شبهه عاشورا 2
حال بیایید فرض را بر این بگیریم که عبارت صحرا مورد استفاده همگان باشد و در کتابها نیز چنین عبارتی ثبت شده باشد، به فرستنده این شبهه باید گفت: هرچند شما قطعا فارس زبان هستید و با واژههای زبان مادری خویش آشنا میباشید و بعلاوه از تحصیلات خوبی نیز برخوردارید اما تذکر یک نکته خالی از لطف نمیباشد:
واژه صحرا به معنای سرزمین وسیع است و گاه معادل واژه دشت (به عنوان مثال دشت لاله، هر چند این عبارت را شما در اشکال آخر خود هم به کار برده اید) به کار میرود این واژه الزاما به معنای سرزمین خشک و بی آب و علف نیست (جهت کسب اطلاعات بیشتر به کتاب لغتنامه دهخدا ذیل عنوان صحرا مراجعه فرمایید) هم اکنون نیز بسیاری از مردم روستایی نقاط مرکزی ایران، به محدوده خارج از روستا، کلمه صحرا اطلاق میکنند. مثلا بجای اینکه بگویند: رفته سر زمین کشاورزی، میگوید: رفته صحرا. به نظر شما آیا به زمین کشاورزی میتوان گفت: سرزمین بیآب و علف؟.
معنایی که شما از کلمه صحرا برداشت کردهاید (و مجریان شبکههای ماهوارهای و فرستده این شبهه نیز بر اینگونه فهمیدن اصرار دارند تا بتوانند به اهدافشان برسند) در فارسی با عبارت «بیابان» مطرح میشود. کلمه بیابان ریشه در کلمه: «بیآب» دارد یعنی محل فاقد آب.
در ادامه آمده است: واقعه عاشورا در تابستان گرم و جهنمی رخ داده.
پاسخ به این سوال نیاز به ذکر یک مقدمه دارد: در علم تاریخ کتابها را به دو دسته کلی تقسیم میکنند: کتابهای منبع و کتابهای مرجع. منابع کتابهایی هستند در زمانهای بسیار قدیم نگاشته شدهاند، و کتابهای مرجع کتابهایی هستند که در همین سدههای اخیر نوشته شدهاند و از لحاظ قدمت و سابقه درجه دوم به حساب میآیند. (پایان مقدمه)
اولا بدلیل محدودیت علم و امکانات سفر در زمانهای قدیم احتمال اشتباه توسط نویسندگان منابع وجود داشته است (و انسان موجودی است که خطا در وی راه دارد) اما علیرغم همه این حرفها، در صورت امکان تنها یک منبع و مجددا تاکید میکنم تنها یک منبع نام ببرید که ادعا کرده باشد واقعه کربلا در تابستان گرم و جهنمی رخ داده است؟ ما نیز از این منبع استفاده کرده و به نقد آن خواهیم پرداخت. (این حرف صرفا ادعایی که دشمنان به شیعیان نسبت میدهند).
نکتهای که آن را ادعا میکنیم و منکر آن نیستیم گرمای هوا در همان فصل مورد ادعا است. به گونهای که شخص اگر در حال تکاپو باشد و آب هم نداشته باشد او را به زحمت و سختی میاندازد. در مورد این مسئله میتوانید به کسانی که در این فصل به کربلا مشرف شدهاند مراجعه فرمایید که بحمدالله تعدادشان هم کم نیست. جالب آنکه خود نویسنده شبهه نیز به این امر واقف بوده و منکر گرما نشده، اما زیرکانه عناوینی همچون «جهنمی» به آن میافزاید تا بتواند شبهه خویش را پیاده و به خواننده بقبولاند.
در پاسخ به این سوال که چطور با وجود حیواناتی که داشته اند تشنه بوده اند باید گفت:
موضوع تشنگى و عطش امام حسین(ع) و اصحابشان در کربلا حقیقتی است که نه تنها مورخان (در این مورد علاوه بر منابع متعدد تاریخى، میتوان به انبوهى از ادبیات شکل گرفته پس از واقعه کربلا نیز اشاره کرد؛ یعنى، موضوع به قدرى مسلّم و جدّى بوده است که، شاعران نامدار، براساس آن شعر سرودهاند. براى مطالعه بیشتر ر.ک: 1- طبرى، تاریخ الامم والملوک، (م310)ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، 1375ش، ج7، ص 2963 به بعد؛ 2- ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، (م 356)، تحقیق سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفة، بى تا، ص84 به بعد؛ 3- أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى، 4- البدایة و النهایة، (م 774)، بیروت، دار الفکر، 1407ق، ج8، ص 174 به بعد؛ 5- سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلى الطفوف، قم، انوارالهدی، 1417ق، ص47 به بعد؛ 6- ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، تحقیق: جواد قیومی، نشرالفقاهه، 1417ق؛ 7- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 149 - ج 101، ص 46) از آن یاد کرده اند بلکه امام زمان (عج) نیز در زیارت ناحیه مقدسه به آن اشاره نموده، میفرمایند:«فَمَنَعُوکَ الماءَ وَ وُرُودَه»«پس آب و ورود بر آن را بر تو ممنوع کردند». براى کسى که اندکى در منابع تاریخى و ادبى سیر کند، تردیدى باقى نمىماند که یکى از ویژگىهاى واقعه عاشورا، محدودیت آب براى اهل بیت(ع) بوده است. مدّت زمان محاصره و قطع راه ارتباط با آب از روز هفتم محرم بوده است؛ و در این فاصله امام حسین(ع) به طرق گوناگون آب مورد نیاز اردوی خویش را تامین میکرده است. بنابر روایت ابن اعثم و ابن شهراشوب، امام حسین(ع) در جلوی خیمه چاهی حفر کرد که آب گوارایی داشت. ابن اعثم در این باره اظهار می دارد که: «چون عطش بر ایشان غالب گشت، حسین(ع) تبری برگرفت و از سمت خیمه زنان، نوزده گام به سوی قبله رفت، و زمین را کند. چشمه آبی ظاهر شد، آبی گوارا و شیرین. سپس به اصحابش دستور داد آب بخورند و مشکها را پر کنند»( ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، مصحح: طباطبایی مجد، مترجم: مستوفی هروی، آموزش و پرورش، تهران، 1372ش، ص 893؛ ، ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب،مصحح: رسولی محلاتی، موسسه انتشارات علامه، بیتا، ج4، ص50)
شبهه عاشورا 1
طرح شبهه:
اخیر ایمیلی حاوی شبهات مربوط به کربلا رسیده که دائم بین جوانان فوروارد می شود. یکی از شبهات چیزی است که در ادامه می آید. لطفا پاسخ دهید: ب٠شبÙات عاشÙرا.jpeg
1. سه نقل قول در مورد مقبره حسین:
هارون الرشید را در حالى پشت سر گذاشتم که قبر حسین علیه السلام را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدرى را که آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سایهبانى براى آنان قطع کنند. (تاریخالشیعه،محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 39)
قبر شریف آن حضرت مورد تعرض و دشمنى متوکل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دستریس نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آنجا دستور داد.. (اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث کربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397) سال 236 متوکل دستور داد که قبر حسین بن على و خانههاىاطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ویران کردند و امر کرد که جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگیرى کردند. (همان)
از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟
پس با این همه موارد چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟
2. در داستان هایی که از واقعه ی عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده ، یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. مسلما کاروان برای سیر کردن خود علف نمی خورده. پس این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود، مثلا گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز میتوانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده ، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه ی بسیار دارند ، میتوانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند.
3.حضرت عباس چگونه مشک را از دستی که قطع شده میگیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟ دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟
4.دشت کربلا ظرفیت پذیرش این مقیاس لشکر کشی را نداشته و پهنه کربلا به هیچ عنوان در حد و اندازه های این جنگ نیست.
5.حَرمَله و گردن علی اصغر: این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست که تنها ذهن مسخ شده یک مسلمان می تواند باورش کند. داستان از این قرار است: حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده ، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه میرود و میگوید دست کم به این طفل آب بدهید.از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعا دردناکیست ولی با کمی تامل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می ابیم. نخست آنکه نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلا گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد.اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است،دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. پس تیر حرمله به کجا خورده است؟ تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. هیچ دیوانه ای چنین کاری با بچه اش نمی کند زیرا مطمئنا در این حالت نخاع کودک صدمه خواهد دید. دوم آنکه فاصله دو سپاه در هنگام نبر معمولا 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمیتواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند.شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان. سوم آنکه برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعا هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت بکند؟ در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، در این صورت باید یه عقل حضرت شک کرد که هم خودش و هم فرزندش را اینگونه به خطر انداخته. او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته
پاسخ:
از اینکه پس از مطالعه این شبهه، به دنبال پاسخ آن بوده و با ما در ارتباط بودهاید از شما متشکریم.
در پاسخ به قسمت اول سوال یعنی عبارت: «صحرای کربلا» باید گفت: واژه موجود در کتابهای تاریخی شیعه «سرزمین کربلا» یا واژه «کربلا» به تنهایی است. این مطلب را میتوان در قدیمیترین کتابهای تاریخی شیعه همچون تاریخ یعقوبی(تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب ابن واضح یعقوبى (م بعد 292)، ترجمه محمد ابراهیم آیتى ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، 1371ش، ج2، ص179) تا کتابهایی که امروزه درباره واقعه عاشورا نوشته میشوند، ملاحظه نمود.( به عنوان نمونه ر.ک: محمد جواد طبسی، با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، ترجمه: عبدالحسین بینش، قم، فراز اندیشه، ج3، ص258؛ علی نظری منفرد، قصه کربلا، قم، سرور، 1379ش، ص211؛ شیخ عباس قمی، در کربلا چه گذشت، ترجمه کمرهای، قم، مسجد مقدس جمکران، 1372ش، ص256) حتی کتابهایی که از نظر ما مملو از مطالب تحریفی است، نیز کلمه «صحرا» در آنها وجود ندارد.( به عنوان مثال ر.ک: محمد تقی سپهر، ناسخ التواریخ، قم، ناصر، 1383ش، ص359)
متن سخنرانی امام ره در باره کاپیتولاسیون 3
اید نفوذ ایرانی ها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای امریکائی، برای مکانیک های امریکائی برای اداری امریکائی، اداری و فنی، مامورین، کارمندان اداری، کارمندان فنی برای خانواده هایشان مصونیت باشد لکن آقای قاضی در حبس باشند! آقای اسلامی را با دستبند ببرند این ور و آن ور! این خدمتگزارهای اسلام، علمای اسلام در حبس باید باشند، وعاظ اسلام در حبس باشند، طرفداران اسلام باید در بندرعباس حبس باشند برای این که اینها طرفدار روحانیت هستند، خودشان یا روحانی اند یا طرفدار روحانی. این را در تاریخ ایران دست مردم دادند اینها، سند دست دادند که معلوم شد رفاه حال این ملت به این است که قطع نفوذ روحانیین بشود! یعنی چه رفاه حال ملت در این است که قطع ید رسول الله… از این ملت بشود! روحانیون خودشان چیزی نیستند که، روحانیون هر چه دارند از رسول الله است، باید قطع ید رسول الله از این ملت بشود! اینها این را می خواهند، این را می خواهند تا اسرائیل با دل راحت هر کاری این جا بکند، تا آمریکا با دل راحت هر کاری می خواهد بکند.
تمام گرفتاری های ما از امریکا است:
آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکاست، تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است. اسرائیل هم از امریکاست، این وکلا هم از امریکا هستند، این وزرا هم از امریکا هستند، همه تعیین آنهاست، اگر نیستند چرا نمی ایستند در مقابل، داد بزنند؟
روحانیت سدی در مقابل مطامع استعمارگران:
من الان حافظه ام درست نیست، نمی توانم بفهم مطلب را خوب، الان در حال انقلاب هستم، در یک مجلس از مجالس سابق که مرحوم مدرس، مرحوم آسید حسن مدرس در آن مجلس بود، اولتیماتومی از دولت روس آمد به ایران که اگر فلان قضیه را انجام ندهید (که من حالا هیچی از آن را یادم نیست) ما از فلان جا که قزوین ظاهرا بوده است می آئیم به تهران و تهران را می گیریم و دولت ایران هم فشار آورد به مجلس که باید این را تصویب کند. یکی از مورخین، مورخین آمریکائی می نویسد که: یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: آقایان اگر بناست ما از بین برویم چرا با دست خودمان برویم، رد کرد. مجلس به واسطه مخالفت او جرات پیدا کرد و رد کرد و هیچ غلطی هم نکردند. روحانی این است، یک روحانی توی مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروی را، روسیه سابق را، پیشنهاد اولتیماتومش را یک روحانی ضعیف، یک مشت استخوان رد کرد. امروز هم باید روحانی نباشد، برای همین قطع ید روحانی باید بکنند تا به آمال و آرزوی خودشان برسند، من چه بگویم؟!
بر ملت است که فریاد بزند چرا ما را فروختید:
این قدر انباشته است مطالب، این قدر مفاسد در این مملکت زیاد است که من با این حالم، با این سینه ام، با این وضعم نمی توانم عرضه بکنم، نمی توانم مطالب را به آن مقداری که می دانم به عرض شما برسانم؛ لکن شما موظفید به رفقایتان بگوئید، آقایان موظفند ملت را آگاه کنند، علما موظفند ملت را آگاه کنند، ملت موظف است که در این امر صدا در بیاورد، با آرامش عرض برساند، به مجلس اعتراض کند، به دولت اعتراض کند که چرا یک همچنین کاری کردید چرا ما را فروختید مگر ما، بنده شما هستیم؟
دولت و مجلس غیرقانونی و خائن به اسلام و ملتند:
شما که وکیل ما نیستید، وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت خود به خود از وکالت بیرون می روید، این خیانت به مملکت است. خدایا اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا دولت به مملکت ما خیانت کرد، به اسلام خیانت کرد، به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلسین خیانت کردند، آنهایی که موافقت کردند با این امر، وکلای مجلس سنا خیانت کردند، این پیرمردها، وکلای مجلس شورا آنهائی که رای دادند خیانت کردند به این مملکت، آنها وکیل نیستند، دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند اگر هم بودند من عزلشان کردم، از وکالت معزولند، تمام تصویب نامه هائی که تا حالا نوشته اند، تمامش غلط است. از اول مشروطه تا حالا بر حسب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را اگر قبول دارند به حسب نص، به حسب نص قانون، بر حسب اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین نظارت نکنند در مجلس، قانون هیچی نیست، کدام مجتهد نظارت می کند الان اگر پنج تا ملا تو این مجلس بود، اگر یک ملا تو این مجلس بود تو دهن اینها می زد، نمی گذاشت این کار بشود. من به آنان که به ظاهر مخالفت کردند، این حرف را دارم به آنها، چرا آقا خاک تو سرتان نریختید چرا پا نشدید یقه آن مردک را بگیرید همین من مخالفم و سر جای خود بنشینید و آن همه تملق بگوئید! مخالفت این است. باید هیاهو کنید، باید بریزید وسط مجلس، به هم باید بپرید که نگذرد این مطلب، به صرف اینکه من مخالفم درست می شود! دیدید که می گذرد، پس نگذارید یک همچون مجلسی وجود پیدا کند، از مجلس بیرونشان کنید. ما این قانونی را که در مجلس واقع شد، قانون نمی دانیم. ما این مجلس را مجلس نمی دانیم، ما این دولت را دولت نمی دانیم، اینها خائنند به مملکت ایران، خائنند.
خداوندا امور مسلمین را اصلاح کن. خداوندا دیانت مقدسه اسلام را عظمت به آن عنایت فرما. خدایا اشخاصی که خیانت می کنند به این آب و ملک، خیانت می کنند به اسلام، خیانت می کنند به قرآن، آنها را نابود کن.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
متن سخنرانی امام ره در باره کاپیتولاسیون
نخیر مضر به حال شماست، مضر به حال شما خائن هاست نه مضر به حال ملت. شما دیدید با نفوذ روحانی نمی توانید هر کاری را انجام دهید، هر غلطی را بکنید، می خواهید نفوذ روحانی را از بین ببرید. شما گمان کردید که با صحنه سازی ها می توانید که بین روحانیون اختلاف بیندازید نمی توانید، این خواب را باید به در مرگ برای شما حاصل شود، نمی توانید همچو کاری انجام دهید، روحانیون با هم هستند. من به تمام روحانیون تعظیم می کنم، دست تمام روحانیون را می بوسم، آن روز اگر دست مراجع رامی بوسیدم، امروز دست طلاب را هم می بوسم (گریه حضار) من امروز دست بقال را هم می بوسم (گریه شدید حضار).
اعلام خطر به کلیه اقشار ملت:
آقا من اعلام خطر می کنم، ای ارتش ایران! من اعلام خطر می کنم ای سیاسیون ایران! من اعلام خطر می کنم، ای بازرگانان! من اعلام خطر می کنم، ای علمای ایران! ای مراجع اسلام! من اعلام خطر می کنم، ای فضلا! ای طلاب ! ای مراجع! ای آقایان! ای نجف! ای قم! ای مشهد! ای تهران! ای شیراز! من اعلام خطر می کنم، خطردار است، معلوم می شود زیر پرده چیزهایی است و ما نمی دانیم. در مجلس گفتند نگذارید پرده ها بالا برود، معلوم می شود برای ما خواب ها دیده اند. از این بدتر چه خواهند کرد. نمی دانم از اسارت بدتر چه از ذلت بدتر چه؟ چه می خواهند با ما بکنند. چه خیالی دارند اینها. این قرضه دلار چه به سر این ملت می آورد این ملت فقیر ده سال 100 میلیون دلار، 800 میلیون تومان نفع پول به آمریکا بدهد! در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری!
نظامیان امریکائی، مستشاران نظامی امریکایی به شما چه نفعی دارند آقا اگر این مملکت اشغال امریکاست پس چرا اینقدر عربده می کشید، پس چرا اینقدر دم از ترقی می زنید اگر این مستشاران نوکر شما هستند پس چرااز ارباب ها بالاترشان می کنید پس چرا از شاه بالاترشان می کنید اگر نوکرند مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید، اگر کارمند شما هستند مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل می کنند شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال آمریکائیست پس بگوئید، پس ما را بردارید بریزید بیرون از این مملکت. چه می خواهند با ما بکنند این دولت چه می گوید به ما، این مجلس چه کرد با ما این مجلس غیر قانونی این مجلس محرم، این مجلسی که به فتوای و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که یک وکیلش از ملت نیست، این مجلسی که به ادعا می گوید ما از انقلاب سفید آمده ایم. آقا کو این انقلاب سفید! پدر مردم را در آوردند. آقا من مطلعم، خدا می داند که من رنج می برم، من مطلعم از این دهات، من مطلعم از این شهرستان های دور افتاده، از این قم بدبخت، من مطلعم از گرسنگی خوردن مردم، از وضع زراعت مردم.
سکوت در مقابل ابرقدرت ها از معاصی کبیره است:
آقا فکری بکنید برای این مملکت، فکری بکنید برای این ملت. هی قرض روی قرض بیاورید! هی نوکر بشوید! البته دلار نوکری هم دارد، دلارها را شما می خواهید استفاده کنید نوکریش را ما بکنیم. اگر ما زیر اتومبیل رفتیم کسی حق ندارد به امریکائی ها بگوید بالای چشمت ابروست لکن شماها استفاده اش را بکنید، مطلب این طور است. نباید گفت اینها را آن آقایانی که می گویند که باید خفه شد، این جا هم باید خفه شد این جا هم خفه بشویم ما را بفروشند و خفه بشویم قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم والله گناهکار است کسی که داد نزند، والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند (گریه شدید حضار).
به داد اسلام برسید:
ای سران اسلام به داد اسلام برسید، ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید، رفت اسلام. (گریه شدید حاضرین در مجلس) ای ملل اسلام! ای سران ملل اسلام! ای روئسای جمهور ملل اسلامی! ای سلاطین ملل اسلامی! ای شاه به داد خودت برس، به داد همه ما برسید. ما زیر چکمه امریکا برویم چون ملت ضعیفی هستیم! چون دلار نداریم! امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر.
امروز دولت آمریکا منفورترین دولت در نظر ماست:
اما امروز سر و کار ما با این خبیث هاست، با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما، امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما، یک همچنین ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است، ملت ایران با او خصم است. دولت امریکا بداند این مطلب را، ضایع کردند او را در ایران، خراب کردند او را در ایران.
ما را به آمریکا فروختند:
برای مستشارها مصونیت می گیرید بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوست های ما بخواهید به ما این قدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره در نیاورید، کی گوش داد به اینها. از پیمان وین یک ماده را اصلا ذکر نکرده اند، ماده 32 ذکر نشده است، من نمی دانم آن ماده چه است، من که نمی دانم رئیس مجلس هم نمی داند، وکلا هم نمی دانند، نمی دانند که قبول کردند طرح را. طرح را قبول کردند، طرح را امضا کردند، تصویب کردند اما عده ای اقرار کردند که ما اصلا نمی دانیم چیست. (آنها هم لابد امضا نکرده باشند) آن عده دیگر بدتر از آنها بودند، یک عده جهالند اینها. رجال سیاسی ما، صاحب منصب های بزرگ ما، رجال سیاسی ما، یکی بعد از دیگری را کنار می گذارند، الان در مملکت ما به دست رجال سیاسی که وطنخواه باشند چیزی نیست، در دست آنها چیزی نیست،ارتش هم بداند یکی تان را بعد از دیگری کنار می گذارند، دیگر برای شما آبرو گذاشتند برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز امریکائی بر یک ارتشبد ما مقدم است یک آشپز امریکائی بر یک ارتشبد ما مقدم شد در ایران دیگر برای شما آبرو باقی ماند اگر من بودم استعفا می کردم، اگر من نظامی بودم استعفا می کردم، من این ننگ را قبول نمی کردم، اگر من وکیل مجلس بودم استعفا می کردم.
قطع نفوذ روحانی قطع ید رسول الله است:
باید نفوذ ایرانی ها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای امریکائی، برای مکانیک های امریکائی برای اداری امریکائی، اداری و
متن سخنرانی امام خمینی ره در باره کاپیتولاسیون
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون. من تاثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم، قلب من در فشار است؛ این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده ام خوابم کم شده (گریه حضار) ناراحت هستم، قلبم در فشار است. با تاثرات قلبی روز شماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. (گریه شدید حضار)
ایران دیگر عید (گریه حضار) ندارد، عید ایران را عزا کرده اند، (گریه حضار) عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دستجمعی رقصیدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانی ها را منع می کردم، می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند، بالای سرخانه ها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.
قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانون اولا” ما را ملحق کردند به پیمان وین و ثانیا الحاق کردند به پیمان وین! که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداری شان، با خدمه شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند. اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاه های ایران حق ندارند محاکمه کنند! باز پرسی کنند! باید برود امریکا! آنجا در امریکا ارباب ها تکلیف را معین کنند! دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویب نامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند و باز نفسشان در نیامد. در این چند روز این تصویب نامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبت هائی کردند. مخالفت هائی شد، بعضی از وکلا هم مخالفت هائی کردند، صحبت هائی کردند لکن مطلب را گذراندند، با کمال وقاحت گذراندند، دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد. ملت ایران را از سگ های امریکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ امریکائی را زیر بگیرد باز خواست از او می کنند، اگر شاه ایران یک سگ امریکائی را زیر بگیرد باز خواست می کنند و اگر چنانچه یک آشپز امریکائی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد،بزرگتر مقام را زیر بگیرد هیچ کس حق تعرض ندارد. چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از امریکا، امریکا گفت این کار باید بشود (لابد اینجور است) بعد از سه چهار روز وام 200 میلیونی، 200 میلیون دلاری تقاضا کردند، دولت آمریکا تصویب کرد که در ظرف پنج سال مبلغ مزبور را به دولت ایران بدهند و در عرض 10 سال، 300 میلیون بگیرند. می فهمید یعنی چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری 8 تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام و در عرض 10 سال سیصد میلیون، آنطور که حساب کردند 300 میلیون دلار از ایران بگیرند یعنی 100 میلیون دلار، یعنی 800 میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند؛ معذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها، ایران استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب کرد، ملت مسلِم ایران را پست تر از وحشی ها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام 200 میلیون که 300 میلیون دلار پس بدهند. ما با این مصیبت چه بکنیم روحانیون با این مطالب چه بکنند به کجا پناه ببرند عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند.
کاپیتولاسیون مخالف رای ملت است:
سایر ممالک خیال می کنند که ملت ایران است، این ملت ایران است که اینقدر خودش را پست کرده است، نمی دانند این دولت ایران است، این مجلس ایران است، این مجلس است که هیچ ارتباطی به ملت ندارد، این مجلس، سرنیزه است و این مجلس چه ارتباطی به ملت ایران دارد، ملت ایران به اینها رای ندادند، علمای طراز اول، مراجع، بسیاریشان تحریم کردند انتخابات را، ملت تبعیت کرد از اینها رای نداد؛ لکن زور سرنیزه اینها را آورد در این کرسی نشاند.
نفوذ روحانی مضر به حال دشمنان ملت است نه خود ملت:
در یکی از کتاب های تاریخی که امسال به طبع رسیده است و به بچه های ما تعلیم می شود، این است که بعد از اینکه یک مسائل دروغی را نوشته است، آخرش نوشته است که معلوم شد که قطع نفوذ روحانیت، قطع نفوذ روحانیون در رفاه حال این ملت مفید است! رفاه حال ملت به این است که روحانیون را از بین ببرند! همین طور است، اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد این ملت اسیر انگلیس، یک وقت باشد، اسیر امریکا، یک وقت باشد. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که اسرائیل قبضه کند اقتصاد ایران را، نمی گذارد که کالاهای اسرائیل در ایران بدون گمرک فروخته بشود. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که اینها سرخود یک همچنین قرضه بزرگی را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد این هرج و مرجی که در بیت المال هست، بشود. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که هر دولتی هر کاری می خواهد انجام بدهد ولو صد در صد برضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که مجلس به این صورت مبتذل در آید. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که مجلس با سرنیزه درست بشود تا این فضاحت از آن پیدا بشود. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که دختر و پسر با هم در آغوش هم کشتی بگیرند چنانکه در شیراز شده است. اگر نفوذ روحانیون باشد. نمی گذارد که دخترهای معصوم مردم زیر دست جوان ها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که زن ها را در مدرسه مردها ببرند، مردها را در مدرسه زن ببرند و فساد راه بیندازند. اگر نفوذ روحانیون باشد توی دهن این دولت می زنند، توی دهن این مجلس می زنند، وکلا را از مجلس بیرون می کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد تحمیل نمی تواند بشود یک عده از وکلا بر سرنوشت یک مملکتی که حکومت کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد یک دست نشانده امریکائی این غلطها را بکند، بیرونش می کنند از ایران. نفوذ ایرانی، نفوذ روحانی مضر به حال ملت است نخیر مضر به حال شماست،