جایگاه مراجع دینی در امور اجتماعی
جایگاه مراجع دینی در امور اجتماعی
ما که مالیات میدهیم دیگر چرا خمس بدهیم؟ آقا من میخواهم خودم خمس را بدهم. میتوانی اجازه بگیری بدهی. به مرجع تقلیدت بگویی: آقا ما یک فامیلی داریم، فقیر است و مشکل دارد، مشکلاتش را به مرجع بگوید، اجازه بگیرد و بدهد. اما باید بگویی: پول برای امام زمان است. نگویی: برای من است. چون وقتی شما پول دادی، برای خودت بله قربان گو درست میکنی. خالص خالص!
یک کسی خمس که میخواست بدهد، روزهای برفی خمس میداد. گفت: روزهای برفی چند تا همسایه داریم سید هستند. میگوییم: بیا برفهای خانه را پایین بزن، وقتی پولش میدهم، هم پول برف روبی است، هم پول خمس. اینها باطل است. نمیشود غیر خدا قاطی آن بشود. مثل حرمی که میآییم. ما از حرم امام رضا که میآییم، درهای طلایی را میبوسیم، بعد میرسیم در صحن، درهای چوبی را حال نداریم ببوسیم. یعنی امامت ما با طلا قاطی است. قرآن به شیر خالص گفته است. چرا شیر خالص است؟ «مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً» (نحل/66) شیر از لا به لای پهن و خون رد میشود. نه بوی پهن میگیرد، نه رنگ خون. امام حسین حق الناس را توجه داشت. امام حسین نماز میخواند. دو رکعت نماز همراه با…
آقای قرائتی
حضرت زهرا(س)، عطيهي الهي به رسول خدا
حضرت زهرا(س)، عطيهي الهي به رسول خدا
دربارهي حضرت زهرا چند مسأله هست. آيهاي كه همه شما حفظ هستيد. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» (كوثر/1) در اينكه كوثر چيه، 26 تا حدس زدند. كوثر علم است. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» يعني علم زياد به تو دادم. كوثر يعني خير زياد. «إِنَّا أَعْطَيْنا» يعني ما امت تو را گسترش داديم. صدها ميليون نفر هم بعداً مسلمان ميشود. 26 مصداق را براي كوثر نقل كردند. اما در همه 26 تا يكي درست است. از كجا ميگوييد مراد از کوثر زهرا است. براي اينكه آخر آيه ميگويد: «إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْترُ» (كوثر/3) دشمنت بيعقبه است. اين معلوم ميشود يك كسي به پيغمبر گفته بيعقبه هستي. تو كه پسر نداري. چون پيغمبر يكي، دو تا پسر داشت، در دو، سه سالگي مردند. پسرهاي پيغمبر مردند. از پيغمبر يك دختر مانده بود، زهرا(س). در عرب هم ميگفتند: دختر جزء آدم حساب نميشود. بنابراين پسر كه نداشت. دختر هم جزء انسان نيست. ميميرد و خاموش ميشود. ابتر است. ابتر يعني عقبه ندارد. ميگويد: «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ» ما به تو كوثر داديم. آخرش ميگويد: دشمنت بيعقبه است. «إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتر» دشمنت، بيعقبه است. معلوم ميشود كوثر زهرا است. از جملهي بعد، آدم ميفهمد جملهِ قبل… آخر گاهي وقتها يك كلمه، يك كلمه دیگر را معنا ميكند. مثلاً شما ميگويي: شير ديدم. خوب شير ديدم، چند معنا دارد. اما اگر گفتي در حمام شير ديدم، معلوم ميشود يك آدم شجاع را ديدي. چون شير جنگل در حمام نميآيد. آدم بگويد: در حمام شير ديدم، اين پيداست يك مرد شجاعي است كه شما ميگويي: شير ديدم. اما اگر بگويي: شير چايي، كلمهي چاي شير را هم معنا ميكند، كه اين شير خوردني بوده است. آخر سوره كه ميگويد: دشمنت ابتر است. كلمهي دشمنت ابتر است، پيداست يك…
جالب اين است كه باقي انبياء، خودشان از خودشان دفاع ميكردند. مثلاً به پيغمبر ميگفتند: «إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَة» (اعراف/66) تو سفيه هستي، خل هستي. از خودش دفاع ميكرد، «لَيْسَ بىِ سَفَاهَة» (اعراف/67) نخير من خل نيستم. به پيغمبر ديگر گفتند: «إِنَّا لَنَراكَ في ضَلال» (اعراف/60) منحرف هستي. فرمود: «لَيْسَ بىِ ضَلَالَة» (اعراف/61) نخير من منحرف نيستم. به پيغمبر ما هرچه ميگفتند پيغمبر از خودش دفاع نميكرد. خدا از پيغمبر دفاع ميكند. به پيغمبر گفتند: مجنون، آيه نازل شد، تو مجنون نيستي. كاهن، تو كاهن نيستي. شاعر، «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْر» (يس/69) ابتر، «إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْترُ» به انبياي ديگر كه نيش ميزدند، خود پيغمبر از خودش دفاع ميكرد. ولي تمام نيشهايي كه به پيغمبر ما زدند، ساحر، شاعر، كاهن، ميگفتند: «يُعَلِّمُهُ بَشَر» (نحل/103) يك آدمي است پشت پرده اين حرفها را به پيغمبر ياد ميدهد. خدا ميگويد: «الرَّحْمَانُ، عَلَّمَ الْقُرْءَانَ» (الرحمن/1 و2) خداي رحمان معلمش است. نه يك بشر، انبياي ديگر از خودشان دفاع ميكردند. پيغمبر اسلام، خدا از او دفاع ميكرد آن هم چطور.
از كوثر چند چيز ميفهميم. يكي ميفهميم نسل پيغمبر تا آخر تاريخ هست. چون اگر قطع شود كه دشمنان درست گفتند. دشمنان گفتند: نسل پيغمبر قطع ميشود. «ابتر» يعني نسلش قطع شده است. خدا ميگويد: دشمنت ابتر است، يعني نسل پيغمبر قطع نميشود. از اين جمله معلوم ميشود نسل پيغمبر تا آخر تاريخ هست.
از اين معلوم ميشود كه دشمن پيغمبر تا آخر نابود است. چون اگر دشمنان پيغمبر موفق شوند كه خدا گفته: ابتر است. شما بي عقبه هستيد. اين يك وعدهاي است كه خدا داده است. كه دشمن ما سرنگون ميشود. حالا اسرائيل هر كاري ميخواهد بكند، بكند. اسرائيل ابتر ميشود. آمريكا ابتر ميشود. تمام طرحهايي كه براي امام كشيدند، همه ابتر شد. شاه ميگفت: يك نفر نبايد عكس امام را داشته باشد. اگر در يك خانه عكس امام را ميديدند، صاحبخانه را ميگرفتند. هيچ مرجع تقليدي به اندازهي امام عكسش چاپ نشد. روي دويست توماني، روي پانصد توماني، روي هزار توماني، روي دو هزار توماني، روي پنج هزار توماني، شاه گفت: هيچكس عكسش را چاپ نكند. خدا گفت: حالا كه تو ميگويي: هيچكس، بيش از هر آيت الله العظمايي عكسش چاپ شود. با خدا كه نميشود كشتي گرفت.
زليخا درها را بست هيچكس نفهمد. همه دنيا فهميدند. با خدا كشتي نگيريد. قرآن وعده داده دشمنان اسلام ابتر هستند. چقدر پول خرج كردند؟ چقدر پول خرج كردند كه جمهوري اسلامي را بشكنند؟ نشد… الآن رئيس جمهور آمريكا هر رئيس جمهوري را خواسته باشد احضار كند دو بعد از نصف شب به اين شيوخ عرب بگويد: فلان دقيقه بايد آمريكا باشيد. فوري حاضر ميشوند. تنها استخوان در گلوي آمريكا جمهوري اسلامي است. به همين خاطر هم هي ميگويند: بايد نسل ايراني را كم كرد. اولاد كم در بعضي كشورهاي ديگر هم تبليغ شد. براي كشورهاي ديگر دو تا طرح آوردند كه مردم بچهدار نشوند. براي جمهوري اسلامي هجده طرح پياده كردند كه نسل ايران كم شود. آنوقت ايرانيها متأسفانه بعضيهايشان مشكل اعتقادي دارند. ميگوييم: آقا يك بچه كم است. من يك بچه را نميتوانم اداره كنم. آنوقت سه تا بچه را چطور اداره كنم؟ يعني خدايا من اگر يكي داشته باشم، تو قدرت داري. اگر سه تا داشته باشم، تو قدرت نداري. اين معنايش اين است كه ايمان به خدا ما ضعيف است. آنوقت متوجه نيستيم كه اگر خدا بخواهد حال ما را بگيرد، اين بچه به يك مشكلاتي ميرسد كه پول پنج بچه را خرج او ميكنيم. ولي اگر گوش به حرف خدا ميداديم، پنج بچه هم داشتيم خدا به سلامتي همه را… يك بچههايي يك مشكلاتي دارند كه پول پنج بچه خرجش ميشود. اين به خاطر اين است كه خدا ميگويد: تو بندگيات را بكن. قرآن بخوانم. قرآن ميگويد: «إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً» شما كم بوديد. «فَكَثَّرَكُم» (اعراف/86) آمار شما را بالا برديم. خدا منت ميگذارد كه آمار مسلمانها زياد است. تو در مقابل خدا ميگويي اولاد كمتر.
به تربيتش نميرسيم. دروغ! دروغ! دروغ! يك آمار علمي يك استاد دانشگاه بياورد، ما خدمتش برسيم. كه بگويد كه آقا آمار گرفتيم كساني كه دو تا بچه دارند، تربيتشان بيش از كساني است كه چهار تا دارند. آدمهايي هستند يازده بچه دارند، يازده تا گل هستند. من سراغ دارم زني را كه هجده بچه زاييده همه هم خوب هستند. آدمي هم داريم كه يك بچه دارد، جانور است. هيچ دليل علمي نداريم كه كسي كه بچهاش كم است، به تربيتش ميرسد. كوثر، خدا منت ميگذارد به پيغمبر كه من به تو خير زياد دادم. اولاد خوب كوثر است
آقای قرائتی
درمان قلب مریض برای رسیدن به قلب منیب و سلیم
- درمان قلب مریض برای رسیدن به قلب منیب و سلیم
امیدوارم که همینطور که فرشها را تکان میدهیم، خانهمان را تکان میدهیم. دلمان را هم تکان بدهیم. کینهی کسی در دل ما نباشد. در قرآن سه تا قلب داریم. یک قلب سلیم داریم. «إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» (شعرا/89) قلب سالم یعنی قلب پاک، نه کینه دارند. نه عقده دارند. نه تکبر دارد. نه حسود است. نه بخیل است. یک قلب را میگوید: «وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنیبٍ» (ق/33) قلب سلیم در قرآن هست، قلب منیب هم هست. قلب مریض هم هست. قلب مریض هم شما نمیدانید. «فی قُلُوبِهِمْ مَرَض» (بقره/10) سه تا قلب داریم. قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض!
شما الآن در آرایش آشپزخانه، در آرایش اتاق، اگر در خانه دخترت آرایش نکند، خانه را زیبا نکند، میگویی: خانم ببین جای تو اینجا نیست، اینجا است. همینطور که به ظاهر خانه دقت میکنیم، به ظاهر نماز هم دقت کنیم.
من چند روز پیش یک جایی صحبت میکردم، که نمازتان را درست کنید. نماز میخواند ولی غلط میخواند. شما اگر گفتی: «عالم» اینطور که من میگویم، «عالم» یعنی سواد دارد. اما اگر گفتی «آلم»، یعنی مرض دارد. «اللهم صل» یعنی درود بفرست. «اللهم سل» با «سین»، یعنی خدایا او را بکش. مثل شماره تلفن است. شماره 21 یک استان است، 31، 41 یک استان دیگر است. مثل آمپول است. آمپول در رگ خوب میکند، در گوشت درد میآید. مثل سوییچ ماشین است که کم و زیاد شود قفل باز نمیشود. نماز را باید درست کنیم. حرفهایم را که زدم یک نفر بلند شد، گفت: آدم تحصیل کردهای هم بود. منتهی همه به او خندیدند، جلسه هم جلسهی فرهیختگان بود. منتهی خوب او بلند شد گفت: آقا خدا که میداند ما چه میخواهیم بگوییم، حالا شما آخوندها گیر میدهید، سین بگو، صاد بگو! خدا که میداند. اصل دل است که دارد با خدا حرف میزند. این عبارتها مهم نیست. به او گفتم: من اگر چای را در آفتابه کنم بدهم میخوری؟ اصل چای است، از آفتابه بخور! همه جلسه خندیدند. ما باید هم پوستمان خوب باشد و هم مغزمان. شما پوست تخمه را بکاری سبز نمیشود. مغز تخمه را هم بکاری، سبز نمیشود. هم باید باطن خوب باشد. به بعضیها میگویی: خانم تو که باطنت خوب است، ظاهرت را هم خوب کن. میگوید: اصل باطن است. هم اصل باطن است، هم اصل ظاهر است. ظاهر و باطن باید هردو خوب باشد. هم کمیت، هم کیفیت. کمیت باید خوب باشد، زیاد باشد. «واذکروا الله کثیرا» زیاد باشد. کیفیت هم میگوید: «فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/2)
چون در آستانهی شهادت حضرت زهرا هستیم، یک جمله هم راجع به حضرت زهرا بگویم.
ما راهمان راه استدلال است. در قرآن چقدر گفته «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُم» (بقره/111) استدلال، دلیل بیاور. بیخودی تعصب نداشته باش. دلیل بیاور. بعد از دلیل و معجزه، آخرین مرحله مباهله است. که بیایید با هم نفرین کنیم. هر نفرینی گیرا شد، معلوم میشود نفرین کننده راهش حق است. با مسیحیها بنا شد که پیغمبر نفرین کند. بنا شد که مسیحیها نیروهایشان را بیاورند، پیغمبر هم نیروهایش را بیاورد، با هم نفرین کنند. شما که با استدلال قانع نشدید. با معجزه هم قانع نشدید. ببینیم چه کسی نفسش گیرا است. این را مباهله میگویند. پیغمبر وقتی میخواست مباهله کند، زهرا را با خودش برد. یعنی چه؟ یعنی پیغمبر دعا کند با آمین زهرا، تکلیف یکسره شود. زهرا کسی است که دعای پیغمبر با آمین او مستجاب میشود. این خیلی مسألهی مهمی است.
آقای قرائتی
محاسبه اعمال هر روز، پیش از خوابیدن
محاسبه اعمال هر روز، پیش از خوابیدن
اگر ما روزانه خانه تکانی کنیم خاکها جمع نمیشود، آلودگیها زیاد نمیشود. اگر هر شبی که میخوابیم حدیث داریم، هر شبی که میخواهی بخوابی، یک نگاه کن که از صبح تا حالا چه کردی؟ امروز صبح ساعت هفت، هشت، نه! یک نگاهی کن اگر خلافی کردی، بگو: خدایا معذرت میخواهم. اگر شب به شب یک تکانی به خودت دادی، این گناهها انبار نمیشود. اگر آدم هر روز یک جارو برقی به خانهاش بکشد، یک جارو دستی این خاکروبهها جمع نمیشود.
در خانه تکانی گاهی اشیای گمشده پیدا میشود. در خودسازی هم گاهی چشمههای حکمت روی آدم باز میشود. میگوید: چرا من برای خدا کار نمیکنم؟ چرا برای مردم کار میکنم؟ چرا هدفم به جای رضای خدا، رضای مردم است؟ بعد وقتی میرود رضای خدا را جلب کند، میگوید: نه، من دیگر برای مردم کار نمیکنم، هدف من خدا است. من برای خدا غذا پختم. حالا شوهر من قدردانی بکند یا نکند. من برای خدا مهمانی کردم، حالا فامیل شوهر خوششان آمد یا بدشان آمد، اگر با خدا معامله کند، روایاتی داریم که اگر چهل روز برای خدا کار کنید، خداوند یک چیزهایی، گنجی، در شما به وجود میآورد. یعنی چشمههای حکمت از قلب بر زبان جاری میشود. یکبار دیگر میگویم. در خانه تکانی، گاهی آدم یک گمشدهای را پیدا میکند، اوه… النگوی من پیدا شد. چقدر گشتم دنبالش! در خانه تکانی گاهی یک چیزی پیدا میشود. در خودسازی هم شما اول میگویی: من آلوده هستم. چرا آلودهام؟ دائم دلم میخواهد، این راضی باشد، او راضی باشد. حالا به جای اینکه این و آن را راضی کنیم، من برای خدا کار میکنم. میروی برای خدا کار کنی، میگوید: اگر چهل روز کارهایت برای خدا بود، خداوند چشمههای حکمت را از قلبت به زبانت جاری میکند. یعنی یک گمشدهای پیدا میشود. چاهی حفاری میشود.
در خانه تکانی اشیای ظریف را توجه داریم که نشکند و با دقت! در تربیت هم افرادی ظریف هستند. بعضی آدمها اگر دو بار، سه بار یک چیزی بگویی، میبُرَد. باید مواظب باشیم، بچه را چقدر نصیحت کنیم؟ پنج دقیقه، دو دقیقه، یک ساعت که تحمل موعظه شنیدن ندارد. همینطور که در خانه تکانی چیزهای ظریف را حواست جمع است، در تعلیم و تربیت و خودسازی هم آدمهای ظریف را باید مواظب باشیم.
نگو: پا شو تو که تجدید شدی! پاشو تو که نمره نیاوردی! پاشو تو که گوشت را سوزاندی. هی نیش میزند. خوب این میبرد. حدیث داریم سرزنش پشت سر هم، طرف قیچی میشود.
خانه تکانی زمان میخواهد، خودسازی هم زمان میخواهد. گاهی چند روز یک زن خانه را میتکاند، باید مدتها انسان با خودش کلنجار برود تا این، آقا این خانم وسواسی است. وسواسی یک بیماری است. یک بار نمیشود وسواس را کم کند. ذره ذره کم کند.
میگوید: من صبح برای نماز صبح حال ندارم، بیدار شوم. خوب این نماز صبح قضا شدن یک عیب است، یک نقص است، یک گناه است. ساعت کوک کنیم. نیم ساعت زودتر بخوابیم. به هر حال باید تمرین کنیم تا ما این عیب را از خودمان برطرف کنیم. خوب حالا اینها بس است.
آقای قرائتی
خانه تکانی دل مایه آرامش خود ودیگران
خانه، هم خودمان لذت میبریم هم دیگران. خانهتکانی که شد، وقتی خستگی برطرف میشود، آدم خانهاش تمیز میشود و هم خودش، هم هرکس وارد خانه میشود. اگر عیبمان را برطرف کنیم، هم خودمان خوشحال میشویم و هم هرکس با ما برخورد میکند. میگوید: چه آدم پاکی، چه آدم صافی.
برای نظافت خانه باید در و پنجرهها را بست. چون گرد و خاک از این پنجرهها بیرون میآید. پنجرهی دل ما هم گوش است. این حرف را شنیدی؟ غیبت میشنوی، مثلاً فلانی را دوست داری. غیبتش را که میشنوی، چهارده درجه، ده درجه میشود. یک نفر دیگر یک غیبت میکند، نه درجه میشود. پنج نفر غیبت میکنند، علاقهی آن مسلمان از دلت میرود. دروازهی اتاق را میبندیم خاک نیاید. دروازهی دل هم چشم و گوش است.
خانه تکانی ربطی به مساحت خانه ندارد. چه خانهی کوچک، چه خانهی بزرگ، خانه تکانی میخواهد، خودسازی هم کاری ندارد که بچه یا بزرگ، پدربزرگ یا مادر بزرگ باشی. نظافت هرچیزی با چیزی است. شما هیچوقت تلویزیونت را با آب و صابون نمیشویی، با سنگ پا! تلویزیون را با کهنه پاک میکنی. هر عیبی هم دوایی دارد. دوای این عیب این است که رابطهات را با دوست بد قطع کنی! شما وقتی تلفنت را به این میدهی، او با تو تماس میگیرد، باید از اول، اصلاً تلفنت را قطع کن. موبایلت را دیگر با خودت نبر. چون وقتی موبایل داری برایت اس ام اس میآید. در اس ام اس یک حرفهایی میزند. دوای این ارتباطات این است که انسان موبایلش را خاموش کند. تلویزیون را یکطور باید پاک کرد. قالی را باید با دسته بیل پاک کرد. قالی را دَمَر میکنند، لگد و دسته بیل! حالا با دسته بیل سراغ تلویزیون بروی، خوب میشکند. همینطور که هر غباری و هر آلودگی را به نحوی، هر عیبی را هم به کسی….
کسی بخل دارد. دوایش خمس و زکات و انفاق است. کسی غافل است، دوایش تذکر است. در حدیث داریم: «ظُهُورَکُمْ ثَقِیلَةٌ مِنْ أَوْزَارِکُم» (وسایل الشیعه/ج10/ص313) کمرهای شما از گناه پر شده است. خوب چطور بار گناهی که روی کمر من است؟ میگوید: «فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُم» کسی که گناهکار است، دوای گناهکار این است که سجدههایش را طول بدهد. «بِطُولِ سُجُودِکُم» کسی که سر به خاک بگذارد، «سُبْحَانَ اللَّه» «سُبْحَانَ اللَّه» سجدهاش را طول بدهد، آن سجدهی طولانی بار گناه را کم میکند. امام میفرماید: بار گناه دوایش طول سجده است.
آقای قرائتی