صدای ناله های عاشورایی زهرا (س)
صدای ناله های عاشورایی زهرا (س)
مردی از اهالی بحرین می گوید: من خیلی راغب شنیدن مصایب و مراثی امام حسین (ع) بودم. شب و روز در مجالس سوگواری آن حضرت شرکت می کردم و هیچ امری نمی توانست مرا از رفتن به مجالس عزای ابا عبدالله (ع) باز دارد.
یک سال شب نهم محرم، آن قدر در مصیبت آن حضرت گریستم که خسته شده و در کناری نشستم. خواب چشمانم را فرا گرفت. در خواب دیدم در باغ بزرگی مثل باغهای بهشت قرار دارم، انواع و اقسام اشجار دیده می شود و مرغان بر سر شاخه ها مانند مادر بچه مرده نوحه می کنند! گفتم: سبحان الله! این مرغان چرا این طور ناله می کنند؟ با خود گفتم : این ناله ها نیست مگر به خاطر مولایم حسین (ع). به ناگاه صدای گریه ای شدید به گوشم رسید که نزدیک بود دلم شکافته شود. چند قدم به دنبال صدای گریه رفتم، کنار حوضی رسیدم، دیدم بانویی کنار حوض نشسته، پیراهن سفید پاره پاره ای در دست دارد و خون آن را می شوید! و به آثار جراحات نگاه می کند و می گرید؛ چنان که نزدیک است از گریه اش آسمان منش شود و بر زمین فرود آید! می گفت: پدر جان! ببین این امت با ما چه کردند؟ تا من به دنیا بودم حق مرا ضایع کردند و پهلویم را شکستند و ارث مرا گرفتند.
سپس مصایب ابن عمّش را بیان داشت تا آن جا که گفت: اینها بس نبود که حسینم را کشتند و … بعد فرمود: فرزندم! چرا از نام خود خبری ندادی؟ شاید جد و پدر تو را نمی شناختند که با لب تشنه شهیدت کردند؟
ناگاه در طرف مشرق بدن بی سری را دیدم که می گفت: به حق خودت مادرجان! من جد و پدر خودم را معرفی کردم، مقام مرا ملاحظه نکردند، آب فرات را به رویم بستند، خود و اهل بیتم را تشنه گذاشتند!
من قدم پیش نهاده و سلام کرده و عرضه داشتم: این پیراهن پاره پاره و خونین و این بدن بی سر کیست؟ ناله ای جانسوز از دل برآورد و فرمود: من مادر این شهید مظلومم، من دختر پیغمبر این امتم، من مادر حسینم که امت جدش او را کشتند و …
ناگاه دیدم بانوان چندی سر از جانب اشجار، مانند آفتابی که طلوع کند، مویه کنان آمدند و اطراف آن بدن بدون سر نشستند. من از پیراهنی که آن بانو می شست سؤال کردم و ایشان فرمود: پیراهن پسرم حسین است که در روز عاشورا پوشیده بود. گفتم: با آن چه کار می کنی؟ فرمود: این پیراهن وسیله گریه من است تا روزی که آن را در دست گرفته و در عرصه محشر بایستم و به پروردگارم از ستم بنی امیه شکوه کنم. هیچ فرشته مقرب و پیغمبر مرسلی نماند، مگر روی برخاک نهند؛ چرا که در آن روز سرم برهنه و آلودۀ خونی است که از گلوی این تن بی سر روان است و خدا از خشم من خشمگین شده و همه ظالمان به ما خانواده را جمع خواهد کرد و زبانه آتش آنها را فرا گیرد.
عرض کردم: ای سیدۀ من! پدرم نوحه خوان فرزندت حسین بود، خدا با او چه کرد؟
فرمودند: کاخی در مقابل کاخهای ما دارد.
عرض کردم: کسی که در عزای شما بگرید و از مالش در عزای حسین (ع) صرف کند و درغم او بی خوابی کشیده و در حاجت عزادارانش بکوشد و در راه او تشنگان را آب دهد و به دشمنانش لعنت کند چیست؟
فرمودند: بهشت است. همه این کارها کمک به ماست و مژده و بشارت بده به کسانی که به این امور مشغولند که در بهشت همسایه ما خواهند بود به حق پدرم و شوهرم و فرزندم
که روز قیامت تا کودکی از آنها بیرون باشد به بهشت نخواهم رفت، این پیغام را به آنها برسان. الحمد لله ربّ العالمین.
خاطره ای ناب از دوست و داماد شهید:حمید رضا فلاح زاده
خاطره ای ناب از دوست و داماد شهید:حمید رضا فلاح زاده
دوست صمیمی و داماد شهید محمد زمان ولی پور تعریف می کند: فرمانده سپاه بابل به من خبر داد که برادر همسر شما شهید شدند و این در حالی بود که بیست روز از ازدواج ما می گذشت.
به بیمارستان شهید یحیی نژاد رفتم، رئیس بیمارستان مانع شد. گفت: شما تحمل نداری.
….وقتی تابوت را باز کردم، دیدم که شهید دست بر سینه دارد و با حالت تبسم، لبخند می زند.
تعجب کردم که دست بر سینه، چرا لبخند می زند؟
شب شهید بزرگوار را در خواب دیدم که گفت:
«می دانی چرا لبخند زدم؟ بخاطر آنکه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را دیدم و گفتم: السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، او را در بغل گرفتم و لبخند زدم.»[1]
منبع سایت حمید رضا فلاح زاده
خواب حضرت علی اکبر (ع) وتعبیر امام حسین (0ع)
حضرت علی اکبر(ع) در شب عاشورا به حضور حضرت سیدالشهدا(ع) شرفیاب شده عرض کرد: امشب خواب هولناکی دیدم، تقاضا دارم آن را تعبیر بفرمایید؛ دیدم منافقان کوفه و شام وجود مبارک شما را در میان گرفته و از هر طرف احاطه کرده اند در حالی که هیچ یاوری ندارید، فقط در پشت سر شما جدم پیامبر(ص) و حضرت امیرالمؤمنین (ع) و عمویم حضرت حسن مجتبی (ع) و جدّه ام حضرت زهرا (س) ایستاده اند و متحیرانه به شما نگاه می کنند، ناگاه دشمنان حمله کردند و ضربتی به شما وارد نمودند و کمر مبارکتان را شکستند، دیدم جدم امیرالمؤمنین (ع) ناله زد و خود را به شما رسانید، آنگاه پیکرتان را در آغوش کشید و زار زار گریست تا این که از ناله ایشان ملائکه آسمان به ناله در آمدند.
حضرت فرمود: علی جان پشت من که در آن ضربه شکست، شهادت برادرم عباس است که پشت مرا می شکند، و چون پسر علی مرتضی (ع) است او را در آغوش کشیده و زار زار می گرید، و ملائکه آسمان را می گریاند.
علی اکبر عرض کرد: بعد از آن ضربت دیدم شما قادر به ایستادن نیستید و دو زانو در میدان نشستید دوباره لشکر حمله کرد، شما بازوی راست خود را سپر قرار دادی، ضربتی زدند و دست راستت را جدا کردند دیدم رسول خدا(ص) ناله ای کشید و بازوی راست شما را در آغوش چسباند و زار زار گریست.
حضرت چیزی نفرمود و سرش را پائین انداخت.
پس جضرت علی اکبر عرض کرد: سرورم مرتبه سوم حمله کردند شما دست چپ را سپر قرار دادید با یک ضربت دست چپ را هم جدا ساختند. ناگاه عمویم حسن مجتبی(ع) را دیدم ناله کنان دست چپ شما را به سینه چسباند و گریست. امام فرمود: دست چپ من که در حمله سوم جدا شده و برادرم حسن مجتبی آن را در آغوش کشیده، نور دیده ام قاسم است که او را برادرم در موقع افتادن از اسب به آغوش خواهد کشید.
باز علی اکبر عرض کرد: ای پدر در مرتبه چهارم دیدم حمله کردند و سر مبارک شما را جدا ساختند، ناگاه مادرم فاطمه زهرا(س) ناله ای زد و شما را به سینه خود چسباند و چنان گریه کرد که ملائکه آسمان به خروش آمدند. پس حضرت آهی کشید و فرمود: ای فرزندم! جدا شدن سر شهادت من است که دل مادرم فاطمه (س) را به جوش خواهد آورد.
حضرت علی اکبر عرض کرد: همه را تعبیر فرمودید امّا تعبیر جدا شدن دست راست را بیان نفرمودید، دست راست شما کیست که شهادت او بعد از شهادت عمویم عباس و قبل از شهادت پسر عمویم قاسم واقع می شود؟ حضرت گریست، بعد دست مبارک را به گردن علی اکبر انداخت و فرمود: نور دیده، دست راست من تو هستی، که در شهادت تو جدت گریان و خروشان خواهد شد.
خاطره ای از امام حسین (ع)
ملیات «والفجر» بود که براى دیدن رزمندگان به جبهه رفته بودم. صحبت از گردان شهادت شد.
گفتند: براى شکستن خط، 250 نفر داوطلب شهادت لازم داریم، انبوهى از جمعیت هجوم آورده و بر سر انتخاب افراد دعوا شد تا اینکه با قرعه 250 نفر را انتخاب کردند.
شب قبل از آن، یکى از رزمندگان در عالم خواب مى بیند که امام حسین علیه السلام حرم را جارو مى کند.
مى گوید: دویدم جارو را از آن حضرت بگیرم.
حضرت فرمود: نه! یاران باوفاى من دارند مى آیند، مى خواهم خودم حرم را براى زائرانم جارو کنم.[1]
[1] . خاطرات حجت الاسلام قرائتى،ج2، ص80
بشارت به ظهور از زبان امام حسین (ع)
ــ از امام حسین(ع) نه تنها در مورد بشارت به ظهور بلکه روایاتی در مورد علائم ظهور هم آمده است. امام حسین(ع) می فرماید: «منا اثنى عشر مهدیا» دوازده مهدی داریم «أولهم علی بن أبی طالب، و آخرهم التاسع من ولدی و هو القائم بالحق» نهمین نفر از فرزندان من می آید او امام قائم بر حق است، «یحیی الله تعالى به الأرض بعد موتها، و یظهر به دین الحق على الدین کله و لو کره المشرکون» این بشارتی از امام حسین(ع) در مورد امام زمان(عج)، که در “کمال الدین” “شیخ صدوق” جلد یک که روایات را بر اساس معصومین آورده، نقل شده است. یا در حدیثی دیگر امام حسین(ع) می فرماید: «لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج رجلا من ولدی فیملأ الله الارض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما، کذلک سمعت رسول الله» امام حسین(ع) می فرماید: من از زبان جدم پیامبر(ص) شنیدم که اگر از دنیا یک روز باقی نماند، فردی از صُلب تو می آید و جهان را پر از عدل و داد می کند. این روایت از امام حسین(ع) اشاره به ظهور امام مهدی(عج) دارد. روایتی داریم که امام حسین(عج) در شب عاشورا در جمع یاران خود می فرماید: «من از پیامبر(ص) شنیدم که تو در سرزمین طف کشته می شوی. خوشا به حال کسانی که تو را یاری می کنند اینها افرادی هستند که بعد از زمان ظهور، رجعت می کنند و فرزند تو را هم یاری می کنند.»
در شب بسیار سرنوشت ساز عاشورا امام حسین(ع) به ظهور امام مهدی(عج) بشارت می دهد. یعنی کاری که امام حسین(ع) انجام داده است ادامه پیدا می کند و دستاورد کار امام حسین(ع) در عصر ظهور آشکار می شود. در روایات آمده است که شعار یاران امام مهدی(عج) “یالثارارت الحسین(ع)” است. خطی که سید الشهداء(ع) در عالم ترسیم کرده است تا روز ظهور ادامه پیدا می کند. به عبارت دیگر پشتوانه مباحث فرهنگی همین مباحثی است که برای عاشورا مطرح می کنیم. عاشورا در ظهور ریشه دارد و ریشه ظهور، عاشورای امام حسین(ع) است. و عاشورای امام حسین(ع) آرمان، هدف و غایت دارد و آن ظهور امام مهدی(ع) است. منتظران امام مهدی(عج) عاشورایی هستند. حسینیه ها باید مهدیه باشد و مهدیه ها باید حسینیه باشد. ما که به عشق امام حسین(ع) به سر و سینه می زنیم باید با دست دیگر تمنای فرج داشته باشیم. با یک چشم در رثای سیدالشهداء(ع) گریه می کنیم و با چشم دیگر ندبه خوان امام زمان(عج) هستیم