شبهات عاشورایی
تحریف چه اقسامی دارد؟ و حادثه عاشورا کدام یک از این اقسام را دارا میباشد؟
پاسخ:
تحریف یا لفظى است و یا معنوى.
تحریف لفظى این است که ظاهر یک چیز را عوض کنند. مثلًا شخصى سخنى به شما گفته است، شما یک چیزى از گفتة او کم کنید، یا یک چیزى روى گفتة او بگذارید و یا جملههاى او را پس و پیش کنید که معنىاش فرق کند. بالاخره در ظاهر و در لفظ سخن او تصرّف کنید این را مىگویند «تحریف لفظى».
اما تحریف معنوى این است که شما در لفظ تصرّف نمىکنید، لفظ همین است که هست، ولى این لفظ را طورى مىشود معنى کرد که همان معنى صاف و راست و مستقیم آن است، مقصود گوینده هم همین بوده است و طور دیگرى نیز مىتوان معنى کرد که خلاف مقصد و مقصود گوینده است. وقتى که مىخواهید این کلام را براى او شرح بدهید آن را طورى معنى مىکنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصد اصلى گوینده. این را مىگویند «تحریف معنوى».
و حادثه عاشورا هم دچار تحریفهاى لفظى است و هم دچار تحریفهاى معنوى، هر دو و باز تحریفهایى که مىشود، گاهى لااقل هماهنگى با اصل مطلب دارد، ولى گاهى تحریف نه تنها کوچکترین هماهنگى ندارد بلکه قضیه را مسخ و بکلى واژگون مىکند، به شکلى در مىآورد که به صورت ضد خودش در مىآید. تحریفهایى که به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پایین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است، در جهت بىخاصیت کردن و بىاثر کردن قضیه بوده است و در این امر، هم گویندگان و علماى امت تقصیر داشتهاند و هم مردم.
مجموعه آثار شهید مطهرى ج 17 حماسه حسینى، شهید مطهرى
به نقل از سایت تبیان
موضوعات مرتبط: شبهات امام حسین(ع)، شبهات محرم
انعکاس شهادت امام حسین علیه السلام در جامعه اسلامی
شبهات محرم وعاشورا
وقتیکه مى گوئیم امام حسین علیه السلام براى حفظ اسلام کشته شد به دین خدا اهانت کرده ایم , و در حقیقت پذیرفته ایم که نابودى و بقاء اسلام منوط به بود یا نبود یک انسان است؟
پاسخ:
منظور از اینکه امام حسین علیه السلام براى دفاع از دین کشته شد این است که دین با شهادت او زنده مى شود و این وضع در مورد همه شهدا صادق است مانند حمزه، جعفرو امثال آنها که شهادتشان موجب حیات دین شد و آنها در عوض حیات جاودانه اى نزدخدا یافتند. البته دین عبارت از احکام و قوانین است که از طرف خدا توسط پیامبر بر مردم آورده شده و حیات آن منوط به عمل مردم به آن است و چون یزید با اعمالش موجبات ابطال احکام و اضمحلال دین را فراهم آورده بود، و به مصداق الناس على دین ملوکهم مردم که حاکم خود را متجاهر به فسق و شرب خمر و ارتکاب فجور و ترک نماز و روزه مى دیدند، نیز به همان مسیر مى رفتند و امام حسین (علیه السلام) باشهادت خود و عزیزانش جلوى نابودى دین را گرفت و خودش فرمود: ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلى فیاسیوف خذینى پس در حقیقت امام حسین (علیه السلام) نفس خود را فداى شرف دین و حفظ آن کرد، و این اهانت به دین نیست چون ما دین را با این تفسیر بالاتر از جان امام معصوم دانسته و قائلیم که حتى براى حفظ دین اگر لازم باشد امام هم باید فدا شود.
پرسش و پاسخ/ ترجمه سید مهدى شمس الدین، کاشف الغطاء- محمد حسین
به نقل از سایت تبیان
رفع یک شبهه
اگر امام حسین(ع) علم به شهادت خود داشتند، چرا به کربلا رفتند؟ و اگر علم نداشتند، پس روایاتی که دلالت بر علم ائمه(ع) دارد را چگونه باید توجیه کرد؟
پاسخ آیت الله جوادی آملی :
پاسخ: الف: گاهی شرایط به گونه ای است که آدمی، بناچار برای رسیدن به مقصد و مقصود خویش، هر کاری انجام می دهد؛ حتی اگر بداند به مرگ او می انجامد. رزمندگان اسلام که در دوران دفاع مقدس، برای عبور از میدان مین، بر هم سبقت می گرفتند، می دانستند سرانجام داوطلب شدن و سبقت گرفتن برای رفتن به میدان مین، شهادت آنان است، لیکن چون می دانستند برای دفاع از نظام اسلامی، چاره ای جز این نیست، پا در این میدان بی بازگشت می گذاشتند.
حرکت امام حسین(علیه السلام) به سوی کربلا نیز از این قبیل بود؛ زیرا انحراف در حکومت اسلامی به جایی رسیده بود که اگر قیام عارفانه آن حضرت و یاران باوفایش نبود، اسلام به پایان رسیده بود: «و علی الإسلام السّلام إذ قد بلیت الأمّة براع مثل یزید» و این انحراف، جز با شهادت امام حسین(علیه السلام) قابل اصلاح نبود.
* انواع علم ائمه اطهار(ع)
ب: پیغمبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) از دو علم برخوردارند: علومی که از راههای عادی به دست می آید و علومی که از راههای غیر عادی و غیر متعارف به دست می آید. با توجه به اینکه دنیا نشئه تکلیف است و آن پیشوایان نور نیز همانند سایر مردم، مکلّف به تکالیف الهی بودند، مکلّف به استفاده از علوم غیر عادی نبودند و تنها باید طبق علم عادی رفتار می کردند. البته در مواردی که خداوند به آنها اجازه می داد، از علوم غیر عادی برای اعجاز و اثبات حق بودن دعوت یا دعوا استفاده می کردند. پس استفاده از علوم غیر عادی به اذن خاص الهی بستگی داشت، نه به اراده خودشان. چون آن ذوات نورانی در تمام ابعاد علمی و عملی، معصوم و مصون بودند و اراده آنان تابع اراده الهی بود، هرگز در استفاده از علوم غیر عادی، از امر خداوند سرپیچی نمی کردند. حتی در قضا نیز مأمور بودند که به علم عادی عمل کنند. به همین سبب، پیغمبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
هرگز به قضای من مغرور نشوید و نگویید چون پیغمبر در این نزاع به نفع ما داوری کرد، پس حق با ماست؛ زیرا من نیز در بین شما با شهادت و قسم حکم می کنم؛ درحالی که برخی از شما در اقامه دلیلِ مَحکمه پسند، قوی تر و خوش بیان تر از طرف مقابل خود است. پس هر کسی که من به نفع او حکم کردم، ولی حق با طرف مقابل بود، بداند که قضای من چیزی را تغییر نمی دهد، بلکه او قطعه ای آتش را به خانه خود خواهد برد: «إنما أقضی بینکم بالبیّنات و الأیمان و بعضکم ألحن بحجته من بعض، فأیّما رجل قطعتُ له من مال أخیه شیئاً فإنما قطعتُ له به قطعة من النار». [1]
بنابراین، آگاهی ائمه(علیهم السلام) از سرنوشت غیبی خودشان تکلیف آور نبود. از این جهت از آن علم استفاده نمی کردند؛ مگر در مواردی خاص که از سوی خداوند متعال مأمور استفاده از آن می شدند؛ وگرنه معیار تکلیف، علم عادی بود، نه علم غیر عادی. از این رو، اگر از راههای عادی، به نقشه دشمن پی می بردند و شرایطشان همانند شرایط امام حسین(علیه السلام) نمی بود، حتماً برای خنثی کردن آن، اقدام می کردند. [2]
ج. ابو بصیر از امام(صلّی الله علیه وآله وسلّم)ادق(علیه السلام) نقل کرده است:
هر امامی که نداند به چه مصیبتی گرفتار خواهد شد و چه بر سر او خواهد آمد، چنین کسی، اساساً حجّت خدا بر خلق او نیست: «أیّ إمام لا یعلم ما یصیبه و إلی ما یصیر فلیس ذلک بحجة لله علی خلقه». [3]
در برخی روایات آمده است:
امام معصوم(علیه السلام) به جزئیات آنچه بر سر او خواهد آمد، آگاهی دارد و این آگاهی را از صحیفه ای که در اختیار او قرار می گیرد، کسب می کند و آنگاه که مأموریت های ذکر شده در آن صحیفه به پایان می رسد، می فهمد که عمر او نیز به پایان رسیده است: «… إن لکلّ واحدٍ منّا صحیفة فیها ما یحتاج إلیه أن یعمل به فی مدّته فإذا انقضی مافیها ممّا أُمر به عرف أنّ أجله قد حضر… ». [4]
ماموریت های خداوند به اهل بیت قبل از وفات پیامبر
از امام صادق(علیه السلام) رسیده است:
قبل از وفات رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) خدای عزّ و جلّ کتابی را که با مهرهایی از طلا مهر شده بود، بر آن حضرت نازل کرد و گفت: ای محمد! این وصیّت تو به نجبای از اهل بیت توست. پیغمبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از جبرئیل پرسید: نجبای من چه کسانی هستند؟ جبرئیل گفت: علی بن بی طالب و فرزندان او(علیهم السلام). پیغمبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) آن کتاب را به امیرمؤمنان(علیه السلام) داد و به او فرمود یک مهر آن را باز کند و به آنچه در آن است، عمل کند. امیرمؤمنان(علیه السلام) چنین کرد و سپس آن را به فرزند خود، امام حسن(علیه السلام) داد. او نیز با گشودن مُهری به محتوای آنچه در آن بود، عمل کرد. آنگاه آن را به امام حسین(علیه السلام) داد. او نیز با گشودن مهر مربوط به خود، دید که در آن آمده است: همراه با گروه خود، برای شهید شدن خارج شو که بدون تو شهادت نصیب آنان نخواهد شد و جانت را به خدا بفروش. او نیز چنین کرد و آنگاه کتاب را به علی بن الحسین(علیهماالسلام) داد.
آن حضرت باگشودن مهر مربوط به خود، دید که در آن نوشته شده: سکوت اختیار کن، در منزل خود بنشین و به عبادت پروردگارت بپرداز تا مرگت فرا رسد. او نیز چنین کرد و آنگاه کتاب را به فرزند خود محمدبن علی(علیهماالسلام) سپرد. آن حضرت با گشودن مهر مربوط به خود، این گونه مأموریت پیدا کرد: به مردم حدیث بگو و فتوا بده و از کسی جز خدای عزّوجلّ نترس؛ زیرا کسی توان آسیب رساندن به تو را ندارد. او نیز چنین کرد و سرانجام کار خود را به فرزندش جعفر بن محمّد(علیهماالسلام) سپرد. او نیز با گشودن مهر مربوط به خود، این گونه مأمور شد: به مردم حدیث بگو، فتوا بده و علوم اهل بیت(علیهم السلام) را منتشر کن. پدران صالح خود را تصدیق کن و از کسی جز خدای عزّ و جلّ هراسان مباش؛ ز
امام حسین(ع) یاور میخواهد
با سلام
دوستان عزیز ای کاش قبل از این که به فکر تشنگی باشیم به فکر هدف آقا امام حسین (ع) باشیم که جرا شهید شد بیدار شویم جوانان دنیا وامام زمان ورهبرمان به ما نیاز دارند کمی از خواب بیدار شوید وگرنه لگد مال دشمنتان بیدارتان خواهد کرد از امامتان الگو بگیرید وذلت نپذیرید وآماده برای ظهور امام زمانتان شوید
جوانان دشمن بد رختخوابی برایمان انداخته مد وفراموشی وبی بند وباری وتلگرا مو و موبایل کمی خطر را احساس کنید تا دیر نشده به هوش بیایید