چند درس زندگی ام
با صدای زنگ مو بایل مادرم بیدار شد و سحری رو آماده کرد و مشغول شد منو صدا کنه سمیه …..بلاخره بلند شدم و چند لقمه خورم ومنتظر اذان شدم برای نماز اذان را که دادند نماز راخواندم چون امتحانداشم مشغول خواندن امتحان شدم وساعت 8با دو ستانم را هی مدرسه… بیشتر »
1 نظر