کربلا، صحنه مبارزه با محاصره نظامی و اقتصادی
کربلا، صحنه مبارزه با محاصره نظامی و اقتصادی
الآن سه شعار میدهند. محاصره اقتصادی، محاصره نظامی، محاصره سیاسی و تبلیغاتی. امام حسین به ریش این محاصرهها خندید. گفت: محاصره اقتصادی کنید. حتی برای علی اصغر آب نبود. نباشد. زیر بار زور نمیروم. محاصره اقتصادی از این بالاتر! یک لیوان آب در کربلا نبود. محاصره نظامی به ریشش خندید. گفت: ما 72 نفر هستیم و شما سی هزار نفر هستید. سی هزار نفر، 72 نفر را محاصره نظامی کردند. گفتند: شکنجه، گفت: بدن مرا سوراخ سوراخ کنید. من زیر سم اسب میروم و زیر بار زور نمیروم! این مکتب است. لذا هیچکس کربلا را به عنوان جغرافی نگاه نمیکند. در عمرتان شنیدید بگویند: کربلا از نظر مساحت چند کیلومتر است. جنوب غربی… اصلاً کربلا کاری به جنوب غربی و شمال غربی ندارد. کربلا یعنی عزت، کربلا یعنی شهادت و عصمت و فتوت و رشادت و شهامت. کربلا گرچه زمین است اما نگاه مردم به آن جغرافی نیست که کربلا کجاست؟ جنوب شرقی است یا شمال غربی؟ نگاه مردم به کربلا نگاه تاریخ است. یعنی سرزمین حادثهها است.
عزاداری، امام صادق به یک نفر فرمود: شنیدهام مداحی میکنی؟ گفت: بله. گفت: برای امام حسین بخوان. خواند، طوری امام صادق گریه کرد که صدای امام صادق در کوچه رفت. گفتند: صدای شما تا کوچه رفت. فرمود: امام حسین است!
خدا امام(ره) را رحمت کند. آقای کوثری میفرمود: وقتی من روز عاشورا روضه میخوانم، امام میگوید: من سیر نشدم. در اتاق برویم، یک روضه خصوصی برای من بخوان. میگفت: بعد از روضه عمومی در حسینیه جماران در اندرون میروم و یک روضه خصوصی برای امام میخوانم. آنجا امام ناله میکند. فریاد میکشد. حاج احمد آقا میگفت: امام اولش با دستمال کاغذی اشکهایش را پاک میکرد. اواخر عمرش دستمال کاغذی جواب نمیداد. با دستمال پارچهای پاک میکرد. اواخر نزدیک فوتش بود، دستمال پارچهای هم کافی نبود. اشکهایش را با حوله پاک میکرد. عزاداری نگه داشتن این است…
تسبیح تربت، زنده نگهداشتن یاد کربلا
تسبیح تربت، زنده نگهداشتن یاد کربلا
این تسبیح تربت چیست؟ در جیب کسی نیست؟… شما داری؟ ببینید به ما دستور دادند خاک کربلا را دانه کنید و داشته باشید. یعنی چه؟ چون آن زمان که روابط عمومی نبوده که بنر و پوستر و خطاط و طراح باشد. با همین مهر کربلا، در همه خانهها هست. بچه که به دنیا میآید میگویند: لب نوزاد را به خاک کربلا بمالید. در قبر که در آخر عمر میگذارند، میگویند: زیر جنازهی او خاک کربلا بگذارید. کربلا از زایشگاه تا قبرستان! نباید امام حسین فراموش شود. اینها مهم است. تشنه شدی، آب خوردی. بگو: سلام بر حسین! امام حسین شب قدر چه کاره است؟ یکی از اعمال شب قدر سلام بر حسین است. نیمه رجب، زیارت امام حسین، نیمه شعبان زیارت امام حسین دارد. عید فطر زیارت امام حسین دارد. هر شب جمعه زیارت امام حسین دارد. عرفه، زیارت امام حسین دارد. این همه زیارت امام حسین، چرا برای امامهای دیگر نیامده است؟ یعنی برنامه این است که حسین زنده بماند. جلسات متعددی که در اسرائیل و آمریکا و جاهای دیگر دارند فکر میکنند، گفتند: ما حریف این شیعه نمیشویم. الآن نگاه کنید آمریکا همه دولتها را قورت داده است. فقط یک استخوان در گلوی آمریکا مانده است، آن هم استخوان ایران است. امام صادق فرمود: شیعه یعنی استخوان در گلوی طاغوت!
منصور دوانقی گفت: امام صادق استخوان در گلوی من است. نه میتوانم قورتش بدهم و نه میتوانم بیرون بیاندازم. سید حسن نصر الله استخوان در گلوی اسرائیل است. شما بعضی از این شیوخ پست عرب را نگاه کن. چطور مثل دم سگ تابع اسرائیل هستند. ولی سید حسن نصر الله چه؟ یک قطره از خون امام حسین در بدن سید حسن نصر الله هست. نگه داشتن کربلا یعنی نگه داشتن مبارزه با طاغوت.
- لزوم بهرهگیری از اوقات عمر
- لزوم بهرهگیری از اوقات عمر
مسألهای که امروز میخواستم برای شما بگویم این است که شبها دارد طولانی میشود و خیلی از عمر ما دارد تلف میشود. سه فتوا از امام نقل میکنم. 1- دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است. فتوای امام است. 2- اسراف گناه کبیره است. «أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ» (انبیاء/9) گناه کبیره این است که خدا وعده قهرش را بدهد. 3- گناه کبیره آدم عادل را فاسق میکند. یعنی اگر عادل است ولی در لیوان آب زیاد آب میریزد این هم فاسق میشود.
دور ریختن عمر چه؟ ما یکبار تابستان میشود. سه ماه تابستان است. حوزه و دانشگاه و آموزش و پرورش را تعطیل میکنیم. یکبار عید میشود بین پانزده روز تا یک ماه مملکت تعطیل است. بیست روز عید نوروز تخمه کدو میشکنیم. بیست روز هیچ کشوری تخمه کدو نمیشکند. خیلی تعطیلات داریم. حالا شبهای زمستان است. بیایید یک فرهنگی را دنبال کنیم و کاری هم به کسی نداشته باشیم. دولت هزار و یک گرفتاری دارد. گرفتاری خودش را حل کند ما مخلصش هستیم. خودتان تصمیم بگیرید در خانه یک خورده مطالعه کنید. ده کتاب و بیست کتاب خواندن و دیپلم شدن، سی کتاب خواندن و لیسانس شدن، چهل کتاب خواندن و فوق لیسانس شدن، پنجاه کتاب خواندن جزء هیأت علمی شدن در شأن شما نیست. به درس حوزه و دانشگاه و دبیرستان و اینها قانع نباشیم. خودتان هفتهای یک کتاب مطالعه کنید. مگر لازم است اگر قوای مسلح ما یک کتاب میخوانند به خاطر این باشد که سرهنگ شوند یا سرتیپ شوند؟ بخاطر اینکه سرگرد هستند، سرگرد شوند. به خاطر مدرک است. مطالعه جزء زندگی ما نیست. ما چه کنیم اهل مطالعه باشیم؟ نشانه امت مترقی این است که ببینید چه کتابی چاپ میشود و تیراژش چقدر است. اگر یکوقت در جمهوری اسلامی کتاب فروشها جمع شدند و گفتند: داریم ورشکست میشویم. تیراژ کتاب کم شد. نویسنده کتاب کم شد. دانشمندان نویسنده گمنام شدند و گرسنگی میخورند. اگر این فرهنگ ما سقوط کند، همه چیز ما سقوط کرده است. باید مطالعه کنیم.
راههای سنجش ایمان واقعی
راههای سنجش ایمان واقعی
اگر کسی ایمان نداشته باشد… ما در قرآن یک خطکشهایی داریم میگوید: هروقت خواستید ببینید آدمهای خوبی هستید، خودتان را متر کنید. با این متر میتوانید بفهمید خوب هستید یا بد. بسم الله الرحمن الرحیم،افرادی هستند یک کار خوبی میکنند. خانمی جلسهای است. آقایی جلسهای است. هیأتی است. عاشورا خرج داده است. جبهه رفته، جانباز است. استاد دانشگاه است. میگوید: من جزء هیأت علمی دانشگاه هستم. هرکس فکر میکند آدم خوبی است، من امشب چند تا آیه قرآن خواندم، خودمان را با قرآن متر کنیم. بسم الله الرحمن الرحیم، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/1 و 2) آیا دو رکعت نماز با توجه خواندی؟ جناب آقای قرائتی، ول کن حجت الاسلام هستی یا حجت الاسلام والمسلمین هستی یا ثقه الاسلام یا بالاتر هستی یا پایینتر هستی. ول کن سربازی، یا سرتیپ هستی. ول کن یک ریال به فقرا دادی یا یک میلیون دادی؟ دو رکعت نماز با توجه خواندی؟ جمهوری اسلامی میخواهد ببیند کارنامهاش سفید است یا سیاه، ببیند برای نماز چه کرده است؟ بودجهای که برای نماز گذاشتیم با باقی کارها مقایسه کنیم.
«وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» (نازعات/40) چند بار در عمرت هوسی پیدا کردی که جلوی هوست را گرفتی؟ دختر زیبایی را دیدی و برای خدا نگاهش نکردی. مشتری ناشی دیدی به خاطر خدا سرش کلاه نگذاشتی. ظلم به یک بچه کردی، به خاطر خدا گفتی: مرا ببخش. من بیخود سرت داد زدم. آیا جلوی نفست را هم گرفتی؟ چه شهوت، چه غضب!
قرآن بخوانم. «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» (جمعه/6) هرکس فکر میکند آدم خوبی است، ببیند از مرگ میترسد یا نه. اگر بگویند: آقای قرائتی شما یازده روز دیگر از دنیا میروی. دو روز دیگر از دنیا میروی. اگر ترسیدم، معلوم میشود کار من درست نبوده است. چون آدمی که کارش درست است آب از آب تکان نمیخورد. مثل کسی که اگر گفتند: پلیس راه ده کیلومتری است، ترسیدی، پیداست اضافه بار کردی. پیداست گواهی نامه نداری. پیداست قاچاق زدی و قاچاقچی سوار کردی. یک چیزی هست وگرنه رانندهای که کارش درست است، بگویند: کیلومتر ده پلیس است یا بیست فرقی ندارد. اگر در دست شما طلا هست، همه بگویند: سفال است. سفال است. آرام هستی! چون خودت میدانی طلا است. حالا اگر در دست تو سفال بود، همه گفتند: طلاست. باز برایت فرق ندارد. علامت خوبی و بدی این است که انسان از مرگ نترسد. حق گویی اگر چیزی حق بود، بگو گرچه به ضرر ما باشد. دکتر هم مرض را تشخیص نمیدهد. میگوید: من مرض تو را نفهمیدم. راستش را بخواهی تشخیص نمیدهم. 2- حالا که تشخیص ندادم این پول را پس بگیر. 3- فلان پزشک تخصصاش از من بیشتر است. این مهم است که چقدر حاضرهستیم پا روی نفس بگذاریم و چقدر حاضر هستیم راست بگوییم.
بنابراین قرآن خطکشهای خوبی داده است. مهم نیست شما کلید دار مکه هستی. بعضیها در حرم امام رضا میروند چنان مینشینند انگار ارث پدرشان است. تکان نمیخورند. تو اصلاً وقتی زیارتت قبول است که بلند شوی بروی و جای تو یک زوار دیگر بنشیند. قرآن بخوانم؟ قرآن میگوید: اگر به یک مسلمانی جا دادی نشست، تو توسعه مکانی دادی و جا باز کردی، خدا فکرت را باز میکند. تو جا باز کردی، خدا فکر و عقل و علم تو را باز میکند. آیهاش چیست؟ «إِذا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِى الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا» (مجادله/ 11) اگر یک کسی وارد مجلس شد، دنبال جا میگردد، تکان خوردی و او را جا دادی، قرآن نمیگوید: «یَفْسَحِ اللَّهُ فی المجالس» میگوید: «یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُم» تو در مکان تکان خوردی. خدا رزقت را تکان میدهد. نسلت را تکان میدهد. مشکلاتت را تکان میدهد. خدا همه مشکلات تو را برمیدارد. تو در یک کار… شما یک شاخه انگور به من بده. من از همه میوهها به تو میدهم. یکبار دیگر آیه را بخوانم.
«إِذا» یعنی زمانی که، «قیلَ لَکُمْ» وقتی به شما گفته میشود، «تَفَسَّحُوا فِى الْمَجالِسِ» تکان بخورید یک جایی به من بدهید. کسی دنبال جا میگردد اگر تکان خوردی و به او جا دادی، نمیگوید: «یَفْسَحِ اللَّهُ فی المجالس» میگوید: «یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُم» در همه چیز. فکر تو، علم تو، نسل تو، رزق تو، آبروی تو، این ملاکهای قرآن است.
فراگیری علم و دانش در تمام عمر، نه فقط تحصیلات رسمی
فراگیری علم و دانش در تمام عمر، نه فقط تحصیلات رسمی
حضرت امیر میفرماید: تو فکر نکنی یک انسان هستی. کره زمین هستی. «أتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر» این عربی بود که قرآن نبود. امیرالمؤمنین فرمود: تو فکر میکنی انسان عادی هستی. کره زمین در تو است. در کره زمین مگر گیاه نیست؟ موهای تو هم گیاه است. کره زمین مگر چشمه شور و شیرین ندارد؟ چشمه شور چشم تو است و چشمه شیرین… بگویید… بزاق دهان است. مگر رودخانه نیست؟ رگهای بدن تو رودخانه است. مگر رعد نیست؟ نعره تو رعد است. مگر غار نیست؟ گوش تو غار است. مگر معدن نیست؟ استعدادهای تو معادن تو است. «أتزعم انک جرم صغیر» حضرت امیر میفرماید: یک کره زمین در تو پیچیده شده است. تو بیش از دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس هستی. تصمیم میگیریم یک کتاب مطالعه کنیم. حالا چه کتابی و چه علمی صحبت خواهم کرد. «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» (بقره/31) انسان ظرفیت دارد تمام علوم را یاد بگیرد. حالا نه هر فردی… یعنی در انسان یک چنین ظرفیتهایی هست. قرآن میگوید: یکوقت فکر نکن شما با سواد هستی. همه شما با هم یک ذره سواد دارید.
من یک آیه میخوانم فکر میکنم بعضی از شما حفظ باشید. آنچه حفظ هستید کلمه آخرش را برای کسانی که حفظ هستند میگذارم. قرآن میفرماید: «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» (اسراء/85) بلند بگویید… «قلیلا»… یعنی همه شما با هم یک ذره سواد دارید. ما سوادی نداریم. چیزی بلد نیستیم. چهل تا کتاب که علم نیست. چهل ریال پول است؟ شما به پولهای بانک نگاه کن. اصلاً آدم خجالت میکشد که بگوید: در قلک من پول است. ما سوادی نداریم. ما در اسلام فارغ التحصیل نداریم. خدا به پیغمبرش میگوید: تو فارغ التحصیل نیستی. «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» (طه/114) یعنی تو فارغ التحصیل نیستی.
ما در اسلام فارغ التحصیل نداریم. زمستان شب یلدا ما هندوانه میخوریم. یعنی کاری مهمتر از هندوانه نیست. هندوانه خوردی ده دقیقه تمام میشود. میخواهی بقیهاش را چه کنی؟ طولانیترین شب برای هندوانه خوردن است. هندوانه کاری ندارد.
یک آقا بالای منبر بود میگفت: همت کنید صلواتی ختم کنید. یک نفر از پایین منبر گفت: صلوات همت نمیخواهد. اللهم صل علی محمد و آل محمد. مگر میخواهیم کوه هیمالیا را بلند کنیم. چنین میگوید: همت کنید… همت کنید شب یلدا هندوانه بخورید. هندوانه بخور. آجیل بشکن. ولی شبهای زمستانی هفتهای یک کتاب مطالعه کنید. اگر حالا مطالعه کردی برای خداست. آن درسهایی که دانشگاه خواندی و دبیرستان برای مدرک، آنها را برای قیامتت حساب نکن. درس خواندی که مدرک بگیری. نان و آب پیدا کنی. الآن هیچ زوری پشت سر من نیست. نه مدرک میخواهم، نه پست میخواهم. میخواهم خودم روز به روز رشد کنم. بسم الله کتاب مفیدش را بخوانید.
این زن و شوهرهای جوان نمیتوانند نیم ساعت مینشیند به شوهرش میگوید: امروز یک مقاله خواندم و دو کتاب خواندم نتیجهاش این بود. مرد هم بگوید: من امروز یک بحثی از رادیو شنیدم بحثش این بود. کتابی خواندم بحثش این بود. نشستیم چهار ساعت حرف میزنیم نه سر دارد و نه ته دارد. سر یک چیز جزئی مثلاً میخواهد بگوید: آبگوشت خوردم. چند ثانیه طول میکشد. آبگوشت خوردیم. دو ثانیه طول میکشد. میگوید: فکری بودیم چه بخوریم. حاضری بخوریم. پختنی بخوریم. در خانه بخوریم. رستوران برویم. بالاخره تصمیم گرفتیم. آبگوشت بخوریم. رفتیم قصابی اول بسته بود. قصابی دوم بسته بود. قصابی سوم گوشتهایش خوب نبود. مرغ هم گران شده بود. دوباره رفتیم گوساله فروشی و آقا سه ساعت و نیم آبگوشتش را میگوید. عمرت را…
به کسی گفتند: پدرت چطور مرد؟ گفت: وقت حیف است. من وقت شما را بگیرم که پدرم چطور مرد؟ حالا پرسیدی میگویم: تب کرد و لرز کرد و مرد و تمام! دو ثانیه میگوید. این مرگ پدرش را چهار ساعت میگوید. آبگوشت گوسالهاش را هشت ساعت میگوید. هیچ چیزی را به اندازه عمرمان آتش نمیزنیم.
داریم مسجد که میروید پیشنماز باید به روز مطالعه کند. مسجد هشت چیز دارد یکی «عِلْماً مُسْتَطْرَفا» (فقیه/ج1/ص237) حدیث است.
امام رضا میفرماید: امام جمعه باید هر هفته یک چیزی بگوید که بصیرت مردم نسبت به کره زمین روشن شود. یعنی اخبار دنیا را از امام جمعه بشنوند، اخبار روز را از پیشنماز محله بشنوند. عمرتان را…
خیلی من این را گفتم. دلم میسوزد اجازه بدهید بگویم. چوب سفت با یک تبر نمیشکند باید صد بار بزنیم تا بشکند. نشسته یک کشور با یک کشور فوتبال بازی میکند. میگوییم: ببخشید. تو چه میبینی؟ میگوید: فوتبال فلان کشور با فلان کشور. میگوییم: خودت بلند شو ورزش کن. مگر نمیبینی خسته است. خوب بلند شو ورزش کن. نشسته او ورزش میکند. کسی را دیدید در خیابان بنشیند و پولهای بانک را ببیند. چه میبینی؟پول. به تو هم میدهند؟ نه. چه میگویی؟ یک کسی عمرش را صرف کرده پولهای بانک را میبیند بدون اینکه یک ریال به این بدهند. خسته شدی؟ ورزش کن. یک مقدار عمرمان را…
زمان خالص تحصیلات چقدر است؟ اگر ناراحت نمیشوید آموزش و پرورشیها، دانشگاهی و حوزهایها همه با هم گوش بدهید. بدون رودروایسی دیگر من هم 72 ساله هستم. معلوم نیست تا کی زنده هستیم. آقایانی که تحصیل می کنید. صد و … روز تابستان تعطیل است. (صدا قطع میشود…) ببخشید… 52 جمعه تعطیل است. (به حاج آقا میگویند که میکروفون قطع شد… چه شد؟ میکروفون را درست میکنند.تا دقیقه24:56)
آقایان دقت کنید نود روز تابستان تعطیل است. سه ماه، 52 جمعه تعطیل است. دانشگاه و حوزه هم 52 تا پنج شنبه تعطیل است. بیست روز عید تعطیل است. دانشگاه بیست روز بین ترم تعطیل است. ده، پانزده روز هم تاسوعا و عاشورا و 22 بهمن و شب قدر و… در سال 365 روز است، 154 روز تعطیل است. (میکروفون قطع و وصل میشود)
چه… دویست…. دو و دو چهار، سال 365 روز است. 254 روز تعطیل است. ما در سال 111 روز درس میخوانیم.