سادگی، ویژگی اولیای الهی
سادگی، ویژگی اولیای الهی
4- سادگی؛ کربلا خیلی ساده بود. هرچه تشریفات بیشتر شود وابسته تر میشویم. کسی میتواند شنا برود که لباسش سبک باشد. با لباس سنگین نمیشود شنا کرد. سادهی ساده. این چفیهای که شما دارید، عرق را با آن پاک میکند. اشکشان را میگرفتند. گاهی دست میشکست این را به گردنشان آویزان میکردند. دیگ را بلند میکردند. حمام میرفتند، حوله میشد. سجاده میشد. تب میکردند، تر میکردند روی پایشان میگذاشتند. از این گازهای شیمیایی بود، روی صورت میانداختند. یعنی یک چیزی که چه کاره بود. سادگی خیلی مهم است.
به من میگویند: آقای قرائتی سی و چند سال است تخته سیاهت را نمیخواهی عوض کنی؟ میدانی چقدر وسایل تکنولوژی و کمکآموزشی آمده؟ میگویم: میخواهم تخته سیاه باشد، چون تخته سیاه در همه روستاها هست. اگر از امکانات مدرن استفاده کنم، میگویند: بله، قرائتی جایش گرم است. همه امکانات هم دارد. به ما چه یک طلبه در روستا گیر کردیم و چیزی نداریم. من میخواهم بگویم: میشود با یک تخته سیاه و گچ، یعنی با سادهترین چیزها، کارهای مهمی کرد.
الآن یک سالن درست میکنیم، سالن آمفی تئاتر، یک سالن درست میکنیم حسینیه، یک سالن درست میکنیم مسجد، یک سالن را کتابخانه میکنیم، یک سالن درست میکنیم… از خدا یاد بگیریم. خدا یک شکاف در صورت به نام لب گذاشته است، با همین لب سینهی مادر را میمکیم. بزرگ میشویم با همین لب حرف میزنیم. اکسیژن میگیریم. با همین لب کربن پس میدهیم. با همین لب میبوسیم، با همین لب سوت میکشیم، با همین لب فوت میکنیم. حالا اگر دست مهندسها میدادی، یک لولهکشی میکرد خروج کربن، از این طرف یک لوله میگذاشتند ورود اکسیژن. اینجا یک لوله برای کشیدن و مکیدن. کلهی ما را پر از دودکش و لوله و دکمه میکردند. سادگی ارزش است. حتی در مراسم دینی.