جلوه های عرفان در قیام عاشورا چیست؟
جلوه های عرفان در قیام عاشورا چیست؟
پاسخ :
بوعلى سینا(ره) در تعریف عرفان گفته است:
«توجه مستمر درونى و انصراف فکرى به طرف قدس جبروت به منظور تابش نور حق، عرفاناست.»(1)
رسیدن به چنین حالتى، آرزوى همه سالکان راه حق است. همت عالى آنان این است که همه حجابهاى ظلمانى و نورانى عالم ملک و ملکوت را پشت سر نهند و با چشم دل، بدون واسطه، رخ زیباى یار را ببینند و خود را فداى او کنند.
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست روزى رُخَش ببینم و تسلیم وى کنم
در مناجات شعبانیه، که زمزمه همه امامان بوده است، آمده است:
«اِلهى وَ اَلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَجِ فَاَکُونَ لَکَ عارِفاً وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خائِفاً مُراقِباً یا ذَااْلجَلالِ وَ الْاِکْرامِ؛(2) معبودا، مرا به نور گرانقدر خویش رسان تا نسبت به تو عارف گردم و از جز تو رخ برتابم و از تو ترسم و فرمانت برم، اى دارنده جلالت و کرامت.»
این حالت عالى روحى در اثر تقواى الهى، پرهیز از گناهان ، انجام وظایف و پیشرفت درسیر و سلوک اخلاقى پدید مىآید . سالار شهیدان در دعاى عرفه از خدا مىخواهد:
«اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاکَ کَاَنّى اَراکَ؛(3) خدایا مرا در مرتبهاى از خوف از خودت قرار ده که گویا تو را مىبینم.»
جلوه های عرفان در کربلا:
1- وصال به حق:
آن امام همام و یاران او خود را به خدا نزدیک مىدیدند تا جایی که از همه هستى خویش گذشتند و هر سختى و تلخى را به جان خریدند. هر چه در راه جانبازى و جهاد جلوتر مىرفتند، آثار شیرین این حالت عرفانى برایشان بیشتر جلوهگر مىشد. در شب عاشورا پس از سخنان امام و اعلام وفادارى اصحاب، امام آنان را دعا کرد، سپس پرده از چشمانشان برداشت و آنان نعمتهاى بهشتى را که خدا عطایشان کرده بود دیدند و جایگاه خویش را شناختند.»(4)
همچنین پس از نماز ظهر عاشورا به آنان فرمود:
«یا کِرامُ هذِهِ الْجَنَّةُ فُتِحَتْ اَبْوابُها وَ اتَّصَلَتْ اَنْهارُها وَاینََعَتْ ثِمارُها وَ هَذا رَسُولُ اللَّهِ وَ الشُّهَداءُ الَّذینَ قُتِلوُا فى سَبیلِ اللَّهِ یَتَوَقَّعُونَ قُدُومَکُمْ وَ یَتَباشَروُنَ بِکُمْ فَحاموُا عَنْ دینِ اللَّهِ وَ دینِ نَبیّهِ وَ ذُبُّوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ؛ اى بزرگواران! این بهشت است که دروازههایش به رویتان گشوده شده و رودهایش به هم پیوسته و میوههایش شیرین گشته است. رسول خدا(ص) و شهدایى که در راه خدا کشته شدهاند ، منتظر ورود شما هستند تا خوشآمد گویند، بنابراین از دین خدا و پیامبرش دفاع کنید و از ناموس پیامبر پاسدارى نمایید.»(5)
حماسهسازان عارف کربلا آنچه را که دیگران در آینه نمىدیدند، در خشت خام مىدیدند و بصیرت و عرفانشان پردههاى زمین و زمان را درنوردیده بود و بر بام دنیا گام نهاده ،چنین مقام ارجمندى را در پرتو همراهى با حضرت اباعبداللَّه(ع) به دست آورده بودند:
زهیر بنقین آنگاه که آهنگ میدان کرد، دست بر دوش امام نهاد و گفت؛
«اینک راه خویش را به نیکى یافتهام و عارفانه قدم به میدان مىنهم و یقین دارم که به ملاقات نیاکان بىنظیر تو یعنى پیامبر و على و حسن و جعفر طیار و حمزه علیهمالسلام مىشتابم.»(6)
حضرت علىاکبر(ع) نیز یک بار از میدان برگشت و در ظاهر از امام طلب آب نمود ولى در واقع آب حیات مىطلبید، امام به او فرمود:
«پسرم، به میدان باز گرد که پس از اندکى جنگیدن، جدت محمد(ص) را ملاقات خواهى کرد و او چنان تو را سیراب خواهد کرد که پس از آن، هرگز تشنه نخواهى شد!»
پس از سخنان امام(ع) آن مجاهد عارف به صف دشمن زد و حماسه آفرید. در آن میانمنقذ بنعروه، او را هدف قرار داد و بر زمین افکند، علىاکبر در میان خاک و خون، فریادبرآورد:
«پدر عزیزم، درود بر تو، این، جدم پیامبر است که بر تو سلام مىفرستد و پیام مىدهد که هر چه زودتر به سوى ما بشتاب!»(7)
راستى در عرفانگاه کربلا چه رخ داده است که پدر از پسر، پسر از پدر، برادر از برادر و خواهر از برادر ،دل مىکند و خود را تسلیم امواج بلا مىنماید؟ جز اینکه جملگى تصمیم گرفتهاند از آوردگاه نینوا به بارگاه «دَنى فَتَدلَّى» پر بکشند و با زبان حال و قال بگویند:
تَرَکْتُ الْخَلقَ طُرّاً فى رِضاکا وَ اَیْتَمْتُ الْعَیالَ لِکَنى اَراکا فَلَوْ قَطَّعْتَنى اِرْباً فَاِربا لَما حَنَّ الْفُؤادُ اِلى سِواکا!
تمامی مردمان را در راه رضایت تو ترک گفتم و عیالم یتیم گشت تا تو را ببینم اگر مرا قطعه قطعه کنی، دلم غیر ار تو را نمیخواهد.(8)
همه عاشوراییان، مست جمال حسینى شدند و زیباترین سرود عاشقانه را پیامآور کربلا، حضرت زینب(س)، در کوفه ابراز داشت. وقتى اهل بیت(ع) به عنوان اسراى جنگى وارد مجلس عبیداللَّه شدند، او با نخوت و غرور از حضرت زینب(ع) پرسید: خدا با خاندان تو چه کرد؟ دختر پیامبر با اطمینان و صلابت پاسخ داد:
«ما رَأَیْتُ إلاَّ جَمیلاً، هؤُلاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرزوُا اِلى مَضاجِعِهِمْ …؛(9) جز زیبایى ندیدم! این خیل (شهدا) کسانى هستند که خدا شهادت را برایشان مقرر کرده بود و آنان به مشهد خویش شتافتند.»
2. راز و نیاز با خدا:
دعا و عبادت، زیباترین حالتى است که انسان پیدا مىکند و در خلوت انس خداى خویش مىنشیند. از نظر قرآن مجید، هدف نهایى آفرینش محسوب مىشود؛«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدوُنِ؛(10)
جن و انسان را نیافریدم جز آنکه مرا بپرستند.»