فردی که امام حسین را تنها گذاشت 3
5 - مالک بن نضر ارحبی و ضحاک بن عبدالله مشرقی
ضحاک، به همراه مالک بن نضر ارحبی به حضور امام حسین (ع) رسید، این دیدار ظاهرا در کربلا صورت گرفت، امام پس از خوشامدگویی، سبب حضورشان را جویا شد، آنان در پاسخ گفتند: برای عرض سلام خدمت رسیدیم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستاریم، مردم برای جنگ با شما جمع شده اند! نظر شما چیست؟
امام پاسخ داد: «حسبی الله و نعم الوکیل؛خدا مرا کفایت می کند و چه نیکو وکیلی است.»
آن دو برای امام دعا کردند، آن گاه حضرت فرمود: چرا مرا یاری نمی کنید؟ مالک بن نضر با بیان این جمله که: من مقروض هستم و عیال دارم، دعوت امام را رد کرد و رفت.
ضحاک بن عبدالله نیز مشابه سخن ابن نضر را گفت و سپس حضور موقت و مشروط خود را در کنار امام پیشنهاد داد و گفت: تا آن جا از شما دفاع خواهم کرد که دفاع من به حال شما مفید باشد، در غیر این صورت در جدایی از شما آزاد خواهم بود، امام نیز پذیرفت.
او در روز عاشورا، دلیری به خرج داد و امام بارها او را تشویق و دعا فرمود. چون جمله یاران امام حسین (ع) - جز سوید بن عمر و بشیر بن عمرو - به شهادت رسیدند، او نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه بازگشت خواست، امام هم آزادش گذاشت.
او که قبلا اسب خود را در یکی از خیمه ها پنهان کرده بود، پس از اذن امام، سوار بر اسب شد و فرار کرد. تعدادی از سربازان «ابن سعد» به تعقیب او پرداختند، ضحاک چون به روستایی به نام «شفیه » رسید ایستاد، تعقیب کنندگان او را شناختند و رهایش کردند. (26)
ماجرای «ضحاک بن عبدالله » در نوع خود بی نظیر است، او که تا دقایق پایانی حماسه عاشورا در کنار امام شمشیر زد و شماری از لشکریان خصم را از پای درآورد و از نزدیک شاهد صحنه مظلومیت خاندان رسالت بود، چگونه بر عاقبت نیکوی خود پشت پا زد و خود را از فیض شهادت در رکاب سالار شهیدان محروم ساخت! آری، او به دنیا دل بسته بود و اسبش نیز وسیله پیوند مجدد او به این زندگی ناپایدار و گذرا گردید … : «ذلک بانهم استحبوا الحیوة الدنیا علی الآخرة.»
فردی که امام حسین را تنها گذاشت 2
عمرو، به همراه پسر عموی خود در منزل بنی مقاتل به محضر امام حسین وارد شد. در ابتدا عموزاده اش به امام گفت: «این سیاهی که در محاسن شما می بینم از خضاب است یا موی شما بدین رنگ است؟»
گردباد دنیاگرایی در پوشش فرینده عائله مندی و امانت داری مردم، ابن قیس و عموزاده او را در دام خود نهاد و آن دو را از همراهی با کاروان نور و راه یابی به بهشت جاودان بازداشت و در کویر نفس سرکش جای داد.
حضرت فرمود: «خضاب است، موی ما بنی هاشم زود سپید می شود… آیا برای یاری من آمده اید؟»
عمرو بن قیس گفت: «عایله زیادی دارم، مال بسیاری از مردم نزد من است و نمی دانم کار به کجا می انجامد . خوش ندارم امانت مردم از بین برود!» پسر عمویش نیز همانند او پاسخ داد.
امام فرمود: «فانطلقا فلاتسمعا لی واعیة، و لاتریا لی سوادا، فانه من سمع واعیتنا او رای سوادنا فلم یجبنا و لم یغثنا کان حقا علی الله عزوجل ان یکبه علی منخریه فی النار؛ پس از این جا بروید، تا فریاد ما را نشنوید و ما را نبینید، همانا هر کس ندای ما را بشنود و یا ما را ببیند و پاسخ نگوید و به یاریمان نشتابد، سزاوار است که خداوند او را به بینی در آتش افکند.» (22)
گردباد دنیاگرایی در پوشش فرینده عائله مندی و امانت داری مردم، ابن قیس و عموزاده او را در دام خود نهاد و آن دو را از همراهی با کاروان نور و راه یابی به بهشت جاودان بازداشت و در کویر نفس سرکش جای داد. «و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور.»
فردی که امام حسین را تنها گذاشت
عبیدالله، از اشراف، شجاعان و شعرای معروف کوفه بود و در گروه پیروان عثمان قرار داشت. پس از قتل عثمان کوفه را به قصد شام ترک گفت و در کنار معاویه جای گرفت و با سپاه او در جنگ صفین شرکت جست. وی پس از شهادت حضرت علی (ع) به کوفه بازگشت. (15)
ابن حر، در منزل بنی مقاتل (16) با کاروان امام حسین (ع) مواجه شد، حضرت نخست «حجاج بن مسروق » را به منظور همراهی و یاری نزد او فرستاد، لیکن عبیدالله بن حر به فرستاده امام جواب رد داد و گفت: «به خدا سوگند از کوفه بیرون نیامدم جز آن که اکثر مردم خود را برای جنگ مهیا می کردند و برای من کشته شدن حسین (ع) حتمی گردید. من توانایی یاری او را ندارم و اصلا دوست ندارم که او مرا ببیند و نه من او را!»
پس از بازگشت حاجیان از مکه امام خود به همراه چند تن از یارانش به نزد عبیدالله رفت و پس از سخنان آغازین به وی چنین فرمود: «ابن حر! مردم شهرتان به من نامه نوشته اند که همه آنان به یاری من اتحاد نموده و پیمان بسته اند و از من درخواست کرده اند که به شهرشان بیایم، ولی واقع امر بر خلاف آن چیزی است که ادعا کرده اند، تو در دوران عمرت گناهان زیادی مرتکب شده ای، آیا می خواهی توبه کنی تا گناهانت پاک گردد؟ !» ابن حر گفت: «چگونه؟»
امام فرمود: «فرزند دختر پیامبرت را یاری کن و در رکابش بجنگ.»
ابن حر گفت: «به خدا قسم کسی که از تو پیروی کند به سعادت ابدی نائل می گردد، ولی من احتمال نمی دهم که یاری ام به حال تو سودی داشته باشد، زیرا در کوفه برای شما یاوری نیست. به خدا سوگندت می دهم که از این کار معافم دار، زیرا نفس من به مرگ راضی نیست و من از مردن سخت گریزانم. اینک اسب معروف خود «ملحقه » را به حضورت تقدیم می دارم، اسبی که تاکنون هر دشمنی را که تعقیب کرده ام، به او رسیده ام و هیچ دشمنی نیز نتوانسته است به من دست یابد! شمشیر من را نیز بگیر، همانا آن را به کسی نزدم جز آن که مرگ را بر آن شخص چشانیده ام!»
امام در برابر سخن نسنجیده و نابخردانه ابن حر چنین فرمود:
«حال که در راه ما از نثار جان دریغ می ورزی، ما نیز به تو و به شمشیر و اسب تو نیاز نداریم، زیرا که من از گمراهان نیرو نمی گیرم . تو را نصیحت می کنم همان گونه که تو مرا نصیحت نمودی، تا می توانی خود را به جای دور دستی برسان تا فریاد ما را نشنوی و کارزار ما را نبینی، فوالله لایسمع واعیتنا احد و لاینصرنا الا اکبه الله فی نار جهنم؛ به خدا سوگند اگر صدای استغاثه ما به گوش کسی برسد و به یاریمان نشتابد خداوند او را در آتش جهنم خواهد افکند.» (17)
دنیازدگی و مرگ گریزی «ابن حر»، مانع وزش نسیم سعادت بر زندگی گناه آلودش شد، نسیم روح افزایی که می رفت کردار ناشایست گذشته اش را محو و او را در صف صالحان و شهدا قرار دهد.
گرچه عبیدالله بن حر، امام را در منزل بنی مقاتل ترک گفت، اما حسرت و پشیمانی ابدی بر باقی مانده عمرش سایه افکند و زندگی اش را قرین تاسف و ماتم ساخت حتی در سروده هایش آهنگ ندامت و حسرت پدیدار گشت
فضیلت های جمعه
فضیلت های جمعه
الف) فضیلت های روز جمعه
1_ از حضرت رسول اکرم (ص) روایت شده است که روز و شب جمعه 24 ساعت است و در هر ساعت آن حق تعالی 600 هزار نفر را از جهنم آزاد کند.
2_ از حضرت امام صادق (ع) نقل است که هر کس بین ظهر پنجشنبه تا ظهر روز جمعه بمیرد خداوند او را از فشار قبر نگاه دارد.
3_ از همان حضرت (ع) روایت است که جمعه دارای حق و حرمتی بزرگ است. پس مبادا حرمت آن را ضایع گردانی. لذا از عبادات خدا چیزی فرو مگذار و با انجام کارهای نیکو به سوی پروردگار تقرب جو و هم محرمات الهی را فرو گذار، چرا که در این روز خداوند ثواب نیکی ها را مضاعف می کند و عقوبت گناهان را محو می نماید.
4_ از همان امام همام (ع) نقل است که شب جمعه از نظر فضیلت همانند روز جمعه است. بدرستی که خداوند عالم در شب جمعه، فرشتگان را جهت اکرام مومنان به آسمان اول می فرستد تا حسنات آنها را زیاد کند و گناهانشان را بیامرزد . پس تا می توانید شب جمعه را زنده داری کنید و تا صبح به دعا و نماز بپردازید.
5_ از آن امام بزرگوار (ع) روایت شده که چون شب جمعه می آید ماهیان دریا سر از آب در می آورند و وحوش صحراگردن می کشند و پرورگار را ندا می کنند که خدایا ما را به خاطر گناه آدمیان عذاب نکن.
6_ از امام محمد باقر (ع) روایت شده که خداوند تعالی در هر شب جمعه فرشته ای را مامور می کند که از فراز عرش ندا می کند که آیا بنده مومنی هست که روزی اش تنگ شده باشد و پیش از طلوع صبح جمعه از من بخواهد روزی اش را زیاد گردانم تا من پیش از طلوع صبح روزی او را گشاده سازم؟
آیا بنده مومن بیماری هست که پیش از طلوع صبح جمعه از من درخواست کند او را شفا دهم که البته پیش از طلوع صبح او را سلامتی عطا خواهم کرد.
شب و روز جمعه 24 ساعت است و در هر ساعت آن حق تعالی 600 هزار نفر را از جهنم آزاد کند.آیا بنده مومن غمگین زندانی وجود دارد که قبل از طلوع صبح جمعه از من بخواهد تا او را از زندان رها سازم و اندوهش را چاره کنم که البته دعایش را مستجاب خواهم ساخت و پیوسته آن فرشته این ندا را در می دهد تا صبح جمعه بدمد.
7_ از مولا امیر المومنین (ع) نقل است که فرمودند: از جمله فضیلت های روز جمعه آن است که هر کس در آن روز از خدایش حاجتی داشته باشد پروردگار بزرگ ، آن را برآورده می سازد. اگر گروهی مستوجب عذاب باشند ، چون در روز و شب جمعه دعا کنند خدا آن عذاب را از آنان برگیرد.
ب) کارهای پسندیده در شب جمعه
1_یکی از کارهای پسندیده در شب جمعه، بسیار تسبیحات اربعه گفتن یعنی : سبحان الله و الحمدلله و لا اله الاالله والله اکبر.
2_ شیخ طوسی فرمود که در آخر روز پنج شنبه ، استغفار کردن استجاب فروان دارد.
3_ یکی دیگر از کارهای پسندیده در شب جمعه تلاوت سوره های بنی اسرائیل ، کهف، الم سجده، یس ،صاد، احقاف، واقعه ، معم، سجده، حم دخان ، طور ، ساعه، جمعه و چنانچه کسی فرصت ندارد فقط سوره واقعه و سوره های ماقبل آن را بخواند.
روایت است هر کس در هر شب جمعه سوره مبارکه جمعه را بخواند، کفاره او از آن جمعه تا جمعه دیگر خواهد بود.
4_ در رکعت اول نماز مغرب و عشاء سوره جمعه را بخواند و در رکعت دوم نماز مغرب سوره توحید و در رکعت دوم نماز عشا، سوره اعلی را قرائت کند.
5_ ازدیگر کارهای مستحب در شب جمعه این است که در حق مومنان دعا بسیار کند چنانچه از حضرت فاطمه زهرا (س) روایت شده اگر کسی برای ده نفر از برادران مومن در گذشته خویش طلب آمرزش کند بهشت بر او واجب شود
چرا نباید امام زمان(ع) را با نام «محمد» بخوانیم؟
چرا نباید امام زمان(ع) را با نام «محمد» بخوانیم؟
در روایتی از امام صادق (ع) چنین آمده است: «هیچ کس به جز کافر نام صاحبالامر را بر زبان نمیآورد».[1]
در یکی از توقیعات حضرت صاحب الزمان (عج) نیز چنین آمده: «ملعون است، ملعون است کسی که نام مرا در محفلی بین مردم ببرد».[2]
از این روایات باز هم در کتاب های شیعه یافت میشود به طوری که علامه مجلسی در بحارالانوار یک باب به همین موضوع اختصاص داده است.[3]
حال این نکته مهم است که بدانیم نام حضرت را که در روایات بر بیان نکردن آن تأکید بسیار شده است، چیست؟ در روایتی از پیامبر(ص) آمده است که «مهدی از فرزندان من است، اسم او اسم من و کنیه اش کنیه من است».[4] با توجه به این روایت میتوان فهمید که نام حضرت مهدی(عج)، محمد است و نباید ایشان را با این نام خواند.
با کمی دقت در مطالب بالا فهمیده میشود که نباید حضرت مهدی(عج) را با نام محمد بخوانیم؛ نه این که نام محمد را بر زبان نیاوریم و یا این که این نام را بر کودکان خود نگذاریم، بلکه منظور این است که هر گاه خواستید حضرت مهدی (عج) را بخوانید، از نام اصلیشان (محمد) استفاده نکنید.
یاد کردن نام شریف امام عصر(عج) به چند گونه امکان دارد: 1.یاد کردن آن در کتابها؛ 2. یاد کردن آن به کنایه؛ مثلاً بگوید اسم او اسم رسول خدا است؛ 3. یاد کردن نام ایشان در مواقع ترس که ممکن است ضرر جانی برای امام (عج) یا آن فرد داشته باشد؛ مانند یاد کردن نام ایشان در دوران غیبت صغرا؛ 4. یاد کردن نام آن حضرت در حالتی که ترسی در کار نیست و تقیه لازم نیست؛ مانند دوران ما.
مورد اول و دوم به اتفاق علما اشکالی ندارد؛ زیرا علمای شیعه بالاجماع با این کار مخالفت نکردهاند.[5] مورد سوم نیز به اتفاق نظر علمای شیعه اشکال دارد و حرام است.[6] اما درباره مورد چهارم اختلاف نظر وجود دارد. برخی از علمای شیعه معتقدند که این کار اشکال دارد و برخی معتقدند که اشکالی ندارد؛ برای مثال علامه مجلسی معتقد است که کلاً یاد کردن امام زمان (عج) با نام محمد اشکال دارد؛ چه در دوران غیبت صغرا و چه در دوران غیبت کبرا.[7] در مقابل علی بن عیسی اربلی از فقهای بزرگ شیعه معتقد است که منع تلفظ به نام مهدی (عج) تنها از روی تقیه بوده است و اکنون دیگر این تقیه وجود ندارد و در نتیجه این منع هم برطرف شده است.[8]
بنابراین، میتوان این طور جمعبندی کرد: اولاً: چیزی که از آن در روایات منع شده است، این است که امام زمان(ع) را با نام محمد بخوانیم؛ نه این که نام محمد را به کلی به کار نبریم و حتی برای فرزندانمان نیز این اسم را انتخاب نکنیم. ثانیاً: بین علمای شیعه درباره این که آیا در دوران کنونی که ترس و تقیهای در کار نیست، آیا باز هم یاد کردن امام زمان (عج) با نام محمد اشکال دارد یا نه، اختلاف است و برخی از فقهای بزرگ شیعه معتقدند در این دوران اشکالی ندارد و آنچه در روایات آمده مختص دوران غیبت صغرا است که شیعیان در حالت تقیه بودهاند.
پی نوشتها:
[1] کورانی، علی، المعجم الموضوعی لاحادیث الامام المهدی، ص 890، ناشر شخصی، چاپ اول.
[2] همان.
[3] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 31 – 33، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1362.
[4] المعجم الموضوعی لاحادیث الامام المهدی، ص 176.
[5] تونهای، مجتبی، موعود نامه، ص 101، انتشارات مشهور، چاپ اول.
[6] همان، ص 102.
[7] بحار الانوار، ج 51، ص32.
[8] تونهای، مجتبی، موعود نامهص 102.