سخن شهیده طیبه واعظی
صاحب خانه اش گفته بود:” طیبه که به خانه ما آمد ، ما سرمان برهنه بود ، بی حجاب بودیم .
این قدر پند و نصیحت کرد و از قران و دعا گفت که ما دیگر یک تار موی مان را نگذاشتیم پیدا شود".
به ساواک که گرفته بودش و دستبند زده بود به دست هایش، گفته بود :” مرا بکشید ولی چادرم را برندارید” .
25 / 12 / 13931077 بازدید
حســین عزتی
5 نظر
9
برچسب های این مطلبPost Tags
مرا بِکُشید اما چادرم را برندارید شهیده طیبه واعظی شهیده طیبه واعظی دهنوی خاطره شهیده طیبه واعظی شهدای زن حریم آسمانی harimeasmani.ir خاطره شهدا خاطره شهدای زن
مطالب مرتبطRekated Posts