آیا گریه برای امام حسین موجب افسردگی نمیشود ؟
روان شناسان سه سطح گریه کردن را شناسایی کردهاند:
سطح اول زمینهای جسمی و فیزیولوژیکی دارد. آسیب دیدن عضوی از بدن همچون ضربهای که بهزانو میخورد، بیاختیار آه و ناله را بلند میکند و اشک و زاری را نمایان میسازد. این سنخ گریه همانند نالیدن و اشک ریختن نوزادان، در نخستین ماههای زندگی است. باآنکه کودکان بهتدریج از این سطح فراتر میروند و گریه آنان علتهای دیگری پیدا میکند اما همچنان عامل درد جسمی را تا همه عمر درروان ساختن دانههای اشک پابرجا و اثرگذار است.
در سطح دوم، هیجانات و عواطف، قافلهسالار کاروان اشک و آهاند. زبانه خشم و سرمای غم هر دو گریهآورند. نوجوانی که به ارزیابی دیگران اهمیت میدهد، میتواند درد برآمده از ضربهای را که به زانویش خورده است تحمل کند و آه و ناله سر ندهد، اما وقتی احساس کند غرورش پامال اهانتی رنجآور شده است، نمیتواند جلو سیلاب اشکهایش را بگیرد.
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طرب خانه از اینکهگل کرد
در این سطح، رنج یار، هجران محبوب و مرگ عزیز ما را سوگوار و داغدار میکند و ریزش بیامان اشکها، راز سربهمهر محبت را میگشاید و دلدادگی ما را به عالم و آدم نشان میدهد.
میگریم و مرادم از این چشم اشکبار
تخم محبت است که در دل بکارمت
در سطح سوم، هیجانهای عمیقتر انسان، اندوه ساز، سوز انگیز و گریهآورند. اینجا عشق… عشق فراتر از عقل جزئینگر، سلسلهجنبان است.
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگرداناند
جفری کاتلر در زبان اشکها از پژوهشهایی یاد میکند که بر روی مواد تشکیلدهنده اشکهای گوناگون صورت گرفته است. او مینویسد: شیمیِ اشک افسردگی با شیمیِ اشک شوق متفاوت است در اولی موادی سمی یافت شده است و در دومی اجزائی آرامشبخش.
برای سنجش محتوای اشکهای سطح سوم، یعنی سطح عشق و انسانیت، به دلیل دشواریاب بودن آن، کاری صورت نگرفته است. گریههای ما برای امام حسین (ع) ویاران فداکارش چه نوع گریهای است؟
انتظار میرود گریه مسلمان دینباور و آزاده و ظلمستیز، در عزای سالار شهیدان، هم نشانی از محبت پاک او به ارزشهای سترگ انسانی باشد و هم عامل حرکت آفرینی برای نزدیک شدن به کانون محبت و معرفت الهی.
اینکه رسول گرامی اسلام، به دختر بزرگوارش فرموده است: “هر چشمی در روز قیامت گریان است، مگر چشمی که برای مصائب حسین (ع) گریه کند. چنین کسی در روز قیامت خندان و شادان از نعمتهای بهشتی است.”
و اینکه سید بن طاووس، از قول همان رسول والاییها یادآورمان کرده است: “کسی که خود در مصیبت ما گریه کند و دیگران را هرچند اندک گریان سازد، بهشت را برایش ضمانت میکنیم."، به این خاطر است که فرد عزادار نخست از طریق گریه کردن، دوستدار و مهرورز آن مظهر پاکیها میشود و سپس با گرما و نیروی محبت در مسیر فضیلتهای انسانی گام برمیدارد و این همان تبیینی است که امام رضا (ع) در روز اول محرم به یکی از یارانش کرده است:” اگر خوش داری تا با ما در درجات عالی بهشت باشی، برای حزن ما محزون باش و برای شادی ما شاد، و بر تو باد دوستی و پیروی از ما، چراکه هرگاه شخص سنگریزهای را هم دوست بدارد، خداوند او را با آن محشور گرداند.”
معلوم است گریهای با چنین سرچشمههای زلال و سوگیریهای روش دیگر خواستگاهی از درد جسمانی و یا از افسردگی روانی ندارد.
دکتر محمود گلزاریروانشناس و استاد دانشگاه
مقامات و مراحل عرفانی و سلوک، رسیدن به مقام «رضا» دشوار و ارجمند است.
مقامات و مراحل عرفانی و سلوک، رسیدن به مقام «رضا» دشوار و ارجمند است.
به راستی که حسین بن علی(ع) در میان آنان - که یکی به درد یا درمان و یکی به وصل یا هجران میاندیشید و آن را میپسندید - «آنچه را جانان پسندد» میپسندید. کربلا تجلیگاه رضای انسان به قضای خدا بود. حضرت در واپسین لحظات حیات در قتلگاه، زمزمه میکرد: «الهی رضی بقضائک».
این مرحله از عرفان؛ یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندی نداشتن. در آغاز حرکت از مکه به سوی کوفه نیز فرموده: «رضا الله رضانا اهل البیت ؛رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است». (22)
حضرت با مجاهدت، ریاضت و زهدورزى خالصانه به مقام رضا رسیده بود . این مقام درتمامی برخوردهاى حضرت با دشمن ظهور و بروز پیدا می کرد و کوفیان را نهیب مىزد که شما کسانى هستید که رضایت و خواستههاى دل خویش را بر رضاى الهى ترجیحدادهاید:
«لا افلح قوم آثروا مرضاة انفسهم على مرضاة الخالق؛ (23)
رستگار نخواهند شد قومى که رضایت خود را بر رضایت خداوند ترجیح دهند».
… هیچ یک از پیشامدهاى تلخ ظاهرى، خللى در ارادۀ مصمم حضرت در ادامه حرکت پدید نیاورد و با دلى راضى به پیشواز حوادث مىرفت. آن گاه که فرزدق ایشان را از اوضاع کوفه خبرداد در جواب فرمود:
«همواره کار دست خدا بوده و هست. اگر قضاى الهى بر چیزى نازل شود که دوست داریم و مىپسندیم، خدا را بر نعمتهایش سپاس مىگوییم اما اگر قضاى الهى میان ما و امیدمان فاصله انداخت، باز از کسى که نیتش حق و شیوهاش تقوا باشد دور نیست». (24)
این کلام امام(ع) در مدینه در وقت وداع با قبر جدش رسول خدا هم اعلام شد:
«اسئلک…ما اخترتَ مِن أمرى هذا ما هو لک رضى؛ خدایا! از تو درخواست دارم آنچه را مایة خشنودی توست، برایم برگزینی.»(25)
این خصلت حضرت در همراهانش نیز ظهور و بروز کامل داشت. حضرت زینب در مجلس ابن زیاد آن گاه که والى مغرور کوفه او را مورد طعن و خطاب قرار داد که:
«چگونه دیدى رفتارى را که خدا با برادرت نمود؟»فرمود:«ما رأیتُ الا جمیلاً؛ غیر از خوبى و جمال چیزى ندیدم». (26)
این برخورد از سر رضایت و عاشقانه، فضاى مجلس را علیه ابن زیاد دگرگون نمود و او را زمینگیر کرد.
وقتى انسان به عظمت صفات و اسمای الهى پى ببرد، بهت زده مىشود و در آن وادى، پاى عقل را چوبین دیده ، در حرارت تمنا و خیرگى تماشا به یکباره مىسوزد، پس طبعاً ارادهاى که در این آتش صیقلى مىشود، شکست ناپذیر است. نه رهبر عاشورا و نه هیچ یک از اهلبیت و اصحاب با آن همه صحنههاى دلخراش و فشارهاى سخت درونى و بیرونى از پاى در نیامدند و زبان اعتراض نگشودند. درک این حقیقت و این حالت ،درک مشکلى است، از آن جهت که عقل آدمى جز حیرت و شگفتى در این باره به چیزى نمىرسد و در مقابل حرکات اعجابآمیز سیدالشهدا زانوى تسلیم و عجز بر زمین مىزند. امام زینالعابدین در وصف این ویژگى در عمه خویش مىفرماید:
«در سفر اسارت از کوفه تا شام، بارها شاهد بودم که عمهام زینب غذاى خود را بین کودکان تقسیم مىنمود و خود از شدت گرسنگى و ضعف نماز شب را نشسته مىخواند ، در ایام سفر هیچگاه نماز شب او ترک نشد». (27)
————————————————————————————————–
پىنوشتها:
1. عرفان و حماسه، آیتاللَّه جوادى آملى، ص35، نشر رجاء، 1372، به نقل از نمط نهم اشارات و تنبیهات.
2. مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.
3. همان، دعاى عرفه.
4. مقتل الحسین، مقرّم، ص261، بصیرتى، قم، 1394ق.
5. همان، ص304.
6. همان، ص306.
7. لهوف، ص166، 167.
8. جامع الاسرار و منبع الانوار، سید حیدر آملى، ص11 مقدمه، تهران، 1347. (همه مردم را در راه خشنودى تو ترک گفتم، و خانوادهام را رها کردم تا تو را بینم، اگر مرا قطعه قطعه کنى، باز هم دلم به سوى دیگرى مشتاق نخواهد شد.)
9. نفس المهموم، ص371.
10. سوره ذاریات، آیه 56.
11. بحارالانوار، مجلسى، ج44، ص196.
12. مقتل، ابومخنف، ص106.
13. همان، ص112.
14. الفتوح، ص53.
15. لهوف، ص165.
16. مقتل، ابومخنف، ص105.
17. مفاتیح الجنان، بخشى از دعاى امام حسین(ع) در روز عرفه.
18. بحارالانوار، ج 44، ص 297
19. کنوز السعادة و رموز الشهاده، تألیف علامه حاج میرزا محمد رفیع نظام العلماء، چاپ 1322 ه.ق، تبریز، ص 150 151.
20. بحار الانوار، ج45، ص 80
21. بقره(2) آیه 165
22. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 328.
23. مقتل الحسین، خوارزمى، ج1، ص239، بحارالانوار، ج44، ص383.
24. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص336.
25. همان، ص328.
26. بحارالانوار، ج45، ص116.
27. زینب کبرا، اسماعیل منصورى، نشر آیه، ص 38.
امام حسین (ع) دلیل مسلمان شدن من هستند مصاحبه با خانمی که به لطف امام حسین (ع)، مسلمان شد 3
یا ممکن است از تأثیر امام حسین (ع) و واقعه عاشورا در شیعه شدن خود برای ما بگویید؟
در خصوص ارتباط من با امام حسین (ع)، یک ارتباط عمیق و طولانی مدت و وفادارانه است و با وجود تمام برهانهایی که یافتم، امام حسین (ع) دلیل من برای آنچه که هماکنون هستم اند. میلیونها بار جانم به فدایش؛ او نجاتدهنده و شفیع من نزد الله است و من همه چیز را مدیون ایشان هستم.
من معتقدم که امام حسین (ع) از سال 1997 در مصر زمانی که برای اولین بار به مسجد امام حسین در قاهره [رأس الحسین] رفتم با من بودند. من زمانی که آنجا بودم درخواست هدایت کردم با این حال امام حسین (ع) مرا همان آنجا رها نکردند. شش سال بعد زمانی که به تفاوتهای سنی و شیعه نگاه میکردم برای اولین بار به مسجدی شیعی [در استرالیا] برده شدم. با وجود این همه مسجد در دنیا ، من به مرکز اسلامی امام حسین در سیدنی برده شدم؛ و در لحظهای که وارد خانه خدا شدم انرژی قوی و ارتباط محکمی بین قلبم و الله احساس کردم .
دعاهای شیعه که خوانده میشد مانند دعای کمیل و دعای عرفه، بُعدی عمیقتر از معنویت را به روی من گشود و من دری پررمز و راز و صمیمی برای ارتباط با الله یافتم. عرفان شیعی [هدایت امامان معصوم (ع) به شناخت صحیح الله] انگیزه من شد. در این دوران من مفهوم توسل را دریافتم.و نیز شخصیت امام حسین (ع) را که توسط سنیها برای سالهای متمادی در ظلمت نگه داشته شده بود شناختم. زمانی که زیبایی و عمق این شخصیت و آنچه ایشان برای تاریخ انجام داده بودند و جاننثاری ایشان را فهمیدم دریافتم که ایشان شفیع من هستند و به سرعت محبت شدیدی نسبت به ایشان در وجود خود یافتم.
میتوانید لطفاً مختصراً حضرت زینب (س) را برای ما توصیف کنید؟
برای من حضرت زینب (س) یکی از الگوهای بزرگ برای زنان هستند که تاریخ تاکنون به خود دیده و نمونه درخشان برای فمینیسم غربی و آنهایی که ادعا میکنند اسلام به زنان ظلم میکند.
امام حسین (ع) دلیل مسلمان شدن من هستند مصاحبه با خانمی که به لطف امام حسین (ع)، مسلمان شد 2
من چیزی درباره شخصیت این [فرد] از اهلالبیت [امام حسین (ع)] نمیدانستم اما آن مردم ایشان را بسیار دوست داشتند و ایمان بسیاری به این شخصیت و این مکان در آنها یافتم و این انگیزهای برای من شد تا به آنجا بروم.
بنابراین زمانی که [هنوز ظاهراً] مسیحی بودم سه بار با کلی امید به این مسجد [مسجد رأسالحسین] رفتم. زمانی که کنار ضریح بودم خواستم که به سوی حق راهنمایی بشوم و زندگی پوچم در استرالیا تغییر کند و جستجویم به نتیجه برسد.
من در غرب بزرگ شده بودم و با تصاویر منفیای از اسلام تغذیه شده بودم برای همین هرگز به اسلام نگاهی نیانداختم. با این حال سفر من به مصر نگاه مرا به کلی عوض کرد. من در آنجا چیزهای بسیاری دیدم که دوست داشتم مثل ارزشهای خانوادگی محکم، احترام به بزرگترها، بیاهمیتی به مادیات و دیدم که مردم فقیر بودند اما دلهایشان به زندگیشان راضی و خشنود بود. احساس کردم که گویی آنها میدانستند که مقصدشان در زندگی چیست.
من نتیجه گرفتم که بیشتر این ویژگیها ناشی از بنیادهای مذهبی بود. پس این مسئله باعث شد جستجوی من در اسلام آغاز شود. هرچه بیشتر از اسلام درمییافتم بیشتر تحت تأثیر قرار میگرفتم. من اسلام را بستهای کامل یافتم که همه جوانب زندگی از پزشکی گرفته تا بهداشت ، از علم گرفته تا ارزشهای اخلاقی و حتی جهان غیب را در بر گرفته است.
از منطق خودم استفاده کردم که حضرت محمد (ص) اگر هیچ دلیل مهمی برای این کار نداشتهاند چرا این گروه عظیم حجاج را دقیقاً زمانی که میخواستند پراکنده بشوند در گرمای شدید نگه داشتند؟
سرانجام نسخهای از قرآن کریم به زبان انگلیسی به من داده شد. لحظهای که آن را گشودم دریافتم که جستجویم به پایان رسیده است. برای اولین بار احساس میکردم که کلام الهی با من سخن میگوید.
و اینها به وضوح کلام خداوند بود و نه اندیشه بشر. بسیاری از آیات نظیر:
بسمالله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد
الله الصمد
لم یلد و لم یولد
و لم یکن له کفواً احد.
به نام خداوند بخشنده و مهربان. بگو اوست الله یکتا. الله غیرقابل نفوذ و بینیاز مطلق است. نه زائیده و نه زاده شده است. و برای او کفو و برابری نیست.
به سرعت یک عمر سرگردانی من را خاتمه داد.
سرانجام در آن صبح من مسلمان شدم و به این نتیجه رسیدم که خدایی جز الله نیست.
با این حال جستجوی من در مصر برای یافتن حقیقت به پایان نرسید. پس از آنکه به وطن بازگشتم پس از 6 سال تفاوت بزرگی بین شیعه و سنی کشف کردم. به مدت یک سال مطالعه میکردم و درخواست میکردم و از خداوند میخواستم که مرا دوباره راهنمایی کند.
هرچه بیشتر درباره شیعه میخواندم بیشتر درمییافتم که به تشیع تمایل دارم. نظریات و وقایع آن را دوست داشتم و با منطق من نیز سازگار بود.
دریافتم که متأسفانه اختلاف این دین بزرگ اساساً به دلیل مسئله امامت پس از دنیا رفتن حضرت محمد (ص) به وجود آمده است.
میلیونها بار جانم به فدای امام حسین (ع)! او نجاتدهنده و شفیع من نزد الله است و من همه چیز را مدیون ایشان هستم.
بیش از 140 روایت سنی که واقعه غدیر را تأیید و پشتیبانی میکردند یافتم و نیز از منطق خودم استفاده کردم که حضرت محمد (ص) اگر هیچ دلیل مهمی برای این کار نداشتهاند چرا این گروه عظیم حجاج را دقیقاً زمانی که میخواستند پراکنده بشوند در گرمای شدید نگه داشتند؟ همچنین آیهای از قرآن هم هست که این روز را تأیید میکند و ارزش بسیاری به آن میدهد.
امام حسین (ع) دلیل مسلمان شدن من هستند مصاحبه با خانمی که به لطف امام حسین (ع)، مسلمان شد امام حسین (ع) دلیل مسلمان شدن من هستند
نام من ایوت بالدکینو و نام اسلامیام ثریا است. من این نام را 12 سال پیش وقتی برای اولین بار مسلمان شدم انتخاب کردم. من 12 سال است که مسلمانم ، 6 سال سنی بودم و الحمدلله 6 سال است شیعه هستم.
[وی همچنین نام نرگس را (بدلیل زندگی خانوادهای ریشه ایتالیایی) برای خود انتخاب کرده است؛ همان نامی که مادر گرامی حضرت مهدی (ع) برای خود برگزیدند، ایشان به پیامبری حضرت محمد (ص) شهادت دادند در حالی که در خانوادهای اشرافی و مسیحی- رومی بزرگ شده بودند.]
من در استرالیا بزرگ شدم . همه خانواده من در آنجا هستند. من آنجا به دنیا آمدم و آنجا تحصیل کردم. به مدت 6 سال در دانشگاه تحصیل کردم و دو مدرک لیسانس گرفتم، یکی لیسانس انگلیسی و دیگری لیسانس حقوق؛ اکنون در ایران هستم برای آموختن زبان فارسی و انشاء الله پس از آن کسب تحصیلات مذهبی.
شما اولین بار چگونه با اسلام آشنا شدید؟ چقدر امام حسین علیهالسلام بر تصمیم شما برای شیعه شدن تأثیرگذار بودند؟
جستجوی من برای یافتن حقیقت از همان سنین پایین شروع شد. زمانی که کودک بودم همواره حضور الله را از درون احساس میکردم و میخواستم که در برابر آن قدرت والا ، هر چه به نامیدش خدا یا الله، تسلیم شوم. اگرچه درباره اینکه چگونه به مقصد او برسم مطمئن نبودم و همواره درباره اینکه من از کجا آمدهام به کجا میروم و مقصد من در زندگی چیست میاندیشیدم.
اندیشه درباره این سؤالات که من از کجا آمدهام ، چرا اینجا هستم و کجا خواهم رفت جستجوی مرا برای یافتن حقیقت و مطالعات مذهبی آغاز کرد.
من در فضای بسیار متعصب کاتولیک بزرگ شدم . آنها اجازه هیچگونه تحقیق در باورها را نمیدادند. در آن محیط انسان باید همان دینی را که پدرانش پذیرفتهاند بپذیرد و آن را کورکورانه بدون هیچ پرسشی دنبال کند. من همیشه با پاسخهای غیرمنطقی و ناقصی که در مدت زمان تربیت مسیحیام فراهم میشد اغنا نمیشدم. در عین حالی که در پایان دوران دبیرستانم با رتبه اول فارغالتحصیل شده بودم و به مطالعه مذهبی بسیار علاقهمند بودم. در دوران نوجوانیام اعتقادات مسیحیت را برای همیشه کنار گذاشتم.
سرانجام نسخهای از قرآن کریم به زبان انگلیسی به من داده شد. لحظهای که آن را گشودم دریافتم که جستجویم به پایان رسیده است. برای اولین بار احساس میکردم که کلام الهی با من سخن میگوید.
زمانی که کودک بودم خوابهایی میدیدم از یک گروه عظیم مردم از ملیتهای مختلف که در لباسهای سفید پیچیده شده بودند و در محلی که ستونهای بزرگی داشت منظم بالا و پایین میرفتند. فکر میکردم که این رؤیای من به گاندی ارتباط دارد. زمانی که بزرگتر شدم پژوهش درباره ادیان شرقی خصوصاً هندوئیسم و بودائیسم را آغاز کردم و بسیار جذب بودائیسم شدم.
لیکن دریافتم که این ادیان بسیار مشرکانه و فلسفی بودند. و نیز متوجه سیستم تبعیض شدیدی که در باور آنها بود شدم که حقیقتاً حقوق انسانی را نادیده میگیرد و من این را دوست نداشتم.
در این زمان که سال 1997 بود در حالی که هنوز مشغول جستجو بودم مادرم تصمیم گرفت به مصر برود. او بسیار علاقهمند به تمدن مصر بود و این آرزوی دیرینه او بود اما در آغاز چهل سالگیاش موفق شد به این آرزو دست یابد. در آن زمان که او به آنسوی آبها رفت من به اروپا برای ملاقات اقوامم رفتم . 5 روز اقامت در مصر را رزرو کردم تا مادرم را در سر راه سفر ملاقات کنم.
اما اقامتم در مصر بیش از آنچه برنامهریزی کرده بودم طول کشید. هر بار که سعی میکردم این کشور را ترک کنم چیزی مانع من میشد. به این ترتیب سفر 5 روزه من 6 ماه به طول انجامید.
در قاهره هر جا که سفر میکردم همه درباره مسجد اهلالبیت قاهره به من میگفتند و اینکه اگر به آنجا بروم همه آرزوهایم برآورده خواهند شد.