رهنگ زیست محیطی آمیخته با مقام خلافت اللهی انسان
رهنگ زیست محیطی آمیخته با مقام خلافت اللهی انسان
زیبایی انسان، گذشته از سازمان نظامواره هستی او که در هر موجود دیگری هر چند ضعیف یافت میشود در گرو کرامت اوست. متون مقدس آسمانی به ویژه قرآن کریم، هستی بشر را تکریم کرده و او را موجودی گرامی شمرده و دربارهٴ کرامت وی، چنین فرموده است: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً»(6) ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را بر مرکب در دریا و خشکی سوار کردیم و از پاکیزهها روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشیدیم. کرامت انسان، مرهون خلافت اوست؛ زیرا جانشینِ موجود کریم از کرامت برخوردار است و چنین کرامتی که از ناحیهٴ خلافت الهی باشد، بهرهٴ غیر انسان نیست. از اینرو، تعبیری که دربارهٴ انسان شده، دربارهٴ هیچ موجود دیگر نشده است و آن تعبیر ممتاز، همین حدیث معروف «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»(7) است؛ زیرا شناخت جان آدمی از آن جهت که خلیفهٴ خداست و این خلافت نیز تکوینی است نه قراردادی حتماً به شناخت خدا ختم خواهد شد و اگر به شناخت خداوند منتهی نگشت، معلوم میشود که انسان به خوبی شناخته نشد.
بنابراین، کرامت انسان در پرتو خلافت اوست و «خلیفه»، کسی است که در تمام شؤون علمی و عملی خود، تابع «مستخلف عنه» باشد و برابر علم او اندیشه پیدا کند و مطابق ارادهٴ او صاحب انگیزه شود. خدای سبحان که خلعت خلافت را با آیهٴ «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً»(8) بر اندام موزون انسان وارسته پوشانید، تاروپود استبرق جانشینی را، معرفت اسمای حسنای الهی و مرمّت قلمرو خلافت و آباد و آزاد سازی منطقه جانشینی از نفوذ تخریبی اهریمنان قرار داد و از جهت علمی فرمود: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء»(9) و از لحاظ عملی چنین فرمود: «هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُّجِیبٌ»(10) خدای یگانه شما را از زمین ایجاد کرد و شما را بر آبادی زمین برگماشت پس از او طلب مغفرت کنید سپس به سوی او توبه کنید، حقیقتاً که پروردگار من نزدیک و اجابت کننده است.
مهمترین عنصر خلافت الهی بعد از فراگیری معارف دینی، آباد ساختن زمین و نجات آن از هر گونه تباهی و تیرگی است. مقصود از زمین، گسترهٴ زیست بشر است که از عمق دریا تا اوج سپهر وقلّهٴ آسمان را در برمیگیرد. بنابراین، فرهنگ زیست محیطی با مقام برین جانشینی خدا آمیخته است. آن کس که به جای پالایش هوا، آن را میآلاید و عوض مرمّت زمین، آن را ویران میکند و به جای غرس نهال، به قطع درخت میپردازد و به جای سالم سازی دریا و صحرا، از آلوده نمودن آنها اِبایی ندارد، چنین فارغ بیفروغی، بیدریغ دروغ میگوید که خویشتن را خلیفهٴ خدا میشمرد. منظور از عمارت زمین، تأمین اصول زیست محیطی برای حیات انسانی است؛ نه خصوص زندگی گیاهی که برخی دارند و نه مخصوص حیات حیوانی که عدّهای به آن بسنده نمودند، بلکه زندگی انسانی که جامع تمام مراحل نباتی و حیوانی هم خواهد بود؛ یعنی هم زمین از خطر تباهی برهد و هم زمینه از ضرر اخلاقی مصون بماند تا هم بدن از مزایای طبّ طبیعی طرفی بندد و هم روح از مواهب ویژهٴ نَفَس رحمانی، به رَوْح و ریحان نایل شود.
حفظ محیط زیست در سیره پیشوایان معصوم(ع)
فظ محیط زیست در سیره پیشوایان معصوم(ع)
بر اساس آموزه های دینی، انسان مسلمان نیز باید خود را به این صفت بیاراید و خود را در هر مکان و موقعیتی نگه دارنده و پاسدار امانت ها و نعمت ها از جمله محیط زیست انسانی بداند. پیشگیری از نابودی و تلف شدن طبیعت نیز با رعایت امانت داری و حفاظت امکان پذیر است.
در منابع اصیل روائی اسلام آمده است که انبیای الهی(ع) به کشاورزی و درختکاری ارج می نهادند و خود پیوسته به آن اشتغال داشتند. به طور کلی، همه انبیای الهی به گونه ای در عصر خویش، در ایجاد سرسبزی و حفظ آن کوشا بوده اند ؛ چنان که امام صادق(ع) فرمود: «ما بعث اللّه نبیّاً، الا زرّاعاً»؛ خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر این که به زراعت می پرداخت.
در روایات اسلامی آمده است که پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) با هم درخت می کاشتند. امام صادق(ع) در این باره فرمود: «کان امیرالمؤمنین یضرب بالمر و یستخرج الارضین، و کان رسول اللّه یمص النوی بفیه و یغرسه فیطلع من ساعته…»؛ امیرالمؤمنین علی(ع)، با بیل زمین را آماده می ساخت و پیامبر(ص) هسته خرما را مرطوب می کرد و می کاشت.
پیشوایان دینی، خود مربی و الگوی کامل تربیت اسلامی و انسانی اند و پیشروترین افراد در انجام کارهای نیک و شایسته می باشند؛ از این رو، در انجام این امر مقدس، خود پیش قدم بوده اند. راوی می گوید: امام صادق(ع) را دیدم که جامه زبر کارگری بر تن و بیل در دست داشت و در میان درختان، سرگرم کار بود و چنان فعالیت می کرد که سراپای وجودش را عرق فراگرفته بود. در این حال، ابوعمروشیبانی وارد شد و امام را در آن حال تعب و رنج مشاهده کرد، پیش خود گفت: علت این که حضرت شخصاً بیل به دست گرفته است، شاید کمک یا کارگری پیدا ننموده است. جلو رفت و عرضه داشت: فدایت شوم! بیل را به من بده تا من به جای شما این کار را انجام دهم. امام فرمود: «نه ؛ من خودم دوست دارم که مرد برای تحصیل روزی خود رنج بکشد و آفتاب بخورد.»(4)
ابوبصیر یکی از یاران نزدیک امام صادق(ع) می گوید: حضرت فرمود: «انی لأعمل فی بعض ضیاعی حتی اعرق…»؛(5) من میان زمین و باغ خود به گونه ای کار می کنم که عرق از سر و رویم می ریزد.
مایت و حفاظت محیط زیست در اسلام
حمایت و حفاظت محیط زیست در اسلام
اسلام در کلیه شئون و روابط انسانی دخالت کرده و برای همه آنها مقرراتی وضع نموده است . لیکن این بدان معنی نیست که برای هر موضوع با عنوان ویژه و متداول امروزی آن حکم خاصی مقرر داشته باشد. مسئله محیط زیست نیز از همین قبیل است. به یقین در هیچ یک از منابع اسلامی به عنوان محیط زیست حکمی مطرح نشده است ولی بدون تردید در باره آب، زمین، پاکی و ناپاکی، آتش سوزی و مسائلی از این قبیل در آیات و احادیث و سایر منابع، احکام زیادی وجود دارد که به کمک آنها می توان مقررات دقیقی برای مسائل محیط زیست بدست آورد. متاسفانه در این مورد از نظر اسلامی آنطوری که لازم بود، توسط برخی از اهل تحقیق پژوهشی انجام نگرفته است.
از نظر اسلام چنانچه فرد یا جامعه ای از عمل شخصی متضرر شوند نمی توانند از راههای مشروع ضرر و زیان خود را از او دریافت دارند. همینطور در صورتیکه کسی یا کسانی اقدام به آلودن محیط می کنند، کسانی که پیرامون محیط شان آلوده شده است می توانند آلوده کننده را برای کیفر تعقیب کنند.
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که حضرت فرمود: «تحفظو من الارض فانها امکم» یعنی از زمین حفاظت کنند به درستی که آن مادر شماست. اسلام برای نظافت و بهداشت اهمیت فوق العاده ای قائل است و آن را از نشانه های ایمان می داند.
خداوند متعال می فرماید : «إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ»(1) یعنی ما هر چیز را به اندازه خلق کردیم . پس هر چیز مقدار و حدودی دارد و بایستی بطور صحیح و درست بهره برداری شود تا نابود و منهدم نگردد . چرا که این ثروتهای طبیعی فقط به یان نسل تعلق ندارد . بلکه این اندوخته ها به نسلهای بعد از ما نیز تعلق دارند.
نظر اسلام در مورد آباد کردن زمین و پایداری محیط زیست آمده است: «هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ»(2) یعنی خداوند شما را در زمین خلق کرد و شما را به عمارت و آباد کردن زمین گماشت . در این رابطه پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «ان قامت علی احدکم القیامه و فی یده فسیله فلیغرسها»، یعنی اگر قیامت برپا شود ودر دست نهالی باشد باید آن را بکارد.
فاجعه بسیار عمیق است. انسان امروز فرداى بشر را نیز تباه کرده و به تمدنى آویخته و با تمدّنى همراه شده یا نه ناگزیر همراهش کرده اند که خود به دست خود به گفته روژه گارودى روشنفکر برجسته و منتقد باهوش و تیزنگر فرانسوى:
«اگر ما در خلال سى سال آینده به همان منوال زندگى کنیم که در خلال سى سال گذشته زندگى کرده ایم دست به کشتن نوه هاى خود زده ایم.
مام حسین علیه السلام به تمامی حوادث آینده آگاهی داشت، چگونه با پای خود، خویشتن را در هلاکت انداخت؟ !3
و اسلام مسخ شده سلطنتی یزیدی، محو و نابود شود .
براساس این نظریه، حقیقت قیام امام حسین علیه السلام، انجام یک تکلیف الهی است; تکلیفی که امام به بهای شهادت خود و اسارت خانواده اش، به کامل ترین صورت ممکن، آن را ادا کرد و البته مقتضای مقام امامت هم چیزی جز این نمی توانست باشد . در این نظریه آثاری همچون: «اتمام حجت بر مردمان » ، «رسوا ساختن حکومت فاسد امویان و اعلام برائت از آن » ، «ابلاغ پیام اصلی دین برجهانیان و ارایه ماهیت اصلی اسلام » و . . . به عنوان بخشی از اهداف نهضت امام که برای ما قابل درک و فهم و درس آموزی و پیروی است، بیان می شود .
2 . براساس نظریه دوم، هرچند امام حسین علیه السلام می دانسته است که سرانجام، روزی به دست مخالفان دین خدا به شهادت خواهد رسید، اما زمان این امر بر او آشکار نبوده است .
در این دیدگاه، اوضاع و شرایط تاریخی در زمان حکومت یزید (مانند تشکیل نیروی داوطلب در کوفه و بیعت آنان با مسلم بن عقیل، ضعف حکومت نوپای یزید، آمادگی افکار عمومی و لیاقت و شایستگی امام برای قیام به صورت کامل برای شروع نهضت) آماده بود و در این موقعیت احتمال پیروزی علیه یزید بیش از پنجاه درصد تضمین شده بود .
بدون شک آشنایی با مبانی علم امام و آگاهی از ابعاد و جلوه های آن، بیانگر مردودیت نظریه دوم است . زیرا طبق این نظریه، دیدگاه های کسانی چون ابن عباس و محمد حنفیه که حضرت را از حرکت به سوی کوفه و اعتماد به دعوت کوفیان بر حذر می داشتند، معتبر دانسته می شود; به ویژه آن که سرانجام سفر امام با آنچه که امثال ابن عباس پیش بینی کرده بودند، موافق در آمد و تشکیل حکومت اسلامی برای امام میسر نگشت .
در یک نگاه، به خوبی می توان دریافت که حرکت امام حسین علیه السلام براساس انتخاب و اختیار حضرت اما با علم الهی آن امام صورت گرفته است; هرچند فرجام نهضت امام با شهادت رقم می خورده است . اما اعتماد به نامه ها و دعوت های کوفیان و حرکت به سوی کوفه به خاطر «اتمام حجت » به تمامی دعوت کنندگان و حمایت کنندگان بوده است; کاری که امام و پیشوای شایسته باید انجام می داد تا امروز کسی علم غیب و آگاهی از حقایق ماجرا را برای فرد امام شایسته نپذیرفتن دعوت کوفیان تلقی نکند . از این رو، آن حضرت طبق ظواهر و امور طبیعی زندگی حرکت کرد; مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد و طبق گزارش سفیر راست گوی خود به طرف آن دیار حرکت کرد و سرانجام سفر او به شهادت ختم شد .
به یقین با این نگرش، آگاهی حضرت از لزوم دفع ضرر یا یقین به کشته شدن و خبر از اسارت خاندان، مانع رفتن به کوفه نمی شد; زیرا وظیفه امامت امام، فریادرسی مظلومان و ستم دیدگان از نظر ظاهری است و رسالت او در این عرصه، توجه به خواست امت است .
افزون بر این، گرچه از دست رفتن امام و اسارت خاندان او کاری بی جبران، است، اما مصلحتی برتر و مهم تر وجود دارد که امام باید خون ارزشمند خود، و خاندان حضرت باید عزت ظاهری خود را فدای آن کنند و آن، حفظ اسلام از دست فاسدان و طاغیان زمان برای همیشه تاریخ است و این حوادث، مقدمه ضروری و انحصاری نجات اسلام محسوب می شود که نه تنها مطلوب، بلکه لازم و واجب است .
چنین بینش شایسته ای موجب گردید که رژیم سلطنتی اموی، رسوا گردد و روح امر به معروف و نهی از منکر در کالبد جامعه دوانده شود (8) و ابلاغ پیام عاشورا به دورترین نقاط جهان آن روز و امروز و فراتر از همه فرداها، کاری معجزه آفرین برای تمامی ملت های دربند نماید و آن، منطق «پیروزی خون بر شمشیر» و «فدای جان برای حفظ کیان و آیین اسلام » است; سخنی تاثیرگذار و درس آموز برای آزادی و آزادگی بشریت در تمامی عصرها و برای همه نسل ها .
پی نوشت ها:
1 . بحارالانوار، ج 44، ص 367 .
2 و 3 . همان، ص 366 .
4 - همان، ص 330 و ج 45، ص 87 .
5 . ر . ک: شهید آگاه و رهبر نجات بخش اسلام، لطف الله صافی گلپایگانی، ص 387 - 378; مقتل الحسین (ع)، عبدالرزاق موسوی المقرم، ص 118 - 115 .
6 . تنزیه الانبیاء، سیدمرتضی، ص 182 - 179; تلخیص الشافی، شیخ طوسی، ج 4، ص 188 - 182 .
7 - متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهرآشوب، ص 211 .
8 - مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (ره) و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، ص 293 (تحلیل معرفت شناختی مبانی کلامی در نهضت عاشورا، محمد سعیدی مهر).
مام حسین علیه السلام به تمامی حوادث آینده آگاهی داشت، چگونه با پای خود، خویشتن را در هلاکت انداخت؟ !2
. اما آنان که اصل عصمت امام را نپذیرند، دل به شبهاتی نسبت به حقانیت یا مشروعیت هضت حضرت می سپرند و اشکالاتی را که در طول تاریخ از سوی دشمنان اهل بیت: همچون بنی امیه، ناصبی ها و وهابی ها تبلیغ می شده است، می پذیرند و مانند آنان موضع گیری می نمایند; شبهاتی همچون:
1 . امام علیه السلام علیه حکومت اسلامی و خلیفه پیامبر (یعنی یزید!) قیام کرد و از بیعت با او سرباز زده است و این، گناهی است نابخشودنی، که سرانجام به کشته شدن او انجامید .
2 . نهضت امام علیه السلام از مصادیق به هلاکت انداختن خویش است، که کاری برخلاف عقل اوست و به نص قرآن، حرام است . زیرا قرآن با صراحت بسیار می فرماید: «لاتلقوا بایدکم الی التهلکة » ; خود را با دست خویش به هلاکت و نابودی نیندازید .
3 . هرچند امام علیه السلام در راه خدا قیام کرد، اما او نسبت به اوضاع سیاسی و اجتماعی اشتباه کرد و به خطا بر پیمان های دروغین کوفیان اعتماد ورزید .
به این شبهات و اشکالاتی از این قبیل، به دو شیوه می توان پاسخ داد:
الف) ارایه پاسخ اجمالی
بدین معنا که با تمسک به ادله عقلی و نقلی عصمت امام علیه السلام - که در منابع کلامی شیعی مورد بحث قرار گرفته است - می توان بر ضرورت عصمت امام تاکید ورزید و سپس با اثبات امامت امام حسین علیه السلام اصل یاد شده را بر افعال او تطبیق کرد .
بدیهی است سرانجام چنین مسیری، اثبات صحت و سلامتی تمامی افعال و افکار امام علیه السلام است .
ب) ارایه پاسخ تفصیلی
در این شیوه تلاش می شود که براساس مقدمات مورد قبول اشکال تراشان، خالی بودن نهضت امام از هرگونه انگیزه شخصی و مصونیت آن از خطا و اشتباه و ارتکاب امر غیر مشروع ثابت شود .
این شیوه، راهی است که برخی از بزرگان شیعه مانند سیدمرتضی قدس سره در «تنزیه الانبیاء» و شیخ طوسی قدس سره در «تلخیص الشافی » پیموده اند .
به طور مثال در پاسخ به این اشکال که مقابله امام با سپاه یزید و امتناع او از بیعت، از مصادیق «القای نفس در تهلکه » بوده است، این دو اندیشمند بزرگ می کوشند تا ثابت کنند که حرکت امام قبل از برخورد با سپاه ابن سعد، براساس ظن امام علیه السلام به پیروزی بوده است و از آنجا که این ظن، مستند به امارات و شواهد فراوان (مانند نامه های کوفیان و) . . . بوده است، قیام امام علیه السلام برای رسیدن به حق خود، نه تنها امری عقلایی است، بلکه انجام عملی واجب برای حضرت محسوب می شود . بدین خاطر در این مرحله از نهضت، امام علیه السلام جز به وظیفه دینی خود عمل نکرده است و پس از برخورد با سپاه عمربن سعد نیز که امام از پیروزی مایوس می شود، پیشنهاد بازگشت به حجاز یا به یکی از سرحدات می دهد، که مورد قبول ابن زیاد واقع نمی شود و در اینجا نیز امام چاره ای جز دفاع از خویش نداشته است . (6)
به هرجهت، درصورت نپذیرفتن اصل عصمت امام علیه السلام برای رفع شبهات با تمسک به ادله و شواهدی خاص و با تجزیه و تحلیل مواضع امام در مراحل مختلف نهضت باید در پی اثبات این حقیقت بود که موضع گیری های امام تماما صحیح و مشروع بود و آن حضرت قدمی از جاده حکمت و شرع خارج نشده است .
2 . علم امام علیه السلام
دانشمندان شیعی همگی بر این باورند که امام علیه السلام همسان با پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم دارای علمی وسیع و مافوق علم افراد عادی بشر است; زیرا منابعی ویژه و متفاوت با مجاری عادی کسب دانش در دست دارد و از طریق این منابع به اذن خداوند از اموری آگاه است که در دسترس افراد عادی نیست . اما در این مساله که ویژگی های علم امام چیست، اختلاف نظر وجود دارد . برای مثال در این که علم امام چیست، رای واحدی وجود ندارد .
برخی از عالمان معتقدند: امام علیه السلام علاوه بر علم به احکام شریعت، به تمامی حوادث گذشته، حال و آینده علم دارد; مگر اموری که از اختصاصات علم الهی است; همانند زمان فرارسیدن قیامت یا اموری که در دایره بدائات قرار می گیرد .
ناگفته پیداست که تفاوت اصلی علم غیب پیامبر و امام با علم الهی، در آن است که علم خداوند، ذاتی است، ولی علم پیامبر و امام، ناشی از تعلیم و اعطای الهی است .
در مقابل، گروه دیگری چنین باور دارند که: مقتضای ادله بیش از این نیست که امام باید به تمامی احکام دین و مسائل مورد نیاز مردم علم داشته باشد; ولی دلیلی بر آگاهی امام از تمامی حوادث گذشته و آینده نداریم . (7)
سؤال دیگری نیز مطرح است که آیا علم امام علیه السلام معلق به شرایطی است یا آن که به صورت بالفعل برای امام حاصل است؟
در پاسخ به این پرسش، گروهی علم امام را مشروط به حصول شرایطی از قبیل اراده او یا درخواست (دعای) او از خداوند، می دانند .
به هر تقدیر، مساله مقدار و وسعت علم امام در تحلیل و تفسیر نهضت حسینی تاثیری تام دارد . اگر امام معصوم علیه السلام را از جمیع «ماکان » و «مایکون » آگاه بدانیم، در این صورت، زمان و مکان شهادت امام نیز در دایره معلومات او قرار می گیرد . با قبول این اصل باید گفت که حسین علیه السلام از آغاز حرکت خویش از مدینه می دانست که در مکانی به نام «کربلا» و در دهم محرم سال 61 به شهادت خواهد رسید و حتی از کیفیت و جزئیات وقایع مربوط به شهادت خویش و یاران و اسارت خاندان خود آگاهی داشت .
نقش محوری مساله علم امام در یکی از جدی ترین و جنجالی ترین منازعاتی است که در چند دهه اخیر در باره ماهیت و فلسفه نهضت حسینی وجود داشته، به گونه ای که در این میان، دو نظریه اصلی ابراز شده است:
1 . مطابق نظریه اول، حسین علیه السلام از ابتدا (و دست کم قبل از خارج شدن از مدینه) به طور قطع می دانسته است که سرانجام سفر او، این است که در کربلا و در روز دهم محرم، خود و جمعی از یاران او به شهادت خواهند رسید . اما از سوی دیگر، امام به عنوان یک وظیفه و تکلیف الهی، موظف به انجام این سفر بوده است تا با تحمل تمامی مصائب و سختی های آن، حتی با ریخته شدن خون خود و جمعی از بهترین افراد خاندان و یارانش، حیاتی دوباره به دین و آیین بخشیده شو