چرا مسلم تنها ماند ؟
چگونه پشت سر سفیر حسین مسلم بن عقیل خالی شد
نخست شب و روز محرم به مسلم بن عقیل اختصاص دارد. حضرت مسلم برادرزاده امام علی (ع)، صاحب رأی و علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت داشت. امام حسین ع او را به کوفه فرستاد. چندین هزار نفر با او بیعت نمودند، اما عبیدالله بن زیاد با وعده و تهدید آنان را متفرق کرد.مسلم تنها ماند و دستگیر شد وغریبانه به شهادت رسید…
هر شب محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت ها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نام گذاری شده است. نام گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین(ع) و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضة آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است.
جناب مسلم بن عقیل بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم برادرزاده حضرت علی علیه السلام است. مسلم همسر رقیه دختر حضرت علی علیه السلام است که مادرش کلبیه بود. وی به سال 60 ه.ق شهید گشت و از اجله بنی هاشم و کسی است که سید الشهداء او را به لقب ثقه ملقب فرموده. وی صاحب رأی و علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت داشت.
چون مردم کوفه اطاعت خود را نسبت به امام حسین علیه السلام اعلام داشتند. حسین بن علی او را روانه کوفه ساخت که به نام آن حضرت از اهالی کوفه بیعت بگیرد . اما یزید، عبیدالله بن زیاد را به حکومت کوفه فرستاد و عبیدالله مردم را از بیعت حسین علیه السلام منع و آنان را متفرق کرد و مسلم را به شهادت رساند.
بنابر شهادت منابع تاریخی اهل سنت، مسلم در عنفوان جوانی بود و حدود هجده سال داشت که پدرش عقیل بدرود زندگانی گفت و خانواده پر جمعیت خود را بدون سرپرست گذاشت و از دنیا رفت و از آن پس سرپرستی خانواده به دوش مسلم علیه السلام و برادرانش افتاد. عقیل در روزگاری که معاویه خلافت جامعه مسلمانان را به دست گرفته بود، چشم از جهان فرو بست. برخی تاریخ درگذشت او را به سال 50 هجری نگاشته اند.
زمانی که دوازده هزار نامه با بیش از بیست و دو هزار امضا از طرف کوفیان به دست امام حسین علیه السلام رسید، آن حضرت تصمیم گرفت به نامه های ایشان پاسخ دهد. از این رو، نماینده ای از طرف خود برای بررسی اوضاع و سنجش روحیه مردم به کوفه فرستاد. به این منظور، نامه ای برای ایشان نوشت و مسلم بن عقیل، عموزاده و شوهرخواهر خویش را به عنوان سفیر و نماینده به کوفه فرستاد.
مأموریت خطیر مسلم در سفر به کوفه، تحقیق درباره این بود که آیا عموم بزرگان و خردمندان شهر، آماده پشتیبانی از امام حسین علیه السلام و عمل به نامه هایی که نوشته اند هستند یا نه؟ مسلم شبانه وارد کوفه شده، به منزل یکی از شیعیان مخلص رفت. خبر ورود مسلم در شهر طنین انداز گردید و شیعیان نزد او رفت و آمد و با امام علیه السلام بیعت می کردند. در تاریخ آمده که دوازده، هجده و یا به نقل از ابن کثیر، چهل هزار نفر با مسلم بیعت نمودند.
مسلم بن عقیل
مسلم بن عقیل
مسلم در کوفه
مسلم پس از چهل روز بررسی اوضاع کوفه، نامه ای به این مضمون به امام حسین علیه السلام نوشت:«آنچه می گویم حقیقت است. اکثریت قریب به اتفاق مردم کوفه آماده پشتیبانی شما هستند؛ فورا به کوفه حرکت کنید». امام که از احساسات عمیق کوفیان با خبر شده بود، تصمیم گرفت به سوی این شهر حرکت کند.
ورود ابن زیاد به کوفه
ابن زیاد به همراه پانصد نفر از مردم بصره، در لباس مبدّل و با سر و صورت پوشیده وارد کوفه شد. مردم که شنیده بودند امام علیه السلام به سوی آنان حرکت کرده، با دیدن عبیداللّه گمان کردند آن حضرت وارد کوفه شده است. لذا در اطراف مرکبش جمع شده، با احساسات گرم و فراوان به او خیر مقدم گفتند. پسر زیاد هم پاسخی نمی داد و همچنان به سوی دارالاماره پیش می رفت تا به آنجا رسید.
نعمان بن بشیر(حاکم کوفه) که گمان می کرد او امام حسین علیه السلام است، دستور داد درهای قصر را ببندند و خود از بالای قصر صدا زد:از اینجا دور شو. من حکومت را به تو نمی دهم و قصد جنگ نیز با تو ندارم. ابن زیاد جواب داد:در را باز کن. در این لحظه مردی که پشت سر او بود صدایش را شنید و به مردم گفت:او حسین علیه السلام نیست، پسر مرجانه است. نعمان در را گشود و عبیداللّه به راحتی وارد دارالاماره کوفه شد و مردم نیز پراکنده گشتند.
هانی بن عروه
مسلم می دانست دیر یا زود عبیداللّه کوچه به کوچه و خانه به خانه به دنبال او خواهد گشت و درصدد دستگیری و قتل او بر خواهد آمد. لذا تصمیم گرفت جای خود را عوض کند و به خانه کسی برود که نیروی بیشتری در کوفه دارد، تا بتواند از نفوذ و قدرت او برای ادامه کار و مبارزه با حکومت ستمگر استفاده کند. به همین منظور خانه هانی بن عروه را برگزید و هانی نیز به رسم جوانمردی، به او پناه داد. هانی بن عروه، از بزرگان کوفه و اعیان شیعه بوده، از اصحاب پیامبر (ص) به شمار می آید.
دستگیری هانی
پس از آنکه ابن زیاد از مخفیگاه مسلم به دست غلام خود باخبر شد، درصدد برآمد با زر و زور و تزویر، میزبان او، هانی را دستگیر کرده، زمینه را برای دستگیری مسلم و دیگر بزرگان فراهم سازد. هانی که میزبان مسلم بود، می دانست عبیداللّه قصد دستگیری او را دارد. لذا بیماری را بهانه کرده، از رفتن به مجلس او خودداری می کرد.
ابن زیاد چند نفر را طلبید و نزد هانی فرستاد. آنان سرانجام هانی را نزد ابن زیاد بردند. ابن زیاد با دیدن هانی به او گفت که با پای خویش به سوی مرگ آمده است و درباره مسلم از او پرسید. هانی منکر پناه دادن به مسلم شد. در این هنگام عبیداللّه معقل، غلام خود را صدا زد و هانی با دیدن او، دانست که انکار سودی ندارد. عبیداللّه با تازیانه بر سر و صورت هانی زد و صورت و محاسنش را از خونش رنگین نمود، سپس دستور داد او را زندانی کنند.
قیام مسلم در کوفه
مسلم که از اوضاع هانی بی اطلاع بود، یکی از یاران خود را به دار الاماره فرستاد. همین که دانست وی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و زندانی شده است، به منادی خود گفت، شعار یا منصور امت (ای کسی که مردم به یاری او می شتابند) در میان مردم سر دهد، و این شعاری بود که در مواقع جنگی به کار برده می شد.
دیری نپایید که چهار هزار نفر در اطراف خانه هانی فراهم آمدند. مسعودی در کتاب مروج الذهب آورده است که ساعتی نگذشت که هیجده هزار مرد گرد او جمع شدند. مسلم به طرف قصر ابن زیاد حرکت کرد. عبید الله که از مسجد بازمی گشت مأمورین به وی اطلاع دادند که مسلم قیام کرده است.
ابن زیاد بلافاصله خود را به داخل قصر رسانید و درها را بست و خود را در گوشه ای پنهان داشت، مسلم قبل از هر چیز در جمع آوری مردم کوشید و آنان را همانند سپاهی منظم درآورد، و به آراستن آنان از چپ و راست پرداخت. و خود در میان آنان جای گرفت.
او همچنان به سوی قصر به راه افتاده بود و از مردم می خواست که به یاری او بشتابند. دیری نپایید که انبوه مردم در بازار و مسجد فراهم آمدند . کار بر ابن زیاد تنگ شد. پس ناگزیر کسی را فرستاد تا بزرگان مردم کوفه را فراخوانند. اما تعداد افرادی که نزد او آمدند بیش از پنجاه نفر نشد. سی نفر محافظین او و بیست نفر مردمان سرشناس کوفه و نزدیکان او بودند.
طوعه زنی جوانمرد
مسلم، غریب و تنها در کوچه های کوفه می گشت. نمی دانست کجا برود. افزون بر تنهایی، هر لحظه بیم آن می رفت او را دستگیر کرده، به شهادت برسانند. به ناگاه در کوچه ای، زنی را دید که بر درِ خانه ایستاده است. تشنگی بر مسلم غلبه کرد. نزد آن زن رفته، آبی طلبید. زن که طوعه نام داشت، کاسه آبی برای مسلم آورد.
مسلم بعد از آشامیدن آب همانجا نشست. طوعه ظرف آب را به خانه برد و بعد از لحظاتی بازگشت و دید که مرد از آنجا نرفته است. به او گفت:ای بنده خدا! برخیز و به خانه خود، نزد همسر و فرزندانت برو و دوباره تکرار کرد و بار سوم، نشستنِ مسلم را بر در خانهاش حلال ندانست.
مسلم بن عقیل
تنهایی مسلم در کوفه
مسلم از جای خویش برخاست و چنین گفت:من در این شهر کسی را ندارم که یاری ام کند. طوعه پرسید:مگر تو کیستی؟ و پاسخ شنید:من مسلم بن عقیل هستم. طوعه که از دوستداران خاندان پیامبر (ص) بود، در خانه را به روی مسلم گشود و از او پذیرایی کرد.
کربلایی درون کوفه
با آنکه مسلم تنها شده بود، ولی باز عبیداللّه از ترس او و یارانش از قصر بیرون نمی آمد. لذا به افراد خویش دستور داد همه جای مسجد را بگردند تا مبادا مسلم در آنجا مخفی شده باشد. آنان نیز همه مسجد را زیر و رو کردند و مطمئن شدند که مسلم و یارانش آنجا نیستند. سپس عبیداللّه وارد مسجد شد، بزرگان کوفه را احضار کرد و گفت:«هر کس که مسلم در خانه او پیدا شود و او خبر ندهد، جان و مالش بر دیگران حلال است و هر کس او را نزد ما بیاورد، به اندازه دیه اش پول خواهد گرفت».
تهدید و تطمیع عبیداللّه کارساز شد و بلال، فرزند طوعه، به دلیل ترس و به طمع رسیدن به جایزه، صبح زود وارد قصر شده، مخفیگاه مسلم را لو داد. عبیداللّه با شنیدن این خبر، به محمد بن اشعث دستور داد به همراه هفتاد نفر مسلم را دستگیر کنند.
امان دادن به مسلم و دستگیری او
مسلم در درگیری با سربازان عبیداللّه، حدود 45 نفر از آنان را از پای درآورد تا آنکه ضربه شمشیری صورتش را درید. با اینکه مسلم زخمی بود، باز هم کسی یارای مقابله با او را نداشت. آنان بر پشت بامها رفته و سنگ و چوب بر سر مسلم ریختند و دسته های نی را آتش زده بر روی او انداختند. ولی مسلم دست از جدال برنمی داشت و بر آنها یورش می برد. وقتی ابن اشعث به آسانی نمی تواند مسلم را دستگیر کند، دست به نیرنگ زد و گفت:ای مسلم! چرا خود را به کشتن می دهی؟ ما به تو امان می دهیم و ابن زیاد تو را نخواهد کشت.
مسلم جواب داد:چه اعتمادی به امان شما عهدشکنان است؟ ابن اشعث بار دیگر امان دادنش را تکرار کرد و این بار مسلم به دلیل زخمهایی که برداشته و ضعفی که در اثر آنها بر او چیره شده بود، تن به امان داد. مرکبی آورده مسلم را دست بسته بر آن سوار کردند و نزد عبیداللّه بردند.
کشتن مسلم را به «بکربن حمران احمری» سپردند، کسی که در درگیریها از ناحیه سر و شانه با شمشیر مسلم بن عقیل مجروح شده بود. مامور شد که مسلم را به بام «دارالاماره» ببرد و گردنش را بزند و پیکرش را بر زمین اندازد.
مسلم را به بالای دارالاماره می بردند، در حالی که نام خدا بر زبانش بود، تکبیر می گفت، خدا را تسبیح می کرد و بر پیامبر خدا و فرشتگان الهی درود می فرستاد و می گفت:خدایا! تو خود میان ما و این فریبکاران نیرنگ باز که دست از یاری ما کشیدند، حکم کن!
جمعیتی فراوان، بیرون کاخ، در انتظار فرجام این برنامه بودند. مسلم را رو به بازار کفاشان نشاندند. با ضربت شمشیر، سر از بدنش جدا کردند، و… پیکر خونین این شهید آزاده و شجاع را از آن بالا به پایین انداختند و مردم نیز هلهله و سروصدای زیادی به پا کردند.
روزشمار حرکت حضرت مسلم به کوفه تا شهادت
15 رمضان 60:رسیدن هزاران نامه دعوت به دست امام،سپس فرستادن مسلم بن عقیل به کوفه برای بررسی اوضاع
5 شوال 60:ورود مسلم بن عقیل به کوفه،استقبال مردم از وی و شروع آنان به بیعت
11 ذیقعده 60:نامه نوشتن مسلم بن عقیل از کوفه به امام حسین و فراخوانی به آمدن به کوفه
8 ذیحجه 60:دستگیری هانی،سپس شهادت او، خروج مسلم بن عقیل در کوفه با چهار هزار نفر،سپس پراکندگی آنان از دور مسلم و تنها ماندن او و مخفی شدن در خانه طوعه. تبدیل کردن امام حسین«ع» حج را به عمره در مکه، ایراد خطبه برای مردم و خروج از مکه همراه با 82 نفر از افرادخانواده و یاران به طرف کوفه.
9 ذیحجه 60:درگیری مسلم با کوفیان،سپس دستگیری او و شهادت مسلم بر بام دار الاماره کوف
چرا مسلم تنها ماند و غریبانه به شهادت رسید
منبع : تابناک -/ر
به متدیّنین بگو که سه کار را انجام ندهند:
مرحوم شیخ صدوق در علل الشرایع، این روایت را بیان فرموده که: خداوند تبارک و تعالی به یکی از پیامبرانش وحی کرد که به متدیّنین بگو که سه کار را انجام ندهند:
1- لباس دشمن را نپوشند.
2- غذایی که دشمنان ما می خورند را نخورند.
3- روش دشمن ما را دنبال نکنند که اگر این طور شد دشمن من هستند.
منافق، پنج نشانه دارد:
میرالمؤمنین فرمودند:
منافق، پنج نشانه دارد:
1- منافق وقتی نگاه می کند، نگاهش لهو و بیهوده است. از مصادیق نگاه لهو می توان به نگاه کردن به نامحرم، نگاه کردن در خانه ی مردم، و به طور مشخص، نگاه لهو، نگاه به آن چیزی است که مجاز نیست.
2- منافق وقتی ساکت است غافل است.
3- منافق وقتی حرف می زند حرفش لغو است. حرف لغو یعنی حرفی که هدف و برنامه ندارد و در آن، گناه وجود دارد و ایجاد فتنه می کند.
4- منافق وقتی ثروتمند بشود طغیان می کند و دیگر کسی را نمی شناسد و به دیگران ظلم می کند. انسان مؤمن اینگونه نیست بلکه خوبی ها هیچ وقت از یادش نمی رود.
همیشه با دیگران مهربان است و از همه ی اینها مهم تر، احترام به پدر و مادر است که برای انسان زحمت کشیده اند، همانطور که ائمه و علمای دین نسبت به والدینشان عنایت ویژه داشتند و در روایات متعددی احترام به پدر و مادر مؤکّدا سفارش شده است. پس مبادا ما نسبت به پدر و مادرمان بی تفاوت باشیم و به آنها بی احترامی کنیم.
5- منافق وقتی مصیبتی برایش پیش می آید کم صبری می کند و فریاد و ناشکیبایی از خودش نشان می دهد. پس نتیجه می گیریم که تفاوت انسان مؤمن با منافق در چهره و ظاهرشان نیست بلکه در صفاتشان است مثلاً فرق بین ابوذر و ابولهب این است که ابوذر، صادق بود، وفای به عهد داشت و از یاران پیامبر بود و ابولهب دروغگو و خائن بود و پیغمبر را قبول نداشت. دشمن شناسی یعنی اینکه اخلاق دشمن را بشناسیم که اگر اینطور شد از دشمن پرهیز می کنیم. اگر هم می خواهیم دشمن شناس خوبی شویم، یکی از راههایش این است که به دعای هشتم صحیفه ی سجادیه مراجعه کنیم که در آنجا حضرت، 44 مورد از نشانه های دشمن را در آنجا بیان فرموده اند. یاران اباعبدالله هم دشمن را خوب می شناختند و هم در مقابلش به موقع موضع درست می گرفتند.منبع:razmandegan-qom.com
چهار باری که شیطان فریاد کشید
حتوای سوره مبارکه حمد
سوره حمد كه نام دیگرش «فاتحه الكتاب» است، هفت آیه دارد1 و تنها سورهاى است كه بر هر مسلمانى واجب است حداقل روزانه ده بار آن را در نمازهاى شبانه روزى بخواند وگرنه نماز او باطل است. «لا صلاة الّا بفاتحه الكتاب»2 بنا به روایت جابر بن عبد اللّه انصارى از رسول اكرم(صلی لله علیه و آله): این سوره بهترین سورههاى قرآن است.3
آیات سوره ى مباركه فاتحه، اشاراتى در بارهى خداوند و صفات او، مسأله معاد، شناخت و درخواست رهروى در راه حقّ و قبول حاكمیت و ربوبیّت خداوند دارد. همچنین به ادامهى راه اولیاى خدا، ابراز علاقه و از گمراهان و غضبشدگان اعلام بیزارى و انزجار شده است. سورهى حمد همانند خودقرآن مایهى شفاست، هم شفاى دردهاى جسمانى و هم شفاى بیمارىهاى روحى.4
درسهاى تربیتى سوره ى حمد
در تفسیر نمونه به مواردی از اثرات تربیتی سوره حمد اشاره شده است كه با توجه و عمل به هركدام از این موارد، انسان هرچه بیشتر در راه شناخت ونزدیكی به پروردگار قرار میگیرد:
1- انسان در تلاوت سورهى حمد با «بِسْمِ اللَّهِ» از غیر خدا قطع امید مىكند.
2- با «رَبِّ الْعالَمِینَ» و «مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» احساس مىكند كه مربوب و مملوك است و خودخواهى و غرور را كنار مىگذارد.
3- با كلمه «عالمین» میان خود و تمام هستى ارتباط برقرار مىكند.
4- با «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خود را در سایه لطف او مىداند.
5- با «مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» غفلتش از آینده زدوده مىشود.
6- با گفتن «إِیَّاكَ نَعْبُدُ» ریا و شهرت طلبى را زایل مىكند.
7- با «إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ» از ابرقدرتها نمىهراسد.
8- از «أَنْعَمْتَ» مىفهمد كه نعمتها به دست اوست.
9- با «اهْدِنَا» رهسپارى در راه حقّ و طریق مستقیم را درخواست مىكند.
10- در «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» همبستگى خود را با پیروان حقّ اعلام مىكند.
11- با «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» و «ولَا الضَّالِّینَ» بیزارى و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز مىدارد.
سوره حمد، اساس قرآن است
در حدیثى از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مىخوانیم كه: «الحمد ام القرآن» و این به هنگامى بود كه جابر بن عبداللَّه انصارى خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «الا اعلمك افضل سورة انزلها اللَّه فى كتابه؟ قال فقال له جابر بلى بابى انت و امى یا رسول اللَّه! علمنیها، فعلمه الحمد، ام الكتاب». آیا برترین سورهاى را كه خدا در كتابش نازل كرده به تو تعلیم كنم، جابر عرض كرد آرى پدر و مادرم به فدایت باد، به من تعلیم كن، پیامبر(صلی الله علیه و آله) سوره حمد كه ام الكتاب است به او آموخت، سپس اضافه فرمود این سوره شفاى هر دردى است مگر مرگ.5
و نیز از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده كه فرمود: «و الذى نفسى بیده ما انزل اللَّه فى التوراة، و لا فى الزبور، و لا فى القرآن مثلها، هى ام الكتاب»، قسم به كسى كه جان من به دست او است خداوند نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور، و نه حتى در قرآن، مثل این سوره را نازل نكرده است، و این ام الكتاب است.6
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مىخوانیم: «شیطان چهار بار فریاد كشید و ناله سر داد نخستین بار روزى بود كه از درگاه خدا رانده شد،سپس هنگامى بود كه از بهشت به زمین تنزل یافت، سومین بار هنگام بعثت محمد(صلی الله علیه و آله) بعد از فترت پیامبران بود، و آخرین بار زمانى بود كه سوره حمد نازل شد»!
وجه توحیدی سوره حمد
در حقیقت سوره حمد هم بیانگر توحید ذات است، هم توحید صفات، هم توحید افعال، و هم توحید عبادت. و به تعبیر دیگر این سوره مراحل سهگانه ایمان:
اعتقاد به قلب، اقرار به زبان، و عمل به اركان را در بر دارد، و مىدانیم« ام» به معنى اساس و ریشه است.
شاید به همین دلیل است كه« ابن عباس» مفسر معروف اسلامى مىگوید: «ان لكل شىء اساسا … و اساس القرآن الفاتحة»، هر چیزى اساس و شالودهاى دارد … و اساس و زیر بناى قرآن، سوره حمد است. روى همین جهات است كه در فضیلت این سوره از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده:
«ایما مسلم قرأ فاتحه الكتاب اعطى من الاجر كانما قرأ ثلثى القرآن، و اعطى من الاجر كانما تصدق على كل مؤمن و مؤمنه»، هر مسلمانى سوره حمد را بخواند پاداش او به اندازه كسى است كه دو سوم قرآن را خوانده است (و طبق نقل دیگرى پاداش كسى است كه تمام قرآن را خوانده باشد) و گویى به هر فردى از مردان و زنان مؤمن هدیهاى فرستاده است.7
تعبیر به دو سوم قرآن شاید به خاطر آنست كه بخشى از قرآن توجه به خدا است و بخشى توجه به رستاخیز و بخش دیگرى احكام و دستورات است كه بخش اول و دوم در سوره حمد آمده، و تعبیر به تمام قرآن به خاطر آن است كه همه قرآن را از یك نظر در ایمان و عمل مىتوان خلاصه كرد كه این هر دو در سوره حمد جمع است.
سوره حمد افتخار بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله)
جالب اینكه در آیات قرآن سوره حمد به عنوان یك موهبت بزرگ به پیامبر(صلی الله علیه و آله) معرفى شد، و در برابر كل قرآن قرار گرفته است، آنجا كه مىفرماید: «وَ لَقَدْ آتَیْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ»، ما به تو سوره حمد كه هفت آیه است و دو بار نازل شده دادیم همچنین قرآن بزرگ بخشیدیم (سوره حجر آیه 87).
قرآن با تمام عظمتش در اینجا در برابر سوره حمد قرار گرفته است، نزول دوباره آن نیز به خاطر اهمیت فوق العاده آن است. همین مضمون در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده است كه فرمود: «ان اللَّه تعالى افرد الامتنان على بفاتحة الكتاب و جعلها بازاء القرآن العظیم و ان فاتحة الكتاب اشرف ما فى كنوز العرش»، خداوند بزرگ به خاطر دادن سوره حمد بالخصوص بر من منت نهاده و آن را در برابر قرآن عظیم قرار داده، و سوره حمد با ارزشترین ذخائر گنجهاى عرش خدا است»!8
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مىخوانیم: «شیطان چهار بار فریاد كشید و ناله سر داد نخستین بار روزى بود كه از درگاه خدا رانده شد،سپس هنگامى بود كه از بهشت به زمین تنزل یافت، سومین بار هنگام بعثت محمد(صلی الله علیه و آله) بعد از فترت پیامبران بود، و آخرین بار زمانى بود كه سوره حمد نازل شد»! 9
در عیون اخبار الرضا(علیه السلام) در حدیثى از پیامبر(صلی الله علیه و آله) مىخوانیم:
خداوند متعال چنین فرموده: من سوره حمد را میان خود و بندهام تقسیم كردم نیمى از آن براى من، و نیمى از آن براى بنده من است، و بنده من حق دارد هر چه را مىخواهد از من بخواهد:
هنگامى كه بنده مىگوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خداوند بزرگ مىفرماید بندهام بنام من آغاز كرد، و بر من است كه كارهاى او را به آخر برسانم و در همه حال او را پر بركت كنم، و هنگامى كه مىگوید «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» خداوند بزرگ مىگوید بندهام مرا حمد و ستایش كرد، و دانست نعمتهایى را كه دارد از ناحیه من است، و بلاها را نیز من از او دور كردم، گواه باشید كه من نعمتهاى سراى آخرت را بر نعمتهاى دنیاى او مىافزایم، و بلاهاى آن جهان را نیز از او دفع مىكنم، همانگونه كه بلاهاى دنیا را دفع كردم. و هنگامى كه مىگوید « الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خداوند مىگوید: بندهام گواهى داد كه من رحمان و رحیمم، گواه باشید بهره او را از رحمتم فراوان مىكنم، و سهم او را از عطایم افزون مىسازم. و هنگامى كه مىگوید «
« مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» او مىفرماید: گواه باشید همانگونه كه او حاكمیت و مالكیت روز جزا را از آن من دانست، من در روز حساب، حسابش را آسان مى كنم، حسناتش را مىپذیرم، و از سیئاتش صرف نظر مىكنم. و هنگامى كه مىگوید « إِیَّاكَ نَعْبُدُ» خداوند بزرگ مىگوید بندهام راست مىگوید، تنها مرا پرستش مىكند، من شما را گواه مىگیرم بر این عبادت خالص ثوابى به او مىدهم كه همه كسانى كه مخالف این بودند به حال او غبطه خورند. و هنگامى كه مىگوید « إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ» خدا مىگوید: بندهام از من یارى جسته، و تنها به من پناه آورده گواه باشید من او را در كارهایش كمك مىكنم، در سختیها به فریادش مىرسم، و در روز پریشانى دستش را مىگیرم. و هنگامى كه مىگوید « اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ …» (تا آخر سوره) خداوند مىگوید
این خواسته بندهام بر آورده است، و او هر چه مىخواهد از من بخواهد كه من اجابت خواهم كرد آنچه امید دارد، به او مىبخشم و از آنچه بیم دارد ایمنش مىسازم.
هنگامى كه بنده مىگوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خداوند بزرگ مىفرماید بندهام بنام من آغاز كرد، و بر من است كه كارهاى او را به آخر برسانم و در همه حال او را پر بركت كنم.
خلاصه
خلاصه مفهوم سوره حمد، این است كه خداوند نخست خودش را با اوصاف كمال و جمالش تمجید و توصیف مىكند و با افعال و اوصاف متعالىاش خود را معرفى مىنماید: تربیت عمومى، رحمت عامّه و سلطنت روز جزا را كه از آن او است، به بشر یادآورى مىكند، آنگاه نتیجهگیرى مىكند كه عبادت، پرستش و استعانت اختصاص به خدا دارد و جز او كسى سزاوار ستایش وپرستش نیست، این است كه باید تنها خدا را پرستش نمود و از او یارى و مدد خواست.
سپس راه دعا و نیایش را به انسانها تعلیم مىكند و تذكرشان مىدهد كه از خداوند درخواست كنند تا آنان را به صراط مستقیم و راه راست و به سوى سعادت جاودانى هدایتشان كند، به یك حیات جاودانه و زندگى ابدى و به نعمتهاى غیر قابل زوال و پایان ناپذیرشان برساند و در نور و روشنایى كه تاریكى و ظلمتى بعد از آن وجود ندارد، قرارشان دهد.
و در آخرین مرحله این نكته را بیان مىكند كه راه مستقیم و هدایت به كسانى اختصاص دارد كه خداوند با رحمت و فضل خویش آنها را مشمول رحمت بىپایان و نعمتهاى فراوان خویش ساخته و الطاف خاصى مبذولشان داشته است و این راه با راه كسانى كه مورد خشم و غضب خدا قرار گرفتهاند و با راه كسانى كه از راه صحیح منصرف گردیدهاند، متمایز و جداست.
بنابراین، سوره حمد از چهار بخش تشكیل یافته و هر بخش هدفى در بر دارد و مجموعا چهار هدف عالى و مهم را تعقیب مىكند:
1- خدا را با صفات عالى و كمالىاش براى انسانها توصیف و معرفى مىكند.
2- عبادت، پرستش و استعانت مخصوص به خداست و جز او كسى سزاوار آن نیست.
3- هدایت به راه راست و شناخت راه راست و راه نیكان را باید از پیشگاه الهى خواست و در راهیابى از او مدد و یارى جست.
4- راه نیكان از راه خشم زدگان (مغضوبین) و از راه گمراهان (ضالّین) متمایز و جداست.
1- عدد هفت، عدد آسمانها، ایّام هفته، طواف، سعى بین صفا و مروه و پرتاب سنگ به شیطان نیز مىباشد.
2- مستدرك، ج 4، ح 4365.
3- بحارالانوار، ج 92، ص 257.
4- علّامه امینى قدس سره در تفسیر فاتحة الكتاب، روایات زیادى را در این زمینه نقل نموده است.
5- “مجمع البیان” و” نور الثقلین” آغاز سوره حمد.
6- همان مأخذ.
7- مجمع البیان آغاز سوره حمد
8- تفسیر برهان جلد اول صفحه 26 طبق نقل تفسیر البیان
9- نور الثقلین جلد اول صفحه 4
منابع:
ــ تفسیر نور، ج1
ــ تفسیر نمونه، ج 1
ــ تفسیر روشن، ج
ــ تفسیر جامع، ج 1
قضیلت سوره یس برای اموات
خواندن سورههایی از قرآن در حالت احتضار مانند سورههای؛ یس، صافات، احزاب، آیة الکرسی، آیه ۵۴ سوره اعراف، و سه آیه آخر سوره بقره در روایات توصیه شده است قرآن خواندن برای اموات پس از مرگ انسان، بر اطرافیان و دیگر مؤمنان اعمالی واجب است؛ مانند غسل، کفن، نماز و دفن و واجباتی که از میت قضاء شده بود که باید هرچه زودتر انجام پذیرد. اما انجام برخی اعمال برای اموات مستحب می باشد، که از جمله آنها صدقه دادن، دعا کردن و خواندن قرآن است. در خصوص اثبات استحباب قرائت قرآن برای اموات دو نوع دلیل می توان بیان کرد: نوع اول روایاتی که به صورت کلی بیان می کند به یاد اموات و گذشتگان باشید و آنها از کارهای نیک شما بهره می برند؛ و روشن است که قرائت قرآن یکی از کارهای نیک و پسندیده است. در این مورد روایاتی وجود دارد که به بعضی اشاره می شود: ۱. از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است: «مردگانتان را که در قبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. مردگان شما زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. آنها خود، قدرت انجام کاری را ندارند، شما صدقه و دعائی به آنها هدیه کنید.»[۱] ۲. حضرت امام صادق(علیه السلام ) می فرمایند: «مرده به خاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او می شود شادمان می گردد، همان گونه که زنده بوسیله هدیه ای که به او می دهند، خوشحال می گردد.»[۲] دسته دوم روایاتی است که آثار قرائت قرآن برای اموات را بیان می کند؛ مانند این روایت: حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمودند: «هر کس قبر مؤمنی را زیارت کند و در کنار آن هفت مرتبه إنّا انزلناه بخواند، خداوند او را با صاحب قبر می آمرزد.[۳]» میتوان گفت: سورههای؛ فاتحه، یس، صافات، تبارک، احزاب، آیة الکرسی، هفت مرتبه اناانزلناه … را می توان خواند و ثوابش را به اهل قبور اهداء کرد اهل قبور نیازمند به استغفار و طلب رحمت و اهداء ثواب هستند. در همین زمینه امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «ثوابی که پس ازمرگ به انسان میرسد سه چیز است؛ ۱. صدقه جاریه… ۲. راه و رسم صحیحی که شخص در حال حیات بدان عمل میکرد و به گونهای بوده که الگو برای دیگران میشد ۳. فرزندی شایسته که برای او طلب مغفرت کند، و موجبات آمرزش پدر را فرهم سازد.»[۴] در جای دیگر میفرماید: «همان گونه که زندگان با هدایا، شاد میشوند اهل قبور و برزخیان نیز با ترحم و استغفار که نسبت به آنان میشود؛ شاد میگردند.»[۵] بنابر این اهداء ثواب و طلب مغفرت برای اهل قبور نافع است و از طریق اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ توصیه شده است. کارهایی که برای میت نافع است خواندن سورههایی از قرآن در حالت احتضار مانند سورههای؛ یس، صافات، احزاب، آیة الکرسی، آیه ۵۴ سوره اعراف، و سه آیه آخر سوره بقره در روایات توصیه شده است.[۶] تلاوت همچنین در شب اول قبر؛ مستحب است دو رکعت نماز وحشت خوانده شود که در رکعت اول بعد از سوره حمد، یک مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم، بعد از سوره «حمد»، ۱۰ مرتبه سوره «انا انزلنا» خوانده شود. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: سوره «تبارک» بالای سر قبر میت خوانده شود تا موجب رفع عذاب قبر از او گردد.[۷] مرحوم نوری در مستدرک الوسائل باب اموات، از سید بن طاوس در مصباح الزائد نقل کرده و فرمود: طریق زیارت میت این است که رو به قبله و دست بر قبر نهاده و بگو: «اللّهم ارحم غربته وصل وَحْدَته… ثمَّ اقر “أنا انزلناه فی لیلة القدر” سبع مرّات» پروردگارا! بر غربت او ترحم نما و تنهایی او را به مقام جمع خودت ارتباط بده و موجبات انس را بر وحشت او قرار بده و ترس او را تبدیل به ایمنی گردان و از رحمت خود برای او رحمتی بفرست که از رحمت غیر تو بینیاز گردد و او را به کسی که او دوست داشت و در تحت ولایت او (ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ ) بود؛ ملحق گردان! و سپس سوره مبارکه «انا انزلناه» راهفت مرتبه بخوان.[۸] در نتیجه میتوان گفت: سورههای؛ فاتحه، یس، صافات، تبارک، احزاب، آیة الکرسی، هفت مرتبه اناانزلناه… را می توان خواند و ثوابش را به اهل قبور اهداء کرد. خواندن قرآن برای اموات دیگران و دریافت پول افرادی که به سفارش دیگران ختم قرآن برای اموات می کنند و از این بابت پول دریافت می کنند، آیا این عمل شرعاً صحیح است؟ آیا صرف قرائت قرآن و به این صورت که هر دو روز یک ختم قرآن بکنند اشکالی ندارد؟ دریافت پول و مزد بابت خواندن قرآن اشکالی ندارد[۹] و به تلاوت و قرائت قرآن در روایات فراوان سفارش شده است. تلاوت قرآن غیر از این که برای قاری بسیار ارزش و ثواب دارد برای پدر و مادر و معلم او نیز مؤثر است. پیامبر(صلی الله علیه و آله ) فرمود: “هرگاه معلم به دانش آموز بسم الله الرحمن الرحیم بیآموزد خداوند برای او و پدر و مادر و معلمش برائت از آتش جهنم را امضا می کند."[۱۰] امام صادق(علیه السلام ) فرمود: “پیامبر(صلی الله علیه و آله) در وصیتش به امام علی(علیه السلام ) فرمود: “بر تو باد به تلاوت کردن قرآن در هر حالی."[۱۱] تلاوت کردن زیاد و ختم قرآن به صورت پی در پی مطلوب است. امام سجاد(علیه السلام ) فرمود: “شروع به قرآن و ختم آن و شروع دوباره و ختم آن و …. از افضل اعمال است".[۱۲] امام حسین(علیه السلام) فرمود: “ختم قرآن در یک شب باعث صلوات و درود ملائکه و ختم آن در روز باعث صلوات و درود ملائکه حافظ انسان می باشد. نیز دعای او مستحاب است و برای او بهتر است از این که بین زمین تا آسمان مال داشته باشد."[۱۳] اهدای ثواب قرائت قرآن به پیامبر و ائمه و به مؤمنان (چه زنده و چه مرده) مستحب است:علی بن مغیره می گوید:به امام کاظم گفتم:پدرم در یک ماه رمضان گاهی تا چهل ختم قرآن داشت. نیز مانند او عمل کرده ام. و وقتی که عید فطر می شود ثواب آن ها را به پیامبر و امامان اهدا می کنم. حضرت فرمود:در روز قیامت تو با آنان خواهی بود کثرت تلاوت قرآن مطلوب است ولی عجله کردن در تلاوت و با سرعت زیاد خواند کراهت دارد. بهتر است قرآن را با ترتیل بخوانیم.[۱۴] این همه ثواب برای تلاوت قرآن و برای قاری قرآن در صورتی است که به قرآن و به حلال و حرام آن معتقد باشد و قرآن را وسیله کسب رزق و و آبروی خود قرار ندهد. امام صادق(علیه السلام ) فرمود:"قاریان قرآن بر سه دسته اند: ۱- قاری که با تلاوت قرآن بر مردم فخر فروشی می کند. او اهل آتش است. ۲- قاری که قرآن را خوب می خواند ولی به آن عمل نمی کند و حدود قرآن را ضایع می گرداند. او نیز اهل آتش است. ۳- قاری که به حلال و حرام قرآن عمل می کند و به آن ایمان دارد. خداوند او را ازفتنه های گمراه کننده نجات می دهد و اهل بهشت خواهد بود و در روز قیامت از دیگران شفاعت خواهد کرد."[۱۵] امام صادق(علیه السلام) از پدران گرامیش نقل می کند: “من قرء القرآن یأکل به الناس جاء یوم القیامه و وجهه عظم لا لحم فیه؛[۱۶] هر کس قرآن بخواند و با آن بخواهد سر مردم کلاه بگذارد (مال مردم را بخورد) در روز قیامت وارد محشر می شود در حالی که هیچ گوشتی بر صورت ندارد.” اهدای ثواب قرائت قرآن به پیامبر و ائمه و به مؤمنان(چه زنده و چه مرده) مستحب است: علی بن مغیره می گوید: به امام کاظم گفتم: پدرم در یک ماه رمضان گاهی تا چهل ختم قرآن داشت. نیز مانند او عمل کرده ام. و وقتی که عید فطر می شود ثواب آنها را به پیامبر و امامان اهدا می کنم. حضرت فرمود: در روز قیامت تو با آنان خواهی بود.[۱۷] پی نوشت ها : [۱] یزدی، شیخ حسن بن علی، انوار الهدایة، ص ۱۱۵، چاپخانه نعمان، نجف. [۲] محجة البیضاء، ج ۸، ص ۲۹۲, [۳] مجلسی، محمدباقر ، بحار الأنوار، ج ۸۲، ص ۱۶۹، از منشورات چاپخانه اسلامیه، تهران. [۴] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء تراث العربی، ۱۴۱۲ هـ ، ج ۶، ص ۲۹۳. [۵] طاهری، سیری پس از مرگ، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، قم، ۱۳۷۶، ص ۳۲۶، نقل شده از: محجة البیضاء، ج ۸، ص ۲۹۲. [۶] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، قم، انتشارات اسوه، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش، ج ۳، ص ۱۲۵ ـ ۱۲۶؛ ر.ک: به توضیح المسائل، بخش اموات. [۷] اقبال اعمال، ص ۶۵۱، نقل شده از سیری در جهان پس از مرگ، همان، ص ۳۰۰. [۸] به نقل از سیری در جهان پس از مرگ، همان، ص ۳۲۶. [۹] آیت الله فاضل، جامع المسائل، ج ۱، ص ۶۳۲. [۱۰] وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۸۲۶. [۱۱] همان، ص ۸۳۹. [۱۲] همان، ص ۸۴۰. [۱۳] همان، ص ۸۴۱. [۱۴] همان، ص ۸۵۶. [۱۵] همان، ص ۸۳۷. [۱۶] همان. [۱۷] همان، ص ۸۶۴