شبهه عاشورا 3
فر چاه با آبی گوارا به دست مبارک امام با توجه به مقام امامت آن حضرت امری طبیعی بود؛ زیرا بنابر روایاتی، مردم آن عصر بین آن حضرت و گوارایی و برکت آب، ارتباطی معنادار قایل بودند. بنابر روایت ابن عساکر امام حسین هنگامی که از مدینه به مکه میرفتند با عبدالله بن مطیع برخورد کردند که در حال حفر چاهی بود. ابن مطیع به امام عرض کرد: «این چاه را من به آب رسانده ام و امروز ابتدای آب دهی آن است که با دَلْو خارج میشود پس ای کاش برای ما در آن از خدا برکت میخواستی». امام فرمودند: «از آب آن بیاور» وی نیز چنین کرد و آن حضرت آشامید و مضمضه نمود سپس آب را به چاه برگرداند. پس آب چاه گوارا و زیاد شد»(ابن عساکر، ترجمه الامام الحسین من تاریخ مدینه دمشق، مصحح: محمودی، موسسه المحمودی للطباعه و النشر، بیروت، 1398ق، ص 155. این امر در مورد سایر ائمه نیز صادق است که در این مورد میتوان به روایات شیخ صدوق و ابن شهراشوب اشاره نمود)
در نتیجه امام حسین وقتی که مشاهده کرد که دشمن بین او و آب حایل شده است آب مورد نیاز اردوی خود را تا قبل از روز نهم از طریق حفر چاه تامین نمود. و این مطلب از گزارشی که برای عبیدالله بن زیاد فرستادهاند به خوبی معلوم میشود. او طی نامهای به عمر سعد مینویسد: «اما بعد به من چنان رسانیده اند که حسین و یاران او چاه کنده و آب بر میدارند، لذا آنان را هیچ فروماندگی نیست. چون بر مضمون نامه وقوف یابی باید که حسین و یاران او را از کندن چاه منع کنی و نگذاری که به آب دست یابند»( ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، مصحح: طباطبایی مجد، مترجم: مستوفی هروی، آموزش و پرورش، تهران، 1372ش، ص 893).
نقل شده پس از این که همه از آب چاه استفاده کردند حضرت این چاه را پوشاند و دیگر از آن استفاده نکرد.
علاوه بر مطالبی که عرض شد باید گفت در هیچ یک از منابع تاریخی به این مطلب نیز اشاره ای نشده است که حضرت به همراه خود غیر از شتر و اسب حیوان دیگری را آورده باشد. با این حال اگر هم فرض کنیم بتوانند از شیر شتر استفاده کنند باید گفت چطور امکان دارد این تعداد انسانی که در روز عاشورا چه از یاران و چه از اهل بیت حضرت که در حدود دویست نفر بوده اند همگی بتوانند از شیر چند شتری که همراه حضرت بودند سیراب شوند با توجه به اینکه تنها شتر ماده می تواند شیر دهد و معلوم نیست که چه تعداد از شترهایی که به همراه آنان بوده است ماده بوده اند.
اما در پاسخ به شبهه های پیرامون حضرت اباالفضل العباس علیه السلام توجه به چند امر ضروری است:
اولا مقام حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بر هیچ انسان منصفی پوشیده نیست و حتی مذاهبی غیر از شیعیان و ادیانی غیر از اسلام نیز برای ایشان احترام خاصی قائل هستند و اینکه بعضی افراد مغرض و بی دینی چون این شبهه گر سعی در کوچک جلوه دادن شان وجودی حضرت عباس هستند امر عجیبی نیست چرا که از قدیم گفته اند: کافر همه را به کیش خود پندارد.
ثانیا اگر از دید علمی و با توجه به منابع موثق تاریخی و روایی بخواهیم این مسئله را بررسی کنیم خواهیم دید که ماجرای آب آوردن و قطع شدن دست حضرت از معتبر ترین و صحیح ترین قضایای عاشورا است که بسیاری از منابع متقدم و معتبر نیز آن را نقل کرده اند مانند: امالی صدوق, ص 547, ح 731؛ اعلام الوری, ج 1, ص 395؛ الثقات ابن حبان, ج 2, ص 310؛ ارشاد, ج 2, ص 109؛ المناقب و المثالب نعمانی, ص 309؛ مناقب ابن شهر آشوب, ج 4, ص 108؛ شرح الاخبار, ج 3, ص 182 و…
ثالثا نکته ای که در این شبهه روی آن پافشاری شده و سعی شده خرافی و عجیب نشان داده شود مطلبی است که تنها از زمان علامه مجلسی به بعد و از کتاب بحار الانوار نقل شده است. ماجرای مشک به دست راست و چپ گرفتن و قطع شدن دستان و سپس به دندان گرفتن را تنها علامه در روایتی مرسل و مجهول به آن اشاره کرده و جالب اینجاست که در پاورقی همان صفحه هم به آن اشاره شده این روایت علاوه بر مرسل و مجهول بودن,بعضی مسائل آن مخالف تمام مقاتل است و تنها آنچه که در کتب معتبر نقل شده همان مشک به دوش گرفتن برای آوردن آب و سپس قطع شدن دستان در حین بازگشت است اما نحوه و چگونگی آن تنها از بحار الانوار به بعد نقل شده آنهم همانطور که ذکر کردیم با روایتی مرسل و مجهول که بسیار روشن و معلوم است که اینچنین روایتی حجیت و سندیت قطعی ندارد که بخواهیم بر آن اشکال و ایراد گرفته و آن را سندی بر خرافی بودن قضایای عاشورا بدانیم.
متاسفانه آب و تاب دادن بعضی جریانات عاشورا توسط عده ای مداح و یا نویسنده بی سواد نیز به این تحریفات دامن زده در حالی که حتی این افراد به کلام خود علامه هم در ضعیف بودن این روایت دقت نکرده و برای گرم شدن مجالس خود و یا هر علت دیگری دست به ترویج بعضی مسائل مبهم می زنند.
رابعا گذشته از صحت و سُقم این روایت, مسائلی که این شبهه گر به آن اشاره کرده هیچ بُعدی از لحاظ طبیعی هم ندارد گو اینکه تمام مسائل و ریز مسائل و اتفاقات موجود در حادثه روز عاشورا را مقتل نویسان و مورخان حاضر در کربلا نمی توانستند متذکر شده و ثبت کنند. اینکه دست حضرت دقیقا از کدام قسمت قطع شده یا با چه چیز قطع شده یا چگونه مشک را به طرف خیمه گاه آورده مسئله ای نیست بتواند اصل این ماجرا و شهادت و رشادت آن بزرگمرد را زیر سوال ببرد در حالی که به اصل ماجرا تمام کتب و مقاتل متقدم به صراحت اشاره کرده اند.
اما در مورد این مطلب که دشت کربلا ظرفیت پذیرش این مقیاس لشکر کشی را نداشته و پهنه کربلا به هیچ عنوان در حد و اندازه های این جنگ نیست باید گفت تعجب از این اشکال کننده است گو اینکه این شخص به هیچ عنوان عزاداریهایی که همه ساله و به صورت میلیونی در کربلا انجام می شود را ندیده یا خود را به جهالت زده است. اگر لحظه ای این اشخاص عزاداریهای عزاداران امام حسین علیه السلام را که به صورت میلیونی در کربلا انجام میگیرد را ببینند به هیچ وجه دچار چنین اشتباه بزرگی نمی شوند چرا که در عاشورا تعداد دشمنان امام و تعداد لشگر خود امام حدود