واقع بینی در تعیین مهریه ازدواج
واقع بینی در تعیین مهریه ازدواج
قاری: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» در خرید لباس به جیبت نگاه میکنی، در مهریه خانم هم به جیبت نگاه کن، گاهی افرادی میآیند پهلوی بنده عقد بخوانند، میگویم: چند تا؟ میگوید: هزار سکه! هر چه اینها را نگاه میکنم که به این قیافه میخورد؟ میگویم: تو حضرت عباسی تا آخر عمرت هزار سکه میتوانی جمع کنی؟ چرا شوخی میکنید؟ میگوید: آخر حالا بگو، چه کسی داد؟ میگویم: اِ… اگر دامادی لحظهای که عقد میخواند، نیتش باشد که: بگو هزار سکه، من که بناندارم بدهم، اگر نیتش باشد که ندهد، هر دفعه پهلوی خانم میرود انگار زنا میکند. شوخی که نداریم. اول زندگی چرا با دروغ؟ نگاه به جیبت کن.
قاری: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» زن و شوهر برای همدیگر لباس هستند. یعنی چه؟ لباس جلف آدمهای هرزه را به خودش جذب میکند، همسر جلف هم چشمهای هرزه را به خودش جذب میکند.
قاری: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» زن و شوهر برای هم لباس هستند. یعنی چه؟ هوا داغ شد، لباس نازک میشود، هوا سرد شد، لباس کلفت میشود. زن عصبانی است، مرد کوتاه بیاید. مرد عصبانی است، زن کوتاه بیاید. نگوید تو یکی و من یکی… فحش دادی من هم فحشت میدهم. بداخلاقی، من هم بداخلاق هستم. بابا حالا که مرد بداخلاق است، تو خوش اخلاق باش. زن عصبانی است، مرد تو کوتاه بیا. عصبانی است، حالا یک چیزی گفت، تو کوتاه بیا. چطور هوا داغ است، لباس نازک میشود؟ هوا سرد است، لباس کلفت میشود؟ تا زن عصبانی است، مرد نازک شود، تا مرد عصبانی است، زن نازک شود.
قاری: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» زن و شوهر برای هم لباس هستند، بدون لباس رسوایی است. کسی هم که همسر ندارد، در معرض رسوایی است.