جشن اتمام واکسن
#به_قلم_خودم
جشن اتمام واکسن
دیروز یکی از اقوام مهمان مابود کمی که از این طرف و آن طرف صحبت کردیم یک دفعه با عجب گفت ببن چه پیامی امد گفتم چی گفتن مگه گفت فعلان فامیلمون که بچه اش تمام واکس
هاشو زد جشن اتمام واکسن گرفت ومارو دعوت کردتازه قبلش جشن از شیر گرفتن و….هم داشت این راکه شنیدم غم عمیقی چهرام راپوشاند باخود گفتم اگر حلا جلوی این کارو نگیرم فردا باید برای فرزند خود بگیرم چون دیگررسم خواهد شد ونگرفتنش کسر شان شماره را ازطرف گرفتم وبهش زنگ زدم بهش قضیه رو توضیح دادم گفتم یه جایگزیین بذار به جشن واکسن جشن معرفی امام زمان به بچه های فامیل بگیر ویک طلبه هم دعوت کن جشن رو اداره کنه اون هم استقبال کرد کرد واز من خواست که این جشن رو ادره کنم من هم قبول کردم ورفتم با بچه ها کار کردم وبا چند تا شعرو داستان امام زمان رو جا انداختن خانواده ها خیلی خوشششون اومده بود میگفت بچه ها تاما رو اذیت میکنن میگن ببخشید اگه نبخشیدامام زمان از ما ناراحت میشه واخلاقشون خیلی خوب شده
گاهی ابتکارربه خرج دهیم برای دینمان