ویژگی های اولین مسکن انسان
ویژگی های اولین مسکن انسان
محل تولید… الآن دولت و ملت و مهندسها همه وقتی بزرگ شدیم در تهیه مسکن هستند. وقتی زن گرفتیم و بزرگ شدیم و نیاز به مسکن پیدا کردیم، ولی قرآن میگوید: وقتی هم که تو آدم نبودی، مسکن تو را به جای خوبی دادم. «ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی قَرارٍ مَکین» (مؤمنون/13) آن روزی هم که یک نطفه بودی یک تک سلول و اسپرم بودی، جایگاهت رحم مادر بود. نرم و گرم و امن… حتی گاهی مادر مریض میشود ولی بچه در شکمش سالم میماند. گاهی پرندهها با چوب روی درخت لانه درست میکنند، باد میآید درخت را می شکند ولی لانه متلاشی نمیشود. یعنی چفت و بسط این شاخهها به قدری سفت است، که باد درخت را میاندازد ولی لانه را کار ندارد. گاهی مادر مریض میشود اما بچه در رحم سالم میماند. محلش «فی قَرارٍ مَکین»
زمان بندیاش درست است. «إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم» (حجر/21) هم کنترل درونی، «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) انسان از درون حق و باطل را میفهمد. خوب و بد را بچه دو ساله میفهمد. بچه دو ساله یک سیب به شما میدهد، میگوید: این سیب را نگه دار بروم دستم را بشویم و بیایم. میرود دستش را میشوید و برمیگردد، میبیند شما این سیب را خوردی. یا نیمه خور کردی. گریه میکند. این بلد نیست بگوید: امین من بودی. این سیب امانت بود، تو به امانت خیانت کردی. اصطلاح بلد نیست. اما با تمام وجود درک میکند که خیانت کرده است. یعنی بچه خیانت را میفهمد. اینکه میگویند: حرف راست را باید از بچه شنید، چون بچه بلد نیست دروغ بگوید. هم از درون فطرت، هم از بیرون هدایت. کنترل درونی و کنترل بیرونی.
بهرهگیری از فرصت تعطیلات رسمی
بهرهگیری از فرصت تعطیلات رسمی
برای تعطیلات عید یک برنامه بریزید. دو هفته تعطیل است، یک هفته تعطیل است، یکی از کتابهای آقای مطهری را بخوانید. برای تابستان برنامه داشته باشید. من دو سه نمونه برایتان بگویم.
آیت الله العظمای مکارم، چند سال قبل از انقلاب ما را دور خودش جمع کرد. گفت: میخواهیم از تعطیلات یک تفسیر بنویسیم. گفتیم: چه زمانی؟ گفت: چهارشنبهها شام یا پنجشنبهها صبح! حوزه تعطیل است. ولی ما کاری به حوزه نداریم و خودمان هم یک آدم هستیم. به خیلی از چیزها نباید کاری داشته باشیم. خودتان…
یک کسی رفت کفش بخرد، کفش تنگ بود. به کفاش گفت: کفش تنگ است. گفت: آقا شما چیزی نگویید، من سی سال است کفاش هستم. گفت: خوب باش، من هم چهل سال است که کفش پا میکنم. تو کفاش هستی، معنایش این نیست که من پا کنم. اینطور نیست که هر چه در حوزه و دانشگاه باشد، وحی باشد. ما که در حوزه بودیم، حالا نمیدانم هست یا نه، اولین کلمهای که یاد ما دادند این بود: «ضَرَبَ زِیدٌ عَمرَاً» چه کسی بود که زد؟ راست است، دروغ است، اول کلمهای که میخوانیم دروغ است. خوب بگو: «رَحِمَ اللهُ عَبداً» بعد میگوییم: «ضَرَبَا» دو تایی زدند، «ضَرَبُوا» بعد یک خانمی پیدا شد و آن هم «ضَرَبَت» دو جفت «ضَرَبَتا»، جمعی «ضَرَبنَ» اصلاً مگر بزن بزن است؟ اصلاً این کلمه را چه کسی در حوزه آورده است؟ و ما هم همینطور نسل اندر نسل میخوانیم. تمام واژهها، مسایل مراجع، شعرها، اخبار، عمرتان را صرفه جویی کنید. نگویید عید است. یک روز عید را برای صله ارحام میگذارید. ساعت هشت تا هشت و نیم، خانهی عمه! نه تا نه و نیم، خانهی حاله! ده تا ده و نیم… در یک روز همه را تمام کنید. صبح میرویم تخمهی کدو میشکنیم تا غروب! این برای عمه! فردا یک بیست و چهار ساعت دوباره تخم کدو میشکنیم. هیچ کشوری اینقدر تخم کدو نمیشکند. هیچ کشوری بیست روز تعطیل نیست. چرا اینقدر ما تعطیل هستیم؟ آنوقت نتیجهی پنجشنبهها صبح میدانید چه شد؟ تفسیر نمونه در بیست و هفت جلد، حدود هشتاد بار چاپ شده است، به چند زبان دنیا ترجمه شده است، این خلاصهی یک ساعت و نیم پنج شنبهها است. یک ساعت و نیم پنجشنبه!
ما با رفقا تصمیم گرفتیم که جمعهها نهج البلاغه مباحثه کنیم. ما دو سه دور الحمدلله نهج البلاغه را قسمتهای زیادیاش را مباحثه کردیم. چون نگران هستم که حضرت امیر(علیهالسلام) به من بگوید: تو فلان کتاب و فلان کتاب را خواندی، من سواد نداشتم؟ حضرت علی(علیهالسلام) اگر یقهی من را بگیرد، بگوید: من سواد نداشتم؟ نه! استغفرالله! مردم نیاز نداشتند؟ استغفرالله! پس چرا کتاب من را تدریس نکردی نخواندی، ولی باقی کتابها را خواندی؟ یک مقداری هم حوزه و هم دانشگاه…
دانشگاه یک هنری یاد دانشجوها بدهد. از تعطیلات کم کند و یک مهارتی یاد دانشجوها بدهد، که اگر فردا یک مشکلی برای مملکت پیش آمد، مثل امروز که میلیونها لیسانس و فوق لیسانس کار ندارند، به خاطر این است که هیچ مهارتی ندارند. مدرک دارد ولی هنر ندارد. مهارت ندارد. میخواهد پشت میز بنشیند، دولت هم پنج میلیون میز ندارد. خوب بگوید آقا من فعلاً دست به یک کاری میزنم که در خانه علّاف نباشم. کار خیلی خوب است. برای زن و مرد کار مهم است
آقای قرائتی
سعی در انتقال دانش به دیگران
سعی در انتقال دانش به دیگران
علمی ارزش دارد که به مردم بگویید. علمی که به مردم بگویید، ارزش دارد. آیت الله العظمای بروجردی، استاد همهی مراجع بود. یعنی همه تقریباً حالا ممکن یکی نباشد، ولی تقریباً همهی مراجع مثل آیت الله صافی، فاضل، سبحانی، مکارم، آملی و… همهی مراجع فعلی تقریباً شاگرد آقای بروجردی بودند. سالی یک بار سخنرانی بیشتر نمیکرد. بقیهی درسهایش فقه بود. یک سال بحثش این بود. آقایان تمام آیات و روایات علم برای علمی است که به مردم بگویید. علمی که تحقیق کنید، رساله بنویسید، پژوهش کنید، پایان نامه بنویسید و به مردم نگویید، آن آیات و روایات ارزش علم، شامل این علم نمیشود. یک سال بحثش این بود. ناقلش، بنده از آیت الله امامی کاشانی، و ایشان از آیت الله مشکینی شنیدهاند. سندش همین سه نفر هستیم.
در اسلام فارغ التحصیل نداریم. امروز جمعه است. اصلاً جمعه را چه کسی گفته است که تعطیل است؟ قرآن میگوید: جمعه اذان خطبهها که گفته شد: «إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ … وَذَرُوا الْبَيْعَ» (جمعه/9) ظهر صدای اذان جمعه که آمد «وَذَرُوا الْبَيْعَ» یعنی تعطیل! دومرتبه نماز جمعه که تمام شد، میگفت: «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا» (جمعه/10) بعد از نماز باز بیایید و مغازه را باز کنید. جمعه یک ساعت تعطیل است. ما به چه دلیل جمعه را از شب تا شان تعطیل میکنیم؟ بابا جمعهها تعطیل است؟ شما جمعهها صبح از هشت تا نه را برای نهج البلاغه بگذارید. پنجاه و دو جمعه است، میبینید دوساله همهی نهج البلاغه را مباحثه کردهاید. ما در اسلام فارغ التحصیل نداریم. زن حامله فارغ میشود. آدم از تحصیل که فارغ نمیشود. نگاه نکنید که چه تعداد کتاب خواندهاید و چقدر باسواد هستید. نگاه کنید که میلیونها نخواندهایم که چقدر بیسواد هستیم. مدیر خوب کسی نیست که به پشت سرش نگاه کند، ببیند چقدر رفته است، مدیر خوب کسی است که به جلو نگاه کند که چقدر نرفته است. ما فارغ التحصیل نداریم. خدا یک کلمهی فراغ گفته است، «فَإِذَا فَرَغْتَ» (شرح/7) میگوید: وقتی فارغ شدی، نگو تعطیل! «فَانصَبْ» یک کار سختتری انجام بده. منتهی کاری که «وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَب» (شرح/8) این «إِلَىٰ رَب» یادت نرود. هم اول تحصیل میگوید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» (علق/1) هم آخر تحصیل میگوید: «وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَب». «رَبِّكَ» اول و آخر تحصیل است. الان اگر با من مصاحبه کنند که مشکل کرهی زمین چیست؟ میگویم: مشکل کرهی زمین این است که نخ از سوزن جدا شده است. قرآن میگوید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» الان در دانشگاههای دنیا «اقْرَأْ» هست، اما «بِاسْمِ رَب» نیست. هواپیما میسازد، ولی برای بمباران یمن. «اقْرَأْ» هست، اما «بِاسْمِ رَب» نیست.
اینهایی که باسوادتر هستند، باید مستحبات را بیشتر عمل کنند. بیشتر به مردم سلام کنند. ایام عید برای آشتی دادن است. در هر فامیلی ممکن است یک افرادی با هم قهر باشند، عید که میشود، بگویید: آقا فلانی و فلانی خوب نیستند، برویم و یک سوری بدهیم، یک ناهاری و برنامهای بریزیم اینها را با هم آشتی بدهیم. آنوقت دو نفر که با هم قهر هستند، آشتیشان دادی، از همهی نمازهای مستحب و روزههای مستحب ثوابش بیشتر است. این ثواب را به حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) هدیه کن، که شهادت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) هم در آستانهی عید نوروز نود و پنج است.
وقت تمام شد؟ خوب من حدود پنجاه نکته نوشته بودم. دو موردش را گفتم. خدایا! دقیقههایی از عمر که هدر دادیم، لحظههایی که هدر دادیم، ساعتهایی که هدر دادیم، جوانیهایی که هدر دادیم، حرفهایی که میتوانستیم به جای آن حرفهای دیگری بزنیم، میتوانستیم به جای این مقاله، مقاله دیگری بخوانیم. میتوانستیم به جای این دیدنی، چیز دیگری ببینیم. آنچه که از نعمتها را هدر دادیم، از ما ببخش و بیامرز. در دعای مکارم الاخلاق، امام سجاد(علیهالسلام) میگوید: وَ حَصِّنْ رِزْقِى مِنَ التَّلَفِ» (صحيفه سجاديه، ص98) خدایا آنچه که رزق ما کردهای، رزق ما را از هدر رفتن حفظ بفرما! بالاترین درجهی ایمان، یقین، اخلاص، عمر، برکت، فهم درست از اسلام، عمل خالص به اسلام، چشیدن مزهی دین، چشاندن مزهی دین، به همهی ما مرحمت بفرما. از کارهای خوب عید، این است که در فامیل اگر دیدید یک کسی یک شبههای دارد، یک اشکالی در ذهنش است، و شما جواب اشکالش را نمیدانی، شبههاش را یادداشت کن، تلفن کن و از یک اسلام شناس بپرس، رفتیم صلهی رحم، دخترخالهی ما، پسر عمهی ما یک چنین اشکالی داشت، من جوابش را نتوانستم بدهم. جوابش را بگیر و در دور دوم بازدید، شبههی او را جواب بدهید. عید این است. پس عید چی شد؟ عید یعنی قهرها را آشتی بدهید. عید یعنی پولدارهای فامیل جمع بشویم، به کمک فقرای فامیل بیاییم. عید یعنی شبهات فامیل را بشنویم و برایش جواب تهیه کنیم. معنای عید این است. وگرنه علفها سبز میشود، خوشا به احوال طبیعت. میشها میزایند، خوشا به احوال بزها. ما تخمه کدو میشکنیم، خوشا به احوال بلژیکیها. ما به عنوان امت مسلمان باید به غیر از تخمه شکستن و شیکپوشی و مهمانی و اینها باید یک کارهای کلیدی بکنیم.
دعوت از جوانان برای ورود به حوزههای علمیه
دعوت از جوانان برای ورود به حوزههای علمیه
من از دیپلمهها، سیکلها، فوق دپیلمها دعوت میکنم، بیایند و طلبه شوند. ما الان دهها هزار مسجد داریم که امام جماعت ندارد. قاضی کم داریم. امام جماعت کم داریم. اسلام شناس کم داریم. فقیه کم داریم. ما اگر ششصد هفتصد فرمانداری… من حالا نمیدانم که چه تعداد فرمانداری در ایران است. اگر مثلاً هفتصد فرمانداری در ایران باشد، ما هفتصد نفر فقیه نداریم. شاید نداشته باشیم. شاید هم داشته باشیم. نمیدانم حالا این را آمار دقیق ندارم. تازه اگر دکتر و مهندس کم داشته باشیم، میشود از بلژیک و اتریش آورد، ولی آیت الله را که نمیشود از بلژیک و اتریش آورد.
در قرآن میفرماید: اسلام کرهی زمین را خواهد گرفت. سه بار این جمله تکرار شده است. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» (توبه/33 – فتح/28 – صف/9) ترجمهاش این است: اسلام کرهی زمین را خواهد گرفت. اسراییل و داعش و آمریکا همه بدانند! اسلام کرهی زمین را خواهد گرفت. این قول خداست. وعدهی خداست. «وَلَن يُخْلِفَ اللَّـهُ وَعْدَهُ» خدا وعدهاش را نقض نمیکند. برای اینکه اسلام کرهی زمین را بگیرد، یک رهبری میخواهد که توان رهبری کرهی زمین را داشته باشد. ذخیره شده است. امام زمان(علیهالسلام)!یک قانونی میخواهد که دستخوش سلیقهها و هوسها نباشد. قرآن یک واو کم و زیاد ندارد. کتاب تحریف نشده است. قانونش هست، رهبرش هم هست. یک آمادگی میخواهد. آمادگی هم وقتی است که ما در هر منطقهای اسلام شناس داشته باشیم.
با این درس حوزه هم آدم اسلام شناس نمیشود. درسهای حوزه مقدمات است. خود شما باید مطالعه کنید. یک نهضتی میخواهد. چند نهضت باید در ایران راه بیافتد. میگویند: آرزو بر پیرها عیب نیست. یک نهضت، نهضت تلخیص باید راه بیافتد. این کتابهای ضخیم را کسی مطالعه نمیکند. به این فکر افتادهام که… آیت الله جوادی آملی یک تفسیری نوشتهاند، به نظرم هفتاد جلد میشود. اخیراً دیدهاند هفتاد جلد را کسی نمیخواند. شیشه گلاب را کسی بغل نمیکند در خیابان راه برود، این را عطرش کردهاند و هر پنج و شش جلدی را در یک جلد خلاصه کردهاند. الغدیر یازده جلد بود، اخیراً یک جلدش کردهاند. یعنی باید تلخیص بشود. چون علم زیاد است. عمر ما کم است. باید یک خورده جمعش کرد. یک نهضت تلخیصی باید راه بیافتد. قدما این کار را میکردند. فیض کاشانی کتاب صافی را نوشته بود: مصفا، آخرش نوشت: اصفی! یعنی چکیدهتر! جامعه هم همینطور است. جامعه قبلاً غذا میپخت، الان دیگر حال پختن ندارند، میروند رستوران و ساندویچ میخورند. اخیراً آب میوه میخوریم، و حوصلهی جویدن هم نداریم. نسل ما یک نسل لیز و کم حوصله و بیحال است. کامپیوتر قبلاً به اندازه یک بشکه بود. الان اندازه یک پاکت سیگار شده است. دیگر آن بشکهها را کسی نمیخرد. از قدیم تریاکیها میگفتند: کم و تیز و چسبان! و افراد به هم میگفتند: مفت و مفید و مختصر! باید یک تلخصی راه بیافتد، چکیده! برای عمرتان در پای تلویزیون هم چنین کاری کنید. چکیده اخبار را گوش بدهید. اگر خبر مهم است. مشروحش را هم گوش بدهید. اما اگر این خبر در راستای رشد شما نیست، چکیده باشد که بیخبر نباشید. تیتر روزنامه برای شما بس است. مگر اینکه خبر مهم باشد. اگر این خبر مهم است، خوب آدم کل مقاله را میخواند. اما تا مادامی که… ببینید هر کاری که میکنید باید در آن رشد باشد. یا رشد جسمی، یا رشد فکری، یا رشد صنعتی، یا رشد نظامی. یک رشدی باید در آن باشد. چون موسی به خضر گفت: «هَلْ أَتَّبِعُكَ» (کهف/66) اجازه میدهی دنبال تو بیایم، شاگرد تو باشم؟ «عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» من میخواهم رشد کنم. خیلی وقتها رشد در آن نیست. زن رئیس جمهور زیمبابوه رفت فرودگاه استقبال زن رئیس جمهور تانزانیا! حالا من چه خاکی بر سرم کنم؟ در آفریقا یک زن رئیس جمهور به استقبال یک زن رئیس جمهور دیگر رفت. حالا من اینجا در کاشمر و در مراغه چه کنم؟ به من چه! اینقدر حرفهایی هست… حتی رسالهی مراجع آن مسألههایی که مورد نیاز است حفظ کنید. توضیح المسایل مراجع چندهزار مسأله دارد. شما یک پنجاه تا، صدتا، دویست تا، آن مقداری که مورد نیاز است حفظ کنید. چیزهایی که مورد نیاز نیست حفظ نکنید. هر درسی میخوانید، پای منبر، پای سخنرانی، پای خطبههای نماز جمعه، رادیو، تلویزیون، مقاله، بولتن محرمانه، هر چه میخوانید، بگویید: خروجی این چیست؟ خروجیاش چیست؟
یک کسی کاشان به یکی از بستگان ما رسید و گفت: خوشا به احوالتان! شما فامیل آقای قرائتی هستید! گفت: بله! گفت: خوشا به احوالتان! آقای قرائتی معلم خوبی است، سالهاست که در تلویزیون است، چه و چه و چه… کلی از ما تعریف کرد. آن فامیل ما گفت: ببین! قرائتی با همهی شهرتش برای تو، یک بستنی بده بخوریم. یعنی چه؟ یعنی دنبال خروجیاش میگردد. در این پای منبر نشستن چه چیزی گیر ما آمد؟ اگر نمیگفتم چه میشد؟ اگر این روزنامه را خواندم، خروجیاش برای من چه شد؟ قدر وقتتان را بدانید. چرا عید این همه تعطیل است؟ بیست روز عید؟ کدام کشور روی کرهی زمین بیست روز تعطیلی دارد؟ سه ماه هم تابستان تعطیل است. پنجاه و دو روز جمعه در سال تعطیل است. پنجاه و دو روز هم پنجشنبه تعطیل است. گاهی هم بین التعطیلین است. الان عمر ما مثل گوشت کبابی شده است. در چهار کیلواش یک کیلواش کبابی است. سه کیلواش چربی و پی و استخوان است. شما خودتان روی عمر خودتان مدیریت کنید. حق ندارید، تقلید کنید. در عمرتان حق ندارید از هیچ مرجعی تقلید کنید. چون عمر جزء موضوعات است. تقلید در احکام است، واجب و مستحب! عمر من از موضوعات است. در موضوعات حق ندارید تقلید کنید.