خطر عهدشکنی با خداوند
خطر عهدشکنی با خداوند
بحث این است قرآن میگوید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ» (توبه/75) بعضی از مردم با خدا عهد میبندند. به خدا قول میدهد. میگوید: قول شرف میدهم. با خدا عهد میبندد که «لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ» اگر خدا از فضلش زندگی ما را سر و سامان داد، اگر وضع مالی ما خوب شد. «لَنَصَّدَّقَنَّ» ما به فقرا صدقه میدهیم. «وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ» ما آدم صالحی هستیم. «فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» ولی همین که وضع مالیاش خوب شد، «بَخِلُوا» (توبه/76) بخل میکند. وقتی ندارد، میگوید: خدایا به من بده. من به فقرا کمک میکنم. همین که به او دادیم به فقرا کمک نمیکند. روزهای اولی که ماشین میخرد میگوید: شرکت با ابالفضل. در بیمه امام حسین است. وضعش خوب شد پاک میکند.
خداوند میفرماید: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ» (توبه/77) آدمهایی که به نذرشان، به عهدشان عمل نمیکنند، خداوند یک نفاقی در قلبشان میرود. تا کی؟ «إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ» یک نفاق تا روز قیامت. چطور آدم منافق میشود؟ چرا آدم منافق میشود؟ قرآن میگوید: کسی که با خدا عهدی ببندد و به عهدش وفا نکند، خدا سیلی به او میزند. سیلیاش این است که یک نفاق دائمی در قلبش قرار میدهد. این هم یک گروه هستند.
اسمش ثعلبه بود. آمد نزد رسول خدا و گفت: یا رسول الله! من کشاورزی میکنم. مدینه برای من تنگ است. میخواهم بیرون مدینه بروم. حضرت فرمود: بیرون از مدینه بروی. به کشاورزیات توسعه بدهی، دیگر نماز جمعه نمیآیی. نماز جماعت نمیآیی. گفت: نه! من میخواهم بیرون بروم. برای نماز هم میآیم. کم کم بیرون رفت و توسعه توسعه توسعه داد. مثل همین توسعههایی که در کشور ما هست. همه توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی، توسعه علمی، بعد نگاه میکنیم میبینیم خروجیاش بهتر نشده است. همه ما تلفن همراه با کم و زیاد داریم. اما خودمان با هم رابطه نداریم و قهر هستیم. وسیله ارتباط هست و خود ارتباط نیست. من با شما قهر هستم. شما با من قهری هستی. ولی خوب وسیله ارتباط، تلفن هست. ماشین داریم، از این ماشین چقدر برای توسعه اقتصادی میدهی. بازار و اداره، چند بار با این ماشین نماز جمعه رفتی؟ اگر یک بچه متولد شد، سرش پنج کیلو شد و بدنش نیم کیلو شد، این بچه مردنی است. توسعه اقتصادی، توسعه علمی، توسعه سیاسی، همه توسعهها را پیدا کرد. توسعه دینی پیدا نشده است. نماز جمعهها شلوغ نمیشود. صداقت بهتر نمیشود. امانت بهتر نمیشود. توسعه پیدا کردیم، آمار طلاق زیاد شد. نه آمار ازدواج! این توسعههای فلجی که یک دست چاق میشود و یک دست باریک است. اگر عضوی چاق شود و عضوی باریک شود این بچه مردنی است. دلتان را به این توسعهها خوش نکنید. ثعلبه از نظر اقتصادی توسعه پیدا کرد. در مدینه جایش تنگ شد و بیرون از مدینه رفت. کم کم نماز جماعتش قطع شد. نماز جمعهاش قطع شد. پیغمبر فرستاد که آقا زکات بده. گفت: نمیدهم. توسعه مال پیدا کرد. دینش توسعه پیدا نکرده بود.
خیلی خوشحال نشوید، این زمین اینقدر برنج میداده، حالا اینقدر است. این زمین اینقدر گوجه میداده، اینقدر کیوی میداده، اینقدر پرتقال میداده، اینقدر زعفران میداده، حالا اینقدر شده، اینقدر شده. اینها بخشی از توسعه است. به این آقای زعفران کار و این آقای پرتقالی و کیوی و هندوانه و خربزه بگویید: ببخشید. از وقتی پارسال تا به حال شما وضعت بهتر شده، به فقیر بیشتری هم کمک کردی؟ 32 کلمه زکات و 32 کلمه برکت در قرآن است. اینها شوخی نیست. حرفهای خداست. 32 برکت و 32 زکات، یعنی زکات بدهید برکت هست. زکات ندهید برکت نیست. ما هم همینطور هستیم.
الآن که حوزه علمیه قم که پنجاه هزار آخوند دارد، بچه قمیها از باقی بچههای ایران باید بهتر باشند. چون توسعه علمی حوزههای علمیه توسعه پیدا کرد. بچه قمیها قرآن یاد گرفتند؟ جلسات قم بهترین و بیشترین جلسات است. قمیها آدمهای خوبی هستند و بچههایشان هم بچههای خوبی هستند، اما آن مقداری که پنجاه هزار آخوند آنجا است، باید معارف اینها بیشتر شود. شما که خانهات کنار مسجد است نباید نمازت را در خانه بخوانی. تو که خانهات کنار مسجد است، بیشترین نهجالبلاغه باید در شهر نجف باشد. برویم حوزه علمیه نجف ببینیم درس نهجالبلاغه دارد یا نه؟ حضرت علی در نجف غریب است. یعنی در نجف نهجالبلاغه نیست. توسعه راهپیمایی، ده میلیون آدم کربلا میروند. آیا حالا که زیارت امام حسین توسعه پیدا کرده است، نماز جماعت هم توسعه پیدا کرده است؟ یعنی یک نماز ده میلیونی هم داریم؟ نمیگویم نیست. میخواهم بگویم توسعه. یعنی همراه با توسعه مالی و اقتصادی و سیاسی باید باقی چیزها هم توسعه پیدا کند. اگر پول زیاد شد باید اخلاق هم بهتر شود. کمک به فقرا بیشتر شود. وام دادن هم بیشتر شود. اگر قدرت پیدا کردم بیشتر مشکلات را حل کنم. توسعه یک جانبه توسعه نیست.
خدایا ما را از مرفهین بیدرد قرار نده. جلسه بعد مرفهین با درد را میگوییم.