نیکومهمانی
اگر کوچه های مدینه را خوب نگاه کنی، امروز خانواده ای با عطر وجود نوگلی از عرش برین افطار خواهند کردکه اولین ستاره آسمانی به جمع مهرو ماه اضافه شده وآسمان امامت ولایت وانسانیت را روشن تر کرده. مولودی که در آسمان ها برایش جشن گرفته شده وزمین ازنورش روشن تر گشته وفرشته ها با وضوی عشق این نوزاد را از آسمان به زمین آورده ودر دامن پاک ترین بانوی جهان نهاده اند .
وجود این نور، لبخند را میهمان لبهای رسول خدا وحضرت فاطمه وعلی علیه السلام کرده است و چه نیکو خصلت ومبارک کودکی است، که خداوند شمع هدایت را به دست او داده تا ظلمت نادانی را بزداید ،وزمین امشب چه خوشبخت است که خداوند سومین احسن الخالقینش را به زمین فرستادتا گوهر وجودی انسان را بار دیگر یاد آوری کند وانسانیت را به نمایش بگذارد، وانسان ها را در ماه میهمانی مهمان نورهدایت کند، چه نیکو مههمانی شد با این هدیه نورانی
به قلم خودم
میدونی اسم این کارت چیه
#به_قلم_خودم
برای قرارکاری باید با دوستم زهرا جایی میرفتیم به همین خاطر من با دوستم زهرا هماهنگ کرده بودم برای ساعت9 صبح که همدیگر راکنار
پارک ببینیم برعکس ترافیک ماندن های همیشگیمان هردو سروقت رسیدیم واین درتهران یعنی چیزی شبیه معجزه.
وقتی به هم رسیدیم احوالپرسی کردیم ومن به زهرا گفتم بریم سریع یه ماشین بگیریم که نیم ساعت بیشتر وقت نداریم ماشین گرفتیم وبرعکس قانون زنان که سکوت برایشان معنا ندارد سکوت کرده بودیم صدای زنگ موبایل زهرا سکوتمان راشکست واو شروع کرد با موبایل حرف زدن وهزاران عزیزم وقربانت برم وازاین حرف ها گفتن تاقطع کرد خواستم بگم این کی بود این همه قربان صدقه اش رفتی که قبل ازپرسش من خودش شروع کرد دوستم سارا بود اصلا اخلاق خوبی نداره باآدم کنار نمیاد دختره لوس. من که این دوگانگی اخلاق زهرا عصبانیم کرده بود به شوخی گرفتم وگفتم نکنه پشت سرمنم این جوری حرف میزنی؟ دست پاچه شدو گفت نه به خدا چطور مگه
؟
گفتم دوست داری بدونی اسم این کاری که الان کردی چیه؟ میدونست چیکار کرده ولی محض تلنگر باید بهش یاد اوری میکردم گفتم دختر خوب اولا یه غیبت کردی ودوما بدتر از اون دورویی کردی پیشش تعریف کردی وپشتش غیبت
نقطه ضعفش رو میدونستم علاقه خاصی به امام زمان عج داشت به همین خاطر ازفرصت استفاده کردم وگفتم میدونی با کاری که کردی ازامام زمانت دور شدی؟
این را که گفتم بغضش ترکیدومشغول نوشتن پیامک عذرخواهی شد
پنجره هارابازکن
#به_قلم_خودم
پنجره هارا بازکن:
خورشید شعبان دارد غروب میکند وبه آخرعمرش رسیده است این فرصتی بود که خدا به من وتوداده بود اصلا یک لحظه صبرکن ببینم چقدر شبیه قیامت شد خیلی ها استفاده کردند وشادمان به مهمانی خدا میروند وخیلی هاهم اصلا نفهمیدند چه شد ودرحسرتند
بعضی ها هم که تازه ازخواب بیدار شده اند دریافته اند که دوسه روز آخر راباید حساب شده بگذرانند مانند آخر عمر ماانسان ها که یک پایمان لب گور معنویتمان گل میکند
البته این ها یک قدم ازآن هایی که هیچ وقت بیدارنشدند جلوترند
ما هم بلند شویم وپنجره های قلبمان را باز کنیم وآماده گرفتن نسیم رحمت الهی باآوای روحبخش ربنا شویم
ودرشب هایش قدرش از خدا بخواهیم تا به ما یاد بدهد هدفمان این باشد که با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم
پس خانه دلت را بتکان وبه استقبال سال نو عبادت وبهار قرآن برو
آری پنجره ها را باز کن ونفس هایت راباعطر یاد خدا عطر آگین کن
بگذار خدا میهمان قلبت باشد
ضررنمیکنی
باور نداری امتحان کن
به قلم صفری زاد
الوالو
الو الو
صدام رو میشنوید؟؟؟
من ازاون دنیا تماس میگیرم
این جا به جز عمل صالح چیزدیگه ای به درد نمیخوره مواظب باشید دنیاگولتون نزنه پشت امام زمانتونرو خالی کنید
کاش ما هم فرصت داشتیم
به قلم صفری زاد