آبروی_مردم
آبرو_مردم
?فضای مجازی این امکان را نیز فراهم کرده است که براحتی با اخباردروغ آبرو مردم را در معرض خطر قرار دهیم فقط با انتشار یک خبر دروغ!
یا غیبت میشود یا تهمت!
قال رسول الله صلی الله و علیه و آله و سلم: در شب معراج مردمى را دیدم که
چهره هاى خود را با ناخنهایشان می خراشند.
پرسیدم : اى جبرئیل!
اینها کیستند؟
گفت: اینها کسانى هستند که
از مردم غیبت مى کنند
و آبرویشان را مى برند.
(تنبیه الخواطر ج1 ص115)
به رسم هر روز صبح با سلام برسرورآزادگان وسالارشهیدان روز مون را شروع کنیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
؛ذکرروزچهارشنبه صدمرتبه
“یاحی یاقیوم”
التماس دعا…
باذکرصلوات برمحمدوآل محمد
جذبه الهی
جذبه الهی!
انسان برای حرکت خودش نیازمند کشش از سوی محبوب و معبود است.هرچند سرمایه اصلی همان تلاش و سعی او در حرکت است اما رهاشدن از جاذبه های شدید مادی زمانی صورت میگیرد که نیروی قویتر و عشق بالاتری در او ایجاد شود.والبته زمینه پیدایش چنین عشق و علاقه ای همان معرفتی است که به حقیقت دنیا در او حاصل میشودو باهمه وجودش ناچیز بودن متاع دنیا و درمقابل پایداری و کمال حیات ابدی را درک میکند.خداوند در آیه 36سوره شوری باین نکته اشاره میکند: فمااوتیتم من شی فمتاع الحیوه الدنیا و ما عندا…خیر وابقی و علی ربهم یتوکلون.وعجیب همیشه اینستکه همین متاع حقیر و ناپایدار آدمی را فریب میدهد و او را از خیر اعلی دور میسازد.اینجاست که جذبه های الهی که البته حقیقت است بر این مجاز غلبه میکند.در مناجان شعبانیه میخوانیم که :الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک! خدایا زمانی توانستم از جاذبه گناه رها شوم که مخبت تو مرا بیدار کرد.لذا یکی از مهمترین خواسته های ما از خداوند همین است که از این جذبه ها مارا هم نصیب فرماید که با مشاهده آن جمال زیبا از فریب ومکر این دیگری رهاشویم!
نگار می فروشم عشوه ای داد
که ایمن گشتم از مکرزمانه!
حسرت زندگی
#مینویسم_تا_از_نوشتن_نهراسم
ای بابا آخه این زندگی من دارم؟؟؟
این همه بد بختی هم مگه میشه آخه؟؟ قصد وام ،مستاجری ،مریضی وکلی مشکلات دیگه آخه خدایا چرا من ؟؟؟؟ کلافه شدم خدایا ببین فلانی ماشین داره ببین چقدر پول داره وکلی مثال زدم توذهنم برای خدا دروسط همین غر زدن ها توذهنم پدرم تلویزیون رو روشن کرد تا برنامه سمت خدا رو که برنامه مورد علاقه اش نگاه کنه من هم مشغول گوش کردن شدم آقای قرائتی بود درمورد مشکلات زندگی صحبت میکرد حدیث بسیار جالبی گفت گفت که بلاها ومشکلات برای کافر عذاب برای مومن کفاره گناه وبرای اولیای خدا ارتقاء درجه است کمی آرام شدم وپیامک یکی از دوستانم با این مضمون وقتی چترت خداست بگذار روزگار هر چه میخواهد ببارد
راستی مادرم از من خواست برای کسی که حسرت زندگیش را میخوردم دعا کنم چون سرطان داشت
واجب فراموش شده
هوادآفتابی بود طوری که رفتن به بیرون دل شیر میخواست ،برای کاری مجبور بودم بیرون بروم چادرم را پوشیدم وراهی شدم سوار اتوبوس که شدم کنار خانمی نشستم اوباتعجب به من نگاه میکرد من با خودم گفتم کجای کار کار من تعجب برانگیزبود.!!! در همین فکر بودم که دیدم با خود ش میگه این چادریا نمیپزن تو این گرما اوخودش بدون چادر وبا لباسی نازک وهفت قلم آرایش بیرون آمده بود گفتم بگذار کمی از غیرت امربه معروفی استفاده کنم ولی پشیمان شدم گفتم نکند به اوبربخورد وکلی دعوا راه بیافتد اما بعد از کمی فکر تصمیمم را گرفتم با خود گفتم مگر عیب است درراه دین سختی بکشم مگراز پیامبر بالاترم که خود را از سختی مبرا کنم
با لبخندی به او گفتم که بله درسته من بیشتر از تو گرممه ولی عوضش لبخند امام زمان عج وخدا رو دارم وبرای او کلی ازآیات وروایات گفتم
برعکس تصور من نه تنها دعوا راه نیفتاد بلکه اون خانم یکی از بهترین دوستان منه شده
گاهی دین خدا را به مردم با زبان خوش یاد آوری کنیم
امر به معروف واجب فراموش شده
به قلم خودم
#مینویسم_تا_از_نوشتن_نهراسم
امروزصبح که از خواب بیدار شدم حال چندان خوبی نداشتم ،انگارغصه های تمام عالم را رویم آوارکرده بودند ،با زمین وزمان دعوا داشتم ،رفتم سراغ وسایل کهنه ای که ته صندوقچه افتاده بود تا شاید یه خاطره خوب کمی از تلخکامی ام را بکاهد،درگشت وگذار بین گذشته یک لیوان شیشه ای کوچک وطلایی پیدا کردم که هدیه دستم بود روحم به آن دوران پرواز کرد چقد رخوشحال بودیم وبایک چیز کوچک خوشحال میشدیم وکلی ذوق میکردیم
باخود عهد کردم که کودک درونم رازنده نگه دارم تا شاد بمانم وشادزندگی کنم
شما چطور؟؟؟؟؟؟؟☺☺☺☺