سگ باز بود . او با شراب خواری علنی دستورات دین مبین اسلام را زیر پا می گذاشت . اشعاری که از وی در کتب شیعه و سنی در این زمینه نقل شده، به وضوح نمایانگر اوج فساد و انحراف او می باشد (19) .
یزید به صراحت اظهار کفر می کرد، چنانکه وقتی سر مبارک حضرت سید الشهداءعلیه السلام را جلوی او گذاردند با چوب خیزران به لبهای مبارک حضرت اشاره کرد و اشعاری را خواند که از جمله آن اشعار دو بیت زیر است:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء ولا وحی نزل
لست من خندف ان لم انتقم
من بنی احمد ما کان فعل (20)
«بنی هاشم با حکومت بازی کرد، نه از عالم بالا خبری رسیده و نه وحیی نازل شده است . من از نسل قبیله خودم نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام آنچه درباره پدران من انجام دادند را نگیرم .»
چنانکه ملاحظه می فرمائید در این اشعار فرزندزاده طلقاء علنا رسالت پیامبر را تکذیب می نماید و با خود عهد می کند که انتقام مشرکین جاهلیت را که بدست پیامبرصلی الله علیه وآله به هلاکت رسیده بودند از خاندان آن حضرت بگیرد .
یزید با دهن کجی آشکار به اسلام و دستورات حیات بخش آن، از نظر اعتبار و آبرو به جایی رسیده بود که «اخطل شاعر» - به وایت بیهقی - رو به روی او چنین گفت: «ای یزید حقا که دین تو همچون دین درازگوش است، بلکه تو از هرمز کافرتری . (21) »
طبیعی است که اعتراض در مقابل چنین حاکمی که آبرویش به خاطر فساد نزد مردم بر باد رفته است، افتخاری بزرگ است، هر چند انسان در این اعتراض جانش را از دست بدهد .
سخن آخر:
امام حسن علیه السلام صلح نکرد بلکه صلح را بر او تحمیل نمودند، او در مقابل گروه باغی و یاغی شام ابتدا قیام کرد و در رویارویی با معاویه، نیروهایش را به منطقه «مسکن » گسیل داشت اما بخاطر عواملی که بیان شد، ناچار تغییر سنگر داد و تدبیری اندیشید که بسان شمشیری دولبه به جان معاویة بن ابی سفیان بن حرب افتاد، زیرا معاویه در مقابل تدبیر امام دو راه بیشتر نداشت; یا به مواد معاهده صلح عمل کند که در این صورت امام حسن علیه السلام به هدفش یعنی عمل به احکام اسلام طبق کتاب و سنت، حفظ خون شیعیان و گرفتن خلافت از دست غاصبان کاخ نشین شام می رسید و یا اینکه مواد معاهده را زیر پا بگذارد - که معاویه این راه را برگزید - و در این صورت نقاب از چهره حیله گر و فریبکارانه معاویه کنار زده می شد و مردم پی به جنایت و فساد روحی او می بردند و زمینه برای قیام علیه بنی امیه فراهم می گشت، که چنین هم شد .
بنابر این، صلح امام حسن علیه السلام راه به وجود آمدن نهضت عاشورا را هموار ساخت و نتایج آن را قابل عرضه ساخت و به قول عالم بزرگ و جلیل القدر، مرحوم سید شرف الدین رحمه الله، شهادت کربلا پیش از آنکه حسینی باشد حسنی بود . از نظر خردمندان، روز ساباط امام حسن علیه السلام به مفهوم فداکاری بسی آمیخته تر است تا روز عاشورای امام حسین علیه السلام; زیرا امام حسن علیه السلام در آن روز در صحنه فداکاری نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب ایفا کرد (22) .
سلام علیه یوم ولد ویوم استشهد ویوم یبعث حیا .
پی نوشت ها:
1) نمونه هایی از این اعتراض و پاسخها در جلد 44 بحارالانوار آمده است .
2) بقرة/190 .
3) انفال/61 .
4) محمد محمدی ری شهری، اهل البیت فی القرآن والسنة، دارالحدیث، 1379، چاپ دوم، ص 74، به نقل از صحیح مسلم و مسند احمد .
5) سید محمد موسوی کاشانی، بر امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه گذشت، مؤلف، 1372، چاپ اول، ص 84 .
6) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، ج 44، ص 2 .
7) جواد محدثی، تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام، انتشارات مدرسه، 1378، چاپ دوم، ص 38، به نقل از پیشوای صادق .
8) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 83 - 85 .
9) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 302، به نقل از ابن خلدون و ابن اثیر .
10) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 43 .
11) محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ بیروت، ج 5، ص 237 .
12) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 90 - 91 .
13) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 12 .
14) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، جلد 44، ص 23 .
15) طبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمد هادی به، انتشارات اسوه، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 71 .
16) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق مؤسسه آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 91 .
17) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، 1385 ه . ق، چاپ دوم، ج 5، ص 129 - 130 .
18) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 11، مقدمه کتاب .
19) در این زمینه می توانید به کتاب تذکرة الخواص سبط بن جوزی، از صفحه 286 به بعد مراجعه نمائید .
20) سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، چاپ تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 261 .
21) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 516 .
22) مقدمه همان، ص 21 .
کلمات کليدي: امام حسن علیهالسلام امام حسین علیهالسلام امام حسن علیهالسلام صلح امام صلح امام حسین علیهالسلام به جنگ معاویه امام حسین علیهالسلام قیامدیر زمانی است که افرادی کوته بین، مغرض و یا جاهل به سیره سیاسی امام حسن علیه السلام خرده می گیرند که چرا او مانند امام حسین علیه السلام قیام نکرد و با معاویة بن ابی سفیان از در سازش و مسالمت وارد گردید . این خرده گیریها و اعتراضات، در زمان حیات خود حضرت و در زمان ائمه بعد از وی نیز صورت گرفته است که آن بزرگواران به آنها پاسخ داده اند (1) .
شاید بعضی هم واقعا به دنبال این سؤال باشند که علت تفاوت سیره سیاسی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه بوده است؟ آیا امام حسین علیه السلام بیشتر از امام حسن علیه السلام در اندیشه نبرد در راه اسلام بوده یا دلیل دیگری داشته است؟
برای کسانیکه زیاد در عمق مطلب دقت نمی کنند، روش سیاسی این دو امام بزرگوار متناقض می نماید، و لهذا برخی گفته اند اساسا امام دوم و سوم شیعیان دو روحیه مختلف داشته اند; امام حسن علیه السلام طبعا صلح طلب، ولی امام حسین علیه السلام مردی شورشی و جنگجو بوده است .
ما در این نوشتار از دو جنبه اعتقادی و اوضاع سیاسی - اجتماعی روشن خواهیم ساخت که صلح امام حسن علیه السلام و قیام امام حسین علیه السلام نه تنها متناقض نیستند، بلکه هر دو در زمان خود حرکتی لازم و در یک راستا و در تعقیب یک هدف بوده اند .
اسلام و جهاد
قبل از ورود به بحث توضیح مختصری درباره قانون اسلام در موضوع جهاد ضروری است، چون قیام و صلح هر دو به مسئله جهاد برمی گردند . امام حسن علیه السلام متارکه جهاد نمود و صلح کرد ولی امام حسین علیه السلام قیام کرد و به جهاد مبادرت ورزید . آیا اسلام دین صلح است یا دین جنگ؟ در قرآن کریم هم دستور به جنگ و جهاد داده شده و هم دستور صلح . آیات زیادی راجع به جنگ با کفار و مشرکین است، مانند «وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم » ; (2) «در راه خدا با کسانیکه با شما می جنگند بجنگید . » و آیات دیگری در باب صلح وارد شده است، مانند: «وان جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل علی الله انه هو السمیع العلیم » ; (3) «و اگر به صلح گراییدند، تو نیز بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست .»
بنابراین اسلام نه صلح را به معنای یک قانون ثابت می پذیرد و نه در همه شرائط جنگ را توصیه می کند، بلکه هر کدام از این دو تابع شرایط خاصی است، از اینرو می بینیم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در بدر و احد و احزاب با مشرکین می جنگد و در حدیبیه با سرسخت ترین دشمنان اسلام یعنی مشرکین مکه قرارداد صلح امضا می کند .
سیره سیاسی ائمه علیهم السلام از جنبه اعتقادی
اگر از لحاظ اعتقادی به حجت الهی بودن ائمه معتقد باشیم و هر حرکتی که از آنها صادر شده را الهی بدانیم، هر روشی که آن بزرگواران در پیش گرفته اند - اعم از صلح و جنگ - قابل توجیه و مورد قبول واقع خواهد شد .
ائمه اطهارعلیهم السلام همه نور واحد و معصومند و مرتکب خطا و اشتباه و گناه نمی شوند و هدف آنان نیز یک چیز بوده و هست و آن عزت و اعتلاء و حفظ دین مبین اسلام می باشد، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «لا یزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشر خلیفة; (4) اسلام مادام که در سایه وجود دوازده امام و خلیفه است عزیز و مقتدر است .»
بر این اساس ائمه هدی علیهم السلام به مقتضای عصمت و علمی که دارند، همیشه نافع ترین و بهترین راه را برای حفظ اسلام و اعتلای کلمه حق در پیش می گیرند و نهایت تلاش خود را در جهت رسیدن به این هدف مصروف می دارند . تمام دغدغه شان حفظ دین است; چه با شمشیر و چه با تدبیر . و حرکت هر یک از آن حضرات ادامه و مکمل حرکت امام دیگر بوده است و همه بر طبق دستور خدا و رسولش عمل کرده اند، چنانکه حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام در جواب جابر که به آن حضرت عرض کرد: نمی شود شما هم مثل امام حسن علیه السلام صلح کنید؟ فرمود: «ان اخی فعل بامر من الله ورسوله وانا افعل بامر من الله ورسوله; (5) همانا برادرم به امر خدا و رسولش عمل کرد، من نیز به امر خدا و رسولش عمل می کنم .»
ابو سعید عقیصا می گوید: به امام حسن مجتبی علیه السلام عرض کردم: چرا با معاویه صلح نمودی؟ آن حضرت فرمودند: «یا ابا سعید! الست حجة الله تعالی ذکره علی خلقه، واماما علیهم بعد ابی علیه السلام؟ قلت: بلی . قال: الست الذی قال رسول الله صلی الله علیه وآله لی ولاخی: الحسن والحسین امامان قاما او قعدا؟ قلت: بلی . قال: فانا اذن امام لو قمت وانا امام لو قعدت، یا ابا سعید علة مصالحتی لمعاویة علة مصالحة رسول الله صلی الله علیه وآله لبنی ضمرة وبنی اشجع ولاهل مکة حین انصرف من الحدیبیة . اولئک کفار بالتنزیل ومعاویة واصحابه کفار بالتاویل، یا ابا سعید اذا کنت اماما من قبل الله تعالی ذکره لم یجب ان یسفه رایی فیما اتیته من مهادنة او محاربة، وان کان وجه الحکمة فیما اتیته ملتبسا; (6)
ای ابو سعید! آیا من حجت خدای تعالی بر خلقش نیستم و امام بعد از پدرم علی علیه السلام بر مردم نمی باشم؟ گفتم: چرا هستی . فرمود: آیا من آن کسی نیستم که رسول خداصلی الله علیه وآله درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین امامند چه قیام کنند و چه صلح کنند؟ گفتم: چرا هستی . سپس فرمود: پس من چه قیام می کردم و چه صلح می نمودم، امام هستم . ای ابوسعید! به همان علتی که پیامبر با قبایل بنی ضمره و بنی اشجع و با اهل مکه زمانیکه از حدیبیه برمی گشت صلح نمود من هم با معاویه صلح نمودم، [با این تفاوت که] اهل مکه کفار به تنزیل [یعنی به تصریح قرآن] هستند و معاویه و یارانش کفار به تاویل می باشند . ای ابو سعید! زمانیکه من امام منصوب از طرف خدا هستم جایز نیست که در رای و نظرم اعم از اینکه صلح و یا جنگ باشد تخطئه شوم، اگر چه حکمت نظرم مشخص نباشد .»
بنابراین حدیث، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در موقعیت و شرایط امام حسن علیه السلام بود، همان راهی که امام حسن علیه السلام در پیش گرفت را برمی گزید و طبیعتا اگر امام حسین علیه السلام هم در آن شرایط و موقعیت بود، راه چاره را تن دادن به صلح می دانست .
این بحث را با کلامی از مقام معظم رهبری در این زمینه به پایان می بریم . ایشان می فرمایند: «ما نباید در تفاوت شیوه عمل ائمه علیهم السلام به تعداد امامان نظر کنیم، بلکه باید ائمه را بعنوان فردی که 250 سال عمر کرده و بنا به شرائط مختلف و نیازهای هر زمان و امکانات موجود، مختلف عمل کرده است به حساب آوریم . بدون شک اگر خود پیامبرصلی الله علیه وآله هم 250 سال عمر می کرد و در زمان خود با شرائط متفاوت روبرو می شد، همانگونه عمل می کرد که ائمه علیهم السلام عمل نموده اند . (7) »
بررسی شرائط سیاسی - اجتماعی دو امام
برای معلوم شدن چرائی روش امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مقابل معاویه و یزید باید موقعیت و شرائط زمان آن دو امام بزرگوار روشن گردد .
علت تفاوت شیوه این دو امام می تواند مسائل متعددی باشد که ما در اینجا به چهار تفاوت عمده زمان امام حسن علیه السلام با زمان امام حسین علیه السلام اشاره می کنیم:
1 - تفاوت موقعیت اجتماعی دو امام
امام حسن علیه السلام در مسند خلافت مسلمین بود ولی امام حسین علیه السلام چنین نبود . امام حسن علیه السلام خلیفه مسلمین است و یک نیروی طاغی و باغی علیه او خروج کرده است، کشته شدن او در این وضع یعنی کشته شدن خلیفه مسلمین و شکست مرکز قدرت، ولی امام حسین علیه السلام یک معترض به حکومت موجود بود، اگر کشته می شد - که کشته شد - کشته شدنش شهادتی افتخارآمیز بود، همانطوریکه افتخارآمیز هم شد (8) .
پس اگر امام حسن علیه السلام مقاومت می کرد نتیجه نهائی آن - آنطور که ظواهر تاریخ نشان می دهد - این بود که کشته می شد و یا دست و کت بسته تحویل معاویه داده می شد و اسیر می گردید، و این کشته شدن یا اسارت خلیفه مسلمین در مسند خلافت بود و موجب شکست اسلام می گشت، ولی کشته شدن امام حسین علیه السلام کشته شدن یک نفر معترض به حکومت فاسد بود و این موجب از بین رفتن فساد و بیداری مردم علیه فساد و حرکت آنان در حفظ اسلام می شد، که چنین نیز شد .
2 - تفاوت جو فرهنگی و افکار عمومی
روزی که امام حسن علیه السلام صلح کرد، هنوز اجتماع به آن پایه از درک و بینش نرسیده بود که هدف امام را تامین کند . در آن روز مردم کوفه تمایلی به جنگ نشان نمی دادند، بگونه ای که وقتی امام آنها را گرد آورد و خطابه ای ایراد کرد و آنان را به نیک اندیشی و پایداری و استقامت تشویق نمود و روزها و خاطره های ستوده جنگ صفین را به یادشان آورد و به آنان چنین وانمود کرد که در مورد پیشنهاد (صلح) معاویه با ایشان مشورت می کند، در آخر خطابه اش فرمود: آگاه باشید معاویه ما را به کاری فراخوانده که در آن نه سربلندی هست و نه انصاف، اگر داوطلب مرگید سخن او را به خودش برگردانید و با زبانه شمشیر او را به محاکمه خدایی بکشیم و اگر خواستار زندگی هستید پیشنهاد او را بپذیریم و خشنودی شما را طلب کنیم، مردم از هر سو فریاد برآوردند: مهلت، مهلت، صلح را امضا کن (9) .
آری کوفه زمان امام حسن علیه السلام کوفه ای خسته، ناراحت، متفرق و متشتت بود، کوفه ای که امیرمؤمنان علیه السلام در روزهای آخر ملاقاتش مکرر از مردم آن و عدم آمادگی شان شکایت می کرد .
مردم همین کوفه بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و برنامه های ضد انسانی تهدید و گرسنگی معاویه علیه خود را تحمل نمودند; بگونه ای که ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: در زمان معاویه شیعیان در هرجا که بودند به قتل می رسیدند، بنی امیه دست و پای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند بریدند، هر کس که معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر بود زندانی شد و یا مالش به غارت رفت و یا خانه اش را ویران کردند (10) .
و طبری می گوید: زیاد بن سمیه که حاکم کوفه و بصره بود و به تناوب شش ماه در هر کدام از این دو شهر حکومت می کرد، «سمرة بن جندب » را به جای خود در بصره گذاشت تا در غیاب وی امور شهر را به عهده بگیرد، سمره در این مدت هشت هزار نفر را به قتل رسانید (11) .
این ظلم و جورها واقعا مردم را بی تاب کرد و دنبال راه چاره بودند . از این رو حدود هیجده هزار نامه به امام حسین علیه السلام نوشتند و برای همکاری با آن حضرت اعلام آمادگی کامل نمودند . از نظر تاریخی اگر امام به آن نامه ها ترتیب اثر نمی داد، در مقابل تاریخ محکوم بود و می گفتند زمینه مساعدی را از دست داد .
بنابراین از ناحیه کوفه بر امام حسین علیه السلام برای قیام اتمام حجت می شود بگونه ای که امام نمی تواند آن اتمام حجت را نادیده بگیرد، ولی در مورد امام حسن علیه السلام قضیه بر عکس است و اتمام حجت بر خلاف بود و مردم کوفه عدم آمادگی شان را اعلام کرده بودند (12) .
3 - تفاوت یاران دو امام
امام حسن علیه السلام با یاران بی وفایی روبرو بود که عده ای از آنها در مقابل تطمیعهای معاویه خود را باختند و برق سیم و زرهای فتنه گر شام عقل از سرشان ربود و به لشکر معاویه ملحق گردیدند و جمعی دیگر از آنها برای معاویه نامه نوشتند که ما حاضریم حسن بن علی علیه السلام را دست بسته تحویل دهیم .
امام حسن علیه السلام یارانی داشت که خود وبال جان آن حضرت شدند بگونه ای که در اردوگاه آن حضرت به خیمه حضرتش حمله ور شدند و آن را غارت کردند و سجاده را از زیر پایش کشیدند و با گستاخی ردایش را از دوشش کشیدند و در ساباط یکی از یاران وی بنام «جراح بن سنان » جلو آمد و با وقاحت تمام آن حضرت و پدر گرامیش حضرت علی علیه السلام را متهم به شرک نمود و به ران آن حضرت با شمشیر ضربه ای زد که گوشت را شکافت و به استخوان رسید (13) . با چنین اصحابی امام چگونه می توانست در مقابل لشکر منسجم شام به جنگ ادامه دهد؟
در تواریخ آمده است که آن حضرت از یاران بی وفایش چنین شکوه می کند: «به خدا سوگند معاویه برای من از این مردمی که گمان دارند شیعه هستند بهتر است .»
و در خطبه ای که معاویه هم در آن مجلس حضور داشت فرمودند: «وقد هرب رسول الله من قومه وهو یدعوهم الی الله حتی فر الی الغار ولو وجد علیهم اعوانا ما هرب منهم ولو وجدت انا اعوانا ما بایعتک یا معاویة; (14) رسول خداصلی الله علیه وآله با اینکه قومش را به سوی خدا دعوت می نمود، مجبور شد از دست آنها فرار کند و به غار پناه آورد و اگر یارانی داشت هرگز از آنها فرار نمی کرد . من هم اگر یارانی داشتم هرگز با تو ای معاویه بیعت نمی کردم .»
آن حضرت در بیانی دیگر علت صلحش را نداشتن یار و یاور بیان می فرماید: «والله ما سلمت الامر الیه الا انی لم اجد انصارا ولو وجدت انصارا لقاتلته لیلی ونهاری حتی یحکم الله بینی وبینه; (15) به خدا سوگند من حکومت را به معاویه واگذار نکرم مگر بخاطر نداشتن یاران و اگر انصار و یارانی می داشتم، شبانه روز با او می جنگیدم تا اینکه خداوند بین من و او حکم کند .»
اما حضرت امام حسین علیه السلام یارانی داشت که هر چند از نظر کمیت تعدادشان اندک بود ولی از نظر ایمان و استقامت و وفاداری نظیر نداشتند; بگونه ای که خود آن حضرت آنان را چنین می ستاید: «اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی من اصحابی ولا اهل بیت ابر ولا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی خیرا; (16) من اصحابی با وفاتر از یاران خود سراغ ندارم و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خود نمی شناسم . خداوند از جانب من به شما پاداش نیک دهد .»
یاران حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السلام حقیقتا قابل ستایش بودند و به درستی با ایمان و وفادار بودند، زیرا تا یک نفر از ایشان زنده بود نگذاشتند آسیبی به امام و مولایشان برسد .
4 - تفاوت روحیات و رفتار معاویه و یزید
معاویه و یزید هر چند در اصل هدف (از بین بردن اسلام و غصب حق اهل بیت) متحد بودند و هر دو یک هدف را دنبال می کردند ولی در رفتار و روحیه، دو تفاوت عمده با هم داشتند که همین تفاوتها عکس العملهای مناسب خود را از ناحیه امامان علیهم السلام می طلبید:
الف - کهنه کار بودن معاویه و خام بودن یزید: معاویة بن ابی سفیان در حل و فصل مشکلات از مهارت خاصی برخوردار بود و به اصطلاح امروزی کهنه کار و آزموده بود و بدینوسیله توانسته بود مردم شام را با خود همراه کند و افکار عمومی را با حکومت شام هماهنگ نماید، ولی یزید بن معاویه جوانی خام و بی تجربه و فاقد این مهارتها بود .
ب - قیافه دین گرایانه معاویه و فسق علنی یزید: معاویه کفر را در لباس نفاق پوشانده بود و کینه اسلام و اهل بیت علیهم السلام چنان در دل او ریشه دوانده بود که در پاسخ «مغیرة بن شعبه » که از او خواسته بود تا قدری درباره خاندان علی علیه السلام و شیعیانش به عدالت رفتار کند، گفته بود: «لا والله الا دفنا دفنا; (17) به خدا قسم هدفم دفن [نام پیامبر و اسلام] است .» اما وی با همه کینه ای که نسبت به اسلام داشت، تظاهر به اسلام و دین داری می نمود و ظواهر دینی را رعایت می کرد . او نقاب دین به چهره داشت و بگونه ای عمل نمود که مردم را دچار تردید و دو دلی کرد و همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خبر داد، دین خدا را مایه فریبکاری و بندگان خدا را بردگانی حلقه بگوش و مال خدا را ملک اختصاصی خویش ساخته بود (18) .
این روحیه معاویه، کار امام حسن علیه السلام را پیچیده تر نموده بود و باید سالها می گذشت تا چهره مزورانه فرزند هند جگرخوار برای مردم آشکار می شد . صلح امام حسن علیه السلام این مهم را بخوبی به انجام رساند و چهره واقعی معاویه و بنی امیه را به مردم نشان داد . به خاطر همین روحیه حیله گرانه معاویه است که امام حسین علیه السلام در مدت ده سال اول امامتش که در زمان سلطنت معاویه واقع شده بود قیام نکردند، اما با مرگ معاویه و شروع سلطنت یزید دست به قیام زدند .
ولی یزید به عنوان عنصر مقابل امام حسین علیه السلام جوانی عیاش، آلوده به گناه و سگ باز بود . او با شراب خواری علنی دستورات دین مبین اسلام را زیر پا می گذاشت . اشعاری که از وی در کتب شیعه و سنی در این زمینه نقل شده، به وضوح نمایانگر اوج فساد و انحراف او می باشد (19) .
یزید به صراحت اظهار کفر می کرد، چنانکه وقتی سر مبارک حضرت سید الشهداءعلیه السلام را جلوی او گذاردند با چوب خیزران به لبهای مبارک حضرت اشاره کرد و اشعاری را خواند که از جمله آن اشعار دو بیت زیر است:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء ولا وحی نزل
لست من خندف ان لم انتقم
من بنی احمد ما کان فعل (20)
«بنی هاشم با حکومت بازی کرد، نه از عالم بالا خبری رسیده و نه وحیی نازل شده است . من از نسل قبیله خودم نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام آنچه درباره پدران من انجام دادند را نگیرم .»
چنانکه ملاحظه می فرمائید در این اشعار فرزندزاده طلقاء علنا رسالت پیامبر را تکذیب می نماید و با خود عهد می کند که انتقام مشرکین جاهلیت را که بدست پیامبرصلی الله علیه وآله به هلاکت رسیده بودند از خاندان آن حضرت بگیرد .
یزید با دهن کجی آشکار به اسلام و دستورات حیات بخش آن، از نظر اعتبار و آبرو به جایی رسیده بود که «اخطل شاعر» - به وایت بیهقی - رو به روی او چنین گفت: «ای یزید حقا که دین تو همچون دین درازگوش است، بلکه تو از هرمز کافرتری . (21) »
طبیعی است که اعتراض در مقابل چنین حاکمی که آبرویش به خاطر فساد نزد مردم بر باد رفته است، افتخاری بزرگ است، هر چند انسان در این اعتراض جانش را از دست بدهد .
سخن آخر:
امام حسن علیه السلام صلح نکرد بلکه صلح را بر او تحمیل نمودند، او در مقابل گروه باغی و یاغی شام ابتدا قیام کرد و در رویارویی با معاویه، نیروهایش را به منطقه «مسکن » گسیل داشت اما بخاطر عواملی که بیان شد، ناچار تغییر سنگر داد و تدبیری اندیشید که بسان شمشیری دولبه به جان معاویة بن ابی سفیان بن حرب افتاد، زیرا معاویه در مقابل تدبیر امام دو راه بیشتر نداشت; یا به مواد معاهده صلح عمل کند که در این صورت امام حسن علیه السلام به هدفش یعنی عمل به احکام اسلام طبق کتاب و سنت، حفظ خون شیعیان و گرفتن خلافت از دست غاصبان کاخ نشین شام می رسید و یا اینکه مواد معاهده را زیر پا بگذارد - که معاویه این راه را برگزید - و در این صورت نقاب از چهره حیله گر و فریبکارانه معاویه کنار زده می شد و مردم پی به جنایت و فساد روحی او می بردند و زمینه برای قیام علیه بنی امیه فراهم می گشت، که چنین هم شد .
بنابر این، صلح امام حسن علیه السلام راه به وجود آمدن نهضت عاشورا را هموار ساخت و نتایج آن را قابل عرضه ساخت و به قول عالم بزرگ و جلیل القدر، مرحوم سید شرف الدین رحمه الله، شهادت کربلا پیش از آنکه حسینی باشد حسنی بود . از نظر خردمندان، روز ساباط امام حسن علیه السلام به مفهوم فداکاری بسی آمیخته تر است تا روز عاشورای امام حسین علیه السلام; زیرا امام حسن علیه السلام در آن روز در صحنه فداکاری نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب ایفا کرد (22) .
سلام علیه یوم ولد ویوم استشهد ویوم یبعث حیا .
پی نوشت ها:
1) نمونه هایی از این اعتراض و پاسخها در جلد 44 بحارالانوار آمده است .
2) بقرة/190 .
3) انفال/61 .
4) محمد محمدی ری شهری، اهل البیت فی القرآن والسنة، دارالحدیث، 1379، چاپ دوم، ص 74، به نقل از صحیح مسلم و مسند احمد .
5) سید محمد موسوی کاشانی، بر امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه گذشت، مؤلف، 1372، چاپ اول، ص 84 .
6) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، ج 44، ص 2 .
7) جواد محدثی، تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام، انتشارات مدرسه، 1378، چاپ دوم، ص 38، به نقل از پیشوای صادق .
8) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 83 - 85 .
9) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 302، به نقل از ابن خلدون و ابن اثیر .
10) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 43 .
11) محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ بیروت، ج 5، ص 237 .
12) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 90 - 91 .
13) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 12 .
14) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، جلد 44، ص 23 .
15) طبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمد هادی به، انتشارات اسوه، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 71 .
16) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق مؤسسه آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 91 .
17) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، 1385 ه . ق، چاپ دوم، ج 5، ص 129 - 130 .
18) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 11، مقدمه کتاب .
19) در این زمینه می توانید به کتاب تذکرة الخواص سبط بن جوزی، از صفحه 286 به بعد مراجعه نمائید .
20) سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، چاپ تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 261 .
21) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 516 .
22) مقدمه همان، ص 21 .
کلمات کليدي: امام حسن علیهالسلام امام حسین علیهالسلام امام حسن علیهالسلام صلح امام صلح امام حسین علیهالسلام به جنگ معاویه امام حسین علیهالسلام قیام
زندگی نامه سردار حسین همدانی
زندگی نامه سردار حسین همدانی
سردار حسین همدانی در تاریخ 1333 در شهرستان همدان دیده به جهاد گشود و در سن 61 سالگی پس از چهل سال مجاهدت و نبرد در راه اسلام در تاریخ 16 مهرماه 1394 در نبرد با تروریست های تکفیری در سوریه به فیض شهادت نایل آمد.
اعتدال، سردار حاج حسین همدانی که در سال ۱۳۳۳ دیده به جهان گشود. وی در همان ابتدای جوانی در صف مبارزان انقلابی درآمد و با حضور در محضر آیت الله شهید مدنی در همدان به مبارزه به رژیم شاهنشاهی پرداخت.
وی در همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال فرمان حضرت امام خمینی (ره) در جبهه مبارزه با اشرار و گروهک داخلی جان بر کف تن به مجاهدت داد و در سال 1359 به همراه خانم مرضیه دباغ از پایه گزاران سپاه استان همدان و بعدها کردستان بود.
زندگی نامه سردار حسین همدانی
سردار حسین همدانی در وي پس از پیروزی انقلاب اسلامی پایهگذاری و تأسیس سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی استان همدان را آغاز و خود نیز به عنوان یکی از ارکان اصلی شورای عالی فرماندهی سپاه استان همدان، فعالیتش را آغاز کرد و با کمک همرزمان و پاسداران آن خطه، به پاکسازی عناصر طاغوت و عوامل فساد و نفاق برآمده و از آنجایی که چندین بار به دست ساواک دستگیر شده و مورد تعقیب بود، عوامل طاغوت را به خوبی میشناخت.
با آغاز جنگ تحمیلی، لحظهای درنگ نکرده و راه کردستان را در پیش گرفت و از آنجا که پیش از جنگ نیز به کمک مردم محروم کردستان شتافته و با دیگر دوستان و همرزمان در آنجا نیز گروهکهای ضدانقلاب را میشناخت، دیری نپایید که به صف دشمنستیزان پیوست و فرماندهی عملیاتهای مطلعالفجر را با پیروزی کامل تجربه کرد.
زندگی نامه سردار حسین همدانیحسین همدانی فرماندهی جبهه میانی سرپل ذهاب هم از دیگر گامهایی بود که در راستای مبارزه با دشمن بعثی برداشته و پس از مدتی کوتاه به همراه حاج احمد متوسلیان و شهید همت و شهید شهبازی در تشکیل و سازماندهی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) نقش بسزایی داشت. عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس آن هم با مسئولیت فرماندهی محورهای عملیاتی، تجربهای نو در قالب هدایت تیپ و لشکر بوده که از فاتحان خرمشهر، سهمی را از آن خود کرد و سپس از تشکیل یگانهای رزم سپاه به عنوان بانی و نخستین فرمانده لکشر 32 انصارالحسین (ع) استان همدان، وارد میدان نبرد علیه دشمن بعثی شد.
موفقیت های رزمندگان اسلام در سایه فرماندهی این سردار رشید، سبب شد تا فرماندهان روز به روز بیشتر به او اعتماد کرده و مسئولیت های سنگین تری را یکی پس از دیگر به او بسپارند. قبل از عملیات های بزرگ کربلای چهار و کربلای پنج، سردار حسین همدانی به فرماندهی لشگر 16 قدس گیلان انتخاب شد تا توفیق خدمت به کشور را به همراه شرمردان گیلکی در کارنامه خود ثبت کند.
از دیگر سوابق مبرز این سردار شهید، می توان به معاونت اطلاعات و عملیات قرارگاه قدس که چندین لشکر و تیپ مستقل را تحت امر داشت، اشاره کرد. همچنین حضور پررنگ وی در عملیات غرور آفرین مرصاد و مجاهدت های وی در مبارزه به منافقین کوردل از دیگر خدمات ارزنده این شهید به ایران اسلامی بود.
پس از دفاع مقدس به دانشگاه فرماندهی و ستاد رفته و تحصیل تئوریک و آکادمیک هدایت یگانها را هم به تجربیات ارزندهاش افزود و با انتصاب به عنوان فرمانده قرارگاه نجف اشرف و لشکر 4 بعثت در غرب کشور، کارنامهای موفق از خود به جای گذاشت.
معاون هماهنگکننده نیروی زمینی و جانشینی نیروی مقاومت بسیج در دو دوره و فرماندهی لشکر 27 محمد رسولالله و به همراه آن، جانشینی قرارگاه ثارالله، از دیگر مسئولیتهای ایشان بود و معاون مرکز راهبردی سپاه و مشاور عالی فرمانده کل سپاه و جانشینی سازمان بسیج مستضعفان از او فرماندهای کهنهکار با کولهباری تجربه و شناخت ساخته که سبب شده است تا حساسترین و مهمترین سپاه کشور که دارای ویژگیهای خاص است، بر عهده ایشان گذاشته شود.
زندگی نامه سردار حسین همدانی
مسئولیتهای سردار حسین همدانی در هشت سال دفاع مقدس:
1 ـ فرمانده لشکر 32 انصارالحسین استان همدان
2 ـ فرمانده لشکر 16 قدس استان گیلان
3 ـ معاونت عملیات قرارگاه قدس
مسئولیتهای پس از دفاع مقدس سردار حسین همدانی:
1 ـ فرمانده قرارگاه نجف اشرف و فرمانده لشکر 4 بعثت
2 ـ رئیس ستاد نیروی زمینی سپاه پاسداران
3 ـ جانشینی فرمانده نیروی مقاومت بسیج سپاه (دو دوره)
4 ـ مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
5 ـ جانشین سازمان بسیج مستضعفان
6-عضو هیات امنای هیات رزمندگان
7-فرمانده سپاه محمد رسول الله (ص) تهران
سردار شهید سرلشگر حسین همدانی، مفتخر به دریافت دو نشان فتح از دست مقام معظم رهبری و فرمانده کل قواست که به خاطر هدایت و فرماندهی موفق لشکرهای تحت امر در دوران دفاع مقدس بوده است.
سردار حسین همدانی آخرین ماموریتش، دفاع از حریم مطهر حضرت زینب و کمک به مردم سوریه برای رهایی از دست گروهک صهیونیستی تکفیری داعش بود، که در همین راه شهد شهادت را نوشید و در سال 61 سالگی پس از سالها مجاهدت و نبرد در جبهه اسلام، ندای حق را لبیک گفت و در تاریخ 16 مهرماه 1394 به فیض شهادت نایل گردید.
زندگی نامه سردار حسین همدانی
پیکر شهید سردار حسین همدانی در تاریخ 19 مهرماه در تهران تشییع و برای خاکسپاری به زادگاهش همدان انتقال یافت تا همرزمان این شهید در گلزار شهدای همدان آخرین وداع را با وی انجام دهند.
برچسب ها: سردار شهید حسین همدانی ، سردار سرلشگر حسین همدانی ، حاج حسین همدانی ، زندگی نامه سردار سرلشگر شهید حسن همدانی ، سپاه استان همدان
بخشی از وصیت نامه سرلشگر پاسدار شهید حسین همدانی:
بخشی از وصیت نامه سرلشگر پاسدار شهید حسین همدانی:
بنده حقیر حسین همدانی شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف می کنم که وظایف خودم رابه خوبی انجام ندادم و بعضی مواقع این نفس سرکش سراغم می آمد، وسوسه می شدم و نق میزدم، اما خدا من را متوجه می کرد وپشیمان می شدم و از خدا طلب عفو و بخشش می کردم و این اواخر هم دلم خیلی هوای رفتن کرده بود…
از آقا حلالیت می طلبم که نتوانستم سرباز خوبی باشم ، عشق به ولایت و تبعیت از ایشان، سعادتمندی را به همراه دارد.مثل گذشته بدهکار انقلابیم نه طلبکار”
Ehtelal.blog.ir
سخنان آموزنده شیخ رجبعلی خیاط
1). سعی کنید صفات خدایی در شما زنده شود. خداوند کریم است ،شما هم کریم باشید .رحیم است ،رحیم باشید ستار است ،ستار باشید…
2). ای انسان خودت را بشناس و با اوباش رفاقت نکن ،ملکوت و ملائکه دوستان تواند.
3). عمل ،فقط و فقط باید برای رضای باری تعالی و با اخلاص باشد.
4). اگر ما به قدر ترسیدن از یک عقرب از عقاب خدا بترسیم ،همه کارهای عالم اصلاح می شود.
5). تو برای خدا باش ،خدا و همه ملائکه اش برای تو خواهند بود ،من کان لله کان الله له.
6). مقدسها همه کارشان خوب است ، فقط «من» شان را باید با خدا عوض کنند.
7). دعا کنید که خداوند از کری و کوری نجاتتان بدهد ، و تا هنگامی که انسان غیر از خدا بخواهد ،هم کور است و هم کر.
8). دل جای خداست . صاحب این خانه خداست؛ آن را اجاره ندهید.
9). دل آیینه است . غیر خدا را در آن راه ندهید ، که اگر یک لکه کوچک پیدا کند زودنشان می دهد.
10). کار را فقط برای خدا انجام دهید ؛ نه برای ثواب ، یا ترس از جهنم.
11). دلت را انبار پنبه مکن ، سعی کن دلت خدا را نشان دهد.
12). اگر انسان بخواهد راحت شود ، باید عمر خود را به خدا واگذار کند و هر چه او می خواهد .
13). حد کمال انسان این است که به خدا برسد ، یعنی مظهر صفات حق شود.
14). حال انسان باید همچون فرهاد باشد، تیشه ای هم که می زد به یاد شیرین می زد.
15). اگر انسان ، خودش علاقه ای به غیر خدا نداشته باشد، نفس و شیطان زورشان به او نمی رسد.