شیطان چگونه باعث انحراف میشود
(بسم الله الرحمن الرحیم)
آیتالله محمد ضیاءآبادی در یکی از جلسات تفسیر به تبیین آیات 61 تا 65 سوره مبارکه «اسراء» پرداخت که بخشی از آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینًا قَالَ أَرَأَیْتَکَ هَذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُکُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلًا»؛ و هنگامى را که به فرشتگان گفتیم براى آدم سجده کنید پس [همه] جز ابلیس سجده کردند گفت آیا براى کسى که از گل آفریدى سجده کنم، [سپس] گفت به من بگو این کسى را که بر من برترى دادى [براى چه بود] اگر تا روز قیامت مهلتم دهى قطعا فرزندانش را جز اندکى [از آنها] ریشه کن خواهم کرد؛ فرمود برو که هر کس از آنان تو را پیروى کند مسلما جهنم سزایتان خواهد بود که کیفرى تمام است، و از ایشان هر که را توانستى با آواى خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده و شیطان جز فریب به آنها وعده نمى دهد،در حقیقت تو را بر بندگان من تسلطى نیست و حمایتگرى [چون] پروردگارت بس است. (اسراء/ 61 تا 65)
مهلت خداوند به شیطان
خداوند به فرشتگان دستور داد که به آدم سجده کنند. همه سجده کردند فقط ابلیس نافرمانی و مقاومت کرد. خداوند فرمود حال که نافرمانی کردی و سجده نمیکنی از درگاه ما طرد و از این مقام قرب دور میشوی. وقتی ابلیس هم دید که اینگونه خداوند او را به خاطر یک سجده طرد میکند، از خداوند خواست که به او مهلت دهد تا قیامت و بعد گفت من میدانم با این اولاد آدم چه کنم. خداوند هم به او تا روز قیامت مهلت داد، که این مهلت پاداشی برای بندگیهای چندین هزار سالهاش بود.
طبق آیات قرآن همه افراد هم فریب شیطان را نمیخورند بلکه عدهای راه او را دنبال میکنند. شیطان با همه قوا برای فریب انبیاء آمده است، اما آنها بیتوجه از گمراهیهای شیطان بودند. «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ؛ در حقیقت تو را بر بندگان من تسلطى نیست مگر کسانى از گمراهان که تو را پیروى کنند»(حجر/ 42) آن افرادی که بنده فرمانبر من هستند شیطان نمیتواند در مسیر خود ببرد و بر آنها مسلط شود. هرکدام از اولاد آدم اگر دنبال تو باشند همانا مطمئن باشید جهنم کیفر اوست.
خداوند به شیطان میفرماید که هر کاری میخواهی انجام بده، به تو هم مهلت و هم امکانات دادم که هر کاری کنی، اما بدان هم خودت، هم افرادی از اولاد آدم که پیرو تو باشند، جهنمی میشوند و بندگان مطیع خداوند فریب شیطان را نمیخورند.
شیطان پایههای ایمان و اعتقاد را سست میکند
شیطان میخواست یک سجده به آدم کند، اما کبر بر او آمد و از سجده بر آدم امتناع کرد. اگر شیطان هم توبه میکرد اینگونه نمیشد. حضرت آدم و حوا متوجه شدند که ستم کردند. «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» آنها توبه کردند، اما شیطان توبه نکرد و جهنمی شد.
مرگ ناگهان میآید و دیگر توبه نمیتوانی کنی. خداوند به شیطان امکانات زیادی داد. اگر یک میخ آهنین در زمین یا تختهای کوبیده باید اول اطرافش را خالی کند، خاکهای زیر میخ را خالی کرده و با تکانی آن را بیرون بکشد. عقل در وجود انسان مثل میخ محکم است. خداوند میخی پولادین در بدن انسان قرار داده که از گناه و وسوسه دور باشد. کمکم ممکن است شیطان وارد کار شود و انسان را وسوسه کند.
در دنیا وسایل سمعی و بصری غوغا میکند در راه شیطان. مجلهها، فیلم و عکسهای شیطان وجود دارد. شیطان در حال شل کردن پایههای ایمان و اعتقاد است. کمکم پایهها خالی میشود و ایمان و عقل به حاشیه کشیده میشود.
درسی که باید از رفتار شیطان گرفت
خداوند میفرماید: به تو قدرت دادم. شیطان نافرمانی و تکبر کرد، پس ما نباید این کار را کنیم و دیگر اینکه امتحان خدا را خوب پشت سرنگذاشت و با نافرمانی سالها عبادتش را ضایع کرد.
در قصه شیطان 2 چیز مهم است: نافرمانی و تکبر بر خدا و مهلت توبههای مرگ و دیگری امتحان. مردم خیال کردهاند که وقتی گفتیم مؤمن و مقدس هستیم خداوند افراد را امتحان نمیکند، در حالی که اینگونه نیست. خداوند باید بداند چه کسانی کاذب و چه کسی راستگو هستند.
زنان پیاده نظام شیطان هستند/ نیرومندترین لشکر شیطان
در دنیا زنهایی پیاده نظام شیطان هستند. در روایات داریم که شیطان مجسم شده با حضرت یحیی گفتوگویی داشته و حضرت فرمودند که در این دنیا با چه دامهایی بیشتر فریب میدهی؟ شیطان گفت: زنها، البته نه همه زنها. در دنیا زنهایی هستند سراسر علم، فضیلت، حکمت و ایمان که مردها را متحیر میکنند. برخی هم مایه ننگ هستند.
امام صادق(ع) فرمودند: شیطان لشکری نیرومندتر از زنها ندارد. قدرتی که زن در جاذبه مرد دارد بسیار ارزشمند است. در قرآن به زن توجه شده، به نگاه، حرف زدن و رفتارهای زن تأکید شده است.
در آیات قرآن کریم داریم که به زنان مؤمن بگو نگاه خود را کنترل کنند. ای زن مسلمان مراقب باش با مرد نامحرم نرم حرف نزنی، نرمشی که دلربایی کند نباید باشد. زن مسلمان حق ندارد مقابل مرد نامحرم طوری راه رود که صدای پایش و قدمهایش به گوش نامحرم برسد. بر همین اساس زنان در عین حال که با عفت و مؤمن هستند، بد و گمراهکننده هم هستند.
«وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَاد
چگونه برای ظهور زمینه سازی کنیم
ونه زمینه سازی کنیم؟
ما وظیفه داریم که زمینه ظهور حضرت را فراهم کنیم، این زمینه ها فراوان است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 شناختن و شناساندن ولی عصر(عج)
مسئله شناخت امام زمان(عج) از مسائل ضروری است که به تعبیر روایات، اگر کسی امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.(5) و شناخت بقیه الله بدین جهت لازم است که اگر او را نشناسیم نه تنها عمل ما باطل است بلکه منحرف و گمراه خواهیم شد. امام موسی بن جعفر(ع) فرمود: امام، حجت بندگان است و هرکه او را رها کند گمراه می شود و هر که با او باشد نجات می یابد و رستگار می گردد. (6) به همین جهت است که در دعا می خوانیم: اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک، اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی، اللهم لاتمتنی میته جاهلیه …(7) خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی رسولت را نخواهم شناخت، خدایا پیامبرت را به من بشناسان وگرنه حجتت را نخواهم شناخت، خدایا حجتت را به من بشناسان وگرنه از دین خود گمراه خواهم شد، خدایا مرا به مرگ جاهلیت نمیران.
درهمین زمینه احادیث فراوانی در کتابهای شیعه و سنی از پیامبر(ص) آمده است که آن حضرت روی شناخت امام، زیاد تکیه کرده اند به گونه ای که اگر کسی امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
2 مبارزه با انحرافات و کجروی ها
یکی از حکمتهای غیبت امام عصر(عج) وجود گناهانی است که در جامعه به آنها دامن زده می شود، اینجاست که مبارزه با گناهان زمینه ای است برای ظهور امام، زیرا یکی از اهداف بسیار مهم امام مبارزه با انحرافات و کجرویها و ریشه کن کردن مفاسد است. امام می آید تا به ظلم و ستم فرجام داده و عدل و داد را روی زمین بگستراند. پیامبر(ص) در یک پیشگویی فرمود: یملأ الله به الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. (8)
بنابراین اگر بخواهیم زمینه ظهور را فراهم کنیم باید به کمک امام شتافته و دراین کار با او همگام شویم. در اینجا ممکن است برخی باسکوت و بی تفاوتی خود در برابر انحرافات و مفاسد اجتماعی چنین فکر کنند که باید به مفاسد در جامعه دامن زد و یا حداقل سکوت کرد تا مفاسد در جامعه صدچندان شود تا براثر زیاد شدن آن، امام ظهور کند، اما این نظریه و اندیشه کاملا غلط و بی اساس است. چرا که حضرت پس از آمدن، زمین را پراز عدل و داد می کند نه این که تا زمین پراز ظلم و جور شده است امام نخواهد آمد و دلیلش این است که زمین درحال حاضر به اندازه کافی پر از ظلم و جور شده است پس چرا امام نمی آید؟
3 ضرورت خودسازی
یکی از مسائل اساسی درخصوص زمینه سازی برای ظهور، مسئله خودسازی یاران حضرت مهدی(عج) است. کسانی که می خواهند جزو یاوران و یاران حضرت حجت باشند باید خود را به مرتبه ای از تهذیب و کمال و خودسازی برسانند تا بتوانند لیاقت همراهی و یاوری آن حضرت را داشته باشند.
کسانی که فرآیند خودسازی را در وجود خود طی نکرده اند نمی توانند امیدوار باشند که زمینه را برای ظهور منجی آخرالزمان فراهم کرده اند. یاور حضرت باید به درجه ای از کمال رسیده و فضایل اخلاقی را در خود پیاده کرده باشد که بتواند ادعا کند در رکاب حضرت به یاری دین خدا خواهد پرداخت.
مسلما حضرت با افراد خودساخته خواهد توانست به رفع ظلم و اصلاح جوامع بپردازد.
4 تبیین اهداف امام
مسئله دیگری که زمینه ساز ظهور امام زمان(عج) است، اینکه پس از شناخت و معرفت به امام عصر(عج)، اهداف وی را بررسی و مورد مطالعه قرار دهیم. مثلا ویژگی های حکومت امام و تمایز آن از سایر حکومت های پیشین و اینکه حکومتی که در قرآن بدان اشاره شده و پیامبران پیشگویی کرده اند، با تمام حکومت ها تفاوت اساسی خواهد داشت. حکومت امام عصر(عج) جهانی و الهی و حکومت الهی دین و قرآن و اهل بیت پیامبر است. حکومت برقراری امنیت جهانی است، حکومت بسط عدالت است. حکومت حاکمیت اخلاق و ارزش های انسانی است. بدانیم که امام می آید تا اهداف پیاده نشده تمام انبیای الهی را به انجام برساند، امام می آید تا عالی ترین مظاهر یک حکومت مترقی را به نمایش بگذارد امام می آید تا بشر را به کمال واقعی خود برساند. و خلاصه کاری که امام عصر(عج) می کند، تاکنون به دست هیچ پیامبر و یا حاکمی در جهان در طول تاریخ صورت نگرفته است.
اعتقاد به این مسائل سبب می شود که برای رسیدن به چنین حکومتی تلاش کرده، موانع را از سر راه برداریم و همچنین دیگران را تشویق بنماییم که چنین کاری خود زمینه سازی برای ظهور خواهد بود.
5 انتظار فرج
از دیگر موارد زمینه سازی ظهور امام زمان(عج) انتظار فرج است، انتظاری که پیامبر و معصومین ما را به آن دعوت کرده اند، انتظاری که در روایات، برترین اعمال و بهترین عبادت مؤمنان شمرده شده است، انتظاری که به تعبیر امام صادق(عج) اگر شخص درحال انتظار بمیرد شهید خواهد بود، اگر چه در بستر هم مرده باشد.(9)
6 شناخت وظایف و عمل به آن
بزرگان ما براساس روایات و احادیث و سفارش پیامبر(ص) و معصومین علیهم السلام وظایفی را برای مردم درحال غیبت کبری بیان کرده اند که هر یک از آنها خود زمینه ساز ظهور مهدی موعود(عج) خواهد بود. مرحوم محدث قمی به چند مورد از آن ها اشاره کرده است:
1 مهموم بودن برای آن جناب در ایام غیبت.
2 دعا کردن برای حفظ وجود مبارک امام عصر(عج) از شر شیاطین انس و جن و طلب تعجیل فرج و نصرت و پیروزی او بر کفار و ملحدین و منافقین.
3 صدقه دادن در حد توان برای حفظ وجود مبارک ولی عصر(عج).
4 به جا آوردن حج به نیابت از امام عصر(عج) چنان که در گذشته میان شیعه مرسوم بوده است.
5 برخاستن از برای تعظیم به هنگام ذکر نام مبارک آن حضرت به ویژه نام مبارک قائم(عج).
6 تضرع و درخواست از خداوند برای حفظ دین و ایمان از دستبرد شیاطین و رهایی از شبهات.
7 استمداد و استعانت و استغاثه به آن جناب در هنگام سختی ها و گرفتاری ها و بیماری ها
چرا خدابه جای دستور برنامه پیشنهادی نمیدهد ؟
ؤال دوم) چرا خدا بهجای دستور، برنامۀ « پیشنهادی» نمیدهد؟
پاسخ اول) چون خدا دوستمان دارد/ خدا هرکسی را بیشتر دوست داشته باشد بیشتر به او دستور میدهد/ خدا نماز شب را بر پیامبر(ص) واجب کرد/ محبت خدا را پشت دستوراتش ببین!
پاسخ دوم) منیّت انسان فقط با دستور از بین میرود
خدا با دستور دادن، تو را از یک عیب بزرگ به نام «انانیت» نجات میدهد/ چقدر زشتند آنهایی که خوب شدهاند اما «من» دارند!
انگار خدا میفرماید: این کار خوب، قشنگ است؟ میگویی: بله! میگوید: انجامش میدهی؟ میگویی: بله، انجام میدهم! میگوید: میخواهی یک کاری کنم که وقتی این کار را انجام میدهی، انانیت تو هم از بین برود؟ میگویی: بله! میگوید: پس بگذار من به تو دستور بدهم و تو انجام بده! حالا میخواهی حسابی رویت اثر بگذارد؟ میگویی: بله. میگوید: «بگذار در کنار این دستور، یک فریاد هم بر سرت بزنم و یک جهنم هم بگذارم!»
بله، جهنم خیلی هولناک است، اما در عوض باعث میشود که انانیت تو از بین برود. آنوقت اگر کار خوبی کردی، به خودت میگویی: «من غلط میکردم اگر این کار را نمیکردم!» آنوقت هم خوب میشوی و هم اینکه «من» نداری!
پاسخ سوم) ما یک گرایش فطری داریم به نام «میل به عبد بودن و مطیع امر مولا بودن»
ما یک عشق پنهان داریم به نام عبد بودن، به نام مولا داشتن، به نام وابسته بودن، به نام مطیع بودن، به نام امر دریافت کردن! خُب، این خواستۀ فطرتم را چگونه پاسخ بدهم؟ باید برگردی به خدا بگویی: «خدایا! من عشقی در وجودم هست که دوست دارم مال تو باشم. دوست دارم بردۀ تو و عبد تو باشم، میشود به من امر و نهی کنی؟»
انگار خدا میفرماید: «من به تو دستور میدهم، برای اینکه تو عاشق این هستی که من به تو دستور بدهم!» این کشش، یک کشش فطری است، این یک کشش فطری پنهان است، این جزء همان دفینههای عقول انسانهاست! هرکسی که این کشش در او بیدار شد، جشن تکلیف بگیرد! چون میگوید: «مولای من به من لطف کرد، به من دستور داد، رابطۀ عاشقانه آغاز شده، کار از نظربازی گذشته و به پیغام و پسغام کشیده!»
پس چرا احساس میکنم دوست دارم مستقل بشوم؟/ خدا احساس استقلال را در تو قرار داده تا عبدِ کسی غیر از خدا نشوی تا بتوانی به مقام عبد خدا برسی
موانع زیارت کربلا 2
خانمی که به قصد ثبت نام زیارت حرم امام حسین (ع) مراجعه کرده بود، دست چپ خود را برای قطع کردن بیرون آورد. مأموران به وی متذکر شدند که بهای زیارت، قطع دست راست است. خانم با نشان دادن دست قطع شدۀ خود گفت: «دست راستم را سال گذشته قطع کردید!»[7]
با تمام این سختگیریها، مجدداً به متوکل خبر رسید که مردم دستهدسته برای زیارت مقبرۀ حسینی میروند. وی یکی از سرلشگرانش را همراه سپاهی به سوی کربلا روانه کرد و دستور داد بین مردم به بیزاری از زائران قبر مطهر جار بزنند و مردم را از رفتن به زیارت بازداشت و به تعقیب خاندان أبیطالب و شیعیان پرداخت و تعداد بیشماری از آنان را به قتل رساند.[8] شدت سختگیری بدانجا رسید که متوکل دستور داد هرکس حتی قصد زیارت دارد، او را بکشید.
چهارمین اقدام متوکل برای تخریب قبر مطهر امام حسین (ع) مصادف بود با زیارت نیمۀ شعبان؛ همان زمان که افراد زیادی مشتاقانه برای زیارت در کربلا حضور مییابند. این تخریب هم مجددا با آزار و اذیت و دستگیری و کشتار زائران همراه بود.
در این شرایط و خفقانی که متوکل ایجاد کرده بود، امام هادی(ع) مردم را به زیارت کربلا تشویق میکردند و میفرمودند: «همانا برای خداوند سرزمینهایی است که دوست دارد در آن عبادت شود و حائر الحسین(ع) یکی از آن سرزمینهاست.»[9] حضرت گاهی افرادی را نائب میکردند که از سوی ایشان به زیارت کربلا مشرف شوند و آنجا برای امام دعا کنند.
چند قرن بعد از سقوط عباسیان، در حادثهای که در سال 1216 ه.ق رخ داد، وهابیان به شهر کربلا حمله کردند. مردم که غافلگیر شده بودند، دروازههای شهر را بستند؛ اما آنان دروازه را شکستند و به داخل شهر هجوم آوردند. وهابیون شروع به تخریب و ویرانی حرمین کردند و نزدیک به پنجاه نفر را کنار ضریح و پانصد نفر را در صحن شریف به قتل رساندند. بعضی، تعداد کشتهشدگان را نزدیک به هزار نفر اعلام کردند.[10]
در قرن اخیر و در زمان حکومت صدام و بعثیها نیز موانعی برای زیارت کربلا وجود داشت. در سال 1397 ه.ق در ایام اربعین حسینی، مردم عراق سنت دیرین «پیادهروی» را از طریق جادههای غیر رسمی که از کنار فرات میگذشت، به جا میآوردند. این پیادهروی که رنگ و بوی مبارزه با رژیم وقت عراق را به خود گرفت، به درگیری سختی میان نیروهای بعثی و زائران پیادۀ اباعبدالله منجر شد که در نهایت کشته و مجروحان زیادی به جا گذاشت. آن سال به «اربعین خونین» معروف شد.
چندی بعد در سال 1411 ه.ق (انتفاضۀ معروف 1991 عراق) صدام با سلاحهای مختلف در نجف و کربلا مردم را به خاک و خون کشید و با توپ و تانک گنبد و بارگاه حرمین شریف را مورد اصابت قرار داد. وی از یکی از ژنرالهای ارتش بعث خواست که به زائران حرم حضرت عباس و امام حسین (علیهماالسلام) حملهور شود. صدام حتی دستور داد افرادی را که توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند، در همانجایی که بازداشت شدند، اعدام کنند.
چنانچه ذکر شد، در طول تاریخ همواره مشکلاتی بر سر راه زیارت کربلا وجود داشته است؛ البته در سالهای اخیر این مشکلات مرتفع شده و مردم با آسودگی بیشتری سفر میکنند. آنچه قابل توجه است اینکه، هیچ چیز نمیتواند راه زیارت را ببندد و شور و حرارت حسینی را خاموش کند. چنانچه رسول خدا (ص) فرمودند: «بهدرستی که از شهادت حسین (ع) حرارتی در قلوب مؤمنین است که هرگز سرد نمیشود.»[11]
موانع زیارت کربلادر طول تاریخ
یارت قبور ائمه یکی از مسلمات فرهنگ شیعه است که قابل انکار نیست. شیعیان به دلیل تعلق خاطری که به امامان معصوم خود دارند، مرتب به زیارت میروند و بیش از همۀ مکانهای زیارتی، به کربلا میروند. در طول تاریخ، حرم حسینی همواره ملجأ و مأوای شیعیان بوده و هست. شیعیان از گذشته تاکنون در هر شرایطی به زیارت کربلا رفته و میروند؛ سختی و مشقت و حتی خطرات سفر را به جان میخرند؛ وقتی مصمم میشوند، هر مانعی را کنار میزنند تا به هدف برسند. بهغیر از مناسبتهای ویژه که روز زیارتی مخصوص سیدالشهداست، در سایر زمانهای سال نیز زائران متعددی به کربلا میروند؛ چرا که زیارت کربلا شناسنامۀ شیعه است.
در گذر زمان همواره شاهد موانعی هستیم که حکومتهای ظالم بر سر راه زائران کربلا ایجاد میکردند. در سالهای اولیه پس از واقعۀ عاشورا، زیارت کربلا سهم بهسزایی در معرفی حق و باطل، یا مظلوم و ظالم داشت. از سال 61 ه.ق که واقعۀ عاشورا اتفاق افتاد، تا سال 132 که حکومت بنی امیه با مرگ مروان بن محمد (معروف به مروان حمار) به پایان رسید، همواره زوارِ حضرت در مضیقه بودند و رفتار زشت دستگاه حاکم را تحمل میکردند.
مردمی که به سوی مقبرۀ حسینی میرفتند، با یادآوری آن واقعۀ دردناک متوجه ظلم و جور بنی امیه میشدند و به سبب مظلومیت آل طاها، متأثر و به سوی امام معصوم جذب میشدند. زیارت امام حسین (ع) انقلابی در فرد ایجاد میکرد و در جریان سفر روشنگری اتفاق میافتاد؛ پرده از چهرۀ پلید بنی امیه کنار میرفت و حقانیت خاندان علی (ع) را آشکار میکرد.
آشکار شدنِ مظلومیت ائمه چنان بالا گرفت که خلفای بنی امیه تصمیم گرفتند جلوی سیل زائران کربلا را بگیرند. امرای بنی امیه برای مقابله با زائران، در اطراف کربلا پاسگاههایی تعبیه کردند. نگهبانان این پاسگاهها افرادی بسیار تندخو و خشن بودند که با زوار برخورد میکردند.[1]
گاهی اوقات زائران به روستاهای غاضریه و نینوا که در شمال شرقی و جنوب شرقی حائرحسینی قرار داشت، عزیمت و از این دو دهکده به عنوان پوشش استفاده میکردند. زوار، آنجا را هدف و مقصد خویش قرار میدادند و بعد از توقف کوتاهی، پنهانی به سوی قبر شریف میرفتند و اگر به دام شرطههای حکومت میافتادند، به شدت مجازات میشدند؛ اما عاشقان دلباختۀ اباعبدالله (ع) دست از زیارت نکشیدند. آنان پیاده و شبانه، پنهان و ترسان، تنها و دستهجمعی به طرف کربلا میرفتند.
پس از بنی امیه، در زمان عباسیان نیز این موانع کم و بیش وجود داشت. بنی عباس بعد از آنکه پایههای حکومت خویش را استوار کرد، دست به تخریب قبر مطهر و برخورد با زائران زد.
چنانچه در تاریخ نقل شده اولین کسی که مرتکب چنین جسارتی شد، منصور دوانقی بود. از ویژگیهای منصور کینهتوزی نسبت به اهل بیت و فرزندان پیامبر (ص) و دوستداران آنان بود. ظلم منصور و پردهدری او به جایی رسید که علمای دین سخت به معارضه با او پرداختند؛ دو تن از رؤسای مذاهب چهارگانۀ اهل سنت (ابوحنیفه و مالک بن انس) برای مردم مدینه فتوا دادند که بیعت با منصور مطابق شرع نیست.[2]
در آن شرایط که مردم به سختی و مشقت به زیارت میرفتند، ترس جان داشتند یا به عقوبت و شکنجههای سنگینی دچار میشدند؛ تنها موضوعی که راه زیارت را هموار میکرد، سخنان امام باقر و امام صادق علیهمالسلام بود. ایشان با بیان ثواب زیارت سیدالشهدا (ع) خصوصاً در هنگام ترس از حاکم، مردم را به زیارت تشویق میکردند.
زراره از حضرت باقر (ع) میپرسد: «چه میفرمایی دربارۀ کسی که زیارت پدرت را با ترس انجام دهد؟» امام پاسخ میدهد: «روز قیامت که بیشترین ترس و وحشت افراد را فرا میگیرد، خدا او را در امان میدارد و فرشتگان به بشارت با او برخورد میکنند و میگویند: مترس و اندوهگین مباش، که این روز کامیابی و رستگاری توست.»[3]
در فاصلۀ زمانی 7 ساله بین مرگ منصور و به حکومت رسیدن هارون الرشید (158 ـ 165 ه.ق)، محبان آسودهتر از قبل به زیارت اباعبدالله (ع) میرفتند. هارون الرشید که در اواخر حکومتش از علاقۀ مردم به اهل بیت و حجم زوار کربلا مطلع شد، دستور داد آثار حسینی را محو کنند.
بعد از مرگ هارون الرشید تا زمانی که متوکل به حکومت رسید، مردم در امنیت بیشتری بودند و بدون دغدغه به زیارت میرفتند.
در سال 232 ه.ق که متوکل عباسی برسرکار آمد، برخورد با زائران و تخریب و اهانت به قبر مطهر به اوج خود رسید. او که به دشمنی با خاندان امیرالمومنین علی (ع) شهره بود، در طول دوران خلافتش 4 بار دستور تخریب حائر حسینی را داد. در یکی از این دفعات فردی به نام «ابراهیم دیزج یهودی» را مأمور تخریب قبر شریف کرده بود. وی با غلامان خود به سوی مقبره رفت و درون حائر شریف را آب بست تا در آنجا زراعت کنند. آنان تصمیم داشتند با گاوهایی زمین را شخم بزنند که به امر خدا گاوها پیشروی نکردند.[4]
متوکل که قبر امام حسین (ع) را پایگاهی علیه حکومت خود میدید، متوجه شد که مردم شبانه به زیارت میروند. از این رو پاسگاههایی را نزدیک شهر کربلا ایجاد کرد. مأموران متوکل به محض اینکه متوجه میشدند شخص برای زیارت میرود، او را دستگیر میکردند.[5]
چندی بعد مردم را تهدید کرد که اگر بعد از سه روز کسی را اطراف قبر ببینم، او را دستگیر میکنم و به غل و زنجیر میکشم. علاوه بر این در برخی نقلهای تاریخی آمده اگر زائری را در مسیر مییافت، او را میکشت یا به شدت مجازات میکرد.
سرانجام متوکل دستور داد زیارت قبر امام حسین(ع) به شرط قطع دست راست، آزاد است! در اندک زمانی صف مشتاقان زیارت با وجود این شرط نیز طولانی شد![6]
مسعودی، مورخ بزرگ، در کتاب مروج الذهب مینویسد: خانمی که به قصد ثبت نام زیارت حرم امام حسین (ع) مراجعه کرده بود، دست چپ خود را برای قطع کردن بیرون آورد. مأموران به وی متذکر شدند که بهای زیارت، قطع دست راست است