اجر زیارت اامام حسین
7-کمترین ثواب زائر کربلا
قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع أَدْنَى مَا یُثَابُ بِهِ زَائِرُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِشَطِّ الْفُرَاتِ إِذَا عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرْمَتَهُ وَ وَلَایَتَهُ أَنْ یُغْفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ
- امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: کمترین آنچه از ثواب که به زائر اباعبدلله علیه السلام کنار نهر فرات داده می شود آنگاه که حق و حرمت و ولایت او را بشناسد، این است که آنچه از گناهان پیش فرستاده و بعداً می فرستد (گناهان گذشته و آینده او) آمرزیده می شود.(الکافی/ ج4/ص582)
8-استغفار اهل بیت(علیهم السلام)برای زائران
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ ع یَقُولُ إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع عِنْدَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَنْظُرُ إِلَى مَوْضِعِ مُعَسْکَرِهِ وَ مَنْ حَلَّهُ مِنَ الشُّهَدَاءِ مَعَهُ وَ یَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ دَرَجَاتِهِمْ وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَحَدِکُمْ بِوَلَدِهِ وَ إِنَّهُ لَیَرَى مَنْ سَکَنَهُ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ یَسْأَلُ آبَاءَهُ ع أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لَهُ وَ یَقُولُ لَوْ یَعْلَمُ زَائِرِی مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهُ لَکَانَ فَرَحُهُ أَکْثَرَ مِنْ غَمِّهِ وَ إِنَّ زَائِرَهُ لَیَنْقَلِبُ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ ذَنْبٍ
امام صادق علیه السلام فرمودند: همانا حسین بن علی علیهما السلام از نزد پروردگارش نگاه می کند به موضع اردوگاهش و محلی که شهدا با او قرار دارند و به زائرانش نیز نظر می اندازد، در حالی که ایشان بخوبی آنها را و نامهایشان و نام پدرانشان و درجات آنها و منزلت آنها را نزد خداوند، بهتر از احدی از شما نسبت به فرزندانش می شناسد، و بدستیکه امام حسین علیه السلام می بینید چه کسی ساکن کربلا شده (جهت زیارت) و برای او استغفار می کند و از پدران بزرگوارش می خواهد برای او استغفار کنند و می فرماید: اگر زائر من می دانست، آنچه را که خداوند برای او مهیا نموده است شادیش بیشتر از غمش می شد و همانا زائر امام حسین علیه السلام از زیارت برمی گردد در حالیکه هیچ گناهی بر او باقی نمی ماند.(وسائل الشیعه/ج14/ص423)
9-شادی دل اهل بیت(علیهم السلام)
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ …ٍ وَ لَوْ یَعْلَمُ الزَّائِرُ لِلْحُسَیْنِ ع مَا یَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مِنَ الْفَرَحِ وَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ ع وَ الشُّهَدَاءِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ مَا یَنْقَلِبُ بِهِ مِنْ دُعَائِهِمْ لَهُ وَ مَا لَهُ فِی ذَلِکَ مِنَ الثَّوَابِ فِی الْعَاجِلِ وَ الْآجِلِ وَ الْمَذْخُورِ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ لَأَحَبَّ أَنْ یَکُونَ مَا ثَمَّ دَارَهُ مَا بَقِیَ وَ إِنَّ زَائِرَهُ لَیَخْرُجُ مِنْ رَحْلِهِ فَمَا یَقَعُ قَدَمُهُ عَلَى شَیْءٍ إِلَّا دَعَا لَهُ فَإِذَا وَقَعَتِ الشَّمْسُ عَلَیْهِ أَکَلَتْ ذُنُوبَهُ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ وَ مَا تُبْقِی الشَّمْسُ عَلَیْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ شَیْئاً فَیَنْصَرِفُ وَ مَا عَلَیْهِ ذَنْبٌ وَ قَدْ رُفِعَ لَهُ مِنَ الدَّرَجَاتِ مَا لَا یَنَالُهُ الْمُتَشَحِّطُ فِی دَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ یُوَکَّلُ بِهِ مَلَکٌ یَقُومُ مَقَامَهُ وَ یَسْتَغْفِرُ لَهُ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى الزِّیَارَةِ أَوْ یَمْضِیَ ثَلَاثُ سِنِینَ أَوْ یَمُوتَ وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ بِطُولِهِ
- از امام صادق علیه السلام روایت شده: اگر زائر امام حسین علیه السلام می دانست بواسطه این زیارت که چقدر شادی و سرور بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و بر امیرالمؤمنین علیه السلام و بر حضرت فاطمه (علیهاالسلام) و به شهدا از ما اهل بیت وارد میآید و اگر می دانست آنچه از دعای ایشان بواسطه زیارتش، هنگامیکه برمی گردد و آنچه را که از ثواب در همین دنیا و در آخرت خواهد داشت و آنچه را که برای او پیش خداوند ذخیره شده است، هر آینه دوست می داشت که آنجا (کربلا) خانه اش می بود و همانا زائر امام حسین علیه السلام از این مسافرتش بر میگردد و گامش برروی چیزی نمی آید مگر اینکه برای او دعا می کند و هنگامیکه خورشید بر اومی تابد، گناهانش را از بین می برد، همانطور که آتش هیزم را از می سوزاند، خورشید چیزی از گناهان او باقی نمیگذارند، پس برمی گردد در حالیکه هیچ گناهی بر او نیست و برای او درجاتی رفیع خواهد شد که کسی که در خون خود، در راه خدا غوطه ور است بدان نمی رسد و فرشته ای بجای او موکل خواهد شد و برای او استغفار می کند، تا اینکه دوباره به زیارت برگردد،یا اینکه 3 سال بگذرد یاتا وقتی که بمیرد.(مستدرک الوسائل/ج10/ص343)
هوای نفس هلاک کننده
سلام دوستان به این داستان توجه کنید ,
#تولیدی
#داستان_کوتاه
سال چهارم ابتدایی بودم با تمام شلوغ کاری ها وانرزی دوران کودکی وامید زندگی .
در یکی از روزها در مدرسه در کلاس بودم که کسی با روپوش ومانتوی پرستاری وارد شد وصحبتی با معلم داشت به این مضمون که آمده ایم آمپول سرخک وسرخجه بزنیم ماهم که از ترس به دیوار چسبیده بودیم یکی یکی رفتیم نوبت به من که رسید جلو رفتم پرستار سرنگ را به رگ های من وارد کرد وبعد از مدتی داد کشان از اتاق خارج شد ودکتر را خبرکرد که به ایشون آمپول هوا زده ام وبا تدبیر دکتر از مرگ حطمی نجات پیدا کردم اما آن موقع خطر هوا راانقدر حس نکرده بودم به عینه خطر هوا را بر جان خودم حس کردم ولی بزرگتر شدم خطر جدی تری تکانم داد وآن این بود که هوا همچنان که برای جانم خطر ناک بود امروزه هوای نفس میتواتد روحم وایمانم را مورد تهدید قرار دهد
پس بیایید قبل از اینکه دیر شود به چیزی که به روحمان تزریق میشود دقت کنیم تانابود نشویم
اهمیت زیارت امام حسین علیه السلام
اهمیت زیارت امام حسین علیه السلام
1-خیرخواهی خداوند
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ
امام صادقعلیه السلام فرمودند: هرکسی که خداوند خیرش را بخواهد، حب امام حسین علیه السلام و حب زیارتش را در قلب او میاندازد و هر که را خداوند بدیش را بخواهد، بغض نسبت به امام حسین علیه السلام و بغض زیارت آن حضرت را در قلب او می اندازد.(وسائل الشیعه/ج14/ص496)
2-حسرت در روز قیامت
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ أَحَدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ یَتَمَنَّى أَنَّهُ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع لَمَّا یَرَى لِمَا یُصْنَعُ بِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ مِنْ کَرَامَتِهِمْ عَلَى اللَّهِ
از امام صادق علیه السلام روایت شده: هیچ کس نیست در روز قیامت مگر اینکه آرزو می کند ای کاش امام حسین علیه السلام را زیارت کرده بودم آن هنگامیکه می بیند که با زوار امام حسین علیه السلام چه می کنند، چقدر نزد خداوند مورد کرامت واقع می شوند. (وسائل الشیعه/ ج14/ص424)
3-زیارت خداوند
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِشَطِّ الْفُرَاتِ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ
امام رضا علیه السلام فرمودند: هر کس اباعبدلله علیه السلام را کنار شط فرات زیارت کند، مانند کسی است که خداوند را در بالای عرش زیارت کرده است. ( تهذیب الأحکام ج : 6 ص : 46)
4-همسایگی با اهل البیت(علیهم السلام)
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ فِی جِوَارِ نَبِیِّهِ وَ جِوَارِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ فَلَا یَدَعْ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ ع
امام صادق علیه السلام فرمودند:هر که می خواهد در جوار پیامبرش(صلی الله علیه وآله) و جوار امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه (علیهاالسلام) باشد، زیارت امام حسین علیه السلام را رها نکند. ( وسائل الشیعه/ج14/ص425)
5-زیارتی بهتر از حج
عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّی حَدَّثْتُکُمْ فِی فَضْلِ زِیَارَتِهِ لَتَرَکْتُمُ الْحَجَّ رَأْساً وَ مَا حَجَّ أَحَدٌ وَیْحَکَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اتَّخَذَ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَ مَکَّةَ حَرَماً قَالَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَى النَّاسِ حِجَّ الْبَیْتِ وَ لَمْ یَذْکُرْ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ وَ إِنْ کَانَ کَذَلِکَ فَإِنَّ هَذَا شَیْءٌ جَعَلَهُ اللَّهُ هَکَذَا أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِنَّ بَاطِنَ الْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ الْقَدَمِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَى الْعِبَادِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْإِحْرَامَ لَوْ کَانَ فِی الْحَرَمِ کَانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَمِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ صَنَعَ ذَلِکَ فِی غَیْرِ الْحَرَمِ
از امام صادق علیه السلام روایت شده: بخدا قسم، اگر درفضیلت زیارت امام حسین علیه السلام با شما سخن میگفتم، قطعا، حج را بطور کلی رها می کردید، و هیچکدام از شما حج نمی رفت، مگر نمی دانی که خداوند سبحان قبل از اینکه مکه را حرم خود بگیرد، کربلا را حرم امن و مبارک خود گرفت، ابن ابی یعفور عرضه داشت؛ خداوند حج بیت الله را بر مردم واجب نمود در حالیکه ذکری از زیارت امام حسین علیه السلام نیاورد، حضرت فرمودند: اگر چه این گونه است، چرا که این چیزی است که خداوند آن را چنین قرار داده است، آیا نشنیده ای کلام امیرالمومنین علیه السلام را که: همانا کف پا( باطن قدم) سزاوارتر به مسح کشیدن نسبت به روی پا می باشد، لیکن خداوند مسح ظاهر پا را بر بندگان واجب نموده است، آیا نمی دانی که احرام بستن اگر در حرم بود، بهتر می بود، لیکن خداوند احرام بستن را در غیر حرم مفروض نمود.(وسائل الشیعه/ج14/ص514)
فصل دوم
آثاروبرکات زیارت امام حسین علیه السلام
6-اگر مردم می دانستند…
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ ع قَالَ لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی زِیَارَةِ الْحُسَیْنِ ع مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَیْهِ حَسَرَاتٍ قُلْتُ وَ مَا فِیهِ قَالَ مَنْ زَارَهُ شَوْقاً إِلَیْهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ وَ أَلْفَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ أَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أَجْرَ أَلْفِ صَائِمٍ وَ ثَوَابَ أَلْفِ صَدَقَةٍ مَقْبُولَةٍ وَ ثَوَابَ أَلْفِ نَسَمَةٍ أُرِیدَ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ
محمد بن مسلم از امام باقرعلیه السلام روایت کرده: اگر مردم می دانستند، زیارت امام حسین علیه السلام چقدر فضیلت و ثواب دارد، بدرستیکه از شوق می مردند و نفسهایشان از روی حسرت بند می آمد. گفتم: چقدر فضیلت دارد، حضرت فرمودند: هر کس امام حسین علیه السلام را زیارت کند از روی اشتیاقی که به او دارد، خدا برایش هزار حج مقبول و هزار عمره مبرورة و اجر هزار شهید از شهداء بدر و اجر هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب هزار بنده آزاد کردن که مراد از آن رضای خدا باشد،می نویسد. ( وسائل الشیعه/ ج14/ص453)
شبهه عاشورا 4
اما در مورد این مطلب که دشت کربلا ظرفیت پذیرش این مقیاس لشکر کشی را نداشته و پهنه کربلا به هیچ عنوان در حد و اندازه های این جنگ نیست باید گفت تعجب از این اشکال کننده است گو اینکه این شخص به هیچ عنوان عزاداریهایی که همه ساله و به صورت میلیونی در کربلا انجام می شود را ندیده یا خود را به جهالت زده است. اگر لحظه ای این اشخاص عزاداریهای عزاداران امام حسین علیه السلام را که به صورت میلیونی در کربلا انجام میگیرد را ببینند به هیچ وجه دچار چنین اشتباه بزرگی نمی شوند چرا که در عاشورا تعداد دشمنان امام و تعداد لشگر خود امام حدود سی هزار نفر بوده( هرچند کمتر ازاین هم گفته شده ولی غالب مورخین این مقدار را ذکرکرده اند) حال چطور می شود که این جمعیت چند میلیونی حال حاضر را سرزمین کربلا می تواند گنجایش داشته باشد ولی گنجایش سی هزار نفر را نداشته است؟ اینجاست که ما به رمز و راز این فرمایش امام صادق علیه السلام پی می بریم که می فرمود: خدا را شکر که خداوند دشمنان ما را از جاهلترین انسانها قرار داد…
در پاسخ به بخشی از پرسشهای متعدد درباره شهادت علی اصغر (ع) ابتدا باید به عنوان مقدمه اشارهای به برخی واقعیتهای تاریخی مربوط به آن عصر بنماییم، سپس اصل جواب خدمتتان ارائه گردد:
نکته اول: در تاریخ آمده است که در جنگهای زمان قدیم دو عامل باعث شکست یک لشکر میشد. یکی سقوط پرچم و دیگری کشته شدن فرمانده. این مسئله را به دفعات میتوان در کتابهای تاریخی ملاحظه نمود. به عنوان مثال کشته شدن پیدر پی پرچمداران مشرکان قریش در جنگ احد باعث، تزلزل روحیه و شکستشان گردید. لذا است که پیامبر در بسیاری از جنگها پرچم لشکر را به دست امیرالمومنین علی (ع) میداد. یا در واقعه عاشورا امام حسین (ع)، اباالفضل العباس را پرچمدار لشکر خویش نمود. همچنین یکی از راز و رمزهای موفقیت اسکندر مقدونی نیز این بود که به هنگام حمله به سپاه دشمن در همان گام نخست به سراغ فرمانده و پرچم لشکر میرفتند.
نکته دوم: گاه برخی اشیاء، پرچم و نماد یک لشکر قرار میگرفت. مثلا در جنگ «جمل»، پرچم و نماد ایستادگی لشکر طلحه و زبیر، «شتر عایشه» بود. لشکریان مادامی که میدیدند این شتر پا برجاست، سرسختانه میجنگیدند، لذا امیرالمومنین برای پایان دادن به غائله جنگ دستور داد لشکریانش با تمام توان به سمت شتر حمله کنند و آن را از پای درآورند. پس از انجام این کار بود که لشکر طلحه و زیبر پراکنده شدند.(شیخ مفید، الجمل، قم، مکتبه الداوری، بیتا) همچنین معاویه در جمعآوری نیرو برای جنگ با امیرالمومنین علی (ع) به نیرنگ متوسل شده و نماد و پرچم خویش را پیراهن خونین عثمان (پیراهنی که عثمان هنگام کشته شدن آن را به تن داشته بود) قرار داد تا بدین وسیله عواطف و احساسات مردم را به جوش آورد و آنان را در این راه با خود، همراه سازد. نماد و مظهر مقاومت ایرانیان در عهد ساسانی نیز «درفش کاویانی» نام داشت.
در روز عاشورا نیز علیاصغر، نماد مظلومیت و آخرین پرچم امام حسین (ع) بود. حضرت برای اینکه تعداد حاضران در صحنه نبرد با تنها نوه آخرین پیامبر خدا (ص) کاهش یابد و افرادی که در قتل ایشان شرکت داشتند به حداقل ممکن برسد و بدین طریق با ترک صحنه شهادت ایشان از عذاب الهی نجات یابند، علیاصغر را بر روی دستان خویش بلند کرد و ضمن تهییج عواطف و احساسات آنان با بیان این جمله: «یا قوم ان لم ترحمونی فرحموا هذا الطفل الصغیر اما ترنهوا کیف یتلظی عطشانا: نمیبینید که این کودک از تشنگی چگونه دهان خود را باز و بسته میکند» لشکر عمرسعد را به تلاطم و تزلزل کشاند. در تاریخ آمده است: پس از دیدن این حالت، لشکر عمر سعد به تلاطم افتاد. فطرت الهی برخی بیدار و اعتراض دستهای دیگر نیز بلند شد. ایجاد چنین حالتی در لشکر، باعث شد عمرسعد به حرمله دستور دهد طفل را نشانه بگیرد و از قضا تیر درست بر گلوی علی اصغر مینشیند. لذا پاسخ به این پرسش که: چرا حرمله خود امام حسین را با تیر هدف قرار نداد، همینجا مشخص میگردد، که در آن لحظه علیاصغر باعث تزلزل لشکر و مخالفت آنان با ادامه جنگ شده بود و کشتن خود حضرت باعث بروز مخالفت، دو دستگی و رویارویی لشکریان کوفه در مقابل هم میشد. جنگی که تنها هدفش به شهادت رساندن امام حسین (ع) بود، داشت بدون رسیدن به این هدف پایان مییافت و امام نیز با بلند کردن علی اصغر بر روی دستانش، داشت به هدفش که پراکنده کردن دشمن و آلوده نکردن دستشان به خون امام زمان و نوه پیامبرشان و جهنمی نکردنشان بود، میرسید. همچنین از این فراز میتوان دریافت هدف از بیان جمله: «یا قوم ان لم ترحمونی» التماس از دشمن برای دریافت مقدار اندکی آب یا اینکه: به من رحم کنید و مرا نکشید، نیست، بلکه نجات (حتی) یک انسان از عذاب الهی است. که حضرت با انجام این عمل موفق به آن شدند و برخی صحنه نبرد را ترک کردند.
از تمام مطالب فوق که بگذریم تذکر این نکته بسیار ضروری است:
آیا میدانستید در مورد علیاصغر، دو گزارش تاریخی دیگر نیز وجود دارد که اکثر شبهههای آن مقاله در آن وجود ندارد؟
گزارش اول: بر اساس این گزارش هنوز تعدادی از یاران امام زنده بودند و به همراه حضرت با دشمن میجنگیدند(شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص108) (هر یک از یاران حضرت که خسته میشد لحظاتی از میدان جنگ فاصله میگرفت و به کنار خیمهها آمده، کمی استراحت میکرد و مجددا باز میگشت) احساس خستگی و تشنگی بر حضرت غلبه پیدا کرده بود. لذا برای رفع خستگی لحظاتی به کنار خیمهها بازگشتند. شخصی کودک شیرخوار ایشان را آورده و به ایشان داد (در بسیاری از کتابهای تاریخی علت این مسئله و کسی که کودک را به امام تحویل داده است، بیان نشده و تنها آمده است: شخصی کودکِ حضرت را در دامان ایشان گذاشت. در تعداد معدودی از منابع آمده است: کودک از شدت تشنگی میگریست، لذا او را به امام دادند) در این هنگام یکی از لشکریان دشمن تیری را به سمت آن دو پرتاب کرد. تیر به گلوی طفل شیرخوار اصابت کرد
شبهه عاشورا 3
فر چاه با آبی گوارا به دست مبارک امام با توجه به مقام امامت آن حضرت امری طبیعی بود؛ زیرا بنابر روایاتی، مردم آن عصر بین آن حضرت و گوارایی و برکت آب، ارتباطی معنادار قایل بودند. بنابر روایت ابن عساکر امام حسین هنگامی که از مدینه به مکه میرفتند با عبدالله بن مطیع برخورد کردند که در حال حفر چاهی بود. ابن مطیع به امام عرض کرد: «این چاه را من به آب رسانده ام و امروز ابتدای آب دهی آن است که با دَلْو خارج میشود پس ای کاش برای ما در آن از خدا برکت میخواستی». امام فرمودند: «از آب آن بیاور» وی نیز چنین کرد و آن حضرت آشامید و مضمضه نمود سپس آب را به چاه برگرداند. پس آب چاه گوارا و زیاد شد»(ابن عساکر، ترجمه الامام الحسین من تاریخ مدینه دمشق، مصحح: محمودی، موسسه المحمودی للطباعه و النشر، بیروت، 1398ق، ص 155. این امر در مورد سایر ائمه نیز صادق است که در این مورد میتوان به روایات شیخ صدوق و ابن شهراشوب اشاره نمود)
در نتیجه امام حسین وقتی که مشاهده کرد که دشمن بین او و آب حایل شده است آب مورد نیاز اردوی خود را تا قبل از روز نهم از طریق حفر چاه تامین نمود. و این مطلب از گزارشی که برای عبیدالله بن زیاد فرستادهاند به خوبی معلوم میشود. او طی نامهای به عمر سعد مینویسد: «اما بعد به من چنان رسانیده اند که حسین و یاران او چاه کنده و آب بر میدارند، لذا آنان را هیچ فروماندگی نیست. چون بر مضمون نامه وقوف یابی باید که حسین و یاران او را از کندن چاه منع کنی و نگذاری که به آب دست یابند»( ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، مصحح: طباطبایی مجد، مترجم: مستوفی هروی، آموزش و پرورش، تهران، 1372ش، ص 893).
نقل شده پس از این که همه از آب چاه استفاده کردند حضرت این چاه را پوشاند و دیگر از آن استفاده نکرد.
علاوه بر مطالبی که عرض شد باید گفت در هیچ یک از منابع تاریخی به این مطلب نیز اشاره ای نشده است که حضرت به همراه خود غیر از شتر و اسب حیوان دیگری را آورده باشد. با این حال اگر هم فرض کنیم بتوانند از شیر شتر استفاده کنند باید گفت چطور امکان دارد این تعداد انسانی که در روز عاشورا چه از یاران و چه از اهل بیت حضرت که در حدود دویست نفر بوده اند همگی بتوانند از شیر چند شتری که همراه حضرت بودند سیراب شوند با توجه به اینکه تنها شتر ماده می تواند شیر دهد و معلوم نیست که چه تعداد از شترهایی که به همراه آنان بوده است ماده بوده اند.
اما در پاسخ به شبهه های پیرامون حضرت اباالفضل العباس علیه السلام توجه به چند امر ضروری است:
اولا مقام حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بر هیچ انسان منصفی پوشیده نیست و حتی مذاهبی غیر از شیعیان و ادیانی غیر از اسلام نیز برای ایشان احترام خاصی قائل هستند و اینکه بعضی افراد مغرض و بی دینی چون این شبهه گر سعی در کوچک جلوه دادن شان وجودی حضرت عباس هستند امر عجیبی نیست چرا که از قدیم گفته اند: کافر همه را به کیش خود پندارد.
ثانیا اگر از دید علمی و با توجه به منابع موثق تاریخی و روایی بخواهیم این مسئله را بررسی کنیم خواهیم دید که ماجرای آب آوردن و قطع شدن دست حضرت از معتبر ترین و صحیح ترین قضایای عاشورا است که بسیاری از منابع متقدم و معتبر نیز آن را نقل کرده اند مانند: امالی صدوق, ص 547, ح 731؛ اعلام الوری, ج 1, ص 395؛ الثقات ابن حبان, ج 2, ص 310؛ ارشاد, ج 2, ص 109؛ المناقب و المثالب نعمانی, ص 309؛ مناقب ابن شهر آشوب, ج 4, ص 108؛ شرح الاخبار, ج 3, ص 182 و…
ثالثا نکته ای که در این شبهه روی آن پافشاری شده و سعی شده خرافی و عجیب نشان داده شود مطلبی است که تنها از زمان علامه مجلسی به بعد و از کتاب بحار الانوار نقل شده است. ماجرای مشک به دست راست و چپ گرفتن و قطع شدن دستان و سپس به دندان گرفتن را تنها علامه در روایتی مرسل و مجهول به آن اشاره کرده و جالب اینجاست که در پاورقی همان صفحه هم به آن اشاره شده این روایت علاوه بر مرسل و مجهول بودن,بعضی مسائل آن مخالف تمام مقاتل است و تنها آنچه که در کتب معتبر نقل شده همان مشک به دوش گرفتن برای آوردن آب و سپس قطع شدن دستان در حین بازگشت است اما نحوه و چگونگی آن تنها از بحار الانوار به بعد نقل شده آنهم همانطور که ذکر کردیم با روایتی مرسل و مجهول که بسیار روشن و معلوم است که اینچنین روایتی حجیت و سندیت قطعی ندارد که بخواهیم بر آن اشکال و ایراد گرفته و آن را سندی بر خرافی بودن قضایای عاشورا بدانیم.
متاسفانه آب و تاب دادن بعضی جریانات عاشورا توسط عده ای مداح و یا نویسنده بی سواد نیز به این تحریفات دامن زده در حالی که حتی این افراد به کلام خود علامه هم در ضعیف بودن این روایت دقت نکرده و برای گرم شدن مجالس خود و یا هر علت دیگری دست به ترویج بعضی مسائل مبهم می زنند.
رابعا گذشته از صحت و سُقم این روایت, مسائلی که این شبهه گر به آن اشاره کرده هیچ بُعدی از لحاظ طبیعی هم ندارد گو اینکه تمام مسائل و ریز مسائل و اتفاقات موجود در حادثه روز عاشورا را مقتل نویسان و مورخان حاضر در کربلا نمی توانستند متذکر شده و ثبت کنند. اینکه دست حضرت دقیقا از کدام قسمت قطع شده یا با چه چیز قطع شده یا چگونه مشک را به طرف خیمه گاه آورده مسئله ای نیست بتواند اصل این ماجرا و شهادت و رشادت آن بزرگمرد را زیر سوال ببرد در حالی که به اصل ماجرا تمام کتب و مقاتل متقدم به صراحت اشاره کرده اند.
اما در مورد این مطلب که دشت کربلا ظرفیت پذیرش این مقیاس لشکر کشی را نداشته و پهنه کربلا به هیچ عنوان در حد و اندازه های این جنگ نیست باید گفت تعجب از این اشکال کننده است گو اینکه این شخص به هیچ عنوان عزاداریهایی که همه ساله و به صورت میلیونی در کربلا انجام می شود را ندیده یا خود را به جهالت زده است. اگر لحظه ای این اشخاص عزاداریهای عزاداران امام حسین علیه السلام را که به صورت میلیونی در کربلا انجام میگیرد را ببینند به هیچ وجه دچار چنین اشتباه بزرگی نمی شوند چرا که در عاشورا تعداد دشمنان امام و تعداد لشگر خود امام حدود