سر سختی پیامبر با دشمنان
دشمنان پيامبر (ص)
پيامبران الهي همواره در راه دعوت مردم به يكتا پرستي با مشكلات ، موانع و كارشكني هايي كه دشمنان انسانيت بر سر راه آنان ايجاد مي كردند روبه رو بودند. از اين رو خداوند در كنار كتاب آسماني و حكمت ، آهن۱ را به عنوان سمبل قدرت به آنان داد و نخستين پيامبري كه به جهاد مسلحانه اقدام كرد، ابراهيم خليل بود.۲
پيامبر گرامي اسلام نيز در طول ۲۳ سال دعوت خويش با دشمنان سرسختي رو برو بود كه مجبور به مبارزه با آنان مي شد. آن حضرت در دوران مكي نيز همچون دوران مدينه مبارزه و جهاد داشت، اما نه جهاد مسلحانه ؛ بلكه در سيزده سال مكه در مقابل دشمنان سرسخت خود مامور به جهاد گفتاري و غير مسلحانه بود.
وظيفه پيامبر گرامي اسلام در اين دوران عبارت بود از: صبر و تحمل سختي ها ، مدارا و مماشات با دشمنان، موعظه و جدال احسن و تزكيه و تعليم تا با تعليمات پي درپي خود از عناصر عصر جاهليت ، انسان هايي خدا جو و آگاه بسازد.۳
پس از هجرت رسول گرامي به مدينه و تشكيل حكومت اسلامي، توطئه و فتنة دشمنان اسلام شديدتر شد، به خصوص مشركان و يهوديان كه از همه كينه توزتر و خشنتر بودند.۴ آنان، كه نميتوانستند پيشرفت و قدرت روزافزون اسلام و گرايش مردم به اين آيين الهي را تاب آورند و از طرفي ديگر تبليغات منفي، ترور، محاصرة اقتصادي و… را بيثمر يافتند، به توطئه نظامي روي آوردند و جنگهايي بسيار عليه پيامبر و مسلمانان تدارك ديدند. از اين رو، پيامبر اكرم همزمان در چند جبهه ميجنگيد: در برابر قريش (= مشركان مكّه)، يهوديان، ديگر قبيلههاي مشرك، روميان و منافقان.
رسول خدا در عرصة جهاد و دفاع از اسلام در مقابل اين دشمنان، بيش از هشتاد نبرد بزرگ و كوچك۵ را رهبري و فرماندهي كرد كه در تاريخ اسلام به نام «غزوه» و «سريّه» معروفند.
رسول خدا تا سال پنجم در غزوات از تاكتيك دفاعي بهره ميبُرد و از قلمرو حكومت اسلامي، يعني مدينه، دفاع ميكرد. ولي پس از شكست احزاب در نبرد خندق در سال پنجم هجري، تاكتيكهايپيامبر به صورت تهاجمي درآمد. پيامبر(ص) پس از پيروزي در غزوة احزاب فرمود: «اَلاْنَ نَغْزُوهُمْ وَلايَغْزُونَنا»۶
از اين پس ما به آنان هجوم ميبريم، نه آنان به ما.
ابوسفيان در نامهاي تهديدآميز به پيامبر نوشت «ما باز ميگرديم و تا بساط شما را برنچينيم باز نميايستيم.» پيامبر در پاسخ نوشت: «از ديرباز مغرور بودي، تو ديگر نخواهي توانست به اين سرزمين لشكر بكشي، بلكه اين ماييم كه در داخل خانهتان با شما ميجنگيم. دو بت لات و عزّي شكسته ميشوند و روزي ميآيد كه تو بايد از خود دفاع كني.»۷
ولي رسول خدا در جنگها، هميشه تسليم شدن دشمن را بر نابودياش ترجيحميداد. احزاب و جبهههايي كه پيامبر با آنان روبه رو بود عبارت است از :
۱- قريش
قريش بيست و سه سال با پيامبر در ستيز بودند. در دوران سيزده سال نخست بعثت پيامبر خدا (ص)، به انواع تبليغات زهرآگين، شكنجه و آزار مسلمانان، محاصرة اقتصادي، طرح توطئة قتل پيامبر و… دست زدند و سرانجام موجب هجرت رسولخدا و مسلمانان از سرزمين وحي گشتند۸ و اموال و دارايي مسلمانان را مصادره كردند. در دوران مدينه نيز تبليغات منفي، ترفندها و توطئهها را شدت بخشيدند وجنگهايي خونين عليه مسلمانان به راه انداختند با اين هدف كه حكومت اسلامي را سرنگون سازند و كفر و بتپرستي را حياتي دوباره ببخشند.
رسول گرامي اسلام۹ در مكه مأمور به صبر بود، ولي در مدينه مأمور به جهاد مسلّحانه و دفاع از نظام اسلامي و قرآن در برابر دشمنان اسلام شد و از آن جا كه هيچ راهي جزشمشير براي مقابله با كفّار باقي نمانده بود، به جنگ با دشمنان اسلام برخاست. قرآن كريم ميفرمايد:
در راه خدا پيكار كن! تنها مسؤول وظيفة خودي، و مؤمنان را (بر اين كار) تشويق نما! اميد است خداوند از قدرت كافران جلوگيري كند (حتّي اگر تنها خود به ميدان روي)! وخداوند قدرتش بيشتر، و مجازاتش دردناكتر است. ۹
بزرگ ترين جنگهايي كه قريش عليه اسلام، راه انداختند جنگ بدر، احد و احزاب بود.
۲- يهود
يهوديان با كوچ از سرزمينهاي شام و فلسطين به سرزمين پهناور حجاز، بخشي از آن را به خود اختصاص دادند و به لحاظ آن كه اهل كتاب بودند و افراد باسواد ميانشان كمنبود، بر اعراب برتري فرهنگي داشتند و از نظر اقتصادي نيز وضعشان بهتر بود.۱۰
گرچه يهوديان ساكن مدينه نقش به سزايي در شناساندن پيامبر به اعراب مدينه داشتند ـ زيرا نخست ميپنداشتند كه آن پيامبر از ميان بني اسرائيل و يهود خواهد بود و به وسيلة او بر اعراب پيروز خواهند شد ـ امّا چون رسول خدا اسلام را بر آنان عرضه داشت، به خاطر نژادپرستي و به بهانههاي واهي از پذيرش اسلام سرباز زدند و بناي مخالفت گذاشتند.۱۱ زيرا اسلام را با منافع دنيوي و اهداف سلطهطلبانه خود در تضاد ميديدند.
يهوديان نه تنها اسلام را نپذيرفتند، بلكه به دشمناني كينهتوز تبديل شدند كه از هيچتوطئه و خيانت و جنايتي عليه پيامبر و مسلمانان دريغ نميورزيدند. با اين كه رسول خدا با امضاي قراردادي، آنان را در عقايد شان آزاد گذاشت و زمينة بهرهمندي از حقوق و زندگي مسالمتآميز در كنار مسلمانان را برايشان فراهم ساخت و به مسلمانان نيز سفارش كرد كه در پيمان خود با يهوديان وفادار بمانند،۱۲ آنان پيمان را شكستند و براي از ميان بردن پيامبر خدا و اسلام نقشهها كشيدند. يهوديان با خوي نژادپرستي و دنيا دوستي، براي خود ارزشي بالاتر از ديگران قائل بودند.
يهوديان، از روي حسادت و كينههاي درونينميتوانستند رشد و بالندگي اسلام را ببينند. از اين رو، دشمني و خيانتهاي خود را آشكارا عليه اسلام آغاز كردند. مهمترين توطئهها و كارشكنيهايشان عبارت بود از:
۱ـ جاسوسي: يهوديان مقيم مدينه، اخبار مسلمانان را براي همپيمانان خود در خارج مدينه ميفرستادند.۱۳
۲ـ القاي شك و ترديد: يهوديان، دين اسلام را به مسخره و بازيچه ميگرفتند. بدينسان كه با يكديگر قرار ميگذاشتند در آغاز روز به اسلام ايمان آورند و پايان روز از آن برگردند و چنين القا كنند كه اسلام دين حقيقي و آسماني نيست.۱۴
۳ـ اختلاف انگيزي: از توطئههاي ديگر يهوديان، ايجاد اختلاف و احياي كينههاي فراموش شدة دوران جاهليت بين مسلمانان بود.۱۵
۴ـ تبليغات زهرآگين عليه اسلام و كتمان حق.۱۶
۵ـ پايبند نبودن به قراردادها و پيمانها.
۶ـ توطئة نظامي: يهوديان، افزون بر نقشة قتل رسول خدا (ص)، كه منجر به غزوة بنينضير شد، در آتشافروزي جنگ احد و احزاب نيز دست داشتند و آن همه خسارت مادّي و معنوي را به مسلمانان وارد ساختند.
بروز اين خيانتها و توطئهها از قومي لجوج، كينهتوز و نژادپرست در قلمرو حكومت اسلامي، براي پيامبر سنگين بود و بايد اين عناصر فاسد، از جامعة مدينه پاكسازي ميشدند و كانونهاي فتنه برچيده ميگشت.
جنگ با يهوديان، به معناي ضدّيت اسلام با يهود نبود؛ بلكه جنگ با عوامل فساد و جنايت و خيانتكار بود كه آرامش و آسايش جامعه را برهم زده و براي هيچ كس و هيچ قانون و آييني، ارزش و احترامي قائل نبودند.
۳- قبايل عرب
قبايل عرب كه با مسلمانان دشمني ميكردند، افزون بر همكاري با قريش و يهود در جنگها، همزمان جبههاي عليه پيامبر گشودند. اينان، با گردآوري نيرو، قصد تهاجم به مدينه را داشتند و در گوشه و كنار جزيره العرب نيز دست به تحركاتي ميزدند و به كساني كه مردم را به اسلام دعوت ميكردند، يورش ميبردند و آنان را به قتل ميرساندند. از جمله قبايلي از اين دست كه مورد هجوم لشكر اسلام قرار گرفتند، عبارت بودند از: بني لحيان، بني سُليم، بني ثعلبه، غطفان، بني مصطلق، قضاعه در ذاتالسلاسل، هوازن و ثقيف. ۱۷
۴- روميان
شبه جزيرة عربستان، چون نگيني در محاصرة دو امپراتوري «ايران» و «روم» بود. هر دو امپراتوري، منافع و مستعمراتي در اين سرزمين داشتند.
روم، به دليل پيروزيهايي كه بر امپراتوري ايران داشت،۱۸ سخت احساس غرور ميكرد و ميكوشيد كه اين غرور را حفظ كند و بر قلمرو و نفوذ مسيحيت در آن سوي مرزها بيفزايد. افزون بر اين، پيروزيهاي اسلام در جزيرة العرب، موجب هراس دولت روم شده بود و از اين رو، ميخواست با حمله به مواضع مسلمانان، خطر احتمالي را ازخود دور كند. مسلمانان در اين جبهه سه نبرد داشتند كه سرانجام به پيروزي آنان انجاميد، ايننبردها عبارتند از:
غزوة مُؤتَه: نخستين برخورد مسلّحانه مسلمانان با سپاه روم، در سال هشتم هجري رخ داد.۱۹
جنگ تبوك: رسول خدا خبر يافت كه هِرْقل، امپراتور روم، به قصد تعرّض و تجاوز به قلمرو حكومت اسلامي، سپاهي بزرگ فراهم آورده و مرزنشينان را نيز با خود همراه كرده است. از اين رو پيامبر اكرم، به رغم مشكلاتي چون گرماي سوزانتابستان، تنگدستي مردم، دوري جبهه، انبوهي سپاه روم و خاطرة تلخ شكست مؤته، اعلان بسيج عمومي كرد و همراه با سي هزار نفر عازم جبهة نبرد با روميان شد.۲۰
جنگ اسامة بن زيد: فشار بر روميان ادامه يافت و پيامبر اكرم براي پايان دادن به تحركات امپراتوري روم، لشكري به فرماندهي اسامة بن زيد براي اعزام به منطقة مرزي تدارك ديد. گرچه به دليل رحلت رسول خدا و تخلّف برخي مسلمانان از لشكر اسامه، وقفهاي در نبرد پيش آمد، ولي مسلمانان در زمان خلافت ابوبكر، به جبهة روميان حمله بردند و بر آنان پيروز شدند.۲۱
۵- منافقان
جبهة ديگري كه پيامبر از همان آغاز حكومت اسلامي با آن درگير بود و بيش از هر جبههاي نيروي مسلمانان را به خود مشغول ميكرد، جبهة منافقان، بود. كارشكني، شايعه پراكني، جاسوسي، خرابكاري، سرپيچي از فرمان پيامبر (ص)، تخلّف از جنگ، همكاري با دشمنان اسلام و طرح ترور رسول خدا از اعمال بارز اين انسانهاي دوچهره بود.
منافقان به اميد تضعيف لشكر اسلام، در جنگ احد، از ميان راه به مدينه بازگشتند و در جنگ خندق با شايعات، به تضعيف روحية مسلمانان پرداختند و جبهة احزاب را تقويت كردند. بيشترين خيانت منافقان در جنگ تبوك رخ نمود، كه تصميم بر قتل پيامبر(ص) گرفته بودند. خداوند به پيامبرش دستور داد:
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ» ۲۲
اي پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن، و بر آنان سخت گير، و جايگاهشان دوزخ است و چه بد سرنوشتي دارند!
پي نوشت ها:
۱- حديد، آيه ۲۵.
۲- بحار، ج۹۷، ص۱۶.
۳- تفسير نمونه ،ج۱۱، ص۴۵۵.
۴- مائده، آيه ۸۲.
۵- ۶۶ سريه و۲۷ غزوه ‹‹تاريخ پيامبر اسلام ، آيتي، ص۲۲۱.››
۶- بحار ، ج۲۰، ص ۲۵۸ و الميزان ج ۱۶، ص۳۰۰.
۷- مغازي واقدي، ج۲، ص۹۲.
۸- ممتحنه ، آيه ۹.
۹- نساء، آيه ۸۴.
۱۰- اليهود في القرآن ،عفيف عبد الفتاح طباره ، ص۱۴و۱۵.
۱۱- ر.ك ، نساء، آيه ۱۵۳، آل عمران، آيه ۱۸۳.
۱۲- ر.ك ،سيره ي ابن هشام ،ج ۲ ،ص۱۴۷-۱۵۰.
۱۳- مائده، آيه ۴۱.
۱۴- آل عمران ، آيه ۷۲.
۱۵- همان ، آيه ۹۹.
۱۶- همان ، آيه ۷۸.
۱۷- ر.ك ، ارشاد شيخ مفيد ص۸۶-۹۰، سيره ابن هشام ج ۴، ص۸۷، تاريخ پيامبر ، آيتي، ص۵۵۲.
۱۸- روم، آيه ۱.
۱۹- مغازي واقدي ،ج۲، ص۷۵۵.
۲۰- همان ،ج ۳،ص۹۹۰-۹۹۶.
۲۱- همان، ص۱۰۹۱-۱۱۲۴.
۲۲- توبه ، آيه ۷۳.
شو خی های پیامبر مهربانی
همه انسان ها شادی را دوست دارند و به کارهایی که باعث شادی و نشاط می گردد، علاقه دارند؛ چرا که شادی کردن، امری غریزی و فطری است. در اسلام نیز به شادی و نشاط پیروانش اهمیت زیادی داده شده است . چنان که پیامبر(ص) و معصومان(ع) همیشه لبخند بر چهره داشتند و با گشاده رویی با مردم برخورد می کردند و روایت شده است که رسول خدا(ص) هنگام سخن گفتن، تبسّم می کردند.1 پیامبر اکرم(ص) درباره شوخی می فرمایند : «خداوند ، انسان شوخ طبعی را که در شوخی خود راستگو باشد، مؤاخذه نمی کند».2
امام علی(ع) نیز می فرمایند : « خوش رویی، احسانی است بی هزینه».3
مرا به هشت گردو فروختند
روزی پیامبر، به همراه بلال، از کوچه ای می گذشتند . بچه ها مشغول بازی بودند . بچه ها تا پیامبر را دیدند، دور او حلقه زدند و دامنش را گرفتند و گفتند : همان طور که حسن و حسین را بر شانة تان سوار می کنید، ما را هم بر شانه خود سوار کنید .
بچه ها هر یک گوشه ای از دامن پیامبر را گرفته بودند و با شور و اشتیاق، همین جمله را تکرار می کردند . پیامبر با دیدن این همه شور و شوق، به بلال فرمودند : « ای بلال ! به منزل برو و هر چه پیدا کردی، بیاور تا خود را از این بچه ها بخرم».
بلال، با عجله رفت و با هشت گردو برگشت . پیامبر، هشت گردو را بین بچه ها تقسیم کردند و بدین ترتیب، خود را از دست بچه ها رها کردند و به همراه بلال، به راهشان ادامه دادند . در راه، پیامبر، رو به بلال کردند و به مزاح گفتند: «خدا برادرم، یوسف صدّیق را رحمت کند . او را به مقداری پول بی ارزش فروختند و مرا نیز به هشت گردو معامله کردند».4
شوخی با پیامبر : دارم کفش هایتان را می خورم
چشمان ابا هریره، در پی پیامبر بود . در کمین فرصتی نشسته بود تا کفش های پیامبر را بردارد . پیامبر، کفش هایش را درآورد و وارد منزل شد . ابا هریره، آرام و خون سرد، یواشکی کفش های پیامبر را برداشت و به طرف بازار به راه افتاد، بدون این که کسی متوجّه شود . اباهریره، در راه، خرما فروش را دید و گفت : «این کفش ها را در ازای خرما می خری؟». خرما فروش، مقداری خرما از سبد برداشت و به ابا هریره داد و کفش های پیامبر را از او خرید . ابا هریره نیز خرماها را گرفت و به طرف خانه رسول خدا به راه افتاد . ابا هریره آرام و خون سرد، خرما به دست، خدمت رسول خدا رسید و گوشه ای نشست. ابا هریره تا نشست، مشغول خوردن شد.
پیامبر که در جمع یاران نشسته بود، تا چشمشان به ابا هریره افتاد فرمودند : « ابا هریره! چه می خوری؟». ابا هریره با لبخند جواب داد : « ای رسول خدا ! دارم کفش های شما را می خورم ».5
هر که خرما را با هسته خورده …
روزی پیامبر و حضرت علی(ع) کنار هم خرما می خوردند. پیامبر(ص) هر خرمایی را که می خورد، به آرامی، هسته اش را نزد هسته های علی(ع) می گذاشتند. هنگامی که از خوردن خرما دست کشیدند، همه هسته ها جلوی حضرت علی(ع) بود. پیامبر در این موقع، رو به حضرت علی(ع) کردند و فرمودند: «ای علی! بسیار می خوری». حضرت علی(ع) در جواب پیامبر فرمودند: «آن که خرما را با هسته خورده است، پرخورتر است».6
می دانستم عسل دوست دارید
نُعَیمان، یکی از یاران با وفای پیامبر بود . او مردی شوخ طبع و بسیار خنده رو بود . روزی نعیمان از بازار می گذشت که چشمش به بادیه نشینی افتاد که عسل می فروخت . نعیمان، آن مرد را با عسلش به خانه پیامبر برد و عسل را از آن مرد گرفت و به یکی از خادمان پیامبر داد تا آن را به پیامبر برسانند و به مرد نیز گفت که منتظر باشد تا پولش را بگیرد.
پیامبر(ص) چنان اندیشید که نعیمان، عسل را به عنوان هدیه آورده است. بعد از مدتی که گذشت، بادیه نشین، درِ خانة پیامبر را زد و گفت : « اگر پول آن را ندارید، عسل مرا بدهید ». همین که پیامبر، متوجّه شدند که ظرف عسل هدیه نبوده است، فوراً پول آن را به مرد دادند . بعد که نعیمان، خدمت پیامبر رسید، پیامبر به او فرمودند : « چه چیز باعث انجام دادن این کار شد؟».
نعیمان در جواب گفت : « می دانستم که عسل دوست دارید، به همین خاطر، آن مرد را با عسلش به خانه شما راهنمایی کردم». سپس حضرت به او خندیدند و چیزی به او نگفتند و بعدها گهگاه نُعَیمان را که می دیدند، به شوخی می گفتند : « آن بادیه نشینْ کجاست تا پول هدیه اش را از ما بگیرد ؟»، یا می فرمودند : « نعیمان ! کاش بادیه نشینی می آمد و ما را با سخنش شاد می کرد!».7
پیرها به بهشت نمی روند
پیامبر(ص) به پیرزنی که دربارة بهشت از آن حضرت می پرسید، فرمود : « پیرزنان به بهشت نمی روند ». بلال، آن پیرزن را گریان دید و به پیامبر، خبر داد . پیامبر فرمود : « بلال ! سیاهان هم به بهشت نمی روند » . بلال هم در بیرون مجلسِ پیامبر و در کنار آن پیرزن، به گریه نشست . عباس عموی پیامبر، خبر داد . پیامبر فرمود : « عمو جان ! پیر مردها هم به بهشت نمی روند ؛ امّا بمان تا بشارتت بدهم » . سپس آن دو را هم فرا خواند و فرمود: «خداوند، پیر زنان و پیرمردان و سیاهان را به زیباترین شکل، برمی انگیزد و اینان جوان و نورانی می شوند و آن گاه، به بهشت، وارد می گردند».8
همان که کلّه ای در چشمش هست …
بانویی به خدمت پیامبر خدا رسید . پیامبر از او سؤال کرد که همسر کدام یک از مسلمانان است . زن، پاسخ داد که : فلان کس . پیامبر پرسید : «همان که سفیدی ای در چشمش هست؟». زن، برافروخته پاسخ داد : نه، ای پیامبر خدا ! چشم همسر من سالم است . پیامبر خندید و فرمود : « چرا رنجیده شدی؟ مگر کسی هست که در چشمش سفیدی نباشد؟».9
منابع
1. مکارم الأخلاق، طبرسی ( نقل از : درس هایی از زندگی پیامبر نور و رحمت، مهدی حائری تهرانی، قم: بنیاد فرهنگی امام مهدی(ع)، ص 42 ) .
2. نهج الفصاحه، حدیث 160 .
3. غرر الحکم و درر الکلم، حدیث 1503 .
4. وقایع الأیام، ج 3 ص 69 .
5 . بحار الأنوار، ج 16، ص 295 .
6 . الخزائن، ملا احمد نراقی ( نقل از: 1001 داستان از زندگانی امام علی(ع)، محمّد رضا رمزی اوحدی، انتشارات سعید نوین ).
7. بحار الأنوار، ج 16، ص 294 .
8 . همان، ص 297 .
9. همان، ص 296 .
کلمات کليدي
پیامبر شوخی خرما بلال شادی عسل کفش
72نشانه آخر الزمان
A.jpg
خوشا به حال كسانى كه قائم از اهل بيت مرا درك كنند و اقتداى به آن ح(بسم الله الرحمن الرحیم)
امام صادق عليه السّلام از وجود مبارك رسول اكرم صلى الله عليه و آله درباره مقام منتظران ظهور و علاقه مندان به ساحت قدس حضرت بقية الله روحى له الفداء و آباء گرامى اش چنين نقل فرموده اند:
طوبى لمن ادرك قائم اهلبيتى و هو مقتد به قبل قيامه يتولى وليه و يتبراء من عدوه و يتولى الائمة من قبله اولئك رفقائى و ذووا ودى و مودتى و اكرم امتى على و اكرم خلق الله على .
پيش از قيامش ، دوستان او را دوست مى دارند و با دشمنانش دشمن اند و از آنها تبرا مى جويند و ائمه معصومين قبل از آن حضرت را دوست مى دارند. اينان رفقاى من و دوستان من و بهترين افراد امت من در نزد من بلكه بهترين مخلوقات خداوند براى من هستند (گوارا باد بر صاحبان اين نعمت (ولايت ) ).
حذيفه مى گويد: ديدم رسول معظم اسلام صلى الله عليه و آله پرده كعبه را گرفته و گريه مى كند. عرض كردم يا رسول الله ! چه چيز شما را به گريه آورده است ؟
امام صادق عليه السّلام از وجود مبارك رسول اكرم صلى الله عليه و آله درباره مقام منتظران ظهور و علاقه مندان به ساحت قدس حضرت بقية الله روحى له الفداء و آباء گرامى اش چنين نقل فرموده اند:
طوبى لمن ادرك قائم اهلبيتى و هو مقتد به قبل قيامه يتولى وليه و يتبراء من عدوه و يتولى الائمة من قبله اولئك رفقائى و ذووا ودى و مودتى و اكرم امتى على و اكرم خلق الله على .
خوشا به حال كسانى كه قائم از اهل بيت مرا درك كنند و اقتداى به آن حضرت مى كنند (فرمانبردارى ) پيش از قيامش ، دوستان او را دوست مى دارند و با دشمنانش دشمن اند و از آنها تبرا مى جويند و ائمه معصومين قبل از آن حضرت را دوست مى دارند. اينان رفقاى من و دوستان من و بهترين افراد امت من در نزد من بلكه بهترين مخلوقات خداوند براى من هستند (گوارا باد بر صاحبان اين نعمت (ولايت ) ).
حذيفه مى گويد: ديدم رسول معظم اسلام صلى الله عليه و آله پرده كعبه را گرفته و گريه مى كند. عرض كردم يا رسول الله ! چه چيز شما را به گريه آورده است ؟
اى حذيفه ! دنيا از بين رفته يا مثل اينكه تو در اين دنيا نبودى . عرض كردم پدر و مادرم به قربانت باد! آيا علائمى هست كه دال بر وقوع چنين وضعى در دنيا باشد؟ فرمودند: آرى - اى حذيفه ! - مطالبى كه مى گويم به قلبت بسپار و با چشمت ببين و با انگشتانت شماره كن :
1. وقتى كه امت من نماز را ضايع كنند.
2. از شهوات پيروى كنند.
3. خيانت در ميان مردم زياد شود.
4. امانت و امانتدارى كم شود.
5. مشروبات الكلى بنوشند.
6. فضا تاريك شود (ممكن است به خاطر آلودگى فضا به معصيت يا دود ناشى از بنزين و غيره باشد).
7. به واسطه خشكسالى ، آب قناتها و چاهها كم مى شود - كما اينكه الان شده است -.
8. آسمان و اين فضاى لايتناهى غبارآلود شود (ممكن است كنايه از ظلمهاى جهانى باشد مانند جنگهاى جهانى از قبيل دو جنگ اول و دوم و جنگهاى پراكنده ).
9. امنيت از راههاى زمينى و هوايى برداشته شود (نظير هواپيما ربايى ، آدم دزدى ).
10. و مردم همديگر را سب و لعن كنند.
11. خانواده ها در دامن فساد سقوط كنند (مانند بى حجابى ، رقاصى ، قمار و غيره ).
12. مردم در زندگى گرفتار تجملات و مدپرستى شوند و سرانجام قناعت و ميانه روى متروك گردد.
13. افراد جامعه نسبت به يكديگر بدبين شوند و سوءظن و عدم اعتماد بر جامعه سايه افكند.
14. سالهاى دنيا پست و خوار شود.
15. درختكارى زياد شود و محصولها اندك شود.
16. قيمتها بالا رود (نرخ اجناس مورد لزوم به طور سرسام آورى بالا برود تا جايى كه زندگى را تبديل به جهنم سوزان كند).
17. بادها زياد شود (طوفانها و تندبادها مرتبا در دنيا زيانهاى سنگين جانى و مالى به بار آورد).
18. پرده از روى باطن مردم برداشته شود (و جنايتكاران و دنياپرستان و جاه طلبان شناخته شوند، يا بدان آشكار شوند يا علائم ظاهر شوند).
19. عمل شنيع لواط علنى شود (كما اينكه در انگلستان با گذراندن قانونى از تصويب مجلس لواط بلامانع شده است ).
20. خلاف ، پسنديده شود.
21. تجارت و كاسبى دچار سختى و تنگى شود و اشياء مورد درخواست كم شود.
22. تمام برنامه ها را با كمال گستاخى و خودسرى بر مبناى هواى نفس (دلم مى خواهد) پياده كنند.
23. ناسزا و فحش دادن به پدر و مادران را وسيله سرگرمى و مزاح قرار دهند.
24. آشكارا ربا بخورند و كوچكترين ترسى از خداوند نداشته باشند.
25. بى عصمتى و زنا در ميان مردم رواج پيدا كند (مراكز خودفروشى و زنا در دنيا با ابعاد گسترده اى بالاترين شاهد ماست ).
26. خشنودى و راضى بودن از زندگى و برنامه آن بسيار كم شود.
27. افراد سفيه و نادان زمام امور را به دست گيرند.
28. خيانت به انواع و اقسام مختلف در ميان همه طبقات زياد شود.
29. امانت را بى اهميت بدانند و به آن بى اعتنا باشند و افراد امين كم شوند.
30. افراد از اخلاق و كار خويش تعريف كنند.
31. نادانها به دليل نادانى خويش مشهورند.
32. مردم خانه هاى خود را بيارايند و ديوارهاى آن را زينت دهند.
33. قصرها و خانه ها بلند ساخته شود (مانند ساختمانهاى چندين طبقه اى كه آسايش و امنيت را از همسايه ها سلب مى كند.)
34. باطل را به لباس حق جلوه دهند.
35. زشتى دروغ از بين برود بحدى كه لباس راستى بر آن بپوشانند.
36. اگر كسى در كارش صحت عمل داشته باشد او را ضعيف بدانند.
37. پستى و لئامت و سرزنش يكديگر را به حساب عقل بگذارند (صاحبش را عاقل بدانند)
38. گمراه بودن و راه كج رفتن را هدايت بشمارند.
39. بيان را كورى بدانند (اگر به وسيله بيان ، حقايقى گفته شود كه به نظر آنها خوش نيايد بگويند اين شخص كور است و واقعيت دنيا را نمى بيند).
40. و خموشى را بى خردى بدانند.
41. دانشمند اگر بخواهد از علم خويش به نفع خود و جامعه حرف بزند او را جاهل و عملش را نادانى بدانند.
42. نشانه ها بسيار شود و علامتها يكى پس از ديگرى ظاهر گردد.
43. تحقيق نكرده سخنان دور از حقيقت بگويند (مردم را متهم كنند و بدون دليل آبروى بندگان خدا را بريزند).
44. آسياى مرگ بر سر جامعه بچرخد (جنگهاى خانمانسوز به راه بيندازند و افراد بيگناه را قتل عام كنند، مانند بمباران مناطق مسكونى و غير نظامى و..).
45. مردم از نظر بينش و ديد قلبى كور شوند و حقايق را نبينند (مانند جناياتى كه از زمامداران خود مى بينند و در عين حال مى گويند خوب است ).
46. كارهاى ناپسند بر اعمال خوب غلبه پيدا كند (مردم طرفدار كارهاى بد شوند).
47. محبت نسبت به يكديگر وصله رحم از دلهاى مردم برداشته شود.
48. تجارت و بازرگانى زياد شود و مردم كارهاى باطل و ناچيز را نيكو بدانند.
49. جان خود را به يكديگر به خاطر شهوتهاى زيادى كه دارند، بذل كنند.
50. كارهاى بزرگ را آسان شمارند (نظير جنگ با دولتهاى بزرگ ).
51. از پوشيدن پوستهاى حيوانات حرام گوشت (يا ذبح شرعى نشده ) باكى نداشته باشند.
52. جامه هاى نرم و زيبا و نازك بپوشند (و بدن آنها از روى لباس پيدا باشد).
53. رغبت به دنيا پيدا كنند و آن را بر آخرت مقدم بدارند (اعمال بد مردم گواه اين مطلب است ).
54. رحم از دلهاى همه مردم برود (اعم از زمامدار، تاجر، كاسب ، زن ، شوهر و غير آنها).
55. فساد جنبه عمومى پيدا كند (خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو).
56. قرآن را به بازى بگيرند (از نام آن و آياتش به نفع اهداف شوم خود سوء استفاده كنند).
57. اموال بيت المال (وجوه شرعيه ) را مال شخصى خود بدانند يا حقوق شرعيه مال خود را ندهند و بگويند مال خودمان است .
58. مسكرات را با تغيير نام حلال بدانند.
59. در وقت دادن زكات مال خود خيانت كنند (كم بدهند يا جنس نامرغوب عرضه كنند).
60. ربا را به نام خريد و فروش و اجاره دادن محلى از مقروض بگيرند.
61. در فسق و فجور مردها با مردها و زنها با زنها برابرى كنند.
62. به نافرمانى از خداوند (گناه كردن ) مباهات كنند.
63. دلهاى مردم پر از تكبر و نخوت شود و ظلم و جور در پادشاهان و نادانى در مردم (زير بار ظلم رفتن ) ظاهر شود.
64. در چنين وضعى ديندار بايد دين خود را بردارد و از اين طرف به آن طرف و از اين قله كوه به آن قله و از اين دره به دره ديگر برود تا سلامت دين داشته باشد.
65. از اسلام باقى نماند جز اسمى و از قرآن باقى نماند جز رسمى (قرآن در دلها كهنه شود و فقط اسم و رسمى از آن باقى بماند).
66. قرآن بخوانند در حالى كه از گلوگاه و استخوان ترقوه و گردن نگذرد و از وعده هاى خداوندى و وعيدهاى آن عملا در ميان مردم خبرى نباشد و از خداوند نترسند و به ياد او نباشند و از ناسخ و منسوخ قرآن بى خبر باشند.
67. در اين حالات مساجدشان آباد باشد اما دلهاشان از تقوا و ايمان تهى .
68. علما و دانشمندان آن زمان بدترين مردم روى زمين باشند و تمام فسادها و فتنه ها از ناحيه آنها برخيزد و بازگشت همه آنها (فتنه ها) به سوى خود ايشان است .
69. مردم خيّر و نيكوكار و مراكز خير از بين برود اما اهل شر و فساد بمانند.
70. مردم به خداوند عالم در كارهايشان بى اعتنا باشند و اعمالشان از روى تحقيق نباشد.
71. تنها محبوب مردم دينار و درهم باشد (ثروت دنيا از هر راهى كه بيايد، حلال يا حرام ، مانعى نداشته باشد).
72. هر قدر ثروتشان زياد شود باز بگويند فقيريم .
يا حذيفه قد ذهبت الدنيا او كانك بالدنيا لم تكن قلت فداك ابى و امى يا رسول الله فهل من علامة يستدل بها على ذلك قال نعم يا حذيفة احفظ بقلبك و انظر بعينك و اعقد بيدك اذا ضيعت امتى الصلواة و اتبعت الشهوات و كثر الخيانات و قلت الامانات و شربوا القهوات و اظلم الهوى و غار الماء و اغبرت الافق و خيفت الطرق و تشاتم الناس و فسدوا و فجرت الباعة و رفضت القناعة و ساءت الظنون و تلاشت السنون و كثرت الاشجار و قلت الثمار و غلت الاسعار و كثرت الرياح و تبينت الاشراط و ظهر اللواط و استحسنوا الخلف و ضاقت المكاسب و قلت المطالب و استمروا بالهوى و تفاكهوا بينهم بشتيمة الاباء و الامهات و اكلوا الربا و فشا الزنا و قل الرضا و استعملوا السفهاء و كثرت الخيانة و قلت الامانة و ذكى كل امرء نفسه و عمله و اشتهر كل جاهل بجهله و زخرفت جدران الدور و رفع بناء القصور و صار الباطل حقا و الكذب صدقا و الصحة عجزا و اللؤ م عقلا و الضلالة هدى و البيان عمى و الصمت بلاهة و العلم جهالة و كثرت الايات و تتابعت العلامات و تراجموا بالظنون و دارت على الناس رحى المنون و عميت القلوب و غلب المنكر المعروف و ذهب التواصل و كثرت التجارات و استحسنوا البطالات و تهادوا انفسهم بالشهوات و تهاونوا بالمعضلات و ركبوا جلود النمور و اكلوا الماءتور و لبسوا الحبور و آثروا الدنيا على الاخرة و ذهبت الرحمة من القلوب و عم الفساد و اتخذوا كتاب الله لعبا و مال الله دولا و استحل الخمر بالنبيذ و النجش بالزكوة و الربا بالبيع و تكافاء الرجال بالرجال و النساء بالنساء و صارت المباهات فى المعصية و الكبر فى القلوب والجور فى السلاطين و السفاهه فى سائر الناس فعند ذلك لا يسلم لذى دين دينه الا من فر بدينه من شاهق الى شاهق و من واد الى واد و ذهب الاسلام حتى لايبقى الا اسمه و اندرس القران من القلوب حتى لايبقى الا رسمه يقرؤ ن القرآن لا يجاوز تراقيهم لا يعلمون بما فيه من وعد ربهم و وعيده و تحذيره و تنذيره و ناسخه و منسوخه فعند ذلك تكون مساجدهم عامرة و قلوبهم خاربة من الايمان علمانهم شر خلق الله على وجه الارض منهم بدت الفتنة و اليهم تعود و يذهب الخير و اهله و يبقى الشر و اهله و يصير الناس بحيث لايعباء الله بشى ء من اعماله قد حبب اليهم الدينار و الدارهم حتى ان الغنى ليحدث نفسه بالفقر
لینک کوتاه این مطلب
http://www.jc313.ir/index.php?newsid=3435
Share
تاریخ انتشار:24 اسفند 1391
ارسال کننده: jc313
دسته : اخبار, اخبار اجتماعی و فرهنگی, روایات معتبر درباره آخرالزمان, ظهور, 14 معصوم, حضرت محمد
«یتیمخانۀ ایران» فرافیلم است؛ قابل مقایسه با فیلمهای دیگر نیست!
حجتالاسلام پناهیان تولیت مدرسۀ علمیۀ دارالحکمه، در بخشی از سخنرانی هفتگی خود در جمع طلبههای، با اشاره به ویژگیهای فیلم «یتیمخانۀ ایران» و شمردن برخی از امتیازات این فیلم، گفت دیدن این فیلم میتواند یک غفلت بزرگ تاریخی را از بین ببرد و در سرنوشت کشور ما اثرگذار باشد. در ادامه فرازهایی از این بخش از سخنرانی را میخوانید:
انگلستانِ کوچک چطور بر کشورهای بزرگی مثل هند و ایران سلطه پیدا کرد؟
جمعیت انگلستان حدود 60 میلیون نفر است، اما جمعیت هندوستان نزدیک یک میلیارد نفر است! آنوقت کشور کوچکی مثل انگلستان، چطور میتواند بر کشورهایی مثل هندوستان، پاکستان، کشورهای عربی و حتی ایران، سلطه پیدا کند؟! این ناشی از ضعف این جوامع و سیاسیون آنهاست؛ باوجود اینکه تکتک خوبان جامعه باهوش و توانمندند، اما «باهم» نیستند و همافزایی ندارند. اما دین میآید و ضعف یک جامعه را برطرف میکند؛ لذا یک جامعه اگر مؤمن و متدین شود، قوی میشود.
فیلم یتیمخانۀ ایران را ببینید / «یتیمخانۀ ایران» فرافیلم است؛ قابل مقایسه با فیلمهای دیگر نیست!
پیشنهاد میکنم بهعنوان آشنایی با تاریخ و برای برداشته شدن پردۀ غفلت و حجاب از گوشهای از تاریخ-که هنوز ما با آن درگیر هستیم- بروید فیلم یتیمخانۀ ایران را ببینید! یتیمخانۀ ایران «فرافیلم» است، فیلمی نیست که با فیلمهای دیگر قابل مقایسه باشد.
بعید میدانم انسان هوشمندی بتواند از دیدن این فیلم صرفنظر کند!
این یک فیلم تاریخی است ولی آیندۀ ما را و آنچه که امروز با آن درگیر هستیم را به ما نشان میدهد. بعید میدانم انسان هوشمندی بتواند از دیدن این فیلم صرفنظر کند. در عین حالیکه جاذبههای بصری و هنریاش را حفظ کرده و جنبۀ سرگرمکنندگی نیز دارد، ولی برای انسانهای محقق و اندیشمندان علوم سیاسی هم خیلی میتواند مفید باشد! و برای کسانی که میخواهند در عرصۀ سیاست، افراد عمیقی بشوند، این فیلم چقدر فیلم دقیقی است!
این فیلم از نظر مضامینِ عالی و بسیار پیچیدۀ سیاسی، خیلی دقیق تنظیم شده
این فیلم واقعاً از نظر مضامین عالی و بسیار پیچیدۀ سیاسی، خیلی دقیق تنظیم شده است. البته کارگردان محترم هم خودش آدم باهوش و با ذکاوتی است، سالها مطالعه کرده تا این داستان را مطابق با واقعیتهای تاریخی ساخته و پرداخته است. ولی من دوست دارم که هر ایرانی، اینقدر هوشمندانه به مسائل نگاه کند.
این فیلم یک غفلت بزرگ تاریخی را از بین میبرد
جدا از اینکه فیلم یتیمخانۀ ایران دارد یک غفلت بزرگ تاریخی را از بین میبَرد و حافظۀ این ملت را بهجای خودش برمیگرداند، عبرت بسیار بزرگی هم در اختیار ما قرار میدهد که اگر ما همین عبرت را بگیریم، تا ابد اسیر قدرتهای پوشالی مثل انگلستان نخواهیم شد.
ببینید انگلستان چگونه توانست یک قحطی با کشتار میلیونی را در ایران سازماندهی کند؟!
ببینید انگلستان چگونه توانسته یک قحطی بزرگ را در این کشور سازماندهی کند؟ انگلیسیها با یک تصمیم سه-چهار نفره، یک فکر و ایده و همچنین یک امکان خاص که برای آنها وجود داشت-که در ایران میتوانستند گندم بخرند- توانستند یک قحطی با کشتار میلیونی در ایران رقم بزنند! وقتی یک جامعه ضعیف باشد، و وقتی سیاستمداران یک جامعه ضعیف باشند، میشود این بلاها را بر سرش آورد.
ستاد پناهیان
استادپناهیان
انگلستان
انگلیس
تحلیل فیلم
فیلم
قحطی بزرگ
راءفت با حیوانات
#رسول_مهربانی
راءفت با حیوانات
عبدالرحمان بن عبدالله ، اظهار مى دارد: در حال مسافرت ، در خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله بودیم . چشم به حمره اى (پرنده اى همانند گنجشک ) افتاد که دو جوجه با خود داشت . ما جوجه هایش را برداشتیم . حمره آمده ، در اطراف ما بال و پر مى زد. هنگامى که رسول اکرم صلى الله علیه و آله مطلع گردید فرمود: چه کسى نسبت به فرزند این پرنده ، مرتکب خلاف شده ، فرزندش را به وى برگردانید.
راسخون