وظیفهی ما در برابر پیغمبر.
وظیفهی ما در برابر پیغمبر.
2- ایمان به پیامبر و تسلیم بودن در برابر دستوراتش
اول ایمان، هرچه پیغمبرفرمود باید اطاعت کنیم. گاهی وقتها میپرسند که این حکم دینی را کجای قرآن نوشته است. اصلاً در قرآن ننوشته باشد. وقتی خدا در قرآن گفته، «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ»، «ما» آنچه، «آتاکُمُ» برای شما آورده است. «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ»، هرچه رسول برای شما آورده، «فَخُذُوهُ» بگیرید. چانه هم نزنید. «وَ ما نَهاکُمْ» هرچه را پیغمبر نهی کرده، «وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر/7) هرچه گفته انجام ندهید، انجام ندهید. هرچه گفته انجام بدهید، انجام بدهید. خلاص! و لذا خیلی چیزها در قرآن نیست ولی در سخن پیامبر هست.
آمد گفت: اسم علی کجای قرآن است؟ به او گفتم: اسم ابوبکر کجای قرآن است؟ بنا نیست اسم باشد. میگوید: رهبر شما همان است که در رکوع انگشتر داد. برو ببین چه کسی داد! اگر رهبر معظم گفت: به فلانی رأی بدهید. این خیلی جالب نیست. باید بگوید: به کسی رأی بدهید که چنین است، چنین است، چنین است. خودت برو پیدا کن. معیار بدهیم خود مردم بروند انتخاب کنند. «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ» (مائده/55)، «اِنَّما» یعنی فط، فقط ولی شما آن کسی است که در رکوع انگشتر داد. بروید ببینید چه کسی داد. لازم نیست اسم باشد.
کجای قرآن نوشته نماز صبح دو رکعت است؟ کجای قرآن نوشته طواف هفت مرتبه؟ قرآن یک کلیاتی را گفته است. دهها هزار حدیث ذیل آیات است. به پزشک مراجعه کنید. اما دیگر پزشک چه کسی باشد؟ پزشک چه نسخهای بدهد؟ چطور با این نسخه برخورد کنیم؟ آنها را دیگر… وظیفهی ما ایمان به پیامبر است.
بعد هم میگوید اگر ایمان هست، باید تسلیم باشد. آخر گاهی وقتها آدم ایمان دارد ولی تسلیم نیست. میگوید: خیلی خوب، باشد. دیگر حالا چاره چیست؟ نه، «وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً» (نساء/65) یعنی ایمان عاشقانه، آگاهانه، متواضعانه، و الا دو نفر سر کشاورزی دعوا کردند، گفتند: نزد پیغمبر برویم. رفتند گفتند: ما دو تا دعوایمان شده، حق با چه کسی است؟ پیغمبر حرفها را گوش داد و فرمود: حق با ایشان است. طرف دیگر گفت: بله، باید بگویی حق با ایشان است. فامیل تو است! پیغمبر خیلی ناراحت شد. گفت: یعنی من پارتی بازی کردم. فامیل بازی کردم. آیه نازل شد، «فَلا وَ رَبِّک»، «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُون» (نساء/65) این آیهی قرآن است. «فَلا وَ رَبِّکَ» به خدا قسم، به پروردگار قسم، «لا یُؤْمِنُون» اینها ایمان ندارند، «لا یُؤْمِنُون» ایمان ندارند کسانی که «یُحَکِّمُوک» تو را حکم و داور قرار میدهند، اما آنوقتی که تو میگویی: حق با کیه، نق میزنند. نباید نق بزنیم. «یُسَلِّمُوا» هم کافی نیست. «وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما» یعنی با علاقه. نه زورکی! وگرنه قرآن میگوید: بعضیها زوردکی نماز میخوانند. در حال کسالت، «وَ هُمْ کُسالى» (توبه/54) زکات میهند، «وَ هُمْ کارِهُونَ» (توبه/54) نماز با کسالت، زکات با کراهت، مهم نیست. تسلیم باشیم، خدا گفته چشم! ایمان به خدا و رسول.
آنهایی که به حرف پیغمبر گوش نمیدهند، ایمان به پیغمبر ندارند، قوانین پیغمبر را عمل نمیکنند، قانون چه کسی را عمل میکنند؟ ما کشوری در اروپا داریم که 119 بار تا حالا قانون اساسیاش عوض شده است. خود آمریکا تا به حال 25 بار قانون اساسیاش عوض شده است. ما خودمان میبینیم مثلاً صبح میگویند: اینجا یک طرفه است. عصر میگویند: نه دو طرفه است. خودمان میبینیم گاهی یک جایی را خراب میکنند، دومرتبه میسازند. دومرتبه… خود مجلس دیدید، بهارستان اول خانه برای نمایندهها ساختند، چند سال شده و نشده دوباره خراب کردند. انسان، انسان است دیگر. هرکس میخواهد باشد. آخر ما دستمان را در دست انسانی میگذاریم که او هم مثل ما پشیمان میشود. دستمان را در دست خدا بگذاریم که دست پیغمبر معصوم است. اصلاً گذاردن دست بشر، در دست غیر معصوم جنایت بر بشر است.
آقای قرائتی