تاثیر عزاای امام حسین برکودکان
دکتر محسن اصغری نکاح، روانشناس کودک و نوجوان و استاد دانشگاه فردوسی مشهد در مصاحبه با ایران زندگی از نحوه حضور کودکان در مراسم محرم اینگونه سخن میگوید: باید بدانیم امام حسین (ع) متعلق به تمام بشریت است.
وی گفت: کودکان و نوجوانان در این ماه سهم ویژهای دارند. مهمترین شرکتکنندگان در عزاداریهای محرم، کودکان و نوجوانان هستند و آنها میتوانند بیشترین بهره را بگیرند و آینده جامعه را با سبک زندگی حسینی و با معرفت امام حسین (ع) بسازند.
خانوادهها باید توجه داشته باشند اگر میخواهیم برخی از آسیبهای اجتماعی و فردی در خانواده و همچنین کودکان اصلاح شود باید از این ماه استفاده کنیم. در قیام عاشورا و فرهنگ تربیتی آن ایثار و ازخودگذشتگی و عرفان و دعا و مناجات و ظلمستیزی، یاری کردن مظلوم و آنچه به عنوان زندگی متعالی میخواهیم در این حماسه وجود دارد و میتواند به کودکان و نوجوانان دیدگاه متعالی بدهد که آینده خود را به جای مشغول شدن به اهداف پوچ با یک انگیزه بالا بسازند و این فرهنگ میتواند در شغل و درس و در مسائل اجتماعی و فرهنگی و تشکیل خانواده در آینده به آنها کمک بکند. لذا خانوادهها و متولیان برگزاری مجالس عزا ازجمله مدیحهسرایان و ذاکرین اهل بیت باید نسبت به نکات تربیتی مربوط به کودکان در این ایام حساس باشند.
محرم فرصتی برای تربیت
باید بدانیم که محرم و مراسم عزاداری این ایام یک فرصت تربیتی برای خانوادهها، کودکان و جامعه است. باید قبل از محرم آماده شد و کودکان را آماده کرد. در مراسم عزاداری باید تلاش کنیم و بعد از آن هم مراقب باشیم آثار تربیتی به دست آمده حفظ شود. ما نباید این نگرش را داشته باشیم که عاشورا تنها یک مراسم مذهبی و فرصتی برای رسیدن به ثواب است. عاشورا و محرم یک گنجینه بزرگ فرهنگی و تربیتی است که همه میتوانند در آن مشارکت داشته باشند.
یکی از مسائلی که ما برای آرامش روان و ساختار شخصیتی لازم داریم هویت دینی و اسلامی است. این روانشناس با بیان اینکه اگر بتوانیم در کودکان یک هویت اسلامی و حسینی ایجاد کنیم آنها خود را شایسته میدانند و در خیلی از مواقع زمانی که در معرض ناهنجاری قرار میگیرند میتوانند خویشتنداری کنند، افزود: کودکان باید در مراسم عزاداری همپای بزرگترها مشارکت داشته باشند تا توانایی فهم و نحوه شرکت در عزاداریها را پیدا کنند. آنها میتوانند در بخشهای مختلف عزاداری مانند پذیرایی کردن یا نصب پرچم و… مشارکت داشته باشند و این امر به ما کمک میکند بتوانیم به بچههایمان تجربه دین بدهیم. تجربه دینی مقدمه هویت دینی است. کودکان معمولاً آن چیزی را که تجربه میکنند بیشتر در زندگی مورد استفاده قرار میدهند. شرکت در عزاداری یکی از بهترین فرصتها برای کسب این تجربه دینی است.
دکتر اصغری نکاح در ادامه با بیان اینکه فضای تربیتی و محیط خانه و مدرسه در تربیت کودکان اثر میگذارد، گفت: باید محیط خانه را برای این ایام آماده کنیم. اگر از کودکانمان نظر بخواهیم که کتیبه یا پرچم را کجا نصب کنیم و با این کار احترام گذاشتن به این ایام را به کودکان آموزش میدهیم.
خانوادهها میتوانند با شناسایی تکیهها یا مساجدی که مراسم عزاداری در آنجا با فرزندانشان همخوانی بیشتری دارد شرکت کرده و در این زمینه میتوانند از آنها نظرخواهی کنند که دوست دارند در کدام مراسم شرکت کنند؟ اگر هم خودمان دوست داریم در مکان دیگری عزاداری کنیم بهتر است در مجالسی که کودکان پیشنهاد میکنند هم شرکت کنیم این مسأله باعث میشود بچهها احساس پیوند بیشتری با این فضا بکنند و باید حق انتخاب را به بچهها بدهیم.
وی ادامه داد: در زندگیهای آپارتمانی امروزی میتوانیم این فرصت را به کودکان بدهیم که یک روز دوستان یا همکلاسی و یا بچههایی که در مجتمع مسکونی زندگی میکنند را به خانه دعوت و یک مراسم کوچک عزاداری برپا کنند و خود کارهای آن را انجام بدهند.
مقدمه معرفت
برای کسب معرفت باید شور و هیجان داشت و با شناخت نسبت به وقایعی که در طی زندگی با آن مواجه میشویم نگاه کنیم. واقعه عاشورا یکی از راههایی است که با مطالعه دقیق آن و شور و هیجانی که در ایام محرم هر عاشق دلباخته امام حسین(ع) به آن میرسد میتوان به معرفتی رسید که هدف اصلی قیام عاشورا است. استاد دانشگاه فردوسی مشهد با بیان اینکه شرکت در مراسم عزاداری ماه محرم و شور و هیجان آن مقدمهای برای کسب معرفت است، ادامه داد: اگر از این مقدمه استفاده نکنیم معرفت حاصل نمیشود.
حضور کودکان در اینگونه مراسم باعث میشود آنها حساس شوند و به دنبال این باشند که چرا امامحسین(ع) به همراه اعضای خانوادهاش در کربلا به جنگ با دشمن رفتند. حضور در مراسم عزاداری یک نوع فعالیت اجتماعی محسوب میشود و کودکان وقتی شور و هیجان اجتماعی را در این مراسم میبینند این شور و هیجان به آنها سرایت میکند. البته خانوادهها باید اقتضای سن کودکشان را نیز در نظر بگیرند.
باید توجه داشته باشیم کودک در مراسم عزاداری نیز کودک است و اگر میخواهند راحت بنشینند یا اسباببازی همراه داشته باشند نباید مانع کار آنها شد و خانوادهها اگر کودک زیر 4 سال را به این مراسم میبرند حتماً همراه خودشان مقداری غذا یا کاغذ و مداد رنگی داشته باشند تا اگر حوصله کودک سر رفت سرگرم شود و توجه داشته باشیم نباید کودکان را مجبور کنیم مثل بزرگترها در اینگونه مجالس بنشینند و عزاداری کنند. حتی اگر چند کودک در این مراسم در کنار هم قرار گرفتند نباید مانع از بازی آنها شویم. همچنین برگزارکنندگان این گونه مراسم، سخنرانان و مداحان به کودکان تذکر ندهند.
یکی از مباحث مهم در عزاداریهای کودکان در ایام محرم شیوه برخورد والدین قبل از عزاداری، حین عزاداری و بعد از عزاداری است. صبوری والدین در آماده کردن بچهها مؤثر است. کودکانی که با عجله آماده میشوند یا با تحکم والدین مواجه میشوند نسبت به حضور در این مراسم بی علاقه خواهند شد.
سرنوشت قاتلان امام حسین 4
بحدل [بجدل] بن سلیم کلبی
از عناصر خبیث لشگر عمربن سعد در کربلا!!
در عاشورا سال 61 هـ.ق که لشگر عمر سعد، حسین بن علی (ع) را شهید کردند، برای غارت اموال و لباس های او، بر جسد مقدسش حمله ور شدند که «بجدل بن سلیم، لعنة الله علیه» انگشت آن حضرت را با انگشترش برید و به سرقت برد. و این انگشتر، غیر از انگشتری رسول خدا بود که از ذخایر نبوت است.
مختار ثقفی وقتی به خونخواهی شهداء کربلا قیام کرد، بجدل را دستگیر نمود و دستور داد تا هر دو دست و پایش را قطع کردند و آنقدر در خون خود غلطید تا هلاک شد و مرد.
نکته:روایتی از «محمد بن مسلم از امام صادق (ع)» نقل شده که می گوید:
از امام صادق (ع) از انگشتر (خاتم) حسین بن علی (ع) پرسیدم که به دست که افتاد؟ و یادآور شدم که «من شنیدم در ضمن اموال دیگر به غارت رفته است».
حضرت فرمودند:«چنین نیست که گمان برده اند».
حسین (ع) به پسرش علی بن الحسین وصیت کرد و خاتم خود را در انگشت او کرد و کار امامت را به او سپرد. چنانچه رسول خدا (ص) با علی بن ابیطالب کرد و او با حسن و او با حسین (ع)، سپس این خاتم بعدا به پدر من از پدرش رسید و اکنون در نزد من و به من رسیده است. و من هر جمعه در دست می کنم و با آن نماز می خوانم. محمد بن مسلم می گوید:روز جمعه نزد او رفتم نماز می خواند. چون از نماز فارغ شد دست به سوی من دراز کرد، در انگشتش خاتمی دیدم که نقش نگینش چنین بود لااله الا الله عدة للقاءالله. حضرت فرمود:این خاتم جدم ابی عبدالله الحسین (ع) است. (1- ص 200 در نفس المهموم به نقل (شیخ صدوق) و (روضة الواعظین) 2- موسوعة الامام الحسین به نقل از ترجمه امالی، کمره ای)
- بدیل بن صریم (حریم)
از قاتلان حضرت حبیب بن مظاهر اسدی و عناصر خبیث و جنایتکار تاریخ.
او از قبیله بنی تمیم و از بنی عقفان بود.
سرانجام قاتلان امام حسین 3
- اسد بن مالک
از عناصر خبیث و قاتلین در کربلا، و سرسپردگان بنی امیه. نام او به گونه های مختلفی چون اسید بن مالک، و اسید بن مالک حضرمی، ذکر شده است. بعضی از مورخین چون «ابن شهرآشوب در مناقب» و سیدمحسن امین در «اعیان الشیعه» و قاضی نعمان او را شریک در قتل حضرت عبدالله فرزند مسلم بن عقیل (ع) با همدستی عمروبن صبیح صیداوی می دانند و در زیارت شهداء از ناحیه مقدسه امام زمان (ع) چنین آمده است:
السلام علی القتیل بن القتیل «عبدالله بن مسلم بن عقیل» و لعن الله قاتله عامر بن صعصعه و قیل اسد بن مالک، و امام زمان (ع)، او را لعنت کرده است.
اسید [اسد]، از جمله 10 نفری بود که بعد از شهادت حسین بن علی (ع)، بر بدن مبارک او با اسب تاختند و استخوان ها و سینه آن حضرت را درهم شکستند و چون نزد ابن زیاد ملعون رفتند، خواست اظهار خوش خدمتی کند و جایزه بگیرد، شعری به این مضمون خواند:
ما سینه حسین را درهم کوبیدیم بعد از آن که پشت او را لگدمال کردیم با اسبان قوی هیکل و تیزتاز!! (لعنة الله علیه)
ابن زیاد گفت:شما چه کسانی هستید؟ گفتند:ای امیر ما کسانی هستیم که نیکو خدمت کردیم. ابن زیاد وقعی بر ایشان نگذاشت و فرمان داد تا جایزه کمی به آنها دهند.
چون نسب این ده نفر را بررسی کردند، دیدند که همه حرامزاده و از اولاد زنا بودند.
سرانجام کار او:
زمانی که مختار ثقفی به خونخواهی حسین بن علی علیه السلام در سال 66 هـ.ق، قیام کرد، دستور داد دست و پای آنها را به میخ های آهنین بر زمین بکوبند و حکم داد تا بر بدن ایشان اسب تاختند تا هلاک شده و در زیر سم اسبان نابود گشتند. (ملهوف ص 182، بحارالانوار ج45 ص59)
قولی است مبنی بر اینکه او، همان اسید حضرمی (شوهر طوعه) کسی که در کوفه، حضرت مسلم بن عقیل (ع) را در خانه اش پناه داد و او (اسید حضرمی و به نقلی پسرش بلال) این خبر را به دارالاماره و حکومت وقت داد و مسلم (ع) دستگیر شد. اما ممکن است فقط یک تشابه اسمی باشد. «بهر حال منبع موثقی بر این قول یافت نشد.» آنچه مسلم است اینکه از قتله کربلا بوده و دست ناپاکش به خون پاکان آلوده گشته است.
سرانجام قاتلان امام حسین 2
- اخنس بن مرثد حضرمی
از عناصر خبیث در لشکر عمر بن سعد در کربلا که عمامه امام حسین علیه السلام را ربود و جنایات دیگری نیز مرتکب شد.
نامش را (احبش بن مرثد بن علقمه حضرمی، احبش بن یزید، اخنس بن مرید)، هم گفته اند.
روز عاشورا سال 61 هـ.ق، بعد از شهادت حسین بن علی علیه السلام، لشگر کوفه به جهت غارت لباس های او، بر جسد مقدسش روی آوردند که «اخنس» ملعون عمامه آن حضرت را برداشت و به سرش بست. او بعدا به مرض «جذام» مبتلا شد اگرچه به روایتی، «جابربن یزید ازدی»، به این جنایت متهم است ولی اکثر مورخین، همین «اخنس» را سارق عمامه امام علیه السلام می دانند.
دیگر از جنایات او این که:چون امام حسین علیه السلام شهید شد، عمربن سعد (لعنه الله علیه) در بین لشگریانش ندا داد که:کیست که داوطلب شود تا بر بدن حسین با اسب بتازد؟ آن ملعون با چند نفر دیگر حاضر بر اینکار شدند.
اخنس آمد و با 9 نفر دیگر با اسب بر بدن آنحضرت تاختند و استخوان سینه و پشت و پهلوی مبارکش را شکستند. و بعدا نزد عبیدالله بن زیاد رفته و جایزه اندکی گرفتند. ابوعمرو زاهد می گوید:وقتی نسب آنها را دیدیم همگی حرامزاده بودند.
سرانجام شوم زندگی او:
به نقل از کتاب «نفس المهموم» و ناسخ التواریخ:مختار ثقفی در زمان قیام خودش به خونخواهی شهداء کربلا، نخست همین جماعت را آورد و دست ها و پاهایشان را با میخ های آهنین بر زمین بست و دستور داد تا با اسب های تازه نعل، آنقدر بر بدن پلیدشان تاختند تا گوشت و پوست و استخوانشان در هم کوبیده شده و هلاک گشتند.
در تاریخ طبری روایتی است که اخنس بعد از این جنایاتش، در جنگی ایستاده بود که تیری ناشناس به او خورد و قلبش شکافت و مرد. (لعنة الله علیه)
- اسحاق بن حیوه [حیاه] حضرمی
از جنایتکاران لشگر عمر بن سعد در کربلا که لباس امام حسین علیه السلام را سرقت و جنایات دیگری هم مرتکب شد. نام پدرش را حریه، یحیی و حویه، نیز گفته اند.
روز عاشورا، پس از شهادت حسین بن علی علیه السلام، لشگر عمربن سعد به جهت غارت لباس های او بر جسد مقدسش حمله کردند. اسحاق بن حیوه، پیراهن آنحضرت را ربود و به سرقت برد و پوشید، در حالی که در آن پیراهن بیشتر از 110 سوراخ از تیر و نیزه و شمشیر بود. اگرچه این عدد را به اختلاف ذکر کرده اند.
اسحاق بعد از این قضیه به مرض پیسی مبتلا شد و موی سر و رویش ریخت. دیگر از جنایت این ملعون، آنکه وقتی امام حسین علیه السلام شهید شد، عمر بن سعد (لعنة الله علیه) در بین یارانش فریاد زد که:چه کسی داوطلب می شود که بر بدن حسین با اسب بتازد؟ او، (اسحاق حضرمی) با چند نفر دیگر حاضر بر اینکار شدند. آمد و با اسب خویش بر بدن امام علیه السلام تاخت، چندان که پشت و سینه آنحضرت درهم شکست؛ و بعد هم به اتفاق دیگر جانیان، نزد عبیدالله بن زیاد رفتند و جایزه اندکی از او گرفتند. ابوعمر زاهد می گوید:در نسب آنها دیدیم که همگی حرامزاده بودند.
سرانجام شوم زندگی او:
به نقل از «نفس المهموم»، مختار ثقفی در زمان خونخواهی شهداء کربلا، او و دوستانش را گرفت و دست و پایشان را به بندهای آهنین بست و دستور داد آنقدر اسب بر بدن آنها تاختند تا هلاک شدند.
سرانجام قاتلان امام حسین (ع)
سرانجام قاتلان امام حسین (ع)
در قیام عاشورا افراد بسیار زیادی در جبهه باطل و دشمن بودند که هیچ کدام از آن ها هرگز عاقبت بخیر نشدند و هیچ گاه در زندگی روز خوش ندیدند.
معرفی چند تن از دشمنان و قاتلان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و سرنوشت شوم آنان در این جهان را در این گزارش بخوانید.
- ابن حوزه
عبدالله بن حوزه تمیمی، از هتاکان لشگر عمربن سعد در کربلا که مورد نفرین امام علیه السلام قرار گرفت. وی از قبیله بنی تمیم بود که نامش «ابن جوزه» در برخی نقل ها و «تیمی» هم آمده است.
روز عاشورا، آن زمان که لشگر بنی امیه به سپاه امام حسین علیه السلام حمله کرد، ابن حوزه، مقابل لشگر رفت و امام علیه السلام را چند بار با لحن بسیار تند و خشن صدا زد. حسین علیه السلام، در مرتبه آخر جلو آمد. و فرمود چه می خواهی؟ او گفت:ابشربالنار «بشارت باد ترا به آتش دوزخ»
امام علیه السلام فرمود:او کیست؟ گفتند:ابن حوزه تمیمی. آنحضرت گفت:دروغ گفتی من نزد پروردگارم می روم که مهربان است و شفاعتش پذیرفته؛ آنگاه حضرت، او را نفرین کرد و فرمود:خدایا او را به آتش دوزخ ببر.
ابن حوزه خشمگین شد و خواست اسبش را به طرف حضرت بجهاند که اسبش چموشی کرد. و او را از پشت خود انداخت، بطوری که پای چپش در رکاب بود و پای دیگرش واژگون که مسلم بن عوسجه یکی از اصحاب امام علیه السلام، بر وی تاخت و شمشیر به پای او زد و پایش از تن جدا شد. اسب همچنان می دوید و سر او را به هر سنگ و کلوخ و درختی کوبید تا مرد. و روحش به آتش دوزخ رفت.
سپس آن حیوان بر او بگردید و با سم آنقدر او را کوفت و پاره پاره کرد تا اینکه به جز دو پا چیزی از او نماند.