نفرین های مستجاب شده عاشورا
⚫️چهار نفرینى که در روز عاشورا مستجاب شد!
♨️مردى که دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش نیز کور بود، فریاد مى زد: خدایا مرا از آتش? نجات بده!
✳️به او گفتند:از براى تو که مجازاتى باقى نمانده، باز مى گویى خدایا مرا از آتش نجات بده؟!
?گفت: من در کربلا با افرادى بودم، که امام حسین (علیه السلام) را کشتند، وقتى امام شهید شد، مردم لباسهاى او را به تاراج بردند.
?شلوار و بند شلوار گران قیمتى در تن آن حضرت دیدم، دنیاپرستى مرا به آن داشت تا آن بند قیمتى را از شلوار درآورم.
?به طرف پیکر حسین (علیه السلام) نزدیک شدم.
?همین که خواستم آن بند را باز کنم، ناگاه دیدم آن حضرت دست راستش را بلند کرد و روى آن بند نهاد!
من نتوانستم دست آن مظلوم را کنار بزنم، لذا دستش را قطع کردم!
♨️ همین که خواستم آن بند را بیرون آورم، دیدم حضرت دست چپ خود را بلند کرد و روى آن بند نهاد!
? هر چه کردم نتوانستم دستش را از روى بند بردارم، بدین جهت دست چپش را نیز بریدم!
⛔️باز تصمیم گرفتم آن بند را بیرون آورم، صداى وحشتناک زلزله اى را شنیدم!
? ترسیدم و کنار رفتم و شب در همان جا کنار بدن هاى پاره پاره شهدا خوابیدم.
♻️ناگاه،در عالم خواب، دیدم که گویا محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) همراه على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) آمد، حسین علیه السلام را بوسید و سپس فرمود:
پسرم تو را کشتند، خدا کسانى را که با تو چنین کردند بکشد!
?شنیدم امام حسین (علیه السلام) در پاسخ فرمود:
شمر مرا کشت و این شخص که در اینجا خوابیده، دست هایم را قطع کرد.
?فاطمه (سلام الله علیها) به من روى کرد و فرمود:
خداوند دست ها و پاهایت را قطع و چشم هایت را کور نماید و تو را داخل آتش? نماید!
⚡️از خواب بیدار شدم. دریافتم که کور شده ام و دست ها و پاهایم قطع شده.
✳️ سه دعاى فاطمه (سلام الله علیها) به استجابت رسیده و هنوز چهارمى آن یعنى ورود در آتش باقى مانده، این است که مى گویم: خدایا! مرا از آتش نجات بده…
?لعنت الله علی قوم الظالمین…
?بحارالانوار، ج 1 ص 723 ح 5 3
??????