به خدای کعبه رستگار شدم
گاهی که به گذشته فکر میکنم دلم از دست کوفیان دلم میگیرد که مگر خاندان مهرو محبت وعشق ورسالت با شما چه کرده بودند که یکی را فرق شکافتیدیکی را سر بریدید وخانواده اش
را به اسیری گرفتید وجگر تک دختر پیامبر ونور چشمش را خون کردید تا به حدی راضی به دفن شبانه شد ونخواست این کوفیان را ببینید اما چیزی که بیشتراز این نگرانم میکند رفتار خودمان است گاهی با خود میگویم نکند ما هم مثل کوفیان آنقدر امام وپیشوای زمانه خود را نشناسیم که تنها بماند ورو زی بیدار شویم که دیگر نه علی هست ونه دینی ونه حمایت از امامی میتوانیم بکنیم با خود میگو یم نکند ما ئهنوز کمی از خصلت کوفیان را به ارث برده با شیم که امام زمان از ترس حمایت نشدن از طرف من وتو شیعه تر جحیح بدهد غایب بماند نکند اسم سر بازی را یدک بکشیم ودر زمان احتیاج همانند قوم موسی بگوییم تو وخدایت بروید بجنگید هر وقت پیروز شدید می آید نکند فر مان آتش به اختیار رهبری تبدیل شود به به فزت برب الکعبه هنگام شکافتن فرق سرش پس ای سر باز آقا بیدار شو واز ولیت فر مان بگیر رو عمل لا زم نیست جامعه را تنها اصلاح کنی اول اتز خودت شروع کن وآماده شو
شنیده ای حکایت مردی را که رو زنامه میخواند وفرزنهدش از او خواست تا با او بازی کند مرد یک صفحه از روزنامه را که نقشه جهان بود را پاره کرد وگفت درستش مثل پازل مرد به خیال این که فرزندهنوز مشغول خواهد بود رو زنامه را میخواند بعد از مدت کو تاهی فرزند کار را تمیل کرد پدر با تعجب پرسید چگونه این کار راکردی ؟فرزندپاسخ دا پشت بر گه عکس انسان بود آن را درست کردم نقشه جهان خودش درست شد پس از خودت شروع کند کمکم دنیا هم درست میشود با درست شدن تو