وظایف طلاب از منظر علما
#ناب 9
عالم ربانی آیت الله کوهستانی وظایف و رسالت طلاب و روحانیون را این گونه بیان نموده است:
* عصر دانه و دام
اهل علم در هر زمانی در معرض اغفال و فریب قرار دارند، منتها زمان ها فرق می کند در عصر و زمان ما، توبیخ و ملامت در کار بود، می گفتند شغل قحط است که انسان آخوند بشود و از همه چیز محروم گردد و بدین وسیله روحیه را سست می کردند و امیدها را مبدل به یأس و نا امیدی می نمودند، ولی ما از ملامت و سرزنش آنان اغفال نشدیم و با نان و پنیر آقا امام زمان علیه السلام ساختیم وفا نشان دادیم و صفا دیدیم،اما عصر و زمان شما عصر دانه و دام است، هم حقوق و پول را مطرح می کنند و هم مقام و پست وعده می دهند، تا شما را فریب دهند، مراقب باشید نسبت به امام زمان(عج) بی وفایی نکنید، استقامت کنید؛ وفادار باشید تا به مقصد برسید.
* ذکر دائمی
انسان باید عادت به ذکری داشته باشد که در مواقع حساس مرگ و انتقال از این عالم بتواند طبق عادت همیشگی آن ذکر را بگوید.
* سنگینی وظیفه روحانیون
روحانیت مثل پارچه سفیدی است که اگر لکه یا سیاهی کوچکی به آن برسد، فوراً از دور پیدا می شود، پس روحانیت باید وظیفه خود را بدانند و مواظب باشند.
* معراج السعادة فراموش نشود
به طلبه ها سفارش کنید همان طور که بعد از نماز صبح قرآن قرائت می کنند دو صفحه کتاب اخلاقی مرحوم ملا احمد نراقی را هم مطالعه کنند.
* نکند تشنه برگردی
به یکی از طلابی که جهت ادامه تحصیل عازم مشهد مقدس بود، چنین موعظه کرد
اگر آدم کنار چشمه ای باشد و تشنه هم باشد، آب نخورد و از تشنگی بمیرد مردم او را ملامت می کنند و او را عاقل نمی دانند. شما داری می روی کنار چشمه جوشان امامت و ولایت نکند که از آب زلال ولایت استفاده نکنی و تشنه برگردی.
گفتنی است مرحوم آیت الله العظمی محمد کوهستانی در سال 1308 ه.ق در روستای کوهستان از توابع استان مازندران چشم به جهان گشود و بعد از اتمام علوم پایه و ادبیات به مشهد مقدس هجرت کرد و بعد از کسب فیوضات علمی و معنوی در جوار مضجع شریف امام رضا(ع) به نجف اشرف مهاجرت نمود و سپس به زادگاه خود بازگشت
توصیه امام زمان به طلاب
#ناب9
در جریان ملاقات و تشرف یکی از اهل علم به محضر حضرت حجت در سفر حج، حضرت به او فرموده بودند: «شهیدین آش و پلو شیعه را نخوردند، مع ذلک کتابهای با برکت به جای گذاشتند، مبادا روزی بر تو بگذرد که یکی از کتابهای آنها را مطالعه نکرده باشی.»
حضرت استاد(مدظله) در جای دیگر فرمودند: به نظر میرسد منظور حضرت از آش و پلو، مقام مرجعیت و زعامت باشد.
منظور از شهیدین شهید اول وثانی
ومنظور از این عالم برجسته آیت الله بهجت میباشند
مطالب امام زمانی
عکس های امام زمانی
فردی که امام حسین را تنها گذاشت 3
5 - مالک بن نضر ارحبی و ضحاک بن عبدالله مشرقی
ضحاک، به همراه مالک بن نضر ارحبی به حضور امام حسین (ع) رسید، این دیدار ظاهرا در کربلا صورت گرفت، امام پس از خوشامدگویی، سبب حضورشان را جویا شد، آنان در پاسخ گفتند: برای عرض سلام خدمت رسیدیم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستاریم، مردم برای جنگ با شما جمع شده اند! نظر شما چیست؟
امام پاسخ داد: «حسبی الله و نعم الوکیل؛خدا مرا کفایت می کند و چه نیکو وکیلی است.»
آن دو برای امام دعا کردند، آن گاه حضرت فرمود: چرا مرا یاری نمی کنید؟ مالک بن نضر با بیان این جمله که: من مقروض هستم و عیال دارم، دعوت امام را رد کرد و رفت.
ضحاک بن عبدالله نیز مشابه سخن ابن نضر را گفت و سپس حضور موقت و مشروط خود را در کنار امام پیشنهاد داد و گفت: تا آن جا از شما دفاع خواهم کرد که دفاع من به حال شما مفید باشد، در غیر این صورت در جدایی از شما آزاد خواهم بود، امام نیز پذیرفت.
او در روز عاشورا، دلیری به خرج داد و امام بارها او را تشویق و دعا فرمود. چون جمله یاران امام حسین (ع) - جز سوید بن عمر و بشیر بن عمرو - به شهادت رسیدند، او نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه بازگشت خواست، امام هم آزادش گذاشت.
او که قبلا اسب خود را در یکی از خیمه ها پنهان کرده بود، پس از اذن امام، سوار بر اسب شد و فرار کرد. تعدادی از سربازان «ابن سعد» به تعقیب او پرداختند، ضحاک چون به روستایی به نام «شفیه » رسید ایستاد، تعقیب کنندگان او را شناختند و رهایش کردند. (26)
ماجرای «ضحاک بن عبدالله » در نوع خود بی نظیر است، او که تا دقایق پایانی حماسه عاشورا در کنار امام شمشیر زد و شماری از لشکریان خصم را از پای درآورد و از نزدیک شاهد صحنه مظلومیت خاندان رسالت بود، چگونه بر عاقبت نیکوی خود پشت پا زد و خود را از فیض شهادت در رکاب سالار شهیدان محروم ساخت! آری، او به دنیا دل بسته بود و اسبش نیز وسیله پیوند مجدد او به این زندگی ناپایدار و گذرا گردید … : «ذلک بانهم استحبوا الحیوة الدنیا علی الآخرة.»
فردی که امام حسین را تنها گذاشت 2
عمرو، به همراه پسر عموی خود در منزل بنی مقاتل به محضر امام حسین وارد شد. در ابتدا عموزاده اش به امام گفت: «این سیاهی که در محاسن شما می بینم از خضاب است یا موی شما بدین رنگ است؟»
گردباد دنیاگرایی در پوشش فرینده عائله مندی و امانت داری مردم، ابن قیس و عموزاده او را در دام خود نهاد و آن دو را از همراهی با کاروان نور و راه یابی به بهشت جاودان بازداشت و در کویر نفس سرکش جای داد.
حضرت فرمود: «خضاب است، موی ما بنی هاشم زود سپید می شود… آیا برای یاری من آمده اید؟»
عمرو بن قیس گفت: «عایله زیادی دارم، مال بسیاری از مردم نزد من است و نمی دانم کار به کجا می انجامد . خوش ندارم امانت مردم از بین برود!» پسر عمویش نیز همانند او پاسخ داد.
امام فرمود: «فانطلقا فلاتسمعا لی واعیة، و لاتریا لی سوادا، فانه من سمع واعیتنا او رای سوادنا فلم یجبنا و لم یغثنا کان حقا علی الله عزوجل ان یکبه علی منخریه فی النار؛ پس از این جا بروید، تا فریاد ما را نشنوید و ما را نبینید، همانا هر کس ندای ما را بشنود و یا ما را ببیند و پاسخ نگوید و به یاریمان نشتابد، سزاوار است که خداوند او را به بینی در آتش افکند.» (22)
گردباد دنیاگرایی در پوشش فرینده عائله مندی و امانت داری مردم، ابن قیس و عموزاده او را در دام خود نهاد و آن دو را از همراهی با کاروان نور و راه یابی به بهشت جاودان بازداشت و در کویر نفس سرکش جای داد. «و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور.»