بابای مشکآبی و سقاترینی
بابای مشک
بابای مشک آبی و سقاترینی
وقت عطش بی آب هم دریاترینی
برق نگاهت لشگری را می شکافد
در جنگ با فرعونیان موسا ترینی
اهل کلیسا هم تو را ارباب خوانند
در روز تاسوعای ما موساترینی
هر چند بر روی زمین افتادی اما
این را بدان در نزد ما زیباترینی
با دیدن زهرا نشان دادی به عالم
حتی بدون چشم هم بیناترینی
آبی نیامد تا خیام و کودکی گفت
وقت عطش بی آب هم دریاترینی
علی ذوالقد
چرا به حضرت ابوالفضل باب الحوائج میگویند و باب الحوائج به چه معناست؟
چرا به حضرت ابوالفضل باب الحوائج میگویند و باب الحوائج به چه معناست؟
«باب» به معنای در و «حوائج» جمع حاجت است. باب الحوائج یعنی درهای حاجت؛ یعنی هر که حاجتی دارد، میتواند از این طریق حاجتش را بگیرد.
حضرت ابوالفضل العباس (ع) به جهت این که در درگاه خدا مقرب است، باب الحوائج خوانده میشود، چون میتوان با توسل به آن حضرت، حاجت خویش را گرفت.
قرآن میفرماید: اولیای خداوند با اذن و رضایت پروردگار میتوانند مشکل گشا و باب الحوائج مردم باشند.
البته عنوان باب الحوائج اختصاص به حضرت عباس (ع) ندارد، بلکه همه معصومان(ع) و برخی از اولیا باب الحوائج هستند؛ زیرا آنان در اثر تقوا و عبودیت، لیاقت این مقام را کسب کردهاند، ولی آنچه در عرف شهرت یافته، آن است که تنها به بعضی عنوان باب الحوائج اطلاق شده که حضرت عباس (ع) نیز در زمره آنان است.
از سویی دلیل خاصی وجود ندارد که چرا عنوان: باب الحوائج بر افراد خاص اطلاق میشود. البته ابوالفضل العباس(ع)، از لیاقت و شخصیت بالایی برخوردارند.
شاید علت این که چنین مقامی به حضرت ابوالفضل داده شده است، به خاطر ایثار و فداکاری ایشان باشد، چون عبد صالح و مطیع خدا است، از اولی الامر پیروی کرد و دنیا را به آخرت فروخت و چنین مقامی پیدا کرد.
در راستای مقام بلند ابوالفضل العباس(ع) است که از او به عنوان عبد صالح یاد شده است: «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ»
چگونه با خدا وند ارتباط بر قرار کنیم
پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) در توصیه به ابوذر، آخرین آیه سوره آلعمران را تبیین و مصداقش را مشخص میکند. آیه پایانی سوره آلعمران چنین است: “یا ایها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا واتقوا الله لعلکم تفلحون.” این آیه شریفه گرچه مصادیق فراوانی نظیر مرزبانی و حفظ ثغور دارد ولی بارزترین مصداق آن، رفتن به مراکز مذهبی و انس گرفتن با عبادات دینی است، از این رو رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: “کثرة الاختلاف إلی المساجد فذلکم الرباط."(1)
رابطه آن است که انسان وقتی نماز خواند خوشحال نباشد که از عهده تکلیف بدر آمده و خود را فارغ بداند، بلکه باید شوق به عبادت و لذت ارتباط و مناجات با خداوند در او حالتی ایجاد کند که منتظر نوبت نماز دیگر باشد.
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمودند: “فرق من با دیگران این است که من چنان تشنهی نمازم که هر چه بیشتر نماز میخوانم شوقم به نماز بیشتر میشود و هر چه بیشتر با خدای خود سخن بگویم اشتیاقم به مناجات با حق افزوده میشود."(2)
امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) درباره علم فرمود: هر ظرفی با آمدن مظروف از ظرفیتش کاسته میشود مگر ظرف علم که با آمدن مظروفْ، ظرفیت آن بیشتر میشود.
فرق نعمتهای مادی با معنوی آن است که نعمتهای مادی، محکوم تزاحم و امتناع تداخل است، ولی نعمتهای معنوی که مجرد و الهی است، محکوم به عدم تزاحمند، از این رو هر نعمت مادی، به اندازه خود از گنجایش ظرف کاسته و مزاحم ورود مظروف دیگری است، ولی نعمتهای معنوی، نه تنها از گنجایش ظرف خود نمیکاهد، بلکه به اندازه تأثیر وجودی خود، مایه وسعت آن گشته، زمینه نزول مظروفهای معنوی دیگر را فراهم میکند، چنانکه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) درباره علم فرمود: “کل وعاء یضیق بما جعل فیه إلا وعاء العلم فإنّه یتّسع به"(3)؛ هر ظرفی با آمدن مظروف از ظرفیتش کاسته میشود مگر ظرف علم که با آمدن مظروفْ، ظرفیت آن بیشتر میشود.
شاهد بر مطلب مزبور، مسئله افزون طلبی در علم است، چنانکه در همین وصیت آمده است که ابوذر به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: “زدنی یا رسول الله"؛ بیشتر افاضه کن، که این روش افزون طلبی در علوم و معارف از سیره پیامبر آموخته شد، زیرا خداوند سبحان به پیامبرش میفرماید: “قل رب زدنی علماً"(4)، یعنی تو از خداوند سبحان علم برتر و بالاتر طلب کن و در مسایل علمی افزون طلب باش.
پینوشتها:
1- بحارالانوار، ج74، ص86.
2- بحارالانوار، ج 74، ص 78.
3- نهجالبلاغه، حکمت 205.
4- سوره طه، آیهی 114.
برگرفته از سیره رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، آیة الله جوادی آملی
نیاز آدم ها
آدمها نیاز دارند که با هم حرف بزنند. نیاز دارند که در غصهها کنار یکدیگر باشند، بگویند و بگریند یا در شادیها به یکدیگر لبخند بزنند و خوش باشند. زندگی بدون اشتراک گذاشتن لحظهها بیمعناست. بدون با هم بودن، بدون با هم خندیدن، بدون با هم گریه کردن عذابآور است. در این میان بعضی روزهای تقویم، بعضی ساعتها و لحظهها، خاص میشوند. پر میشوند از حسِ غم یا شادی. آنقدر عجیب و غریباند که میمانی چگونه به اشتراک بگذاری حالت را و برایشان شرح دهی احوالت را؟ چه نوع لبخندی میرساند کُنهِ خوشحالیات را؟ چه بِپوشی که حتی ظاهرت هم حکایت کند از حالت؟ خلاصه اینکه حست را چگونه منتقل کنی؟!
میفهمی که نمیشود، نمیتوانی عمقش و حدش را بگویی. تقصیر کوچکی تو نیست. تقصیر بزرگی صاحب آن روز است! این جور وقتها باید دنبال واژهها بگردی؛ ولی بدان که هرچه بالا و پایینشان کنی به جایی نمیرسی!
باید بروی و ببینی خالق این روز چگونه هدایتت میکند که لب بگشایی به سخن؟ چگونه از تو میخواهد که او را به خاطر این شادی بِسِتایی و صدایش کنی؟ و چگونه واژه ها را مرتب و از زبان حجتاش خارج میکند؟!
«خدایا! آنچنان که مرا با معرفت حسین علیهالسلام گرامی داشتی؛
مرا گرامی بدار به واسطهی تقرب به او!
خدایا روزیام کن گره خوردن دلم با زلفش!
خدایا روزیام کن در محبت و دوستی او، از شیعیانش، دوستانش و عاشقانشان سبقت بگیرم! از همانهایی بشوم که میپسندی. از همانهایی که در کتابت توصیفشان کردی السابقون السابقون اولئک المقربون…[1]
خدایا! روزیام کن همراهی با او را؛ آنچنان که من هم بشوم ناصر الحسین (ع)! مثلِ حبیب مثل بریر مثل زهیر مثلِ وَهب مثلِ…
خدایا! من را از آنهایی قرار ده که تسلیماند. مطیعاند. از همانهایی که چون و چرا نمیآورند! از همانهایی که نمیگذارند آب در دل مولایشان تکان بخورد مثلِ سعید بن عبدالله و عمروبن قرظه کعبی که به استقبال تیرها رفتند تا امام (ع) در هنگام اقامهی نماز ظهر عاشورا آسیب نبینند. [2]
خدایا! این منم که حسین (ع) را در روز ولادتش واسطه قرار دادهام! این منم با بالهایی سوخته، دقیقا مثل فطرس! این منم که پناه میبرم به قبرش، به تربت پاکش که نگاهم کند تا نگاهم کنی…
خدایا! همان طور که حسین (ع) را به رسول الله صلیاللهعلیهوآله بخشیدی، خیر دنیا و آخرت را به من ببخش؛ آمین رب العالمین
خدمت به مردموامام حسین (ع)
خدمت به مردموامام حسین (ع)
یکی از ویژگی های آن حضرت، خدمتبه نیازمندان و بیچارگان بود. آن حضرت تلاش می نمود تا در جامعه باری از دوش دیگران برداشته و خدمتی را به مردم ارائه کند، حتی اگر انسان مخدوم فردی ناشناس باشد. حضرت سید الشهدا (ع) بر این باور بود که: هر کس غصه ای را از دل یکی از اهل ایمان بردارد خداوند متعال غصه های دنیا و آخرت او را از میان برداشته و مشکلاتش را حل خواهد نمود.
هر کس برای نیکی رساندن و خدمت کردن به برادر خود عجله کند فردا نتیجه آن را خواهد دید و کسی که برای خدا به برادر دینی خود یاری نماید خداوند متعال او را هنگام نیازمندی و شدائد زندگی یاری خواهد کرد و بیشتر از آنکه از نیازمندان رسیدگی نموده خداوند او را از بلاها و گرفتاری ها دور خواهد نمود.