به زبان گل
آدم های امروزه آنقدر سرشان شلوغ است که وقتی برای توودردودلهایت ندارند تابتوانند مرهم دردهایت باشند ولی انگاربعضی چیزهاآفریده شده اند فقط مال توباشند مانندقرآنی که دراوج
سختی میخوانی ویا گلی که با دستان خودت مانند فرزندت ازاومراقبت میکنی ودردو دلهایت را به اومیگویی
کاکتوس من این روزها هم صحبت من است وبارهمه دردودلهایم راتحمل میکند
شاید هم با زبان بی زبانی به جای طعنه برایم دعا کند
«شعر امام زمان»
«شعر امام زمان»
اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري
من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري
از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟
در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
دروغ
مردی خدمت پیامبر (ص) رسید ، عرض کرد نماز نمی خوانم و عمل منافی عفت انجام می دهم ، دروغ هم می گویم ! کدام را اول ترک گویم ؟! پیامبر (ص) فرمود : دروغ را ، و در محضر پیامبر (ص) تعهد کرد که هرگز دروغ نگوید ، هنگامی که خارج شد ، وسوسه های شیطانی برای عمل منافی عفت در دل او پیدا شد ، اما بلافاصله فکر کرد که اگر فردا پیامبر (ص) از او در این باره سوال کند ، اگر بگوید چنین عملی را مرتکب نشده دروغ است و اگر راست بگوید حد بر او جاری میشود ، و همین گونه در رابطه با سایر کارهای خلاف ، این فکر و ترک دروغ ، سرچشمه ترک همه گناهان او گردید. تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 413
بالاترین بی ادبی
مادرم بعد از جمع کردن سفره صبحانه مشغول کارهای روزمره اش بود وپدرم هم داشت ذادیو را تعمیر میکرد من هم رفتم کمی به درسهایم برسم یکدفعه مادرم صداکرد : ,دخترم میشه قیچی رو برام بیاری ؟ گفتم مادر بذار این صفحه رو بخونم برات میارم . دو دقیقه بعدد صدازد: دختر جان من این جا منتطرم قیچی رو بیار. گفتم مامان الان کارم تموم میشه میارم . دفه سوم خودش با عصبانیت اومد دختر تو منو مسخره کردی یک ساعت منوکاشتی بگونمیخوام قیچی بیارم دیگه به تواحترام یاد ندادن . با عذر خواهی سروته قضیه را هم آوردم . اما با خودگفتم مادر یکی ا ز بنده های خداست وجواب ندادن به خواسته های او بی ادبی تلقی میشود پس چطور ما جرات دارم موقع اذان وقتی که خدای با آن عظمتوقدرت صدایمان میکند خود را نشنیدن میزنیم ومشغول کارهای دیگر میشویم . آیا بی ادبی باالاتر از این هم هست .؟ پ.ن.این خاطره واقعی نیستا من سعی میکنم در حد توان خودم به حرف والدین گوش بدم ☺☺
بالاترین بی ادبی
مادرم بعد از جمع کردن سفره صبحانه مشغول کارهای روزمره اش بود وپدرم هم داشت ذادیو را تعمیر میکرد من هم رفتم کمی به درسهایم برسم یکدفعه مادرم صداکرد : ,دخترم میشه قیچی رو برام بیاری ؟ گفتم مادر بذار این صفحه رو بخونم برات میارم . دو دقیقه بعدد صدازد: دختر جان من این جا منتطرم قیچی رو بیار. گفتم مامان الان کارم تموم میشه میارم . دفه سوم خودش با عصبانیت اومد دختر تو منو مسخره کردی یک ساعت منوکاشتی بگونمیخوام قیچی بیارم دیگه به تواحترام یاد ندادن . با عذر خواهی سروته قضیه را هم آوردم . اما با خودگفتم مادر یکی ا ز بنده های خداست وجواب ندادن به خواسته های او بی ادبی تلقی میشود پس چطور ما جرات دارم موقع اذان وقتی که خدای با آن عظمتوقدرت صدایمان میکند خود را نشنیدن میزنیم ومشغول کارهای دیگر میشویم . آیا بی ادبی باالاتر از این هم هست .؟ پ.ن.این خاطره واقعی نیستا من سعی میکنم در حد توان خودم به حرف والدین گوش بدم ☺☺