تفاوت زن و مرد در عرصه عقل وعاطفه
تفاوت زن و مرد در عرصه عقل و
عاطفه
یکی از تفاوتهای غیر قابل انکار بین زن و مرد تفاوت از حیث قوای دماغی و عقلانی و عاطفی است. البته لازم به تذکر است مقصود از عقل، عقل نظری است چرا که در عقل عملی نه تنها زنان ضعیف تر از مردان نمی باشند بلکه گاهی نیز بر آنها غلبه می نمایند. به عبارت دیگر عقل تئوریک و تحلیل گر و فرضیه باف و فلسفه پرداز و عقل سیاسی ـ اجتماعی در مردان، دامنه و قدرت بیشتر و گسترده تر دارد.
به طور کلی عقل خشک ـ ریاضی و تفکر محض نظری در صنف مردان بیش از زنان فعال است ولی عقل عملی که به کمال و صعود انسانها مربوط است در مورد مرد و زن مساوی است.(1)
اگرچه دنیای عقلی و دنیای شهودی و عاطفی زنان متفاوت است. لکن این مسأله دخالتی در ارزشگذاری انسانی ندارد و عقل عملی که به کمال و صعود انسانی مربوط است در مرد و زن مساوی است، قیاس و استقراء و حل معادلات ریاضی و چیدن صغرا و کبرا، یک فن است نه یک ارزش انسانی.
و اگر نوع مرد در این جهت با نوع زن متفاوت است و کمیت چنین نیرویی در آن دو یکسان نباشد هرگز به معنی کسر شأن یکی و قدر قیمت دیگری نیست، به ویژه که در درک حیات و کمال معرفت الهی و رشد اخلاقی و اراده که همه به عقل عملی مربوط است زن و مرد مساوی اند. و درک برخی حقایق لطیف عاطفی و شهودی برای زنان آسان تر از مردان است و در این نوع ادراکات، زنان حتی قوی ترند.(2)
به هر حال یکی از تفاوتهای بین زن و مرد در زمینه قوای عقلانی است که روان شناسان هم به این مسأله توجه داشته اند:
در این رابطه خانم لامبر می گوید: «در زن قدرت عقل ناقص است. زیرا عاطفه قدرتمندش او را بازی می دهد. ما زنان در عین تیزهوشی و ادراک سریع، افکارمان در مسایل اجتماعی ارتباط و پیوستگی ندارد.»(3)
و یکی از تفاوتهایی که حضرت علی(ع)، در بیان حد عقلی بین زن و مرد به آن اشاره داشته اند مسأله نواقص العقول است که حضرت در خطبه 80 به این مسأله توجه داشته اند که همان طور که گفتیم منظور از این نقص به معنای نقص ارزشی نیست بلکه در عرصه مسایل خشک عقلانی و نظری زنان نسبت به مردان ضعیف تر هستند، و ضعف و نقصان زنان در این مسأله به بالندگی و تکامل زنان در عرصه های ارزشی هیچ گونه آسیب جدی وارد نمی نماید.
علاوه بر تفاوت در حد عقل نظری در میان زنان و مردان، تفاوت در عواطف هم وجود دارد. طبیعی است که زنان به خاطر رسالت مادری و همسری خود، از شدت عواطف بیشتری برخوردار هستند که این
مسأله به خودی خود برای زن، بسیار ارزشمند است چرا که غرایز و عواطف در آدمی سرچشمه همه نوع حرکت و فعالیت است و بنا بر تعبیر روان شناسان موتور اصلی حرکت و فعالیت مادام العمر در انسان، عواطف می باشد و نوع و شدت و ضعف آن تأثیر خاصی در زندگی فردی، اجتماعی انسان دارد.
کلید سعادت و شقاوت انسان را باید در سلامت و عدم سلامت عاطفی او جستجو کرد. مکدوگال می گوید: «تنظیم و تعادل عواطف، اساس تکامل شخصیت است و شخصیت هر فرد عموما از قوت و ضعف عواطف او سرچشمه می گیرد.»
از آنجا که شدت عواطف در زنان بیشتر است، لذا ادراکات عقلی زن بیشتر از عواطف تأثیر می پذیرد. ولی مردان به جهت آنکه کمتر تحت تأثیر ساختار عاطفی خویش قرار دارند از جهت غلبه و قدرت عاطفی بر مردان غالب شده، در نتیجه مردان از جهت عاطفی و زنان از حیث عقلانی نسبت به یکدیگر احساس نیاز می کنند.
به عبارت دیگر، نقصان عقلی زن به تمامیت عقلی مرد و نقصان عاطفی مرد به تمامیت عاطفی زن ترمیم و جبران می شود و از آنجا که زندگی انسان و کمال او هم محتاج زمینه های عاطفی و هم نیازمند عقل تمام می باشد، در این صورت یک زن و مرد با هم یک واحد تمام انسانی را می سازند.
لذا امام علی(ع) در نهج البلاغه به صراحت می فرماید:
«معاشر الناس! ان النساء نواقص الایمان و نواقص العقول …»
همان طور که توضیح داده شد این یک نقص ارزشی و کیفی نمی باشد، بلکه به جهت وجود سراسر عاطفه زن، و به جهت تأثیرپذیری ادراکات از عواطف (چه زن، چه مرد) است که همین مسأله موجب نقصان عقل در زن می شود.
انواع نعمت ها در آفرینش چشم
انواع نعمت ها در آفرینش چشم
چشم در گودی باشد. در چشم هم اشک شور باشد. چون چشم هم در پی است و پی هم اگر در آب و نمک نباشد خراب میشود. اشکمان شور است. ته کوچه هم مژه باشد. دم در یک کسی باشد، مژه! سر کوچه پلک است. پشتبام ابرو است. این ابرو ما پشت بام است. نور که میتابد این ابرو جلوی اشعه نور را میگیرد. اگر این ابرو نبود نور چشم را اذیت میکرد، لذا این ابرو مثل سایبان است. بعضیها که میخواهند خورشید را ببینند، دستشان را روی ابرویشان میگذارند و چنین میکنند. یعنی سایبان به سایبان کمک میکند.
خطوط هوایی، پیشانی را میبینید، یعنی پوست پیشانی ما طوری است که هرکس عرق میکند از این طرف بیاید. چطور همه مخها برای جان یک نفر جمع شدند؟ خدا اتوماتیک هرطور امام را حفظ کردند، خدا چشم ما را حفظ کرده است. اندازه انگشتها، شکل انگشتها، حجم بدن، تمام نیازهای ما تأمین است. ما اکسیژن میگیریم، کربن میدهیم، درختها کربن میگیرند و اکسیژن میکنند. آبهای آلوده در زمین میرود، از اینجا آب زباله میرود و چند متریاش آب زلال بیرون میآید. زباله میگیرد و زلال تحویل میدهد. اگر جنس خاک یک جنسی نبود که این… بسوزانند… آدم چطور زندگی میکرد؟ طراحی و نقشهکشی در تاریکی نه روز. روی یک تک سلول نه روی جماد. دائماً، هرچه خواستیم به ما دادی. هدفت چیست؟ میخواهیم از خاک به خدا برسیم. تو که با هرکسی حرف میزنی، رشد تو این است که با خدا حرف بزنی. افراد مگر نمیخواهند رشد کنند، چطور فکر میکنند دلار رشد کرد، خانه هم رشد کرد، قیمت خانه هم قیمت ماشین است، قیمت زمین است. خودت هم رشد کن. تا حالا با خلق حرف میزدی، حالا کنار خلق با خالق هم حرف بزن. رشد است. «یا نعم الرفیق» خدا خوب رفیقی است، چرا با او حرف نمیزنی. وقتی که پدر و مادر یاد ما نبودند؛ در رحم مادر بودیم. حتی پدر و مادر هم از ما غافل بودند، خدا یاد ما بود. آنوقت ما به دنیا آمدیم خدا را فراموش کنیم. انصاف است؟ ما چیزی از خودمان نداریم. آن ولی خدا نماز شب خواند، بعد از نماز شب گفت: خدایا درست است ما نماز شب خواندیم اما چه چیزش از من بود؟ بیدارم کردی، تو بیدارم کردی میتوانست خوابم ببرد.
من یک رفیقی دارم، شنبه خوابید و دوشنبه از خواب بیدار شد. دو سه روز یکجا خوابید. استثنا بود. بیدار شدن از تو بود. اصلاً فنر پلکم از توست. ما کسی را سراغ داریم چشمش هم سالم است، ولی فنر پلکش پاره شده است. هرکس را میخواهد ببیند اینطور میکند. احوال شما خوب است؟ خیلی خوش آمدید. باز پلکش پایین میافتاد. باز میگفت: چای نخوردید. بفرمایید! کسی تا به حال گفته: الحمدلله پلک من فنر دارد؟ طراحی خدا، نقاشی خدا، تصویر خدا، همه هم مجانی است. دولت یک لامپ به من میدهد سر ماه یا قطع میکند یا جریمه میکند. این لامپ خورشید «سِراجاً وَهَّاجا» (نبأ/13) دائماً نور مفت! تصفیه خانه زمین و تصفیه خانه مجانی، شما یک خرده آب میخواهید تصفیه کنید باید پول بدهید. نور مفت، قرآن یکجا دارد گله میکند. این آیه برای مدیرها خوب است. از مدیرها گله میکند. میگوید: گیر در مدیرهاست.
قدرت نمایی خداوند در صورت گری بر آب!
قدرت نمایی خداوند در صورت گری بر آب!
تازه طرحها روی قطره آب، روی تک سلول، تمام نقاشها در روشنایی نقاشی میکنند. هنرمندها نمیتوانند در تاریکی کار کند. باید زیر نور باشد. دست خدا در تاریکی… اینها روی جماد و خدا روی آب نقشه میکشد. «یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحام» (آلعمران/6) قرآن میگوید: طراحی من در شکم مادرهاست. پس ببینید من نمیدانم چطور افرادی نسبت به خدا… امام حسین یک دعا در روز عرفه دارد، میگوید: «عمیت عین لا تراک» کور باد چشمی که تو را نمیبیند. آیا تو هم احتیاج به دلیل داری؟ همه هنرمندان کره زمین در نور هنرمندی میکنند تو در تاریکی. آنها روی جماد سفت هنرمندی میکنند و تو روی آب! آنها روی جسم بزرگ، تو روی… حدود سی میلیون اسپرم در یک قطره جاسازی شده است. یعنی من و شما از یک سی میلیون یک قطره هستیم. این را چه کسی طراحی کرد؟ بعد هم همهی نیازهای ما را تأمین کرد. بچه مکیدن را بلد است اما فوت کردن را بلد نیست. چون از روز اول مکیدن را نیاز دارد اما میخواهد کجا را فوت کند. نه نیازی به فوت دارد و نه فوت را بلد است. ولی نیاز به مکیدن و هرچه خواستیم را به ما داد. خیلی قشنگ از جان ما حفاظت کرد.
برای جان حضرت امام نشستند تدبیر کردند که چطور جان امام را حفظ کنیم. چون دنبالههای شاه بودند و منافقین بودند و مملکت خیلی حساب و کتاب نداشت. گفتند: چطور جان امام را حفظ کنیم؟ عقلهای درجه یک ایران نشستند، گفتند: خانه امام به کوه چسبیده باشد. یعنی آخرین خانه باشد. جماران بردند که پشت خانه امام کوه باشد. در اتاق امام کسی باشد. چون ممکن است یکی از اینهایی که برای ملاقات میرود، در استکان آب سم بریزد. جلوی در هم باید یک کسی باشد. یک موقع کسی با تیغی وارد نشود. سر کوچه هم باید کسی باشد، یکوقت ماشین و نیسانی با مواد منفجره وارد کوچه نشود. روی پشت بام هم کسی باشد که کسی از همسایهها نپرد. نیروی هوایی هم آماده باش باشد که یکوقت یک خلبانی از بالای سر جماران را بمباران نکند. همه مخها نشستند برای حفظ جان امام این رقمی طراحی کردند. تمام این طراحیها را خدا برای چشم کرده است. چشم کجا باشد. ته کوچه باشد. چشم ما الآن در گودی است. حالا اگر چشم ما نبود… صورتم سفید نشد؟ رفتم مثل بزنم رو سفید کردم… حالا رو سفید شویم طوری نیست. رو سیاه نشویم.
ویژگی های اولین مسکن انسان
ویژگی های اولین مسکن انسان
محل تولید… الآن دولت و ملت و مهندسها همه وقتی بزرگ شدیم در تهیه مسکن هستند. وقتی زن گرفتیم و بزرگ شدیم و نیاز به مسکن پیدا کردیم، ولی قرآن میگوید: وقتی هم که تو آدم نبودی، مسکن تو را به جای خوبی دادم. «ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی قَرارٍ مَکین» (مؤمنون/13) آن روزی هم که یک نطفه بودی یک تک سلول و اسپرم بودی، جایگاهت رحم مادر بود. نرم و گرم و امن… حتی گاهی مادر مریض میشود ولی بچه در شکمش سالم میماند. گاهی پرندهها با چوب روی درخت لانه درست میکنند، باد میآید درخت را می شکند ولی لانه متلاشی نمیشود. یعنی چفت و بسط این شاخهها به قدری سفت است، که باد درخت را میاندازد ولی لانه را کار ندارد. گاهی مادر مریض میشود اما بچه در رحم سالم میماند. محلش «فی قَرارٍ مَکین»
زمان بندیاش درست است. «إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم» (حجر/21) هم کنترل درونی، «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) انسان از درون حق و باطل را میفهمد. خوب و بد را بچه دو ساله میفهمد. بچه دو ساله یک سیب به شما میدهد، میگوید: این سیب را نگه دار بروم دستم را بشویم و بیایم. میرود دستش را میشوید و برمیگردد، میبیند شما این سیب را خوردی. یا نیمه خور کردی. گریه میکند. این بلد نیست بگوید: امین من بودی. این سیب امانت بود، تو به امانت خیانت کردی. اصطلاح بلد نیست. اما با تمام وجود درک میکند که خیانت کرده است. یعنی بچه خیانت را میفهمد. اینکه میگویند: حرف راست را باید از بچه شنید، چون بچه بلد نیست دروغ بگوید. هم از درون فطرت، هم از بیرون هدایت. کنترل درونی و کنترل بیرونی.
بهرهگیری از فرصت تعطیلات رسمی
بهرهگیری از فرصت تعطیلات رسمی
برای تعطیلات عید یک برنامه بریزید. دو هفته تعطیل است، یک هفته تعطیل است، یکی از کتابهای آقای مطهری را بخوانید. برای تابستان برنامه داشته باشید. من دو سه نمونه برایتان بگویم.
آیت الله العظمای مکارم، چند سال قبل از انقلاب ما را دور خودش جمع کرد. گفت: میخواهیم از تعطیلات یک تفسیر بنویسیم. گفتیم: چه زمانی؟ گفت: چهارشنبهها شام یا پنجشنبهها صبح! حوزه تعطیل است. ولی ما کاری به حوزه نداریم و خودمان هم یک آدم هستیم. به خیلی از چیزها نباید کاری داشته باشیم. خودتان…
یک کسی رفت کفش بخرد، کفش تنگ بود. به کفاش گفت: کفش تنگ است. گفت: آقا شما چیزی نگویید، من سی سال است کفاش هستم. گفت: خوب باش، من هم چهل سال است که کفش پا میکنم. تو کفاش هستی، معنایش این نیست که من پا کنم. اینطور نیست که هر چه در حوزه و دانشگاه باشد، وحی باشد. ما که در حوزه بودیم، حالا نمیدانم هست یا نه، اولین کلمهای که یاد ما دادند این بود: «ضَرَبَ زِیدٌ عَمرَاً» چه کسی بود که زد؟ راست است، دروغ است، اول کلمهای که میخوانیم دروغ است. خوب بگو: «رَحِمَ اللهُ عَبداً» بعد میگوییم: «ضَرَبَا» دو تایی زدند، «ضَرَبُوا» بعد یک خانمی پیدا شد و آن هم «ضَرَبَت» دو جفت «ضَرَبَتا»، جمعی «ضَرَبنَ» اصلاً مگر بزن بزن است؟ اصلاً این کلمه را چه کسی در حوزه آورده است؟ و ما هم همینطور نسل اندر نسل میخوانیم. تمام واژهها، مسایل مراجع، شعرها، اخبار، عمرتان را صرفه جویی کنید. نگویید عید است. یک روز عید را برای صله ارحام میگذارید. ساعت هشت تا هشت و نیم، خانهی عمه! نه تا نه و نیم، خانهی حاله! ده تا ده و نیم… در یک روز همه را تمام کنید. صبح میرویم تخمهی کدو میشکنیم تا غروب! این برای عمه! فردا یک بیست و چهار ساعت دوباره تخم کدو میشکنیم. هیچ کشوری اینقدر تخم کدو نمیشکند. هیچ کشوری بیست روز تعطیل نیست. چرا اینقدر ما تعطیل هستیم؟ آنوقت نتیجهی پنجشنبهها صبح میدانید چه شد؟ تفسیر نمونه در بیست و هفت جلد، حدود هشتاد بار چاپ شده است، به چند زبان دنیا ترجمه شده است، این خلاصهی یک ساعت و نیم پنج شنبهها است. یک ساعت و نیم پنجشنبه!
ما با رفقا تصمیم گرفتیم که جمعهها نهج البلاغه مباحثه کنیم. ما دو سه دور الحمدلله نهج البلاغه را قسمتهای زیادیاش را مباحثه کردیم. چون نگران هستم که حضرت امیر(علیهالسلام) به من بگوید: تو فلان کتاب و فلان کتاب را خواندی، من سواد نداشتم؟ حضرت علی(علیهالسلام) اگر یقهی من را بگیرد، بگوید: من سواد نداشتم؟ نه! استغفرالله! مردم نیاز نداشتند؟ استغفرالله! پس چرا کتاب من را تدریس نکردی نخواندی، ولی باقی کتابها را خواندی؟ یک مقداری هم حوزه و هم دانشگاه…
دانشگاه یک هنری یاد دانشجوها بدهد. از تعطیلات کم کند و یک مهارتی یاد دانشجوها بدهد، که اگر فردا یک مشکلی برای مملکت پیش آمد، مثل امروز که میلیونها لیسانس و فوق لیسانس کار ندارند، به خاطر این است که هیچ مهارتی ندارند. مدرک دارد ولی هنر ندارد. مهارت ندارد. میخواهد پشت میز بنشیند، دولت هم پنج میلیون میز ندارد. خوب بگوید آقا من فعلاً دست به یک کاری میزنم که در خانه علّاف نباشم. کار خیلی خوب است. برای زن و مرد کار مهم است
آقای قرائتی