بیماری واسلام
سيماي بيماري در اسلام (1)
بيماري، يكي از مسائلي است كه همه انسانها با آن مواجهاند. بيماري در اسلام به عنوان زندان بدن و يكي از سختترين بلاها معرفي شده است؛ اما بايد دانست اين بلا كه خواه ناخواه همه انسانها را در بر ميگيرد، عوامل متعددي دارد كه برخي از آن عوامل، شناخته شده و برخي ناشناختهاند.
بررسي سخنان معصومان: نشانگر آن است كه بيماري در وجود انسان حكمتها و مصالح متعددي دارد كه برخي از آنها عبارتاند از:[1]
1. مصلحت الهي
خداوند متعال با لحني قاطع به انسانها خطاب ميكند و به آنان تذكر ميدهد كه ملاك خير و شر، آساني و سختي و … تمايلات شخصي نيست؛ بلكه مصالح واقعي، ملاك است و تكيه بر پيشداوريها و حدسيات و ظواهر، صحيح نيست؛ چرا كه علم انسان از هر نظر، محدود و ناچيز است و معلومات او در برابر مجهولاتش، همچون قطرهاي در برابر درياست؛ همانگونه كه انسان از اسرار آفرينش مطلع نيست و با تمامي پيشرفتهاي علمي كه به آن دست يافته است، گاه برخي از آن اسرار را بيفايده، و بيخاصيت ميشمرد؛ همچنين در قوانين تشريعي از بسياري مصالح و مفاسد ناآگاه است؛ از اين رو ممكن است چيزي را ناخوشايند دارد؛ در حالي كه سعادت او در آن است يا از چيزي خشنود باشد؛ در حالي كه بدبختي وي در آن است. قرآن كريم ميفرمايد: Gعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونF؛[2] «چه بسا چيزي را خوش نداشته بشايد، حال آنكه خير شما در آن است و يا چيزي را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است و خدا ميداند، و شما نميدانيد.»
رسول خدا9: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ … إِنَّ مِنْ عِبَادِي مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الصِّحَّةُ وَ لَوْ أَمْرَضْتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِك وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِي مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْمَرَضُ وَلَوْ اَصْحَحْتُ جِسْمَهُ لَاَفْسَدَهُ ذَلِكَ؛[3] خداوند متعال ميفرمايد: بهدرستي كه در بين بندگانم، كسي هست كه تنها سلامتي او را اصلاح ميكند و اگر او را مريض گردانم، اين مريضي او را فاسد مينمايد و از بندگانم، كسي هست كه تنها مريضي او را اصلاح ميكند و اگر جسم او را سالم گردانم، اين سلامتي او را فاسد ميكند.»
2. كفاره گناهان
در اسلام، راههاي مختلفي براي محو گناهان معرفي شده است كه استغفار فراوان،[4] گرفتاريهاي دنيوي[5] و بيماري براي انسان مؤمن از آن نمونه است.
رسول خدا9 بيماري را كفارهاي براي گناهان معرفي ميكند و ميفرمايد: «مَنْ مَرِضَ سَبْعَةَ أَيَّامٍ مَرَضاً سَخِيناً كَفَّرَ اللَّهُ عَنْهُ ذُنُوبَ سَبْعِينَ سَنَة؛[6] هر كس هفت روز به شدت بيمار باشد، خداوند، گناه هفتاد سال او را ميآمرزد.»
امام سجاد7 نيز ميفرمايد: «مَا اخْتَلَجَ عِرْقٌ وَ لَا صُدِعَ مُؤْمِنٌ إِلَّا بِذَنْبِهِ وَ مَا يَعْفُو اللَّهُ عَنْه أكْثَرُ؛[7] هيچ مؤمني دچار ضربان رگ و سردرد نميشود؛ مگر به سبب گناهش، و آنچه خدا از او ميبخشد بيشتر است.»
به همين علت است كه رسول خدا9 تأكيد ميكرد كه چهار نفر هستند كه اعمال خويش را در حالي كه هيچ گناهي براي آنان باقي نمانده است، از نو آغاز ميكنند: يكي از آنان بيمار، پس از بهبودي است.[8]
امام زينالعابدين7 به بيماري كه شفا يافته بود، فرمود: «يَهْنَؤُكَ الطَّهُورُ مِنَ الذُّنُوبِ إِنَّ اللَّهَ قَدْ ذَكَرَكَ فَاذْكُرْهُ وَ أَقَالَكَ فَاشْكُرْه؛[9] پاك شدن از گناهان، بر تو مبارك باد؛ خداوند تو را ياد كرده است، پس او را ياد كن. و از تو درگذشته است، پس او را سپاس گوي.»
همچنين در سخنان پيشوايان معصوم: بيماري فرزند نيز كفاره گناهان والدين معرفي شده است. شايد دليل آن اين است كه در زمان بيماري فرزند، والدين بيش از كودك، اذيت ميشوند و خداوند متعال، اين ناراحتي را با پاك كردن گناهان آنان جبران ميكند.[10]
3. رحمت الهي
گاهي بيماري علاوه بر از بين بردن گناهان، مايه تطهير و رحمت براي مؤمن ميباشد.
امام علي بن موسي الرضا7 ميفرمايد: «الْمَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهِيرٌ وَ رَحْمَةٌ وَ لِلْكَافِرِ تَعْذِيبٌ وَ لَعْنَةٌ وَ إِنَّ الْمَرَضَ لَا يَزَالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّى لَا يَكُونَ عَلَيْهِ ذَنْبٌ؛[11] بيماري براي مؤمن، ماية پاكي و رحمت و براي كافر، ماية عذاب و لعنت است. بيماري پيوسته با مؤمن همراه خواهد بود تا بر او گناهي نباشد.»
4. آزمايش
يكي از حكمتهاي الهي، اين است كه با سختيها و بلاها، بندگانش را آزمايش ميكند تا اندازه صبر و تسليم آنها در برابر خواست او آشكار شود. خداوند متعال در سوره بقره ميفرمايد: Gوَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينF؛[12] «قطعاً همه شما را با چيزي از ترس، گرسنگي، و كاهش در مالها و جانها و ميوهها، آزمايش ميكنيم و به استقامت كنندگان بشارت ده!»
رسول خدا9 از قول خداوند عزوجل ميفرمايد: «… إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ لَعِبَاداً لَا يَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِينِهِمْ إِلَّا بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فِى أَبْدَانِهِمْ فَأَبْلُوهُمْ بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فِي أَبْدَانِهِمْ فَيَصْلُحُ عَلَيْهِمْ أَمْرُ دِينِهِم؛[13] … برخي از بندگان مؤمنم، بندگاني هستند كه امور دينشان اصلاح نميشود؛ مگر با فقر و پريشاني و يا بيماري در بدنهايشان. من آنها را به فقر و پريشاني و بيماري در بدنهايشان گرفتار ميكنم تا امر دين آنان اصلاح شود.»
5. تأديب
در بسياري از اوقات، بيماري و رنج، سبب بيدار شدن انسان از خواب غفلت است. گاهي فرد، چنان مشغول دنيا ميشود كه خدا و مرگ را نيز فراموش كرده، جز ماديات و تمتعات دنيوي هيچ چيز ديگر را نميبيند. اينجا است كه خداوند متعال، انسانهاي مؤمن را به وسيله بيماري، تأديب ميكند و آنان را از خواب غفلت بيدار ميسازد؛ چه بسيارند كساني كه از اين زنگ خطر به هوش نميآيند و به قول قرآن، اينان در واقع، كر و لال و نابينا هستند؛ از اينرو چيزي نميفهمند: Gصُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونF.[14]
رسول خدا9 ميفرمايد: «اَلْمَرَضُ سَوطُ اللَّهِ فِي الْاَرْضِ يُؤَدِّبُ بِهِ عِبَادَهُ؛[15] بيماري، تازيانه خداوند در زمين است كه به وسيله آن، بندگانش را تأديب ميكند.»
در سيره ائمه اطهار: آمده است كه هر گاه بيمار ميشدند، ميفرمودند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَدَباً لَا غَضَباً؛[16] خدايا اين بيماري را سبب تأديب قرار بده؛ نه خشم و غضب.»
6. اجر و پاداش
يكي از مهمترين عوامل بيماري، اجر و پاداشي است كه خداوند متعال براي برخي از انسانها در نظر گرفته است. خداوند متعال براي آنكه انسانهاي مؤمن را از گناه و خطا پاك كند و در عوض، اجر و پاداش بسيار، نصب آنان كند، ايشان را به بيماريهاي سخت مبتلا ميكند.
رسول خدا9 ميفرمايد: «عَجِبْتُ لِلْمُؤْمِنِ وَ جَزَعِهِ مِنَ السُّقْمِ وَ لَوْ عَلِمَ مَا لَهُ فِي السُّقْمِ لَأَحَبَّ أَنْ لَا يَزَالَ سَقِيماً حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ عَزَّ وَ جَل؛[17] در شگفتم از مؤمن و بيتابي او از بيماري، [چرا كه] اگر ميدانست چه [اجر و پاداشهايي] براي او در بيماري وجود دارد، هر آينه دوست داشت هميشه بيمار باشد تا زماني كه [بميرد و] پروردگارش را ملاقات كند.»
ابو محمد رقي ميگويد كه به محضر امام رضا7 رفتم و سلام كردم. آن حضرت جواب سلامم را داد و ضمن احوالپرسي با من فرمود: «اي ابا محمد! خداوند هر بنده مؤمني را به بلايي گرفتار ميكند. هر كسي بر آن بلا، تحمل و صبر كند، قطعا در پيشگاه خدا همانند پاداش شهيد را خواهد داشت.»
با خود گفتم: «چرا امام اين سخن را فرمود، با اينكه قبلا سخن از بلا در ميان نبود؛ يعني امام به چه مناسبتي اين جمله را فرمود؟!»
با امام خداحافظي كردم و از محضرش بيرون آمدم و خود را به همسفران و دوستانم رساندم.
ناگهان احساس كردم پاهايم درد ميكند. شب را با سختي به سر آوردم. صبح كه شد ديدم پاهايم ورم كردهاند و پس از مدتي، ورم شديدتر شد، به ياد سخن امام افتادم كه دربارة صبر بر بلا سفارش كرد.
با اين وضع به مدينه رسيدم. زخم بزرگي در پايم پيدا شد و چرك زيادي از آن بيرون آمد. آن چنان دشوار بود كه امانم را از من گرفت. دريافتم كه امام، آن سخن را براي چنين پيشآمدي كه برايم رخ ميدهد فرمود تا با صبر، آرامش خود را حفظ كنم. حدود ده ماه براي اين مرض بستري بودم.
روايت كننده گويد: او پس از مدتي، سلامتي خود را بازيافت و سپس بار ديگر مريض شد و به آن مرض مرد.[18]
امام صادق7 در بيان برخي از پاداشهاي بيماري ميفرمايد: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا حُمَّ حُمًّى وَاحِدَةً تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ عَنْهُ كَوَرَقِ الشَّجَرِ فَإِنْ أَنَّ عَلَى فِرَاشِهِ فَأَنِينُهُ تَسْبِيحٌ وَ صِيَاحُهُ تَهْلِيلٌ وَ تَقَلُّبُهُ عَلَى فِرَاشِهِ كَمَنْ يَضْرِبُ بِسَيْفِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ أَقْبَلَ يَعْبُدُ اللَّهَ كَانَ مَغْفُوراً لَهُ وَ طُوبَى لَهُ وَ حُمَّى يَوْمٍ كَفَّارَةُ سَنَةٍ فَإِنَّ أَلَمَهَا يَبْقَى فِي الْجَسَدِ سَنَةً وَ هِيَ كَفَّارَةٌ لِمَا قَبْلَهَا وَ مَا بَعْدَهَا؛[19] بهدرستي كه مؤمن هر گاه يك بار تب ميكند، گناهانش چون برگ درخت ميريزد. پس اگر در بستر ناله كند، نالهاش، [مانند] «تسبيح» و فريادش [مانند] «لا اله الا الله» است و جابهجا شدنش در بستر، مانند كسي است كه در راه خدا شمشير ميزند. پس اگر آن مريضي را بپذيرد [همانند آن است كه] خداوند را عبادت ميكند؛ در حالي كه خداوند نيز او را بخشيده است و خوشا به حال او، و تب يك روز كفّاره يك سال گناه است؛ زيرا نقاحت و آثارش تا يك سال در بدن باقي ميماند. پس كفّاره براي گناهان قبل آن سال و بعد آن ميشود.»
به همين دليل، وقتي عبدالله بن ابي يعفور از بيماري و دردهاي فراوان خويش به امام صادق7 شكايت ميكند، امام7 ميفرمايد: «يَا عَبْدَ اللَّهِ لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْجَزَاءِ فِي الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّى أَنَّهُ قُرِّضَ بِالْمَقَارِيض؛[20] اي عبدالله! اگر مؤمن ميدانست در مصيبتها چه پاداشي عايدش ميشود؛ هر آينه آرزو ميكرد با قيچي تكه تكه شود.»
7. تقرّب به پروردگار
طبق تعاليم نوراني اسلام، خداوند متعال اراده ميكند كه درجاتي را به انسان ارزاني كند كه انسان جز با بلا و يا مرض و بيماري به آن نميرسد. رسول خدا9 ميفرمايد: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ لَهُ الدَّرَجَةُ عِنْدَ اللَّهِ لَا يَبْلُغُهَا بِعَمَلِهِ يُبْتَلَى بِبَلَاءٍ فِي جِسْمِهِ فَيَبْلُغُهَا بِذَلِك؛[21] انسان، گاه داراي مرتبهاي در پيشگاه خداوند است كه با عمل خويش بدان نميرسد تا آن هنگام كه به ابتلاي در جسم خود آزموده شود و بدين سبب بدان مرتبه برسد.»
8. ماية اندرز
رسول خدا9 ميفرمايد: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَصَابَهُ السَّقْمُ ثُمَّ أَعْفَاهُ اللهُ مِنْهُ كَانَ كَفَّارَۀً لِمَا مَضَي مِنْ ذُنُوبِهِ وَ مَوْعِظَةً لَهُ فيِمَا يَسْتَقْبِلُ، وَ اِنَّ الْمُنَافِقَ إِذَا مَرَضَ ثُمَّ أُعْفِيَ كَانَ كَالْبَعيِرِ عَقَلَهُ أَهْلُهُ، ثُمَّ أَرْسَلُوهُ، فَلَمْ يَدْرِ لِمَ عَقَلُوهُ، وَ لَمْ يَدْرِ لِمَ أَرْسَلُوهُ؛[22]
به درستي كه هر گاه مرضي به مؤمن برسد، سپس خداوند متعال، عافيت را به وي باز گرداند، اين درد، كفاره گناهان گذشته او و اندرزي براي آينده وي خواهد بود و هر گاه منافق بيمار شود و سپس سلامتي به او باز گردانده شود، مانند شتري است كه صاحبانش او را بستهاند و سپس او را باز كردهاند؛ كه نه درك ميكند براي چه او را بستند و نه ميفهمد كه چرا او را رها كردند.»
حيرت و زاري كه در بيماري است وقت بيماري همه بيداري است
در زمان درد و غم يادش كني چون شدي خوش باز بر غفلت تني
آن زمان كه ميشوي بيمار تو ميكني از جرم، استغفار تو
مينمايد بر تو زشتي گنه ميكني نيت كه باز آيم به ره
عهد و پيمان ميكني كه بعد از اين جز كه طاعت نبودم كاري گزين
پس يقين گشت آنكه بيماري ترا مي ببخشد هوش و بيداري تو را
پس بدان اين اصل را اي اصل جو هر كه را درد است او برده است بو
هر كه او بيدارتر، پردردتر هر كه او آگاهتر، رخ زردتر
عنايت الهي
بسياري از عوامل بيماري كه ذكر شد ماية رحمت و بخشايش مؤمن است؛ اما خداوند متعال دو نوع توجه و عنايت ديگر به بيمار مؤمن مينمايد.
اول: اجابت دعا
يكي از عنايات ويژه خداوند متعال به انسان بيمار، استجابت دعا است. رسول خدا9 به سلمان ميفرمايد: «يَا سَلْمَانُ إِنَّ لَكَ فِي عِلَّتِكَ إِذَا اعْتَلَلْتَ ثَلَاثَ خِصَالٍ أَنْتَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِذِكْرٍ وَ دُعَاؤُكَ فِيهَا مُسْتَجَابٌ وَ لَا تَدَعُ الْعِلَّةُ عَلَيْكَ ذَنْباً إِلَّا حَطَّتْهُ مَتَّعَكَ اللَّهُ بِالْعَافِيَةِ إِلَى انْقِضَاءِ أَجَلِك؛[23] اي سلمان! در زمان بيماريات سه خصلت همراه تو است: مورد توجه خاص خداوند قرار ميگيري و دعايت در آن حال مستجاب است و بيماري، گناهي براي تو باقي نميگذارد و همه گناهان تو ميريزد. خداوند تا پايان عمر تو را از نعمت عافيت برخوردار فرمايد.»
ممكن است سؤالي به ذهن متبادر شود كه چگونه رسول خدا9 پس از ذكر ويژگيهاي مريض، براي سلمان دعا ميكند كه تا پايان عمر سالم باشد و مريض نشود؟
شايد رسول خدا9 منظورش از اين دعا، اين بوده كه هيچگاه سلمان از توجه ويژه خدا و اجابت دعا، در حال سلامت بيبهره نباشد و هيچگاه در حال سلامت مرتكب گناه نشود، تا لازم باشد براي نيل به توجه خداوند، اجابت دعا و آمرزش گناهان، به مريضي ابتلا يابد.
به سبب مستجاب بودن دعاي مريض است كه معصومان: به بيماران سفارش كردهاند تا در حق عيادت كنندگان دعا كنند و دستور دادهاند اگر بيماران براي عيادتكنندگان دعا نكردند، آنها را به دعا كردن، امر كنيد.
رسول خدا9 ميفرمايد: «إذا دَخَلْتَ عَلي مَريضٍ فَمُرْهُ أن يَدعُوَ لَكَ؛ فَإِنَّ دُعاءَهُ كَدُعاءِ المَلائَكَةِ؛[24] زماني كه بر مريضي وارد ميشوي، از او بخواه تا برايت دعا كند كه دعاي او همانند دعاي ملائكه است.»
بيا از مريضان، تو ديدن نماي بگو تا كنند از برايت دعاي
كه باشد دعاهايشان مستجاب نيايد گناهانشان در حساب
دوم: نوشتن بهترين اعمال
يكي از ويژگيهاي انسانهاي مؤمن، اعمال شايستهاي است كه در زمان صحت و سلامتي انجام ميدهند؛ اما در زمان بيماري كه برخي اوقات، ماهها به طول ميانجامد، در بستر بيماري ميمانند و قادر به هيچ كاري نيستند. در اين حال، لطف و عنايت الهي شامل حال آنان ميشود و بهترين اعمالي كه در زمان سلامت انجام ميدادهاند، در زمان بيماري نيز براي آنان مينويسند.
امام صادق7 ميفرمايد كه روزي پيامبر9 سرش را به سوي آسمان بلند كرد و خنديد، شخصي پرسيد: «سر مبارك را به آسمان بلند كرديد و خنديديد، علتش چه بود؟»
فرمود«خندهام به علت تعجب از دو فرشتهاي بود كه از آسمان به سوي زمين آمدند و در جستجوي مؤمن صالح بودند كه هميشه او را در مصلاي (محل نماز) خود ميديدند تا اعمال او را بنويسند، و به سوي آسمان ببرند. اين بار او را در محل نماز خودش نديدند. پس به سوي آسمان عروج كردند و به خدا عرض كردند: پروردگارا! بنده تو، فلاني را در محل نمازش نديديم تا اعمال نيكش را بنويسيم؛ بلكه او را در بستر بيماري ديدم.
خداوند به آنها فرمود: براي بندهام تا وقتي كه بيمار است مثل آنچه در حال سلامتي از كارهاي نيك در شبانه روز انجام ميداده است، بنويسيد. بر من است تا او در حال بيماري است، پاداش اعمال خيري كه هنگام صحت و سلامتي انجام ميداده است را بنويسم.»[25]
خلاصه هر آنچه از ثمره بيماري به مؤمن برسد قابل سپاس و شكرگزاري از محضر قادر متعال است.
در صحيفه سجاديه آمده است كه امام سجاد7 هنگامي كه بيمار ميشد يا اندوه و يا گرفتاري به آن حضرت رو ميآورد، اينگونه با پروردگار راز و نياز ميكرد.
«بار خدايا! ستايش، مخصوص تو است؛ بر آنچه كه همواره از آن برخوردار بودهام و آن تندرستي و سلامت بدنم بوده است و ستايش خاص تو است براي اين بيماري كه در بدنم پديد آوردهاي. بار الها! من نميدانم كدام يك از اين دو حالت به شكر تو سزاوارتر است و كدام يك از اين دو وقت براي ستايش تو اولي است؟ آيا هنگام صحت كه روزيهاي پاكيزهات را در آن بر من گوارا ساخته و براي رسيدن به خشنودي و فضلت به وسيله آن به من نشاط بخشيده و براي انجام فرمانت كه توفيقش را عنايت كرده و با آن مرا نيرومند ساختهاي؟ يا زمان بيماري كه مرا به وسيله آن، خالص ساخته و نعمتهايي كه به رسم هديه بر اثر آن برايم فرستادهاي تا تخفيفي براي خطاهايي باشد كه بر دوشم سنگيني ميكنند و وسيله تطهير و پاكيزگي از بوهايي باشد كه در آن فرو رفتهام و هشداري براي دست يافتن به توبه و يادآوريِ نعمت پيشين و از بين بردن گناهان بزرگ باشد؟ در خلال اين بيماري، الطافي است كه از ناحيه كاتبان اعمال در كارنامه عملم ثبت شده است؛ همان اعمال ستودهاي كه در انديشه كسي نگذشته و هيچ زباني به آن گويا نشده و هيچ اندامي براي انجام آن به زحمت نيافتاده است؛ بلكه همه اينها تفضلي از ناحيه تو به من و احساني از تو به من است. بار خدايا! بر محمد وآلش درود فرست و آنچه را برايم پسنديدهاي محبوب من قرار بده و آنچه را بر من وارد ساختهاي بر من آسان فرما و مرا از آلودگيهايي كه از پيش به وجود آوردهام پاكيزه فرما و شر آنچه را كه قبلاً انجام دادهام از من بگير و شيريني و گوارايي تندرستي را به من بچشان و حال كه شفايم ميدهي، مرا با گذشت خود همدم كن و بر آمدن از بيماري را به سوي عفوت قرار ده و رهاييام از اندوه را به سوي گشايش، و سلامت و تندرستيام را از اين شدت، به سوي فرج خود قرار ده؛ زيرا تفضلت از روي احسان و بخشندگيات بسيار و از روي امتنان است و تو بخشنده كريم و صاحب جلال و اكرامي.»[26]
البته ذكر اين نكته ضروري است كه در مقابل تمامي پاداشهايي كه درباره بيماري مؤمن به ما رسيده است، احدي حق ندارد از خداوند بيماري درخواست كند؛ بلكه تمام دستورهاي اسلام براي سلامتي تن است و روايات و ادعيه پيشوايان معصوم: بر دعا براي عافيت و صحت و سلامتي تأكيد دارد.
چنانكه روزي رسول گرامي اسلام9 براي عيادت بيماري بر بستر او حاضر شد و از او احوالپرسي كرد. آن بيمار عرض كرد: «نماز مغرب را به امامت شما به جا آوردم و شما در نماز، سوره قارعه را خوانديد. پس از آن با خود گفتم: پروردگارا! اگر من گناهي كردهام كه ميخواهي در آخرت مرا به كيفر آن برساني از تو ميخواهم كه تعجيل كني و در دنيا مرا پاك فرمايي. پس از اين دعا بود كه چنين بيمار شدم.»
رسول خدا9 به او فرمود: «بِئْسَمَا قُلْتَ أَلَّا قُلْتَ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ؛[27] چيز بدي خواستهاي؛ چرا چنين دعا نكردي كه پرورگارا! نيكي دنيا و آخرت را نصيب ما كن و ما را از عذاب دوزخ نگهدار.» پس از آن رسول خدا9 براي آن مرد بيمار دعا كرد و او بهبود يافت.
بنابراين نه مطلق بيماري را اسلام تأييد ميكند و نه مطلق تندرستي شايستة انسان مؤمن است. به همين علت، حضرت موسي7 در دعاي خويش، اينگونه از خداوند طلب ميكند: «يَا رَبِّ لَا مَرَضٌ يُضْنِينِي وَ لَا صِحَّةٌ تُنْسِينِي وَ لَكِنْ بَيْنَ ذَلِكَ أَمْرَضُ تَارَةً فَأَشْكُرُكَ وَ أَصِحُّ تَارَةً فَأَشْكُرُك؛[28] پروردگارم! نه آن بيماري [را ميخواهم] كه مرا زمينگير كند و نه آن تندرستي [را طلب ميكنم] كه به فراموشي تو منجر شود؛ بلكه حالت ميانهاي را خواستارم. گاه بيمار شوم تا شكر تو گويم و گاه تندرست باشم تا شاكر تو باشم.»
اميرمؤمنان7 نيز چنين دعا ميكند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ … مِنْ سَقَمٍ يَشْغَلُنِي وَ مِنْ صِحَّةٍ تُلْهِينِي؛[29] خداوندا! به تو پناه ميبرم … از درد و رنجي كه مرا به خويش مشغول سازد و از صحت و سلامتي كه مرا سرگرم كند.»
ادامه دارد … .
[1]. برخي از اين عوامل، به عنوان علل بلاها و مصائب ذكر شده است؛ اما در اينجا به دليل اهميت آن علل درباره بيماري و نيز تصريح ائمه 7به آن، بدانها اشاره ميشود.
[2]. بقره/216.
[3]. الأمالي، شيخ طوسي، انتشارات دار الثقافة، قم، 1414ق، ص166.
[4]. تحف العقول، حسن بن شعبه حراني، انتشارات جامعه مدرسين، قم، چاپ دوم، 1404 ق، ص298.
[5]. تفسير منسوب به امام عسكري7، انتشارات مدرسه امام مهدي4، قم، 1409 ق، ص23.
[6]. بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1404ق، ج59، ص301.
[7]. مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوري، مؤسسه آلالبيت:، قم، چاپ اول، ج2، ص54.
[8]. همان، ص61.
[9]. تحف العقول، ص280.
[10]. الكافي، ج6، ص52.
[11]. وسائل الشيعة، حر عاملي، مؤسسه آلالبيت:، قم، چاپ اول، 1409ق، ج2، ص401.
[12]. بقره/155.
[13]. الكافي، ثقة الاسلام كليني، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365ش، ج2، ص60.
[14]. بقره/171.
[15]. كنز العمال، حسام الدين هندي، صفوۀ السقا، الرساله، بيروت، 1405 ق، ج2، ص306.
[16]. بحار الانوار، ج75، ص206.
[17]. الأمالي، شيخ صدوق، انتشارات كتابخانه اسلاميه، چاپ چهارم، 1362ش، ص501.
[18]. بحار الانوار، ج49، ص51.
[19]. عدة الداعي، ابن فهد حلي، دار الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407ق، ص127.
[20]. الكافي، ج2، ص255.
[21]. مستدرك الوسائل، ج2، ص56.
[22]. كنز العمال، ج3، ص307، ش6686.
[23]. من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1413ق، ج4، ص375.
[24]. سنن، ابن ماجه، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي، دار الفكر، ج1، ص463.
[25]. الكافي، ج3، ص113.
[26]. صحيفه سجاديه، دعاي پانزدهم.
[27]. بحارالانوار، ج78، ص174.
[28]. ارشاد القلوب، حسن بن ابي الحسن ديلمي، دو جلد در يك مجلد، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 ق، ج1، ص42.
[29]. مهج الدعوات،سيد علي بن موسي بن طاووس، انتشارات دار الذخائر، قم، 1411ق، ص101.