این باید برای همۀ مردم جابیفتد که آدم اگر بخواهد بدون معنویت و دین، شاد باشد، شادیاش واقعی و عمیق نیست.
این باید برای همۀ مردم جابیفتد که آدم اگر بخواهد بدون معنویت و دین، شاد باشد، شادیاش واقعی و عمیق نیست. علی(ع) میفرماید: کسانی که دنیا دارند، در دلشان زار میزنند؛ هرچند که ظاهرشان خوشحال باشد و دیگران غبطه آنها و داشتههایشان را بخورند(فَالْمُتَمَتِّعُونَ مِنَ الدُّنْیَا تَبْکِی قُلُوبُهُمْ وَ إِنْ فَرِحُوا؛ بحارالانوار/75/21)
بخش اعظمی از لذتها روحی هستند. ابنسینا در «اشارات» میگوید که حتی حیوانها هم لذت روحیشان قویتر از لذت جسمیشان است. لذتهای جسمی اندکند و با لذت روحی مضاعف میشوند. سادهترین دلیلش همین ترانههای عشقی است؛ یعنی عشق را در روابط زن و شوهری میآورند تا بیشتر لذت ببرند، چون لذت روحی از لذت جسمی بالاتر و اثرشان قویتر است.
در تجربۀ بشری، لذتهای عاطفی-که اسمش را عشق میگذارند- بیش از هر چیز دیگری تکرار میشود؛ بهعنوان عامل شیرینکنندۀ حیات و گرمکنندۀ وجود انسان که موجب لذت روحی انسان میشود.
در میان لذتهای روحی کدام لذت قویتر است؟ جایی که شما از عنصر «یاد و خیال» و از عنصر «شوق» در مسیر رسیدن، استفاده میکنید لذت بیشتری دارد. در ادبیات عاشقانه هم میگویند که وقتی عاشق به معشوق برسد همه چیز تمام است؛ اصل لذتش برای آن مدتی است که داشته به عشقش میرسیده، یعنی آن یاد و خیال، بزرگترین لذت انسان را تشکیل میدهد. عنصر خیال و یاد، دو عنصر روحی مهمی در لذت است که «شوقِ رسیدن» را در انسان ایجاد میکند.
معلوم است که بهشت الهی از نظر امکانات خیلی بهتر از دنیاست، اما چرا آخرت ما را جذب نمیکند، ولی دنیا ما را جذب میکند؟ آیا بهخاطر این است که دنیا نقد و آخرت نسیه است؟! آیا چون دنیا را دیدهای و آخرت را ندیدهای، جذب آخرت نمیشوی؟ نه! اتفاقاً چون دنیا نقد است، باید زودتر از چشمت بیفتد، چون میتوانی ببینی که تهش چیزی نیست! انسان موجودی است که اگر درست به دنیا نگاه کند، دنیا از چشمش میافتد و به آن علاقه پیدا نمیکند. خدا او را طوری ساخته که وقتی دنیا را درست ببیند، دیگر برایش مزه ندارد. لذا اتفاقاً دنیا را چون میبینی باید به آن علاقه پیدا نکنی، مگر اینکه آنرا برای ما تزیین کرده باشند و فریبمان دهند.
چرا شما آخرت را دوست نداری و دنیا را دوست داری؟ آیا چون آخرت نسیه است؟! اتفاقاً آخرت باید پیش شما محبوبتر باشد؛ چون معمولاً بهترین لذت در وجود انسان مربوط به شوق و خیال رسیدن است. یعنی خیالِ رسیدن به یک جای خوشمزه، از رسیدن به آن چیزهای خوشمزه و خوردن آن چیزهای خوشمزه، بیشتر لذت دارد. (کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الدُّنْیَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِیَانِهِ وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِیَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِه؛ نهج البلاغه/خطبه117)
پس چرا ما به دنیا علاقه داریم؟ چون آن چیزی که ما را به دنیا علاقهمند میکند ذکر و یاد و خیال رسیدن به دنیاست؛ نه خودِ دنیا! مثلاً خیال اینکه «من بروم دانشگاه و مدرک دکتری بگیرم و به من بگویند آقای دکتر! چه کِیفی دارد!»
ذکر و یاد، اینقدر قوی در جان انسان اثر میگذارد که دنیای نقد هم اگر بخواهد محبوب ما شود با ذکر و یادش، پیش ما عزیز میشود نه بهخاطر نقد بودنش! حالا یک پیشنهاد دارم: بیایید با ذکر و یاد خدا و آخرت و بهشت، لذت ببریم!
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: ذکر خدا مایۀ سرور هر آدم متقی و لذت هر آدم یقینداری است (ذِکْرُ اللَّهِ مَسَرَّةُ کُلِّ مُتَّقٍ وَ لَذَّةُ کُلِّ مُوقِن»(غررالحکم/5174) آدمِ باتقوا کسی است که فهمیده دنیا واقعاً حال نمیدهد، آنوقت خداوند عشق و ذکر خودش و اولیاء خودش را به او میدهد تا واقعاً لذت ببرد، و کاری میکند که او از همین دنیای بیمزه هم-به عشق خدا- لذت ببرد.
خدا همین دنیای بیمزه را برای آدم باتقوا بامزه میکند؛ به اینصورت که یک مزۀ برتر به او میدهد که بهوسیلۀ آن، زندگیاش را لذتبخش میکند. مثلاً میفرماید: تو بهخاطر من ازدواج کن، بهخاطر من خانهداری کن، بهخاطر من کار کن و پول در بیاور، بهخاطر من بچهدار شو… تا واقعاً از زندگیات لذت ببری.