عدالت در تقسیم بیت المال
عدالت در تقسیم بیت المال
حفظ بیت المال! شعار بیت المال این است. «فَإِنَّ لِلْأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِی لِلْأَدْنَى» (بحارالانوار/ج33/ص608) دورترین مردم این منطقه باید بهرهشان مثل نزدیکترین مردم باشد. دورترین همان کامی را بگیرد که نزدیک میگیرد. «فَإِنَّ لِلْأَقْصَى» اقصی نقاط ایران یعنی چه؟ دورترین! یعنی باید بیت المال به گونهای مدیریت شود که دورترین افراد و نزدیکترین افراد یک طور استفاده کنند. هر وقت به اینجا رسیدیم عادل هستیم.
خوب! صدقه به غنی بدهیم؟ ابداً! آدم سالم «لا تذوموا الصدقة علی غنی و لا علی ذو مرة سبیل» کسی که عقل دارد و تن سالم هم دارد، زکات ندهید. گدایی ممنوع است. شخصی آمد و گفت که آقا من پول ندارم کار کنم، سرمایه هم ندارم. فرمود: برو در خانه اگر یک چیزی هست، بیار و بفروش. این را یک بار دیگر هم گفتهام. گفت: آقا در خانهمان هیچ چیزی نیست. فقیر هستم. گفت: حالا برو و ببین چه چیزی هست. این عصبانی شد و ناراحت آمد و یک پلاس پاره بود، این فرشهای مثلاً… یک پلاس پاره بود. گفت: یا رسول الله این در خانهی ما هست. گفت: خیلی خوب! این هم یک قیمتی دارد. گفت: آقا چه کسی این را میخرد؟ قیمتی ندارد، یک درهم! گفت: بخرید! یک کسی یک درهم خرید. یک درهم را داد و گفت برو یک سر تبر بگیرو بیا، سر تبر نه چوبش را، رفت یک سر تبر خرید و آمد، به اصحابش فرمود: کسی در خانهاش دستهی تبر اضافه هست؟ یک کسی گفت: بله، من دارم. رفت دستهی تبر را آورد و خود پیغمبر نجار شد. این دستهی تبر را در سر تبر جاسازی کرد و گفت: ببین! این تبر ابزار تولید، برو هیزم بکش، گدایی ممنوع!
میگویند: هر کسی را دوست نداری، به او ماهی بده! هر کسی را دوست داری، تور ماهیگیری به او بده که برود ماهی بگیرد! هر کسی را که خیلی دوستش داری، توربافی یادش بده! هر کسی را دوست نداری، به او ماهی بده! کمکش کن. هر کسی را دوست داری، تور ماهیگیری به او بده که خودش برود و ماهی بگیرد. هر کسی را که خیلی دوستش داری، توربافی یادش بده! یعنی شغل کلیدی! شغل کلیدی! بابا جوانهایمان باید یک شغلی بلد باشند. الان دانشگاهها میلیون میلیون لیسانس بیرون میدهد که دنبال کار میگردند، یکی دو مورد از این واحدها را کم میکردند، این دانشجو یک هنر هم یاد میگرفت، چه میشد؟ در حوزه و دانشگاه یک درسهایی هست که مفید نیست. ولی متأسفانه هم حوزه میخواند و هم دانشگاه! ما یک سری مسائل را یک وقتی… آقا یک جوانی هست اهل نماز نیست. بسم الله! چگونه یک جوانی را که اهل نماز نیست، به نماز دعوت کنیم. راه دعوت به نماز چیست؟ پانزده شانزده راه من در یادداشتهایم یادداشت کردهام. راه دعوت به نماز چیست؟ این را یک طلبه باید بلد باشد. این را مثلاً میبینی، نباید چه کسی چه گفته است، چه کسی چه گفته است، چه کسی چه گفته است، چه کسی چه گفته است، چه کسی چه گفته است، به شرق و غرب، به تمام تحقیقات علما میگوییم و بررسی میکنیم و پژوهش میکنیم. میگوییم رد میکنیم. بعد میبینیم اِ همسایهی ما در کوچه و محلهی ما، فامیل ما، افرادی هستند نسبت به نماز کاهل هستند، شیوهی دعوت این را بلد نیستند. در دانشگاه هم همینطور است. میلیون میلیون فارغ التحصیل میدهد، بعد بنده خدا هیچ شغلی بلد نیست.
رشوه به اسم هدیه، لقمهی حرام!
رشوه به اسم هدیه، لقمهی حرام!
«لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ و تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُکَّام» رشوه! «تُدْلُوا» از «دلو» است. «دلو» آن چیزی است که پایین میاندازند که آب بکشند. میگوید: «تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُکَّام» یعنی یک پولی را در «دلو» میگذارد و پهلوی قاضی میفرستد که این پول را بگیرد، یک پاکت و یک پولی به حسابش میریزد که… حالا گاهی هم یک اسمهای دیگری روی آن میگذارند. مثلاً میگویند: هدیه! با اسم رشوه عوض نمیشود. «مَنْ أَکَلَ حَرَاماً مَا لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلا» (بحارالانوار/ج100/ص 16) روایت داریم اگر کسی لقمهاش حرام باشد، خداوند چیزی را از او قبول نمیکند.
خوب! از درآمدهای حرام قمار است. متن قرآن است. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ» شراب، قمار، اینها «رِجْسٌ» است. یعنی پلید است. «مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ» اجتناب کنید. «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده/90) شاید رستگار بشوید. «إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ» شیطان میخواهد با این قمار و شراب در بین شما کینه بیاندازد. دو نفر رفیق، با نمرهی چهارده همدیگر را دوست دارند، سر سفرهی قمار مینشینند، یکی برنده میشود و یکی بازنده میشود، برنده پول طرف را میگیرد و بلند میشود. اینها وقتی نشستند، چهارده درجه همدیگر را دوست داشتند، وقتی بعد از قمار بلند شدند، آن که باخته است، چهارده درجه چهار درجه میشود! چرا؟ چون میبیند پولهایش در جیب او رفت. دیگر او را دوست ندارد. معنایش این است. شیطان میخواهد کینه به وجود بیاورد، قمار یکی از ابزار کینه است، و شراب هم همینطور است. «وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ» (مائده/91)
رکود سرمایه و طبیعت در اسلام ممنوع!
رکود سرمایه و طبیعت در اسلام ممنوع!
در اسلام گدایی ممنوع است، هیچ چیز نباید راکد باشد. رکود ممنوع است. حالا رکود چه چیزهایی؟ رکود فکر ممنوع! رکود طبیعت ممنوع! رکود بدن ممنوع! رکود سرمایه ممنوع!
رکود فکر: آدمهایی که مشورت نمیکنند، فکرشان میایستد. همینطور که آب راکد است، یعنی ایستاده است، فکر هم میایستد، چون با کسی مشورت نمیکند. مشورت کن یعنی چه؟ یعنی ببین دیگران چه میگویند؟
رکود طبیعت: حدیث داریم اگر کسی آب دارد، خاک دارد، گندم میخرد، «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ» اگر کسی آب دارد، خاک دارد، ولی گندم میخرد، «فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ» (بحارالانوار/ج100/ص65) لعنت خدا بر اینها باد. چرا؟ برای این که طبیعت را معطّل کرده است. اگر کسی بیابانی را ثبت داد، با ثبت دادن آدم مالک نمیشود. آقا سند دارم! باسمه تعالی، بیخود سند داری! با رئیس ثبت گاوبندی کردهای، سند گرفتهای! کسی بیابانها را مالک میشود که در آن کشاورزی کند. اگر کسی کشاورزی نکند، داشتن ثبت و دفترچه دلیل بر مالکیت نیست. اگر کسی یک قطعه زمینی را گرفت، تا سه سال سیم خاردار و دیوار کشید و تا سه سال سنگچینی کرد، اگر تا سه سال کشاورزی نکرده است، سنگهایش را دور بریزید، خودتان به زمین تراکتور ببندید، نمیشود طبیعت را معطل کرد. سرمایه راکد… کسی که پولش را بخواباند. گنج، کنز، رکود ممنوع!
رکود علم ممنوع! اگر کسی دانشمند است، از او سؤال میکنند، جواب نمیدهد، حدیث داریم که روز قیامت خداوند، یک حلقهی آهنی و لجام آهنی در حلق این آدم دانشمند میکنند، برای اینکه این علم داشت به کسی یاد نداد. علم هم نباید راکد باشد. توقف ممنوع! البته من اگر الان فکر کنم، شما هم فکر کنید، ممکن است چیزهای دیگری هم به ذهنمان برسد، اما حالا فعلاً عجالتاً همین موارد…
خوب! «أَیُّمَا قَوْمٍ أَحْیَوْا شَیْئاً مِنَ الْأَرْضِ وَ عَمَرُوهَا فَهُمْ أَحَقُّ بِهَا وَ هِیَ لَهُمْ» (الکافی/ج5/ص279) «مَنْ أَحْیَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِیَ لَهُ» (التهذیب/ج7/ص152) جایزهی کشاورز چیست؟ هر منطقه بایر، هر زمین رهایی را کشاورز کشت کند و سبز کند، کشاورز این زمین برای خودش میشود. یعنی مزد این، این است که «مَنْ أَحْیَا» کسی که احیاء کند، «أَرْضاً مَوَاتاً» زمین مردهای را، «فَهِیَ لَهُ» زمین برای خودش است.
بحث من چیست؟ لقمهی حلال اثر دارد! قرآن میفرماید: «وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ» (بقره/188) لقمهی باطل نخورید. بعضی وقتها یک خیاطی مثلاً کت و شلوار را فلان مبلغ میگیرد. یک خوردهاش را برمیدارد، باقیاش را به شاگردش میدهد و میگوید شما این را بدوز! گفتند: این درآمد حلال است؟ فرمود: اگر خیاط نقشی دارد، حلال است، اگر هیچ نقشی ندارد، حرام است. یک وقتی یک خیاط مدیریت میکند، برش میزند، نظارت میکند، یک چرخی، مغازهای، یک کاری کرده است، به خاطر مدیریتش، به خاطر نظارتش، به خاطر اینکه سرمایه مغازه برای اوست، یک مقداری هم خود خیاط بر میدارد، اما اگر این خیاط هیچ نقشی ندارد، صد تومان میگیرد، هشتاد تومان میدهد به شاگرد، بیست تومان چه پولی است که میگیری؟ خانهای را آدم مثلاً ماهی یک میلیون اجاره میکند، بعد یک میلیون و نیم اجاره میدهد. پانصد تومان این وسط بالا میکشد. برای چه؟ یک وقت این خانه آب نداشت، گاز نداشت، برق نداشت، در گاراژی نداشت، اگر نقشی در این خانه داری، طوری نیست. نقشت را عمل کن، یک چیزی هم اضافه اجاره بده! اما اگر هیچ نقشی نداری، برای چه شما اینجا سود میبری؟ درآمد بدون کار است
توجه اسلام به روابط اقتصادی سالم
توجه اسلام به روابط اقتصادی سالم
اسلام روی مسئلهی غذا تغذیه، لقمهی حلال! لقمهی حلال در تربیت اثر دارد. قرآن میفرماید: «یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً» (مؤمنون/51) این دو کلمه چرا کنار هم است؟ بیربط که نیست! میفرماید: «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ»، «طیّب» یعنی دلپسند. «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ» بعد میگوید: «وَ اعْمَلُوا صالِحاً» یعنی از غذای «طیّب» و حلال بخورید، «وَ اعْمَلُوا صالِحاً» بعد عمل صالح انجام بدهید. این دو جمله: « کُلُوا … وَ اعْمَلُوا…» بیربط نیستند. معلوم میشود که اگر کسی لقمهاش حرام باشد، موفق به عمل صالح نمیشود. این دو جملهی کنار هم به هم ربط دارد. ببینید! شما کباب را با ریحان میخورید. ماست را با نعناء میخورید. این معلوم میشود که هر غذایی با سبزی خودش یک رابطهای دارد. حالا!
عرض کنم که اسلام کار را عبادت میداند. حتی به کشاورزها گفته است وقتی میخواهید بذر بر روی زمین بپاشید، مقداری از بذر را در دستت بگیر و رو به قبله بایست، این آیه را بخوان: «أَ فَرَءَیْتُم مَّا تحَْرُثُونَ، ءَ أَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نحَْنُ الزَّارِعُونَ» (واقعه/63و64) آیهی قرآن است. میبینید چه چیزی را پخش میکنید و چه چیزی را حرث میکنید؟ «ءَ أَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ» شما زراعت میکنید؟ «أَمْ نحَْنُ الزَّارِعُونَ» یا ما زراعت میکنیم؟ ما فقط دانه میپاشیم. این من هستم که این دانه را… یک حبه را تبدیل به یک خوشه میکنم، و در هر خوشهای چند دانه است. من این کار را میکنم. «ثُمَّ تَقُولُ بَلِ اللَّهُ الزَّارِع» سه مرتبه بگو: «بَلِ اللَّهُ الزَّارِع» زارع واقعی خداست. بعد بگو: «ثُمَّ قُلِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَبّاً مُبَارَکاً وَ ارْزُقْنَا فِیهِ السَّلَامَة» (الکافی/ج5/ص262) خدایا این حبهای که پخش میکنم مبارک کن، بعد پخش کن! ببینید کشاورز را از روز اول گفتهاند این بذر را که میپاشی، این بذر بند به خدا باشد.
غذا میخوری؟ «فَکُلُوا …وَ اشْکُرُوا…» (نحل/114) رابطهی شکم با خدا! «فَکُلُوا …وَ اشْکُرُوا…» رابطه خوردن با انرژی، «کُلُوا …وَ اعْمَلُوا صالِحاً…» (مؤمنون/51) از انرژی عمل صالح انجام بده. رابطهی شکم با دیگران، « کُلُوا …اَنفقوا» رابطهی شکم با خود شکم، «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» (اعراف/31) خوردی، فشار به معده نیاور! این سیمای اسلام است.
خوب! شخصی خدمت پیامبر آمد و گفت: نه دست دارم که کار کنم، نه سرمایه دارم که تجارت کنم. حضرت فرمود: سرت سالم است، برو با سرت حمالی کن، با سرت حمل و نقل کن، بارکشی کن، اما گدایی نکن
آثار تربیتی زیلرت عاشورا
حادثه کربلا و خلق و خویی که از حماسه سازان عاشورا به ثبت رسیده است، منبع ارزشمندی برای آموزش اخلاق و الگوگیری در زمینه خودسازی، تربیت دینی و کرامت انسانی است که به برخی از این پندهای اخلاقی اشاره می کنیم:
1. آزادگی:
آزادی در مقابل بردگی، اصطلاحی حقوقی و اجتماعی است. اما «آزادگی» برتر از آزادی و نوع رهایی انسان از قید و بندهای ذلّت آور و حقارت بار است. آزادگی آن است که انسان کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستی و اسارت دنیا و زیر پا نهادن ارزش های انسانی ندهد.
در جریان بیعت گرفتن از امام به نفع یزید، پاسخ انسان ساز امام این بود که «لا وَ اللّهِ لا اُعْطِیْهِم بِیَدی اِعْطاءَ الذّلیلِ وَ لا اَقِرُّ اِقْرارَ إلْعَبیدِ»؛ «نه به خدا سوگند؛ نه دست ذلّت به آنان می دهم و نه چون بردگان تسلیم حکومت آنان می شوم!»
فرهنگ آزادگی در یاران امام و شهدای کربلا نیز جلوه نمایی می کند و هر کدام به نحوی انتخاب شهادت در راه خدا را بر ذلّت پذیری، با سرودن اشعار و بیان جمله ها اعلان کرده اند.
آزادی خواهان و آزادگان جهان با «درس آموزی» از نهضت سرخ عاشورا آن چنان تربیت می شوند که در موقعیت حساس، فداکارانه جان می دهند تا به سعادت شهادت برسند و جامعه خود را آزاد کنند. در نهضت های اسلامی شاهد این چنین آزادی خواهان و آزادگان بوده و هستیم.
2. تکریم انسان:
در مکتب های غیر عاشورایی برای رسیدن به خواسته ها از انسان ها استفاده ابزاری می شود؛ لکن در مکتب عاشورا و اندیشه عاشوراییان، مؤمن کرامت و ارزش دارد. انسان ها به لحاظ ایمان شان مورد احترامند، ملاک هم تقوا، ایمان و تعهد است نه رنگ، زبان، قبیله و کشور؛ از این رو امام حسین «علیه السلام» در روز عاشورا خود را بر بالین یکایک یاران شهیدش رساند و سر مبارک آنان را به دامن گرفت و بین آنان تفاوت قائل نشد. هم بر بالین علی اکبر «علیه السلام» حاضر شد و هم بر بالین غلام خویش جَوْن. این گونه رفتارهای خداپسندانه، نمونه ای از تکریم، عزّت و شخصیت دادن به یاران وفادار و پاسداران حریم دین است.
تکریم و عزّت دادن به افراد با ایمان، پیام تربیتی و اخلاقی عاشوراست.
جامعه ای که وارث فرهنگ جهاد و شهادت است، باید برای چنین انسان های فداکار؛ جانبازان و خانواده های شهدا ارزش بزرگ قائل شود تا انگیزه جان نثاری الهی، همیشه جذّاب و دوست داشتنی و دارای پیرامون باقی بماند.
3. توکّل:
داشتن تکیه گاهی قدرتمند و استوار در شداید و حوادث، عامل ثبات قدم و نهراسیدن از دشمنان و مشکلات است. توکل، تکیه داشتن بر نیروی الهی و نصرت اوست. قرآن کریم دستور می دهد که مؤمنان تنها به خدا تکیه کنند. امام حسین در آغاز حرکت خویش از مدینه، تنها با توکل به خدا این راه را برگزید و حتی توکلش بر یارانش هم نبود؛ از این رو از آنان نیز خواست هر که بخواهد، می تواند برگردد. با این توکل بود که هیچ رخدادی در عزم او خلل وارد نمی کرد.
در روز عاشورا با شروع حمله دشمن، حضرت در نیایشی به درگاه خدا، این اتکال و اعتماد به پروردگار را چنین بیان کرد: «انی توکلت علی اللّه ربّی و ربّکُم»؛ «بر خدایی که پروردگار من و شماست توکل می کنم.»
این ویژگی برجسته در لحظات آخر زندگی حضرت نیز همراه او بود. هنگامی که نیزه خورد و زخمی بر زمین افتاد، در مناجات عارفانه با معشوق خویش از این توکل بر ذات قادر متعال دم می زد: «اَسْتعینُ بِکَ ضعیفا و اتوکل علیک کافیا»
امام راحل با الهام گیری از پیام های عاشورا، خود نمادی از این توکل خالصانه به خدا، در تمام سختی ها و پیروزی ها بود که می فرمود: «اتکا به خدا بکنید. اگر ما، یک روز اتکای خودمان را از خدا برداشتیم و روی نفت گذاشتیم، یا روی سلاح گذاشتیم، بدانید که آن روز، روزی است که ما رو به شکست خواهیم رفت.»
ایشان در جای دیگر می فرماید: «ملت مسلمان و بزرگ ایران با این پیروزی بزرگ نشان دادند که با اتکال به خدای تعالی و صبر و پایداری می توان بر بزرگ ترین قدرت های شیطانی پیروز شد.»
نیز در مورد ملت مسلمان افغانستان می فرماید:
«و افغانستان هجوم ناجوانمردانه شوروی… را با قدرت ایمان و اتکال به خدای بزرگ و اعتماد به خویش در هم کوبید.
بدون شک توکل و اتکال به آفریننده یکتا آن هم در صحنه رزم و مبارزه علیه دشمن که مجهز به انواع امکانات نظامی است نقش اصلی را در پیروزی انقلاب های ملت های مسلمان دارد. پیام تربیتی عاشورا نشان دادن نقش حیاتی و قدرت ساز «توکل» در برابر تمام سختی ها زمینه ساز پیروزی هاست.
4. ایثار:
ایثار، مقدم داشتن دیگری بر خود است؛ چه در مسائل مالی و چه در موضوع جان، این صفت یکی از خصلت های ارزشمند اخلاقی است که در قرآن کریم و روایات، مورد ستایش فراوان است و از وارستگی انسان از «خودخواهی» سرچشمه می گیرد. قرآن کریم در آیه شریف: «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة» از مؤمنانی یاد می کند که با این که خودشان نیازمندند، دیگران را بر خویشتن مقدم می دارند.
گذشتن از خواسته های خود به خاطر دیگری و در راه دیگری «ایثار» است. اوج ایثار، ایثار خون و جان است. در صحنه عاشورا، نخستین ایثارگر، سید الشهداء «علیه السلام» بود که حاضر شد فدای دین خدا گردد و رضای او را بر همه چیز برگزید و از مردم نیز خواست کسانی که حاضرند خون خود را در این راه نثار کنند و با او همسفر کربلا شوند.
اصحاب آن حضرت نیز، هر کدام ایثارگرانه جان فدای امام خویش کردند. در طول حوادث کربلا، صحنه های زیبایی از ایثارگری دیده می شود.
از جمله، وقتی امام حسین «علیه السلام» به فرزندان مسلم فرمود: شهادت مسلم برای شما بس است، شما صحنه را ترک کنید، یک صدا گفتند: به خدا سوگند چنین نخواهیم کرد. جان و مال و خانواده و هستی خود را فدای تو می کنیم و در رکابت تا شهادت می جنگیم.
جلوه دیگری از ایثار در کربلا ایثارگری سعید بن عبداللّه در روز عاشوراست که هنگام اقامه نماز امام، خود را سپر تیرهایی ساخت که از سوی دشمن می آمد. وقتی نماز امام به پایان رسید، او سیزده تیر بر بدن داشت و بر اثر همین زخم ها به زمین افتاد و شهید شد.
پیام عاشورا ارائه الگوهای زنده از جلوه گری ایثار است و کسی که تربیت یافته مکتب عاشورا باشد، او برای خدا از جان، مال و فرزندان گذشته، شهادت را انتخاب می کند.
5. جهاد با نفس:
برتر و دشوارتر از جهاد با دشمن بیرونی، مبارزه با تمنیات درونی و کنترل هوای نفس، شهوت، دنیا دوستی و فدا کردن خواسته های خویش در راه «خواسته خداست.»
این خود ساختگی، زیر بنای جهاد با دشمن بیرونی است و بدون آن، این هم بی ثمر یا بی ثواب است.
در صحنه عاشورا کسانی حضور داشتند که اهل جهاد با نفس بودند و هیچ هوا و هوسی در انگیزه آنان دخیل نبود. از همین رو بر جاذبه های مال، مقام، شهوت، عافیت طلبی و… پیروز شدند.
از باب نمونه، عمروبن قرظه انصاری، از شهدای کربلا، در جبهه امام حسین «علیه السلام» و برادرش «علی بن قرظه» در جبهه عمر سعد بود. بدون شک خودساختگی او سبب شد که هرگز محبت برادرش باعث سستی در حمایت از امام نشود و دلیرانه در صف یاران امام، تا مرز شهادت ایستادگی و مبارزه کند.
نافع بن هلال، شهیدی دیگر از عاشوراییان بود. نامزد داشت و هنوز عروسی نکرده بود. در کربلا هنگامی که می خواست برای نبرد به میدان رود، همسرش دست به دامان او شد و گریست. این صحنه کافی بود که هر جوانی را متزلزل، و انگیزه جهاد را از او سلب کند. با آن که امام حسین «علیه السلام» نیز از او خواست که شادمانی همسرش را بر میدان رفتن ترجیح دهد، لکن او بر این محبت بشری غلبه یافت و گفت: ای پسر پیامبر! اگر امروز تو را یاری نکنم، فردا جواب پیامبر را چه بدهم؟ آن گاه به میدان رفت و جنگید تا شهید شد.
عباس بن علی «علیه السلام» روز عاشورا، وقتی تشنه لب وارد شریعه فرات شد، دست به زیر آب برد، اما با یادآوری تشنگی امام و اهل بیت، آب را بر روی آب ریخت و ننوشید و تشنه بیرون آمد.
این نمونه ها هر کدام جلوه ای از پیروزی عاشورائیان را در میدان «جهاد با نفس» نشان می دهد. یکی علاقه به برادر و دیگری علاقه به همسر را در پای عشق به امام خود، ذبح می کند، و دیگری تشنگی خود را در مقابل عطش امام، نادیده می گیرد …
پیام تربیتی عاشورا این است که اشخاصی قدم در میدان مبارزه با ستم بگذارند که نیّت های شان خالص باشد؛ میل به قدرت، شهرت طلبی و محبت به دنیا را در وجود خود از بین برده باشند تا بتوانند در میدان مبارزه، ثبات قدم و استقامت داشته باشند؛ وگرنه خوف رها کردن مبارزه و هدف و خطرِ افتادن در دام نفس اماره باقی است.
امام امت می فرماید: «باید خودتان را بسازید تا بتوانید قیام کنید، خود ساختن به این [است]که تبعیت از احکام خدا کنید».
نیز می فرماید: «تا در بند خویشتن خویش و هواهای نفسانی خود باشید، نمی توانید «جهاد فی سبیل الله» و دفاع از «حریم الله» نمایید.»
در تاریخ نهضت های اسلامی کشورهای ایران و افغانستان دیدیم که کسانی عزّت مندانه در جهاد و جبهه شرکت کردند که در میدان «جهاد با نفس» به موفقیت رسیده بودند.
شهدای عاشورا، همه مجاهدان با نفس بودند و پیام تربیتی و اخلاقی شان به آیندگان نیز همین است.
6. صبر و استقامت:
برای مقابله با فشارهای درونی و بیرونی و غلبه بر مشکلات در راه رسیدن به هدف، پایداری و استقامت لازم است. بدون صبر، در هیچ کاری نمی توان به نتیجه مطلوب رسید. برای این که مصیبت ها و دشواری های راه، انسان را از پای در نیاورد، باید صبور بود. این دعوت دین در همه مراحل است و در عاشورا نیز با این جلوه عظیم روحی رو به رو هستیم و آنچه حماسه کربلا را به اوج ماندگاری و تأثیرگذاری و فتح معنوی می رساند، روحیه مقاومت امام حسین «علیه السلام» و یاران و همراهان او بود.
امام شهیدان، از آغاز، نیروهایی را به همراهی طلبید که مقاوم باشند. در یکی از منزلگاه های میان راه، فرمود: «اَیُّهَا النّاسُ فَمَنْ کانَ منکم یَصْبِرُ عَلی حدِّ السیفِ وَ طَعْن الاسِنّةِ فَلیقم مَعَنا و اِلاّ فَلْیَنْصَرِف عَنّا»؛ «ای مردم! هر کدام از شما که تحمل تیزی شمشیر و زخم و ضربت نیزه ها را دارد همراه ما بماند و الاّ باز گردد.»
سخت ترین ضربه های روحی و مصیبت شهادت فرزندان و یاران، بر امام حسین «علیه السلام» وارد شد، لکن در همه آن ها خود را نباخت و مقاومت و ایستادگی کرد. هنگام خروج از مکّه در خطبه ای با اشاره به حوادث آینده و پیشگویی شهادت خویش، فرمود: «نَصْبِرُ عَلی بَلائِه وَ یُوَفّینا اُجورَ الصّابِرینَ»؛ «ما، به رضای خدا رضاییم، بر بلای او صبر می کنیم، او نیز پاداش صابران را به ما می دهد.» با توجه به این که صحنه کارزار، همراه با زخم و ضربه و مرگ و درگیری و اسارت و صدها خوف و خطر است، امام حسین «علیه السلام» شرط همراهی را صبر دانست تا یاران صبورش تا نهایت کار با او بمانند.
در میان بازماندگان شهداء عبدالله بن جعفر - همسر حضرت زینب «علیهاالسلام» - که در مدینه مانده بود، دو فرزندش در کربلا در رکاب سالار شهیدان، شهید شدند. برخی به او زخم زبان می زدند، امّا او با ایمان و صبر والا، داغ دو جوان را تحمل می کرد و می گفت: آنچه شهادت این دو فرزند را بر من آسان می سازد آن است که آن دو، در کنار برادرم و پسر عمویم حسین بن علی «علیه السلام» کشته شدند، در حالی که نسبت به او از جان گذشتگی نشان دادند و در کنار او صبر و مقاومت کردند.
صبر و پایداری شهدای کربلا و بازماندگان آنان به عنوان یک «مقام» و خصلت برجسته و ارزشمند به ثبت رسیده است و زیارت نامه های آن شهدا گویای روشن آن است.
در نهضت های اسلامی ایران، افغانستان، لبنان و… اگر پایداری مردم در مبارزه و تحمّل دشواری ها و شهادت ها نبود، و اگر رزمندگان اسلام در جبهه ها، آن همه تلفات و شداید را تحمّل نمی کردند، نهضت های اسلامی به پیروزی نمی رسید.
امام امت در مورد مقاومت مجاهدین افغانستان می فرماید: «[برای]این افغانستان، دست شوروی هر روز فاجعه درست می کند، البته ملّت افغانستان هم همچو در مقابلش ایستاده اند که شاید او را پشیمان کرده باشند.»
بدون شک، حادثه کربلا آموزگار مقاومت بود و آثار تربیتی آن در جهان اسلام و به ویژه تشیّع در مبارزات حق طلبانه جلوه گری می نماید. مقاومت شهدای کربلا شهادت و سختی های جنگ را برای رزمندگان و مجاهدان اسلام قابل تحمّل و آسان کرده است، چنان که خانواده های شهدا نیز از صبر زینب کبری صبوری آموخته اند و پدران، مادران و همسران، داغ جوانان خویش را با الهام از واقعه عاشورا تحمل کرده و می کنند.
7. عمل به تکلیف:
مکتبی بودن یک مسلمان را از این جا می توان شناخت که در همه ابعاد زندگی و کارهای فردی و اجتماعی، نسبت به آن چه «وظیفه دینی» است، متعبّد و عامل باشد. تکلیف در شرایط مختلف فرق می کند. عمل به تکلیف ممکن است مطابق خواسته قلبی انسان باشد یا مخالف؛ مورد پسند مردم باشد یا نه. مسلمان چون در برابر خداوند تعهد سپرده است، عملکرد او نیز باید طبق خواسته او باشد و «عمل به تکلیف» را فدای هیچ چیزی نکند.
فرهنگ «عمل به تکلیف» وقتی در جامعه و میان افراد حاکم باشد، همواره احساس پیروزی می کنند. به تعبیر قرآن کریم به «اَحْدی الْحُسنَیَین» می رسند و در مبارزات هم چه کشته شوند و چه به پیروزی نظامی، سیاسی و… برسند، هر دو صورت برای آنان خوب است.
امامان معصوم «علیهم السلام»، در شرایط مختلف اجتماعی مطابق تکلیف عمل می کردند. قضیه عاشورا نیز یکی از جلوه های عمل به وظیفه بود. شرایط و شناخت زمینه ها اقتضای چنین تکلیفی را داشت، لذا امام حسین «علیه السلام» فرموده است: «اَرْجُو اَنْ یَکُونَ خَیْرا ما ارادَ اللّهِ بِنا، قُتِلْنَا اَمْ ظَفَرْنا»؛ «امیدواریم آنچه خدا برای ما اراده فرموده است، خیر باشد، چه کشته شویم و چه پیروز گردیم.»
امام امّت بر اساس همین فرهنگ می فرمود: «همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم، نه مأمور نتیجه.»
پیام اخلاقی و تربیتی عاشورا برای همه، به ویژه آنان که موقعیت ویژه و وظیفه بیش تر دارند و برای دیگران الگو هستند، «شناخت تکلیف» و «عمل به تکلیف» است. نقش شناخت تکلیف و عمل به آن در سرنوشت جوامع، بسیار با اهمیّت و حیاتی است. در زمان سالار شهیدان «علیه السلام» چنانچه همه پیروان حق وظیفه خویش را می شناختند و مانند شهدای کربلا با جانبازی و حمایت از امام خویش به وظیفه عمل می کردند، مسیر تاریخ به گونه دیگری رقم می خورد و سرنوشت اسلام و مسلمانان به گونه دیگری می شد.
امروز نیز باید جنبه های مختلف تکلیف را شناخت و نسبت به انجام آن متعهد بود و پیروزی را در انجام وظیفه دانست. اگر چنین اندیشه و تفکری در جامعه تحقق پیدا کند، آثار و نتایج آن آرامش روحی و امنیت اجتماعی خواهد بود.
8. محبت به خدا:
محبت خداوند موجب می شود همه گام ها در جهت رضای دوست برداشته شود و انسان در ادای تکلیف تزلزل و ترس به خود راه ندهد و دوست داشتن مردم نیز باعث اعتنای به آنان و موجب حرکت برای رفع مشکلات آن ها می شود.
این دو ویژگی در سالار شهیدان و یاران شهیدش درخشش خاصّی دارد. فرازهایی از مناجات وی در عصر روز عرفه در صحرای عرفات با خدای خویش، نشان دهنده محبّت او به خداوند متعال است.
در روز عاشورا هر اندازه عقربه های ساعت به ظهر نزدیک می شد و بحرانی ترین لحظات نزدیک تر می گردید، آن عاشق دلباخته با سپری شدن لحظه های فراق و نزدیک شدن وعده وصل، مصمم تر و چهراش شکفته تر می شد و وجد و شور خاصّی در امام «علیه السلام» مشاهده می گردید. همین حالت عشق و علاقه ملاقات با معبود در یاران شهیدش نیز مشاهده می شد.
در مورد محبت و علاقه حضرت به مردم، همین بس که روزی در حال عبور، مساکینی را دید که دور هم جمع شده و مشغول خوردن بودند. امام را که دیدند به وی سلام کرده، به حضرت تعارف کردند. امام متواضعانه از اسب پیاده شد، دعوت آنان را پذیرفت و در کنارشان نشست و آنان را مورد لطف و محبت ویژه خویش قرار داد و فرمود: اگر نان های شما از صدقه نمی بود، من نیز با شما همسفره می شدم و از غذای شما می خوردم؛ لکن ما، صدقه نمی خوریم. شما برخیزید و با من به منزل بیایید و از سفره ما استفاده کنید تا من هم با شما همسفره و هم غذا شوم، و چنین کردند.
امام «علیه السلام» با این رفتار خویش هم به نیازمندان شخصیت می داد و هم به وظیفه اخلاقی خود عمل می کرد!
پی نوشت ها:
1. محمد باقر مجلسی؛ بحارالانوار، ج 45، ص 7 و ابو مخنف؛ وقعة الطف، قم، جامعه مدرسین؛ 1367، ص 209.
2. محمد باقر مجلسی؛ پیشین، ج 44، ص 352 و ج 45، ص 14.
3. عبدالرزاق الموسوی مقرم، مقتل الحسین، دار الکتاب الاسلامی، 1399 ق، چاپ پنجم، ص 249؛ موسوعة کلمات امام حسین «علیه السلام»، پیشین، ص 463.
4. محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج 3، جزء پنجم، مؤسسه عزّ الدین، بیروت، 1407 ق، چاپ دوم، ص 211؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، دار احیاء التراث العربی، 1408 ه، ص 559.
5. محمد باقر مجلسی؛ پیشین، ج 45، ص 9.
6. عبدالرزاق الموسوی المقرم؛ پیشین، ص 282.
7. صحیفه نور، ج 20، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، ص 77.
8. منظور پیروزی انقلاب اسلامی است.
9. صحیفه نور، پیشین، ص 492.
10. همان، ج 18، وزارت ارشاد اسلامی، 1365 ش، ص 91.
11. سید مصطفی حسینی دشتی؛ پیشین، ص 602.
12. سوره حشر (59) آیه 9.
13. محمد باقر مجلسی؛ پیشین، ص 366 - 367؛ باقر شریف القرشی؛ پیشین؛ ص 48.
14. خوارزمی؛ پیشین، ص 229؛ محمد باقر مجلسی؛ پیشین، ص 393.
15. و روی انّ سعید ابن عبداللّه الحنفی تقدم امام الحسین «علیه السلام»، فاستهدف له یرمونه باالنبل، فما اخذ الحسین یمینا و شمالاً الاقام بین یدیه، فما زال یرمی حتی سقط الی الارض… عبدالرزاق الموسوی المقرم؛ پیشین، ص 245.
16. محمد باقر مجلسی؛ پیشین، ج 45، ص 22، سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج اول؛ دار التعاریف للمطبوعات، بیروت، ص 605.
17. احمدی صابری همدانی؛ ادب الحسین، جامعه مدرسین، قم، 1407 ق، چاپ دوم، ص 210.
18. محمد باقر مجلسی؛ پیشین، ج 45، ص 41.
19. کلمات قصار امام راحل، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی «ره»، ص 66.
20. همان، ص 75.
21. الحافظ سلیمان القندوزی الحنفی، ینابیع المودّة، باب 61، مکتبة المحمدی، قم، 1385 ق، چاپ هشتم، ص 338.
22. محمد باقر مجلسی؛ پیشین، ج 44، ص 367.
23. ابو مخنف؛ پیشین، ص 274 - 273.
24. عباس قمی؛ مفاتیح الجنان، زیارت اربعین، ص 855.
25. صحیفه نور، ج 18، ص 91.
26. سوره توبه (9) آیه 52.
27. سید محسن امین؛ پیشین، ص 597.
28. کلمات قصار امام راحل، ص 50.
29. عباس قمی؛ پیشین؛ دعای عرفه.
30. محمد باقر مجلسی؛ پیشین، ج 44، ص 297.
31. سید محسن امین، پیشین، ص 580.
کلمات کليدي: عاشورا محمد باقر مجلسی پیام کربلا امام خدا توکل شهادت