تجلیل از مردان و زنان بزرگ در قرآن
جلیل از مردان و زنان بزرگ در قرآن
تجلیل از بزرگان، قرآن میگوید: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیم» (مریم/41) وهابیها گوش بدهید. میگویند: عزاداری بدعت است. در قرآن نیست. خدا چه میگوید؟ «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیم» پیغمبر ابراهیم را زنده نگه دار. ابراهیم چه کرد؟ خدا به ابراهیم گفت: بچهات را بکش. بچهاش را خواباند، چاقو را گذاشت. گفت: چاقو را بردار. نمیخواستم خون او ریخته شود. میخواستم تو دل بکنی. ببینم دل کندی! دیدم بله دل کندی. ابراهیم حاضر شد یک جوان بدهد. خدا به پیغمبرش در قرآن میگوید: تاریخ ابراهیم را زنده نگه دار. آنوقت اگر تاریخ ابراهیم را زنده نگه داشتیم، برای اینکه آماده شد، یک جوان را بکشد، یک جوانش را ذبح کند، امام حسین همه بچههایش ذبح شدند. به همان دلیلی که میگوییم: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیم»، «و اذکر فی الکتاب امام حسین»! بگو: حالا امام حسین هیچی. حضرت زینب چه؟ شما روضه زینب را هم میخوانید. میگوییم: قرآن میگوید: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَم» (مریم/16) پیغمبر یاد مریم را گرامی بدار. به همان دلیلی که یاد مریم را گرامی بدار، پس ما باید یاد زینب هم گرامی بداریم. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
عرض کنم یک جنگی واقع شد، جنگی بین حق و باطل طالوت و جالوت است. یکی رهبر کفر است. یکی رهبر حق است. قرآن میگوید، زیادی گوش بدهید لطیف است. میفرماید: «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ» (بقره/251) خدا چه کرد؟ «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ» (بقره/251)
ترجمهاش را میفهمید. داود همان حضرت داود است. یک نوجوانی بود مثل بچههای بسیجی ما، در جبهه حق و باطل این نوجوان پرید رفت جالوت را کشت. خدا میگوید: این نوجوان که بعداً پیغمبر شد، حضرت داود شد. این نوجوان قهرمان کفر را کشت، ملک برای اوست. حکمت برای اوست. علم بینهایت الهی برای اوست. ما یک چیزی میگوییم. اینکه میگویم نشنیدهاید همین است. علی بن ابی طالب در جنگ خندق «امیرالمؤمنین قتل عمروبن عبدود» اگر داود جالوت را بکشد، حکومت برای داود است. حکمت برای داود است. علم بینهایت برای داود است. پس در خندق هم که امیرالمؤمنین عمروبن عبدود را کشت، حکومت برای علی است. حکمت برای علی است. علم بینهایت برای علی است. قبول است. چون خدا یک بام و دو هوا نیست. که در یک ماجرا برای یک شیرین کاری خدا همه چیز را به داود بدهد. نه به داود، بچههایش هم پیغمبر شدند. سلیمان بن داود یعنی پسرش هم حضرت سلیمان شد. چطور خدا در یک ماجرا همه چیزی به داود به خاطر یک شیرین کاری میدهد. پس همه الطافش را هم باید بخاطر این شیرین کاری به امیرالمؤمنین بکند. وگرنه میگوییم: مگر خدا عادل نیست. مگر کارهای خدا سنتی و قانونمند و هدفمند نیست.
«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیم»، «و اذکر فی الکتاب امام حسین»! «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَم» (مریم/16) ما اگر زمان و قرآن را با زمان خودمان تطبیق نکنیم، منتهی تطبیقش باید یک اسلام شناس باشد. اگر قرآن را تطبیق نکنیم، که قرآن یک کتاب تاریخی میشود. بسم الله الرحمن الرحیم، «لِإِیلافِ قُرَیْشٍ، إِیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْف» (قریش/1و 2) قوم قریش 1400 سال پیش تابستانها سردسیر میرفتند. زمستانها گرمسیر میرفتند. خدا در تاریخ میگوید. به چه درد ما میخورد؟ خوب 1400 سال پیش گرم بوده سردسیر میرفتند. سرد بوده، گرمسیر میرفتند. این به چه درد من میخورد؟ این باید با زمان خودمان تطبیق کنند. شما هم باید در تابستان جایتان را عوض کنید. ولی این همه تعطیلی نداشته باشید. حالا همه نمیتوانند. زن و بچه و گرفتاری و ماشین و وسیله ندارند. ولی بسیاری از افراد خوزستان میتوانند اراک بروند. میتوانند ملایر بروند. مردم قم میتوانند تفرش و آشتیان بروند. کنار جاهای داغ جاهای معتدل هم هست. جابهجا شوید، اصفهان داغ است، خوانسار که خنک است. تهران داغ است، دماوند خنک است. آنجا که میشود جابهجا شویم. پنج میلیون دانشجو سه ماه تعطیل هستند. چرا؟ هوا داغ است. خوب بلند شو آن طرف بنشین. روی میخ نشسته میگوید: آخ، بلند شو آن طرف بنشین. این «لِإِیلافِ قُرَیْشٍ» را باید با زندگی امروزمان تطبیق کنیم. وگرنه یک تاریخ میشود.
قرآن چه گفت؟ گفت": 1400 سال پیش قوم قریش جابه جا میشدند. من چه خاکی به سرم کنم؟ داود، جالوت را کشت. خوب من چه خاکی بر سرم کنم؟ میخواهد بگوید: هرکس قهرمان شد، باید پستها، به خانواده شهدا باید احترام گذاشت. چون این پدرش شهید شده، شوهرش را در جبهه از دست داده است. ما نباید بگوییم: چرا به خانواده شهدا امتیاز میدهید. خدا امتیازها را به شهادتها و شهامتها داده است. ما هرچه یا حسین بگوییم، کم گفتیم.
واقعه عاشورا یک واقعهی استثنایی است. رهبرش معصوم است. معصومی است که پسر پیغمبر هم هست. هزاران دعوت از او شد. این همه نامهی دعوت فرستادند. آدم مهمان را میکشد. سفارش قرآن «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» (شوری/23) دارد. هدف امام حسین برای حکومت نیست. میگوید: کربلا رفتم، «لطلب الاصلاح فی امة جدی»
امام حسین روز عاشورا به مردم آزادی داد. ببینید جمعیت دور ما جمع شدند. اینها با من کار دارند. کار به شما ندارند. هرکس میخواهد برود، برود. آنوقتی که نیاز به یک نیرو داشت، در عین حال به سربازهایش آزادی داد. کار استثنایی کرد. شب عملیات که آدم مرخصی نمیدهد. امام حسین شب عملیات مرخصی داد. امام حسین روز عاشورا اول علی اکبر را فرستاد بعد به جوانها گفت: بروید. اول جوانهای خودش را فرستاد. اینها تازگی دارد. با لب تشنه بین دو نهر آب شهید شد.