#تجربه_نگاری_اربعین
ما برگشتیم اما نصفه و نیمه
دلمان ماند همانجا
انگار که هنوز در شوک مانده باشیم
مثل کسانی که تازه عزیزی را از دست دادن و هنوز باور نمیکنند که خدا رحمت کند اموات همه را….
دقیقا به همان اندازه
که چشم باز کردیم و در منزل بودیم
و رسیده و نرسیده کارهای قبل را از سر گرفتیم.
انقدر اینستاگرام همه را محو خود کرده که از همانجا برایتان نوشته بودم که وقتی برگشتم بی کپشن نباشم
نوشتم اما حال الان با ان موقع یکی نیست که همان را بگذارم…
به هوای پاییز عاشقانه نوشتم
از عشق حسین بن علی(ع)
که امسال اولین باران پاییزی را در بین الحرمین دیدم
که قشنگ ترین هوای دونفره عالم بود
عباس و حسین ??
و هنوز صدای عباس بود که میپیچید
یا اخا…
.
و ماهیچ مانگاه ?
…
بگذریم
خواستم بگویم اینجا همه ی چادر ها خاکی بود اما کسی ما را به زمین نزده بود…
اینجا پاها تاول زده بود اما کسی به زور قدم نزده بود…
چه بود و چه بود
انقدر حرف دارم که نمیدانم کدام را بگویم…
اینجا ایرانی ها به عشق اقا با عراقی ها عربی حرف میزدن
و عراقی ها با ما فارسی…ما وحدت قبل ظهور را دیدیم…
اینجا درد بود
اما درد ها شیرین بود
اما ماهم مثل زینب میگوییم
ما رایت الا جمیلا…
.
.
.
.
همه را دعا کردم
سلامتان را رساندم
و جایتان قدم زدم
و خواستم که روزی برسد که کسی کربلایی نشده از دنیا نرود…
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
پ.ن:نمیدونم چکار باید کرد وقتی همه ی شهدا رو دوست دارم برای سال دیگه یه برنامه دیگه باید بچینم…
پ.ن2:تجربه ی چند بارم میگه اگر کل دنیارو هماهنگ کنی که سفر اسونی داشته باشی خدا کل دنیا رو برات میچینه که سختی راه رو تجربه کنی…هرچی سخت تر نگاه خدا بیشتر…لبخند بزن
پ.ن3:بماند به یادگار از اربعین 98
#کاروان_امت_واحده
#روضه_الشهدا
#اربعین
#شب_جمعه_هوایت_نکنم_میمیرم
#بیچاره_اون_که_ندیده_حرم_رو
#بیچاره_تر_اون_که_دید_کربلاتو
به قلم خودم نبود دوستان. دلنوشته یکی از زائران اربعین بود خواستم بخوانید و لذت ببرید.