بعد رأفت و رحمت در کربلا
بعد رأفت و رحمت در کربلا
اسلام جهادش هم با رحمت آمیخته است، وقتی پیغمبر می جنگیدند، می فرمودند: با زن ها کاری نداشته باشید، با بچه ها کاری نداشته باشید، درخت ها را نکنید، حیوانات را نکشید، اگر دشمن فرار کرد تعقیبش نکنید از پشت خنجر نزنید، این فرهنگ دین است. آن سپاه دشمن است، و این سپاه اباعبدالله به میدان آمده، تمیم ابن قُحطبه یا قَحطبه هم مقابل امام آمد، از امرای شام و فرماندة لشکر شامی هاست، فرد شجاعی است، همة اصحاب هم شهید شده اند، یاران هم شهید شده اند، خود امام به میدان آمده است. بعضی از مقاتل و تاریخ نویسان نوشته اند به امام عرض کرد: آقا من شما را نصیحت می کنم که برگردید، شما که حریف بیست هزار – سی هزار نفر نمی شوید. امام فرمود: این ها من را محاصره کرده اند و این جریان را پیش آورده اند، من که به قصد جنگ نیامده ام، تو به من می گویی برگرد! مگر می گذارند که حسین از این صحرا برگردد جز با بیعت با یزید که امام فرمود اگر بیعت شود، فاتحة اسلام خوانده است – گفت: آقا پس می جنگیم، وارد جنگ شدند، ابی عبدالله خیلی شجاع بود. اباالفضل العباس می گوید ما در روز عاشورا به حسین پناه می بردیم، کما اینکه امیرالمؤمنین می فرماید: ما در جنگ ها به پیغمبر پناه می بردیم. امیرالمؤمنین که خود در شجاعت بی نظیر است از شجاعت پیغمبر تعریف می کند. تمیم در اولین حمله از اسب به زمین افتاد هر که باشد در این گونه مواقع دشمن را می کشد، اما امام فرمودند: بلند شو، سوار اسبت شو. به او مهلت دادند، ابن قحطبه سوار شد، مجدد وارد جنگ شدند. تمیم از ناحیة دو پا مجروح شد، و به زمین افتاد. آقا بالای سرش آمدند، فرمودند: می خواهی قبیله ات را صدا بزنم که بیایند زیر بغل هایت را بگیرند؟ گفت: آقا بزرگواری کنید و مرا نکشید. امام فریاد زد: بیایید فرمانده شام و امیرتان را ببرید. یک عده از بستگانش آمدند زیر بغل هایش را گرفتند و بدن مجروحش را از صحرا بردند. آیا دشمن هم چنین اجازه ای می داد؟
اما وقتی خون علی اکبر روی چشم های اسب را فرا گرفت و علی اکبر در بین لشکر افتاد هر که هر چه داشت به بدن او زد، «فقطعوه بسیوفهم اربا اربا»،[14]وقتی پسر فاطمه در گودی قتلگاه افتاد – تعبیر بعضی از مقتل ها این است- حسین برای لحظات طولانی از شدت لطمه بیهوش بود. گاهی چشم باز می کرد و می بست، توان بلند شدن نداشت. ببینید چگونه با سنگ و چوب و با آن برخورد ناجوانمردانه، با اسب دواندن و یا گوشواره از گوش کشیدن و جنایت هایی که انجام دادند با اهل بیت و یاران امام رفتار کردند.