دعاهای صحیفه سجّادیه، شیوهای در بیان معارف دینی
دعاهای صحیفه سجّادیه، شیوهای در بیان معارف دینی
طرح دوم دعا بود. امام سجاد میدید خلیفه وارد شد، همه میگفتند: برپا. عجب! این جنایتکار وارد شده و همه هم به احترامش بلند شدند. صحنه را که میدید دعا میخواند. لا به لای دعا میگفت: مردم غلط کردی برپا! خدایا اگر زینالعابدین بخاطر ظالمین بلند شده احترام کرده ببخشد. اگر زینالعابدین دوات ظالمی را جوهر ریخته ببخشیم. اگر زین العابدین در صورت ظالمی خندید، ببخشیم. اگر زین العابدین به ظالمی دعا کرده ببخشیم. یعنی به مردم میگفت: کار شما اشتباه است. اینها مهم است. راههای مختلفی انبیای ما داشتند.
شما نگاه کن کار ویژه برای برنامه ویژه، شما در نماز عید فطر پنج مرتبه میگویید: «و اهل الجود والجبروت» پنج بار میگوییم: بده بیاید. چرا؟ برای اینکه سی روز گرسنگی خوردم. قربانی کردم. عید قربان گوسفند دادم. پول دادم. عید فطر جان دادم. روزه گرفتم. حالا میگوید: بده بیاید. اما نماز آیات که زلزله و رعد و برق است، هی میگوید: نماز آیات چطور است؟ «غیر المغضوب علیهم» بعد میگوییم: «غیر المغضوب علیهم و الضالین» بعد میگوییم: «بسم الله الرحمن الرحیم»، «سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله» «قل هو الله احد» رکوع میرویم. «الله الصمد» رکوع میرویم. چرا؟ زلزله و رعد و برق و خورشید گرفتن و ماه گرفتن از حوادث قیامت است. وحشت دارد. رعد و برقی که آدم بترسد، خورشید گرفتن برای قیامت است. «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت» (تکویر/1) ماه گرفتن برای قیامت است. چون حوادث وحشت آور است و ترس درونش است، ترس اینطور میکند. آنجایی که میخواهی جایزه بگیری، اینطور میکند. یعنی نماز فطر چون میخواهیم جایزه بگیریم، دست بالا میآید. در نماز آیات چون وحشت زده هستیم کمر خم میشود چون میترسیم. اینها فرمول دارد.
ما 350 رقم نماز داریم. بعضی از نمازهای توسل است. ولی در توسل عین توحید است. بالاترین شخصیتی که با آن متوسل میشویم حضرت مهدی است. از بهترین جاها مسجد جمکران است. مسجد جمکران میرویم دو رکعت نماز امام زمان بخوانیم، توسل به امام زمان میکنیم. در توسل به امام زمان صد بار میگوید، باید بگویی: «ایاک نعبد و ایاک نستعین» فقط بنده تو، فقط از تو کمک میخواهم. این توحید است. یعنی توسل ما عین توحید است.
این وهابیها متوجه نیستند. میگویند: شما متوسل میشوید مشرک هستید. باید یا الله بگویید. میگوییم: بابا یا صاحب الزمان ما هم یا الله است. چون در مسجد جمکران که متوسل به حضرت مهدی میشویم صد بار «ایاک نعبد» میگوییم. یعنی در توسل ما هم توحید است. کارهای خاصی را میتوانیم انجام بدهیم که امام سجاد کرد.
جوانها یادتان نمیآید. امام برای اینکه به شاه سیلی بزند، کارهای خاصی انجام میداد. مدیریت او مدیریت بحران بود. یازدهم محرم سخنرانی کرد، سخنرانی امام زین العابدین در کوفه و شام، همه ابتکار بود. کوفه چه بیانی داشت و شام چه بیانی داشت؟ این زنهایی که هنرمند هستند از پوست پرتقال مربا درست میکنند. امام زین العابدین از آخوند درباری که روی منبر ستایش یزید را میکرد، این آخوند جای او منبر رفت، یک سخنرانی کرد و در جمعیت هم گفت: تو برای رضای یزید غضب خدا را خریدی و متوجه نبودی چه کردی؟ اینکه انسان بفهمد چه باید بکند.
در قرآن داریم «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُون» (ذاریات/18) سحر برای استغفار است. وقتهای دیگر هم آدم استغفار بگوید خوب است. اما کار ویژه وقت ویژه میخواهد. یکبار حضرت امیر در جبهه فرمود: «و الله لاقتلن معاویه» به خدا معاویه را میکشم. بعد یواش گفت: انشاءالله! یک نفر کنار حضرت گفت: آقا ببخشید چرا انشاءالله را یواش گفتی؟ گفت: من فرمانده نظامی هستم، وقتی میگویم: معاویه را میکشم نباید بگویم: شد شد، نشد، نشد! انشاءالله که میکشیم. من باید طوری حرف بزنم که رزمندهها جگر پیدا کنند. منتهی من نمیدانم مقدر خدا هست من بتوانم بکشم یا نتوانم. ولذا انشاءالله را یواش میگویم. یعنی کشتن باید با فریاد باشد. انشاءالله را باید یواش گفت. چون او یک کد دیگر دارد. خدا در قرآن به پیغمبر میگوید: موسی، «اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى»(طه/43) موسی و هارون نزد فرعون بروید. «لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى» (طه/44) شاید او تحت تأثیر قرار بگیرد. یک سؤال دارم. خدایا تو میدانی فرعون تحت تأثیر قرار نمیگیرد. فرعون متذکر نمیشود. پس چرا به موسی کیش کیش میکنی جلو برو، شاید… حضرت فرمود: خدا مخصوصاً میگوید: شاید تا موسی دلگرم شود. اما به موسی بگوید: شاید شد شاید نشد، دیگر پای موسی پیش نمیرود. وقتی یک کسی را مأموریت میفرستی، باید شارژش کرد. باید داغش کرد. اعزام که میکنی باید… این «لَعلَّهُ» خدا میداند این فایده ندارد. اما در چه زمانی چه کاری کنیم؟
شرایط سخت امام هادی(علیهالسلام) در مبارزه با طاغوت
شرایط سخت امام هادی(علیهالسلام) در مبارزه با طاغوت
امام سجاد خوب استفاده کرد. با نمازها و دعاهایش، همه امامهای ما اینطور بودند. امام دهم در زمان خفقان زندگی میکرد. میخواست یک نامه برای یک نفر بفرستد. یک چوب برداشت درونش را خالی کرد. نامه را لوله کرد. پیچید و در چوب فرو کرد. این چوب را به یکی از یارانش داد و گفت: به فلان منطقه برو و این را به فلانی بده. اینکه داشت میرفت نمیدانست در این چوب نامه است. وسط راه دعوایش شد. چوب را زد و چوب شکست و نامه بیرون آمد و لو رفت. امام دهم دعوایش کرد. گفت: نمیدانستم درونش نامه است. گفت: من نمیتوانم حرفم را به دیگران بزنم و شما هم ساده هستید لو میدهید. من مجبور هستم از تو هم مخفی کنم. یعنی امام دهم از لا به لای عصا اعلامیه صادر میکرد.
در انقلاب ما خیلیها اعلامیه امام را از راههای مختلفی تبلیغ میکردند. راه آشنا شدن با اسلام کتابخانه و اینترنت و کامپیوتر نیست. اگر شما آدم قوی باشی از هر شرایطی استفاده میکنی. در پایان حرف دست شما را در دست آیه قرآن بگذارم. بسم الله الرحمن الرحیم. قرآن یک آیه دارد، سوره فاطر است. اراده مهم است نه امکانات. الآن کامپیوتر، سالن آمفی تئاتر و اینترنت هست. ولی چقدر اراده داریم. قرآن میگوید: «وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ» (فاطر/12) بحر یعنی چه؟ دریا. بحران یعنی دو دریا. دو دریا مساوی نیستند. «هذا عَذْبٌ فُراتٌ» یکی آبش گوارا است. «وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ» یکی دیگر شور و تلخ است. این یعنی چه؟ دو دریا مثل هم نیستند. یک دریا شیرین است و یک دریا شور است. میگوید: جمله بعد را نگاه کن. «وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا» لحم یعنی گوشت. شما اگر صیاد باشی در هر دو دریای شور و شیرین ماهی تازه هست. «وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها» تو اگر غواص باشی در هر دو لؤلؤ و مرجان هست. «وَ تَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَواخِرَ» تو اگر ناخدا باشی در هر دو میتوانی کشتی رانی کنی. تو اگر ناخدا باشی در هر دو میتوانی قایق رانی کنی. میخواهد بگوید: نگو این بچه شهر است. این بچه ده است. این کامپیوتر دارد و این ندارد. او در حوزه علمیه قم است و این در روستا است. او امکانات دارد. میگوید: مهم نیست. اگر تو صیاد باشی در هر دو ماهی هست. تو اگر غواص باشی در هردو لؤلؤ و مرجان هست. تو اگر ناخدا باشی در هردو می توانی قایقرانی کنی. میگوید: مهم شرایط نیست. مهم اراده تو است.
امامان ما اراده داشتند. چون اراده داشتند شهید باشند و اسیر باشند کار خودشان را میکنند. همین طرح تربت کربلا چه طرحی است؟ الآن فوتبالیستهای ما یکی میگوید: قرمز است، یکی میگوید: آبی است. 1400 سال پیش به ما گفتند: به جای رنگ قرمز بگویید: ما کربلایی هستیم. این مهر کربلا است. مهر کربلا یعنی من کربلایی هستم. بچه به دنیا میآید میگویند: خاک کربلا به لب او بمال. یعنی این بچه باید با کربلا آشنا شود. وقتی هم میمیرد میگویند: در قبرش خاک کربلا بگذار. ببین چطور ما را کربلایی میکنند؟ از تولد تا مرگ! انسان اگر خواسته باشد کار کند در همه شرایط هست.
شما اصحاب امام حسین را نگاه کنید. روز یازدهم اسیر شدند. این اسارت چه شد؟ چطور رژیم بنی امیه را خطبههای زینب کبری و امام سجاد پودر کرد. از درون جلسه یزید آمده خانه ناهار بخورد، خانمش میگوید: تو حسین را کشتی؟ خاک بر سرت کنند. از درون اتاق یزید انقلاب شروع شد. زن و بچه را کنار خرابه نشاند، که مردم بترسند. اینها کنار خرابه سخنرانی کردند. در مسجد بردند. امام سجاد روی منبر رفت و افشاگری کرد. اگر کسی جوهر داشته باشد، اگر کسی صیاد و غواص و ناخدا شود، گیر در دریا نیست.
نقش زیارت نامه، در افشای ستم ظالمان
نقش زیارت نامه، در افشای ستم ظالمان
بنده با جمعی آفریقا رفتم. در سیرالئون درست میگویم؟ همین که اینها میگویند… آنجا رفتم و دیدم آخوندهای آفریقا را دعوت کردند و اینها همه حقوق بگیر سعودی هستند. گفتم: به شرطی که از سعودی حرف نزنید. چون فهمیده بودند ما خواستیم جنایات سعودی را بگوییم. اینها هم گفتند: شما فردا سخنرانی داری ولی حق نداری در مورد سعودی صحبت کنی. اصلاً آمدیم که صحبت کنیم. یک کسی حسینیه ساخته بود که روضه بخواند. محرم که شد نوشت به مناسبت ایام سوگواری تعطیل است. گفت: حسینیه برای سوگواری بود. حسینیه ساختم برای سوگواری، کار به مناسبت و فرا رسیدن ایام محرم ندارم. حسینیه تعطیل است یعنی چه؟ آنجا باز خدا یک چیزی به ذهن من انداخت، که یک عکس سبز از گنبد خضراء پیغمبر است، یک عکس بزرگ داشتیم به یک نفر گفتیم: تو این عکس را بردار، بالای سر من مثل تابلو نگه دار. من پشتم را به سمینار و رویم را به گنبد میکنم. زیارت نامه میخوانم. نشستم یک زیارتنامه جعلی جعل کردم.
چون زیارتنامه لازم نیست همانهایی که گفتند بگوییم. شما میتوانی جعل کنی. فقط باید حرفهایت درست باشد. زیارتنامه خلاصهاش این بود. السلام علیک یا رسول الله! یا رسول الله در قرآن چه گفتی و ما چه شدیم؟ در قرآن گفتی: «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون» (بقره/279) نه ظلم کنید و نه زیر بار ظلم برو. بلند شو ببین امت تو چطور ظلم میکنند و یک جایی مظلوم و یک جایی ظالم هستند.
در قرآن گفتی: «فَاسْتَوى عَلى سُوقِه» (فتح/29) روی پای خودتان بایستید. بلند شو ببین روی پای خودمان که هیچ، سنگهای مسجدت هم از خارج میآید. در قرآن گفتی: «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّه» (انفال/60) دشمن خدا را بترسانید. آمریکا و اسرائیل باید از شما بترسند. نمیترسانیم که هیچ، حتی از دشمن خدا میترسیم. در قرآن گفتی، در قرآن گفتی این، ما این هستیم. تمام حرکات سعودی را ما در لابه لای السلام علیک یا رسول الله، تو در قرآن این را گفتی، آقا جلسه به یک جلسه تحول و گریه تبدیل شد. بعد همینها آمدند مرا بغل کردند، رو بوسی کردند و ما نباید اگر یک چیزی کم شد، دنبال راه چاره بگردیم. هر دردی هست، دوایش هم هست. هر دردی هست دوایش را هم خدا آفریده است. قرآن میگوید: اگر یوسف میخواهید، «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِد» (یوسف/67) از یک در نروید. حضرت یعقوب به برادرهای یوسف گفت: اگر یوسف را میخواهید، «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِد» از یک در نروید. از درهای مختلف بروید. از درهای مختلف بروید راههای مختلف باز میشود. یکی از راهها همین استفاده از تلویزیون است.
تلویزیون عیب ندارد سرگرم باشد، ولی در سرگرمها هم میشود حرفهای حکیمانه زد. ما اگر میخواهیم بخندانیم میشود خندههای ما حکیمانه باشد. آرزوی من از قدیم این بوده، نه از قدیم، یک چند سالی است که ما یک سایت خنده داشته باشیم. منتهی نه خندههای مصنوعی، خندههای طبیعی و واقعی، اینقدر مردم هم سوژههای زیادی و خاطرات دارند. به هر حال این طرح دکتر بهشتی طرحی بود که چهل جلسه در تهران راه بیاندازد. قالبش هم صله رحم است. خانه پدربزرگ و دایی میرویم. خانه عمو میرویم. ولی آن دایی و عمو بعد از پذیرایی حرفهایی که گرفته بود نقل میکند. این طرحهای مختلفی است. شما نگاه کنید از یک شیر چقدر فرآورده درست میکنند؟ ماست و اسفناج، ماست و لبو، ماست و خیار، ماست و نعناع، ماست و بادمجان،انواع رقم چیزهای مختلفی درست میکنند و تنوعش را زیاد میکنند. قرآن میگوید: از یک در وارد نشوید. از هر دری میشود وارد شد.
امام سجاد چه کرد؟ از در بردهداری، وقتی نماز جمعه ندارد، حوزه علمیه ندارد، برده خریدن آزاد بود. برده میخرید و در خانه کار میکرد، امتحان هوش، چه شبی آزاد میکرد؟ شب عید فطر! این یک طرح.
برنامه امام سجاد علیه السلام در دوره خفقان بنی امیّه
برنامه امام سجاد علیه السلام در دوره خفقان بنی امیّه
ظاهراً این بحث روز بعد از عاشورا پخش میشود که شهادت امام چهارم است. یک بحثی را دارم تحت عنوان کار ویژه در زمان ویژه، چون نقش امام سجاد این بود. کار امام سجاد یک کار ویژه در وقت ویژه بود. امام حسین را در کربلا کشتند. خدایا عذاب قاتلین را روز به روز زیادتر بفرما. امام حسین که کشته شد، سکوت و خفقان بود. نه امام سجاد حوزه علمیه داشت، نه نماز جمعه داشت، خوب چطور این دین را نگه دارد؟ یک چند راه امام سجاد به عنوان یک خلاق ابتکار کرد. یکی اینکه برده خریدن آزاد بود. افراد بردهها را میخرید و میگفت: اینها بردههای من هستند. بردهها در خانه در قالب خدمات خدمت میکردند. با این بردهها در خانه کار میکرد. چون بردهها دیگر نماز جمعه و حوزه علمیه نبود. با بردهها کار میکرد و اینها را تربیت میکرد. شب عید فطر هم همه را آزاد میکرد. یعنی یک دانشکده سری بود در قالب بردهداری.
خدا همه شهدا را رحمت کند. از جمله شهدای 72 تن و شهید بهشتی. یک روز شهید بهشتی به من زنگ زد. تهران بیا. من از قم به تهران آمدم. آدرس گرفتم و به منزل ایشان رفتم. گفت: شما اینها را میشناسی؟ من دیدم اینها یک جمعی هستند. گفتم: نه، من طلبه در قم هستم. اینها در تهران هستند. هیچکدام را نمیشناسم. گفت: ما هرکجا جلسه میگذاریم دولت شاه تعطیل میکند. ما نمیتوانیم بخاطر فشار دولت از کارمان دست بکشیم. یک طرحی به ذهن ما رسیده است، طرح این است که از هر فامیلی یک آدم فرهیخته و فرهنگی را انتخاب کنیم، مثلاً چهل فامیل، چهل نفر، این چهل نفر یک دورههایی ببینند، بعد عصر جمعه هریک از این چهل نفر، دختر و پسرهای فامیل را دعوت کنند، آنچه از تو گرفتند، به بچههای فامیل بگویند. ما میتوانیم چهل جلسه در تهران درست کنیم که ساواک هم متوجه نشود. چون جلسه فامیلی است. مثلاً من رئیس فامیل هستم. دختر و پسرهای فامیل جمع میشوند، حالا یک شکلات و بستنی میخورند و یک پذیرایی میشود. نیم ساعت گپ میزنیم و بیست دقیقه هم آنچه از تو گرفتند به بچههای فامیل میگویند.
ما با این طراحی میتوانیم جلسات زیادی بگذاریم که اسمش کلاس درس است. گفتیم: خیلی خوب. تهران آمدیم و در همین خیابان توحید، میدان توحید است دیگر؟ آنجا یک ساختمان نا تمام بود. مرحوم مطهری و بهشتی هر کدام دو ساعت صحبت کردند. با هنر دو ساعت صحبت کرد. معلم دائمی من بودم. این یک طرح است. ما نباید بگوییم حالا که… باید نشست و دنبال راه بود. راه نو کشف کنیم.
یک وقتی من مسئول تبلیغات مکه بودم. افرادی که زبان خارجه مثل فرانسه، انگلیسی، اردو، عربی، هرکس هر زبانی بلد بود در کاروانها در میآوردیم، اسمش هم کاروان زبان دارها بود. بنده خادمشان بودم. به آنها میگفتم: بروید با عربها صحبت کنید. بعد میآمدند اگر اشکالی داشتند، میگفتند و ما هم به مقداری که بلد بودیم کمک کردیم. این را سعودی فهمید. تا ایرانی میخواست کنار یک عرب بنشیند، بلندش میکرد یا عرب را میگرفت و یا ایرانی را. آمدند گفتند: طرح ما لو رفت. چه کنیم؟ گفتند: دیگر با عربها ننشینید. خود ایرانیها با هم بنشینید. منتهی ببینید این عرب اینجا نشسته، فرض کنید این کاغذ من عرب است. جلو نشسته، شما پشت سرش بروید و خودتان با هم بحث کنید. بگویید: بعضی اینطور میگویند. اینطور میگویند. به عربی یا انگلیسی، آن کس که جلوتر از شما نشسته، یک درجه گوشش را عقب میآورد. یعنی اول اینطور نشسته بود، نگاه به سر من کنید. مثل اینهایی که آمپول از عقب میزنند، ما حرفهایمان را از صف دوم به صف اول القاء میکردیم.
گفتیم در مسجد میتوانید بخوابید. این دیگر من نگفتم و خودشان به ذهنشان رسید. من دیدم یک ایرانی کنار یک عرب خوابیده است. یک روزنامه هم روی صورتش زیر باد بزن گذاشته است. از زیر باد بزن حرف میزند این میشنود. این طرح است. چند سال پیش چهارصد حاجی در مکه شهید شدند. بنا شد یک سمینارهایی در کشورهای دنیا باشد، ما برویم جنایات سعودی را بگوییم.
خادم امام حسین (ع) ٬ سقای صهیونیست ها نیست!
خادم الزینب ٬ عاشق مبارزه با صهیونیست هاست…
کافیست به خاطر بیاورد که زینب (س) ٬ بزرگ حامی کودکان مظلوم است…
هر کجا کودکی میدود ٬ زینبی در پی اوست!
غم های دل تمام کودکان جهان ٬ چون رودخانه ٬ یکجا به دل زینب (س) سرازیر میشود…
و خادم الزینب ٬ خیل عظیم کودکان آواره در بیابان های عراق و فلسطین و سوریه را که می نگرد ٬ دلش میخواهد سرنوشت یزید را برای تمام صهیونیست های جهان بنویسد و هرچه میتواند انجام دهد تا زینب (س) پس از قرن ها ٬ دمی بنشیند و خستگی و خار از پاهای خود بگیرد…
خدا نیاورد روزی که خادم الزینب ٬ سقای صهیونیستها شود تا جان بگیرند و بدوند و بدوانند ٬ کودکان غزه را!
من ٬ متنفرم ٬ از هر چیزی ٬ که صهیونیست ها ٬ عاشق آنند! ازجمله واتس اپ و وایبر…