سعی در انتقال دانش به دیگران
سعی در انتقال دانش به دیگران
علمی ارزش دارد که به مردم بگویید. علمی که به مردم بگویید، ارزش دارد. آیت الله العظمای بروجردی، استاد همهی مراجع بود. یعنی همه تقریباً حالا ممکن یکی نباشد، ولی تقریباً همهی مراجع مثل آیت الله صافی، فاضل، سبحانی، مکارم، آملی و… همهی مراجع فعلی تقریباً شاگرد آقای بروجردی بودند. سالی یک بار سخنرانی بیشتر نمیکرد. بقیهی درسهایش فقه بود. یک سال بحثش این بود. آقایان تمام آیات و روایات علم برای علمی است که به مردم بگویید. علمی که تحقیق کنید، رساله بنویسید، پژوهش کنید، پایان نامه بنویسید و به مردم نگویید، آن آیات و روایات ارزش علم، شامل این علم نمیشود. یک سال بحثش این بود. ناقلش، بنده از آیت الله امامی کاشانی، و ایشان از آیت الله مشکینی شنیدهاند. سندش همین سه نفر هستیم.
در اسلام فارغ التحصیل نداریم. امروز جمعه است. اصلاً جمعه را چه کسی گفته است که تعطیل است؟ قرآن میگوید: جمعه اذان خطبهها که گفته شد: «إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ … وَذَرُوا الْبَيْعَ» (جمعه/9) ظهر صدای اذان جمعه که آمد «وَذَرُوا الْبَيْعَ» یعنی تعطیل! دومرتبه نماز جمعه که تمام شد، میگفت: «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا» (جمعه/10) بعد از نماز باز بیایید و مغازه را باز کنید. جمعه یک ساعت تعطیل است. ما به چه دلیل جمعه را از شب تا شان تعطیل میکنیم؟ بابا جمعهها تعطیل است؟ شما جمعهها صبح از هشت تا نه را برای نهج البلاغه بگذارید. پنجاه و دو جمعه است، میبینید دوساله همهی نهج البلاغه را مباحثه کردهاید. ما در اسلام فارغ التحصیل نداریم. زن حامله فارغ میشود. آدم از تحصیل که فارغ نمیشود. نگاه نکنید که چه تعداد کتاب خواندهاید و چقدر باسواد هستید. نگاه کنید که میلیونها نخواندهایم که چقدر بیسواد هستیم. مدیر خوب کسی نیست که به پشت سرش نگاه کند، ببیند چقدر رفته است، مدیر خوب کسی است که به جلو نگاه کند که چقدر نرفته است. ما فارغ التحصیل نداریم. خدا یک کلمهی فراغ گفته است، «فَإِذَا فَرَغْتَ» (شرح/7) میگوید: وقتی فارغ شدی، نگو تعطیل! «فَانصَبْ» یک کار سختتری انجام بده. منتهی کاری که «وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَب» (شرح/8) این «إِلَىٰ رَب» یادت نرود. هم اول تحصیل میگوید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» (علق/1) هم آخر تحصیل میگوید: «وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَب». «رَبِّكَ» اول و آخر تحصیل است. الان اگر با من مصاحبه کنند که مشکل کرهی زمین چیست؟ میگویم: مشکل کرهی زمین این است که نخ از سوزن جدا شده است. قرآن میگوید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» الان در دانشگاههای دنیا «اقْرَأْ» هست، اما «بِاسْمِ رَب» نیست. هواپیما میسازد، ولی برای بمباران یمن. «اقْرَأْ» هست، اما «بِاسْمِ رَب» نیست.
اینهایی که باسوادتر هستند، باید مستحبات را بیشتر عمل کنند. بیشتر به مردم سلام کنند. ایام عید برای آشتی دادن است. در هر فامیلی ممکن است یک افرادی با هم قهر باشند، عید که میشود، بگویید: آقا فلانی و فلانی خوب نیستند، برویم و یک سوری بدهیم، یک ناهاری و برنامهای بریزیم اینها را با هم آشتی بدهیم. آنوقت دو نفر که با هم قهر هستند، آشتیشان دادی، از همهی نمازهای مستحب و روزههای مستحب ثوابش بیشتر است. این ثواب را به حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) هدیه کن، که شهادت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) هم در آستانهی عید نوروز نود و پنج است.
وقت تمام شد؟ خوب من حدود پنجاه نکته نوشته بودم. دو موردش را گفتم. خدایا! دقیقههایی از عمر که هدر دادیم، لحظههایی که هدر دادیم، ساعتهایی که هدر دادیم، جوانیهایی که هدر دادیم، حرفهایی که میتوانستیم به جای آن حرفهای دیگری بزنیم، میتوانستیم به جای این مقاله، مقاله دیگری بخوانیم. میتوانستیم به جای این دیدنی، چیز دیگری ببینیم. آنچه که از نعمتها را هدر دادیم، از ما ببخش و بیامرز. در دعای مکارم الاخلاق، امام سجاد(علیهالسلام) میگوید: وَ حَصِّنْ رِزْقِى مِنَ التَّلَفِ» (صحيفه سجاديه، ص98) خدایا آنچه که رزق ما کردهای، رزق ما را از هدر رفتن حفظ بفرما! بالاترین درجهی ایمان، یقین، اخلاص، عمر، برکت، فهم درست از اسلام، عمل خالص به اسلام، چشیدن مزهی دین، چشاندن مزهی دین، به همهی ما مرحمت بفرما. از کارهای خوب عید، این است که در فامیل اگر دیدید یک کسی یک شبههای دارد، یک اشکالی در ذهنش است، و شما جواب اشکالش را نمیدانی، شبههاش را یادداشت کن، تلفن کن و از یک اسلام شناس بپرس، رفتیم صلهی رحم، دخترخالهی ما، پسر عمهی ما یک چنین اشکالی داشت، من جوابش را نتوانستم بدهم. جوابش را بگیر و در دور دوم بازدید، شبههی او را جواب بدهید. عید این است. پس عید چی شد؟ عید یعنی قهرها را آشتی بدهید. عید یعنی پولدارهای فامیل جمع بشویم، به کمک فقرای فامیل بیاییم. عید یعنی شبهات فامیل را بشنویم و برایش جواب تهیه کنیم. معنای عید این است. وگرنه علفها سبز میشود، خوشا به احوال طبیعت. میشها میزایند، خوشا به احوال بزها. ما تخمه کدو میشکنیم، خوشا به احوال بلژیکیها. ما به عنوان امت مسلمان باید به غیر از تخمه شکستن و شیکپوشی و مهمانی و اینها باید یک کارهای کلیدی بکنیم.
دعوت از جوانان برای ورود به حوزههای علمیه
دعوت از جوانان برای ورود به حوزههای علمیه
من از دیپلمهها، سیکلها، فوق دپیلمها دعوت میکنم، بیایند و طلبه شوند. ما الان دهها هزار مسجد داریم که امام جماعت ندارد. قاضی کم داریم. امام جماعت کم داریم. اسلام شناس کم داریم. فقیه کم داریم. ما اگر ششصد هفتصد فرمانداری… من حالا نمیدانم که چه تعداد فرمانداری در ایران است. اگر مثلاً هفتصد فرمانداری در ایران باشد، ما هفتصد نفر فقیه نداریم. شاید نداشته باشیم. شاید هم داشته باشیم. نمیدانم حالا این را آمار دقیق ندارم. تازه اگر دکتر و مهندس کم داشته باشیم، میشود از بلژیک و اتریش آورد، ولی آیت الله را که نمیشود از بلژیک و اتریش آورد.
در قرآن میفرماید: اسلام کرهی زمین را خواهد گرفت. سه بار این جمله تکرار شده است. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» (توبه/33 – فتح/28 – صف/9) ترجمهاش این است: اسلام کرهی زمین را خواهد گرفت. اسراییل و داعش و آمریکا همه بدانند! اسلام کرهی زمین را خواهد گرفت. این قول خداست. وعدهی خداست. «وَلَن يُخْلِفَ اللَّـهُ وَعْدَهُ» خدا وعدهاش را نقض نمیکند. برای اینکه اسلام کرهی زمین را بگیرد، یک رهبری میخواهد که توان رهبری کرهی زمین را داشته باشد. ذخیره شده است. امام زمان(علیهالسلام)!یک قانونی میخواهد که دستخوش سلیقهها و هوسها نباشد. قرآن یک واو کم و زیاد ندارد. کتاب تحریف نشده است. قانونش هست، رهبرش هم هست. یک آمادگی میخواهد. آمادگی هم وقتی است که ما در هر منطقهای اسلام شناس داشته باشیم.
با این درس حوزه هم آدم اسلام شناس نمیشود. درسهای حوزه مقدمات است. خود شما باید مطالعه کنید. یک نهضتی میخواهد. چند نهضت باید در ایران راه بیافتد. میگویند: آرزو بر پیرها عیب نیست. یک نهضت، نهضت تلخیص باید راه بیافتد. این کتابهای ضخیم را کسی مطالعه نمیکند. به این فکر افتادهام که… آیت الله جوادی آملی یک تفسیری نوشتهاند، به نظرم هفتاد جلد میشود. اخیراً دیدهاند هفتاد جلد را کسی نمیخواند. شیشه گلاب را کسی بغل نمیکند در خیابان راه برود، این را عطرش کردهاند و هر پنج و شش جلدی را در یک جلد خلاصه کردهاند. الغدیر یازده جلد بود، اخیراً یک جلدش کردهاند. یعنی باید تلخیص بشود. چون علم زیاد است. عمر ما کم است. باید یک خورده جمعش کرد. یک نهضت تلخیصی باید راه بیافتد. قدما این کار را میکردند. فیض کاشانی کتاب صافی را نوشته بود: مصفا، آخرش نوشت: اصفی! یعنی چکیدهتر! جامعه هم همینطور است. جامعه قبلاً غذا میپخت، الان دیگر حال پختن ندارند، میروند رستوران و ساندویچ میخورند. اخیراً آب میوه میخوریم، و حوصلهی جویدن هم نداریم. نسل ما یک نسل لیز و کم حوصله و بیحال است. کامپیوتر قبلاً به اندازه یک بشکه بود. الان اندازه یک پاکت سیگار شده است. دیگر آن بشکهها را کسی نمیخرد. از قدیم تریاکیها میگفتند: کم و تیز و چسبان! و افراد به هم میگفتند: مفت و مفید و مختصر! باید یک تلخصی راه بیافتد، چکیده! برای عمرتان در پای تلویزیون هم چنین کاری کنید. چکیده اخبار را گوش بدهید. اگر خبر مهم است. مشروحش را هم گوش بدهید. اما اگر این خبر در راستای رشد شما نیست، چکیده باشد که بیخبر نباشید. تیتر روزنامه برای شما بس است. مگر اینکه خبر مهم باشد. اگر این خبر مهم است، خوب آدم کل مقاله را میخواند. اما تا مادامی که… ببینید هر کاری که میکنید باید در آن رشد باشد. یا رشد جسمی، یا رشد فکری، یا رشد صنعتی، یا رشد نظامی. یک رشدی باید در آن باشد. چون موسی به خضر گفت: «هَلْ أَتَّبِعُكَ» (کهف/66) اجازه میدهی دنبال تو بیایم، شاگرد تو باشم؟ «عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» من میخواهم رشد کنم. خیلی وقتها رشد در آن نیست. زن رئیس جمهور زیمبابوه رفت فرودگاه استقبال زن رئیس جمهور تانزانیا! حالا من چه خاکی بر سرم کنم؟ در آفریقا یک زن رئیس جمهور به استقبال یک زن رئیس جمهور دیگر رفت. حالا من اینجا در کاشمر و در مراغه چه کنم؟ به من چه! اینقدر حرفهایی هست… حتی رسالهی مراجع آن مسألههایی که مورد نیاز است حفظ کنید. توضیح المسایل مراجع چندهزار مسأله دارد. شما یک پنجاه تا، صدتا، دویست تا، آن مقداری که مورد نیاز است حفظ کنید. چیزهایی که مورد نیاز نیست حفظ نکنید. هر درسی میخوانید، پای منبر، پای سخنرانی، پای خطبههای نماز جمعه، رادیو، تلویزیون، مقاله، بولتن محرمانه، هر چه میخوانید، بگویید: خروجی این چیست؟ خروجیاش چیست؟
یک کسی کاشان به یکی از بستگان ما رسید و گفت: خوشا به احوالتان! شما فامیل آقای قرائتی هستید! گفت: بله! گفت: خوشا به احوالتان! آقای قرائتی معلم خوبی است، سالهاست که در تلویزیون است، چه و چه و چه… کلی از ما تعریف کرد. آن فامیل ما گفت: ببین! قرائتی با همهی شهرتش برای تو، یک بستنی بده بخوریم. یعنی چه؟ یعنی دنبال خروجیاش میگردد. در این پای منبر نشستن چه چیزی گیر ما آمد؟ اگر نمیگفتم چه میشد؟ اگر این روزنامه را خواندم، خروجیاش برای من چه شد؟ قدر وقتتان را بدانید. چرا عید این همه تعطیل است؟ بیست روز عید؟ کدام کشور روی کرهی زمین بیست روز تعطیلی دارد؟ سه ماه هم تابستان تعطیل است. پنجاه و دو روز جمعه در سال تعطیل است. پنجاه و دو روز هم پنجشنبه تعطیل است. گاهی هم بین التعطیلین است. الان عمر ما مثل گوشت کبابی شده است. در چهار کیلواش یک کیلواش کبابی است. سه کیلواش چربی و پی و استخوان است. شما خودتان روی عمر خودتان مدیریت کنید. حق ندارید، تقلید کنید. در عمرتان حق ندارید از هیچ مرجعی تقلید کنید. چون عمر جزء موضوعات است. تقلید در احکام است، واجب و مستحب! عمر من از موضوعات است. در موضوعات حق ندارید تقلید کنید.
زائران کربلا خاک پایتان را سرمه چشمانمان میکنیم
زائران کربلا خاک پایتان را سرمه چشمانمان میکنیم
زیارت قبول
اربعین حسینی بر شما تسلیت باد
سلام دوستان اربعین حسینی بر شما تسلیت باد
ایمان عامل تقرب به خدا
ایمان عامل تقرب به خدا
ایمان موجب می شود انسان از معصیتها نه به خاطر ترس از قانون بلکه به دلیل تقرب به خداوند دوری کند، ایمان ضمن پدید آوردن اخلاقی نیکو در انسان منجر می شود تا انسان در تمام امور به خدا توکل کند، تسلیم امر خدا و رضای او باشد و در همه امور صبر و شکیبایی پیشه کند.
ایمان در لغت به معنای اعتقاد داشتن و مطمئن بودن است و شامل هر مقوله ای می شود، هر فردی با هر عقیده یا آرمانی ممکن است که ادعا کند به آنچه که می اندیشد، ایمان دارد و از نظر ظاهر امر درست به نظر می رسد. اما اسلام برای برخی از کلمات معنای دینی خاصی نیز قرار داده است که می توان از آن به عملی که از روی اراده و باور مبتنی بر آموزه های دینی باشد، یاد کرد.
برخی از کلمات یا اصطلاحات قبل از اسلام تنها معنای لغوی داشت اما پس از اسلام این کلمات رنگ و بوی دینی به خود گرفت. مانند نماز که در لغت به معنای دعا است، اما بزرگترین عبادت دعا به شمار می رود، پس نماز بزرگترین امر است که دعا نیز در قالب آن صورت می گیرد یا روزه که در لغت به معنای امتناع است و در اصطلاح دینی امتناع از خوردن و آشامیدن و روزه داری است.
ایمان در اصطلاح دینی ایمان شخص به وجود خدای واحد است و هر یک از صفات کمال و منزه او را بشناسد. به وجود ملائکه و معصومین ایمان داشته و از گناهان بپرهیزد. از ارکان ایمان، ایمان به رسول خدا، انبیاء الهی و حضرت محمد (ص) خاتم الانبیاء است، ایمان به آخرت است.
ایمان از اعمال قلبی انسان مانند حب و بغض به شمار می رود که آن هدایت برای مردمی است که باید ایمان داشته و قلبهای خود را با آن مزین کنند. گفته می شود قلب بالاترین مقام را دارد و ایمان و توجهات قلبی غیر از توجه به مسائل عقلانی است، نه به این معنی که ایمان با عقل در تناقض است، بلکه در دین اموری است که انسان باید بیشتر مطیع قلبش باشد تا مطیع عقلش.
گفته می شود که انسان آمادگی ایمان و کفر را دارد، زیرا خدا به او عقلی داده که حق و باطل را بشناسد و او را به راه راست یا راه ناراست هدایت کند. برخی از مردم حق و وحدانیّت خدا را می شناسند و با آن هدایت می شوند، اما برخی نیاز به انبیا و رسولانی دارند تا راه حق و ایمان را برای آنها تبیین کند.