ادامه مطلب وظایف ما بعد از عاشورا
این دو کار؛ یعنی اوّل کار فرهنگی، بعد کار اخلاقی؛ یعنی اوّل مردم را با سواد کردن، بعد متخلّق به اخلاق الهی کردن؛ این دو کار سِمَت رسمی انبیای الهی بوده است. شما در اوّلین خطبه نهجالبلاغه می خوانید که وجود مبارک حضرت امیر(ع) درباره رسول اکرم(ص) دارد که: فَهَداهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَه وَ اَنقَذَهُمْ بِهِ مِنَ الجَهالَه(4)؛ این مضمون در اوّلین خطبه نهجالبلاغه هست. یعنی ذات أقدس إله به برکت رسول گرامی مردم را عالم کرد، اوّلاً؛ و عاقل کرد، ثانیاً. احکام الهی را به مردم یاد داد، اینها عالم شدند. بعد اینها را متخلّق کرد که با حُسن خلق ضامن اجرا برای این احکام پیدا کند که بشوند عاقل.
امام حسین علیه السلام ، برای دو کار خون مقدّس خود را اهداء کرد؛ یکی کار فرهنگی که مردم را عالم بکند، یکی کار اخلاقی که مردم را عاقل بکند. جامعه اوّل باید عالم بشود، بعد باید عاقل بشود.
ادامه مطلب وظایف ما بعد از عاشورا
جود مبارک امام حسن در 10 سالی که خلافت میکرد، شرائط آنچنان مساعد نبود. خود سالار شهیدان(ع) 10 سال بعد از امام حسن به حسب ظاهر امامت را به عهده داشت و شرائط مساعد نبود؛ تا معاویه از بین رفت، یزید روی کار آمد، یک فضای باز سیاسی پیدا شد، یک مناسبتی پیدا شد، حسینبن علی دید فرصت بسیار خوب و طلائی است؛ اگر در این شرائط خون بدهد، این خون هدر نمیرود. بنابراین 20 سال وجود مبارک سیّدالشهداء صبر کرد، مبارزات را شروع نکرد؛ تا یک فرصت مناسبی!
اعطای «علم» و «عقل» به جامعه بشری، دلیل قیام خونین کربلا
در این فرصت برابر آنچه در زیارت اربعین آمده است، برای دو کار خون مقدّس خود را اهداء کرد؛ یکی کار فرهنگی که مردم را عالم بکند، یکی کار اخلاقی که مردم را عاقل بکند. جامعه اوّل باید عالم بشود، بعد باید عاقل بشود: وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَستَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه(3). این جهالت در مقابل علم است، آن ضلالت در مقابل عقل است. تا جامعه عالم نشد، رو به سعادت پا نمی دهد! اگر عالم شد، اوائل راه یا اواسط راه را طی میکند. تا عاقل نشد، به مقصد نمیرسد. الآن تمام مشکلاتی که دولتمردان ما یا شهروندان ما دارند، به همین علم و عقل بر میگردد. یا قانون و دستور شرع را نمیدانند، یا میدانند و عمل نمیکنند. مشکلات جامعه ما کمبود مواد غذائی و آب و زمین و معدن نفت و گاز نیست، مشکلات جامعه ما فقدان همین مسائل اخلاقی است. یعنی آنجا که دزدی هست، رانتخواری هست، ربا هست، رشوه هست، باند بازی هست؛ همه مشکلات را به همراه دارد. اینها یا به کمبود (علم) بر می گردد، یا به کمبود (عقل) بر میگردد.
وظایف ما بعد از عاشورا
ر مطلب پیش رو استاد فرزانه حضرت آیتالله جوادی آملی به تحلیل این موضوع ونیز تبیین امربه معروف و نهی از منکر پرداخته است.
سالار شهیدان، حسینبن علیبن أبیطالب در بین امامان معصوم ویژگی داشت که بسیاری از ائمه از نسل اویند و شفا در تربت اوست؛ این خصوصیت در قبور ائمه دیگر نیست. بسیاری از ائمه(ع) شرائط برای آنهامناسب نبود تا خون بدهند و جامعه را بیدار کنند. اگر برای آن ذوات مقدّس هم شرائط مناسب بود، همین کار را میکردند. در نهجالبلاغه وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) چنین آمده است که من دیدم فرصت برای قیام آماده نیست، من ماندم و اهل بیتم و میدانستم که اگر من به همراه اهل بیت قیام بکنم، همه ما را میکشند و این خون هدر میرود؛ لذا فَضَنِنْتُ بِهِم(1)، ضِنّت ورزیدم. «ضَنین» یعنی بُخل ورزیدن؛ بر خلاف (ظَنین) که به معنی ظَن و مَظنه و گمان است. ضَنین یعنی بخیل وَ مَا هُوَ عَلَی الغِیبِ بِضَنین(2) به این معناست. اگر چنانچه قیام میکردم، همه ما را شهید میکردند و خون ما هدر میرفت، لذا من ضِنّت ورزیدم. یعنی قیام کردن، مبارزه کردن، خون دادن باید وقتی انجام بپذیرد که مؤثر باشد. وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) در جریان لیلهُ المَبیت در بستر رسول اکرم میخوابد تا پیامبر سالم بماند؛ پس آن حضرت از شهادت هراسی نداشت، ولی یک شهادت سودمند و مؤثر! فرمود: من دیدم اگر در آن عصر قیام بکنم، با اهل بیتم کشته بشویم یک خونی است که رایگان ریخته شده و بیاثر است؛ لذا صبر کردم تا فرصت مناسبی پدید بیاید، من آن روزها که سقیفه تشکیل دادند در برابر غدیر و چراغ غدیر را خاموش کردند و این فتیله سقیفه را بالا کشیدند؛ آن روز ساکت شدم.
شام غریبان چه گذشت ؟
ال 61 ه.ق عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از این که امام حسین (علیهالسلام) را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمهها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند.
آن نامردان به سوی خیمههای حرم امام حسین (علیهالسلام) روی آوردند و اثاث و لباسها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهلبیت پاک با آن بیشرمان بر سر جامهای در کشمکش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را از او میربودند.
دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حریم او از خیمهها بیرون آمده و میگریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری مینمودند.
بعد از این اموال اهلبیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند. و آن بزرگواران را از کنار پیکر امام حسین (علیهالسلام) گذراندند. وقتی نگاه اهلبیت به کشتهها افتاد فریاد کشیدند و بر صورت خود زدند.
بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد کشید: چه کسی حاضر است که اسب بر پشت و سینه حسین (علیهالسلام) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیکر مطهر امام حسین(علیهالسلام) را با سمّ اسبان لگدکوب کردند.
در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به کوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع کرده (که هفتاد دو سر بود) و به همراهی شمر بن ذیالجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد.
سپس کشتههای خودشان را جمع کرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدکوب شده امام حسین (علیهالسلام) و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا بود تا این که توسط قبیله بنیاسد و به راهنمایی امام سجاد (علیهالسلام) دفن شدند.
شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهلبیت در یک خیمه نیمسوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهلبیت (علیهمالسلام) نقل نشده ولی میتوان تصور کرد که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمهها و اهانتها و … داشتهاند.
عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور حرکت از کربلا به سوی کوفه را میدهد و زنان و حرم امام حسین (علیهالسلام) را بر شتران بیجهاز سوار کرده و این امانتهای نبوت را چون اسیران کفّار در سختترین مصائب و غم و غصه کوچ میدهند.
شاعر عرب این مصیبت عظما را به رشته نظم در آورده:
“یصلى على المبعوث من …"؛ این قضیه بسیار شگفتآور است که مردم بر پیغمبر مبعوث که از آل هشام است، تحیت و درود بر روح پاکش میفرستند و از طرف دیگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مىرسانند!!
در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیکنم لحظهای را که زینب دختر فاطمه (سلامالله علیها) را از کنار کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل مینالید … و امام سجاد (علیهالسلام) میفرماید: … من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمهام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بیتابی نکنم.
برگرفته از لهوف،نفس المهموم
خداوند چگونه است
جملاتی از حضرت امیرالمومنین علی (ع) در توصیف خداوند از زبان خداوند
1- پسر آدم تا سلطنت من خدا پایدار است از هیچ سلطانی نترس .
2- تا خزانه های من خدا پر است به دیگری امید وار نباش .
3- تا من هستم با دیگری طرح الفت نیانداز , که هر وقت مرا بخوانی با تو نزدیک ومهربانم .
4- من تورا دوست دارم , تو هم مرا دوست بدار .
5- تا از پل صراط عبور نکردی ایمن مباش
6- همه چیز را برای تو آفریدم وتو را برای خودم پس تو چگونه از من میگریزی ؟
7- تو را از خاک آفریدم ودر خلقت تو در نماندم , آیا از نانی که میخوری در میمانم ؟
8- به خاطر خو.دت بر من غضب میکنی پس چطور به خاطر من بر خود خشم نمیگیری ؟
9- تکلیفهای من به عهده تو است , ورزق تو به عهده من , اگر تو در انجام تکالیف سر پیچی کنی من از بنده نوازی خود داری نمیکنم
10- ای پسر آدم همه تو را برای خودشان میخواهند ومن برای خودت پس از من مگریز
11- رزق فردا را مطالبه نکن چنانکه من عمل فردا را از تو مطالبه نمیکنم
12- اگر به قسمت خود راضی شوی , قلب وبدنت را آسوده کنم وستوده باشی واگر ناراضی شوی دنیا را بر سرت مسلط میکنم تا چون آهوی بیا بان مدام به دنبالش بدوی وجز به مقدار روزی خود نیابی ودچار نکوهش وسر زنش گردی